هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۸:۴۷ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#11

دلورس جین آمبریج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۷ سه شنبه ۱۸ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۰۵ دوشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۳
از خونه یه سیریوس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 58
آفلاین
ساحره جان بی خیال بابا خفه شدیم!


never opened my self ths wovy
life is our s we life it our way

all this words I dont just say
and nothing Else matters


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#10

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
شنبه: اصولا اصالت از نظر من چيز مهميه!همين طور سياه بودن،اونم از نوع ذغاليش!(از دعوام با رييسم كاملا معلومه،بدون هيچ ترسي از اخراج شدن!تازه از اين موضوع خوشحالم بودم! آخه اون سفيد بي خاصيت رييس من باشه؟!نه،آخه خودتون قضاوت كنين! فكر كنم موقع انتخاب رييس به سر طرف يه ضربه اساسي خورده بوده! نه،حتما خودشم سفيد بوده،آره ديگه. به اين ميگن تبعيض قايل شدن! آخه منم كانديد بودم.تو اين دنيا همه فقط به من ظلم ميكنن،كار ديگه اي كه بلد نيستن در حق من انجام بدن! ) امروز يه همسايه سفيد واسمون پيدا شد،خدا نصيب نكنه! ميدونين از كجا فهميدم كدوم طرفيه؟آخه از همون لحظه اول كه با هم ملاقات كرديم(كه اي كاش مفتخرشون نمي كردم!)،هي مي گفت:دامبلدور پيروز ميشه!دامبلدور پيروز ميشه!منم از ترس اينكه بفهمه اژدها دارم و نهايتا مواجه شدن با وزارتخونه و همين طور به دليل نفرت قلبي كه از سفيدا دارم،يه پاكت(مجددا خوشگل و گل منگلي)برداشتم.بعد نشستم از تو كتاب طلسم يه طلسم عالي پيدا كردم. اونم كه دچار دردسر شد. ولي چون بي نشون بود نتونست بفهمه كار كيه! براي همينم دمشو گذاشت رو كولشو الفرار كه يه موقع دوباره براش دردسر درست نشه! با اين حال هيچ كسي ازم تشكر نكرد!سياهاي بي معرفت،نمك نشناسا! به جغدم ياد دادم كه هر وقت واسه كسي نامه برد،زود قايم شه تا طرف پيداش نكنه.بعد وقتي بالاخره طرف پيداش نكرد و رفت بياد خونه.اين طوري كسي نمي بينتش.اگرم نامه بي نشون باشه،طرف نه اسممو ميدونه،نه آدرسمو بلده و نه جغدي داره كه جوابو باهاش بفرسته!(چون وقتي نشناستم،بايد يه جغد آشنا اون حوالي باشه ديگه!) نتيجه اخلاقي روز:گربه رو دم حجله بكشين! در ضمن به جغدتونم ياد بدين مثل جغد من باشه،خيلي به دردتون ميخوره! اگرم كسي واستون كاري انجام داد ازش تشكر كنين!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#9

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
جمعه: امروز اتفاق خاصي نيفتاد.شايد چون جمعه بود! نتيجه اخلاقي روز:اگه تو طول روز اتفاق خاصي براتون نيفتاد،بيخودي چرت و پرت ننويسين.بگين هيچي نشد!چرا ملت رو مسخره خودتون كنين آخه!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#8

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
پنج شنبه: امروز خيلي ناراحتم.اصلا حال و حوصله هيچ كاري رو ندارم! بعضي اوقات آدم احساس ميكنه از زندگي سير شده! آخه يكي با بچه ها و همسرش اومده بود خونه همسايمون.بچه هاش رفتن با بچه هاي همسايه كوييديچ بازي كنن كه چشمتون روز بد نبينه،يهو سرخگونشون افتاد تو حياطمون!vol هم تو حياط بود.داشت زهره ترك ميشد! آخه سرخگون درست كنار دمش فرود اومد،اونم با چه شتابي! منم كه ميدونين چه جوريم.افتادم دنبال بچه ها و تا ميتونستم طلسم حوالشون كردم!تا اونا باشن ديگه از اين كارا نكنن،لااقل با يه آدم اهل طلسم! همسايمم باهام قهر كرده.فكر كرده من از اونام كه منتشو بكشم! فقط خوبيش اينه كه اونم از وزارتخونه مثل من زياد خوشش نمياد كه بره خبرشون كنه.راستي سرما خوردگي vol كوچولو هم خوب شد! نتيجه اخلاقي روز:اگه كسي بهتون صدمه زد،طلسمش كنين.تا ميتونين! به بچه هاتونم بگين عوض ترسيدن با آتيش بيفتن دنبالش!همسايه هاتونم درست انتخاب كنين،يه وقت اهل چقلي نباشن!منت كسي رم نكشين!راستي،هيچ وقت سر به سر يه آدم اهل طلسم و طلسم كاريم نذارين!عاقبت خوبي نداره!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#7

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
چهار شنبه: امروز اسباب كشي كردم.اين خونه از قبلي خيلي بزرگتره! دور و برشم همه سياهن،سفيد مفيد نداره!ولي واسم خيلي گرون بود! حساب بانكيم كه خالي شد،هيچي،مجبور شدم از دوستامم كلي قرض بگيرم! آدم بميره ولي محتاج كسي نشه.به vol هم گفتم مواظب عطسه ها و سرفه هاش باشه.وقتيم كه حالش خوب شد زياد آتيش نده بيرون! إ،چه معني داره؟!بچه بايد مودب باشه! نتيجه اخلاقي روز:سعي كنين تو زندگي محتاج هيچكس حتي دوستانونم نشين! لطفا بچه هاتونم مودب بار بيارين!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۶:۰۱ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#6

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
سه شنبه: امروز بد شانسي آوردم! آخه vol كوچولو سرما خورد.منم تصميم گرفتم بذارم خودش خوب شه كه دفعه ديگه زياد طول نكشه.ولي در حالت عادي هي آتيش از دهنش بيرون ميومد كم بود،حالا عطسه و سرفه ام بهش اضافه شد.خونم خاكستر شد رفت پي كارش! شانس آوردم دور و برم جادوگر و ساحره سفيد نيست،وگرنه تا حالا وزارتخونه فهميده بود اژدها دارم!!! ولي اشكال نداره.بالاخره يه روزي بايد مي رفتم يه خونه بزرگتر يا لااقل يه خونه اي كه حياط بزرگتر داشته باشه.وقتي كه بزرگ بزرگ شد بهش ياد ميدم كه فكر پروازم به سرش نزنه،وگرنه ميبيننش.ولي با اين حال بازم الهي قربونش بشم!روز به روز داره بزرگتر،قويتر( )و البته خوشگلتر ميشه! نتيجه اخلاقي روز:به بچه ها ياد بدين آتيش واسه بازي كردن نيست!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۱۴:۵۷ پنجشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۳
#5

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
چه روزگاري شده!مثل آب خوردن به آدم تهمت ميزنن!جناب آقاي پاتر!كه فرمودين:اون يك ساحره است.(در اين جمله معنا نهفته است)هري جان حالا قصد دارم معناي واقعي رو به جنابعالي نشون بدم! خوبه يه اسم پيدا شد كه شما ازش سواستفاده كنين. منو كه ميشناسي چه اخلاقي دارم.امروز ميخواستم بعد از نوشتن خاطراتم براي يكي(حالا هر كي كه شد)طلسم بفرستم كه خوشبختانه شما با اين عمل به موقع منو از سردرگمي نجات دادين! واقعا ممنون!بعدشم،من زن مودي بشم،محاله! با اون چشمش حال آدمو بهم ميزنه،اه اه آدم چندشش ميشه! رفته واسه خودش مثلا شغل پيدا كرده،رفتگري!بايد خدمتتون عرض كنم كه من آدم تميزي ام. در ضمن،از سفيدام فوق العاده بدم مياد،اينو كه بايد خوب بدوني! حالا با اجازه شما ميخوام برم سر خاطراتم.اگه جناب لرد بدشون نمياد تو دفترچه خاطراتشون بنويسي تا بتونن به هدفشون برسن،در عوض من از اينكه تو دفترچه من سرو كله ات پيدا شه خيلي بدم مياد! در ضمن اصلنم با هاگريد جان شما(خوشبختانه)نسبتي ندارم! اينم يه تهمت ديگه! ، ، ، ، و........... نتيجه اخلاقي روز:اگه كسي بهتون تهمتي مثل نسبت داشتن با سفيدا زد،فقط طلسم ميتونه بيماريشو درمون كنه(بيماري ايجاد دردسر براي خود و ديگران و به خصوص براي خودش)!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۱:۰۹ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#4

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
دوشنبه: امروز داشتم فكر ميكردم اسم اژدهامو چي بذارم.آخرش گذاشتم:Volcano(كوه آتشفشان)!البته خودم صداش ميكنم:vol!ناراحت نميشه،ميدونم.هر چي باشه من مامانشم، اشكال نداره باهاش شوخي كنم.آخه اژدها نيست كه!تند تند از دهنش آتيش مياد بيرون! شايد چون نژادش گوي آتشين چينيه؟! ولي اشكال نداره،بزرگ كه شد از مامانش و همين طور خواهر برادراش در مقابل دشمنا دفاع ميكنه! الهي قربونش بشم! نتيجه اخلاقي روز:بچه ها رو از الان براي آينده تربيت كنين، واستون مفيد خواهد بود!در ضمن از الان بهشون ياد بدين از اينكه كسي باهاشون شوخي كنه ناراحت نشن!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۰:۴۳ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#3

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
يكشنبه: امروز اژدهام به دنيا اومد.الهي قربونش بشم!خيلي نازه! لعنتي ميگه همچين تخمي نداريم.يه طلسم واسش فرستادم.پاكتشم خوشگل انتخاب كردم كه حتما بازش كنه! ولي اژدها كوچولومو بگو.از تخمش معلوم بود چي ميشه! خوشگل من!فعلا بايد بهش رسيدگي كنم.وقت ندارم چيز ديگه اي بنويسم.خيلي كار دارم. نتيجه اخلاقي روز:هر موقع يكي سرتون كلاه گذاشت،تو يه پاكت خوشگل گل منگلي واسش يه طلسم بفرستين كه حتما بازش كنه! (راهنمايي:براي انتخاب بهترين طلسم ها به يه كتاب طلسم معتبر با مشخصاتي كه قبلا گفتم مراجعه كنين!)


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: از دفترچه خاطرات يك ساحره سياه اصيل!
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۳
#2

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
شنبه: امروز تصميم گرفتم يه تخم اژدها بخرم.رفتم كوچه ناكترن،محله خودمون! واه واه واه!قيمتاشون فقط به درد خودشون ميخوره!به من چه كه قاچاقي ميارن واسشون خرج داره.خوب قاچاق نكنن.ولي چه ميشه كرد.بايد از همينا بخرم ديگه.اصلا خودم يه مغازه باز ميكنم فقطم توش اژدها و محصولاتشو(تخم اژدها،چرم اژدها،دستكش پوست اژدها و...)مي فروشم.خب،برگرديم سر اصل مطلب.به يارو گفتم يه تخم مي خوام كه اژدهاش ظرف امروزو فردا دراد.چون حوصله ندارم هم وقتي تو تخمه ازش مراقبت كنم هم بعدش!اونم گفت:همچين تخمي نداريم.مي خواين يه اژدهاي چند روزه بهتون بدم؟گفتم:نه.آخه اولا ميخوام پوست تخمشو بريزم تو سوپم ببينم چي ميشه.ثانيا اگه خودشو ببرم يا منو آتيش ميزنه يا ميفهمن.اونوقت چي؟گفت:ميل خودتونه.منم راه افتادم كه برم كه يه تخم خوشگل چشمو گرفت.گفتم:اين چنده؟ياروام كه فهميده بود خوشم اومده گفت:300 گاليون.خون جلو چشامو گرفته بود.ميخواستم در جا طلسمش كنم ولي فهميد اوضاع ناجوره و دارم قاطي ميكنم.(مثل اينكه موقع عصبانيت خيلي ترسناك ميشم!)براي همين گفت:حالا چون شمايين 250 تا نه 200 تا!گفتم ديگه چاره چيه!ازش خريدمش. نتيجه اخلاقي روز:هر موقع يكي خواست گرونفروشي كنه فقط كافيه تصميم بگيرين در جا طلسمش كنين.طرف خودش حساب كار خودشو ميكنه! (راهنمايي:هميشه يا قبل از بيرون رفتن به يه كتاب طلسم يه نگاهي بندازين(فرقي نميكنه چه كتابي باشه،فقط نويسندش سفيد نباشه.چون سفيدا تو جنگ دلرحمن! ) يا كتابو با خودتون ببرين.موقعش كه شد به طرف بگين:لطفا يه لحظه صبر كنين.بعد دنبال يه طلسم خوب و مناسب با موقعيت و طرف مقابل بگردين.پيداش كه كردين اجراش كنين كه احتمالا در اين صورت بايد برين سنت مانگويي،جايي! )


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.