سه روز از تاریخ زدن پستم گذشته و الآن دارم دوباره می زنم، قبلی را پاک کن از بالا رفتن تعداد پست هایم خوشم نمی آید.

باز هم ادب و احترام عرض می کنم (همون سلام)

زیست شناس: من اصولا از زیست بدم می یاد بنابر این از تو هم بدم می یاد ( اسمت اصلا خوب نیست برای ایفای نقش مناسب نیست)


ببخشید ولی این که شما از زیست بدت می آد و من زیست را دوست دارم دلیل نمی شود که شخصیت مناسب برای رول پلینگ نداشته باشم
من خیلی مایل نیستم که اسم خاص بردارم و برای همین هم اسم آقای زیست شناس رو برگزیدم
توضیحات را هم داده ام؛ اگر می شود مشکل اصلی را بگویید؛ در ضمن اگر مشکل اصلی از اسم هست من گفتم که بهتره عوضش نکنم این طوری راحت تر هستم


برای جلوگیری از پست زیادی (من بر عکس بقیه دوست ندارم تعداد پست هام زیاد بشه) می تونی پست قبلیم رو پاک کنی، متن پست قبلی این جا هست
"
با عرض ادب و احترام (این همون سلام هست )
من زیست شناس هستم- آقای زیست شناس- (در واقع اسمم یا زیست شناس یا آقای زیست شناس هست)
گروهم که ریونکلاو (راونکلاو) هست
نوضیخ کوتاه هم می دم؛
من در واقع همان زیست شناس معروف هستم- خوره ی زیست- البته در جراخی قلب هم تبحر دارم؛ در یک خانواده ی نیمه اصیل زندگی کرده ام و در امور مشنگی هم برای همین است که مهارت دارم
آدم خوبی بیدم
ربطم به هری پاتر هم می تونه خیلی چیزا باشه؛ مثلا من دکتر مخصوص لرد ولدمورت باشم یا این که یه آدم عادی که تو داستان هست
در ضمن علاقه مندی های من زیست هست و ترکیبیات و نظریه ی گراف؛ البته اگه هری پاتری بررسی کنی می شه جادوهای باستانی و سیاه و معجون سازی و از این چیزا دیگه
دیگه چی باید بگم، مشخصات ظاهری، می تونم بگم قیافه ام بد نیست و اصلا این به شما هیچ ربطی نداره،
من حوصله ی این که چند بار بییام و هی بگویم می خاهم برم ایفای نقش رو ندارم ، وقتش رو هم ندارم، من رو قبول کن،
دیگه چی بگم،
رخصت
"
فعلا

نام: جاستین فنیچ فلچی
سن:15
جنس: مرد
سال تولد:1990
رنگ چشم:مشکی
گروه:هافلپاف
مو:مشکی و بلند
ظاهر: تپلی
دسته جارو:نیمبوس 2000
علاقه:ا لف دال,هری پاتر,مبارزه با جادوی سیاه
توانمندی ها:مبارزه با جادوی سیاه,
دوست دارم عضو مدرسه شوم :bigkiss:

نام : آد آلبرت دافلينک
علاقه مندئ ها : نوشتن کتاب ها ئ جادويي
مو : پرپشت مايل به طلايي
ظاهر: سفيد پوست عينکي چشم بادومي
عضو گروه : گريفيندور
نام دوستان : دامبلدور خدا بيامرز آرتور ويزلي ...
لقب : بچه مثبت
رفدار : کنجکاو و فعال
سن : 85

jeniدوست مکاتبه ای لوپین بوده حالا سال آخر هاگوارتز قبلا هم توی بوباتون درس میخونده
برای محافظت هری و کلاه قاضی اونو توی گریفندور گذاشته تا راحت تر مواظب هری باشه

با سلام مجدد.
از اونجايي كه در ايفاي نقش كسي به اين نام(جيمز پاتر) هست ميخواستم كه اين نقش رو بگيرم.

نام: دارن شان
گروه:گريفندور
سن:16 سال
قد:180
جنس: مرد
سال:ششم
رنگ چشم: مشكي
كويديچ: مدافع
توانمنديها: بسيار شجاع،به طوري كه از مرگ نميترسم
قيافه:موهاي كم پشت.مشكي. هيكل ورزيده.ورزشكار. بيني كشيده.
علاقه منديها: نوشتن. ساختن وردهاي جديد مرگبار.

معرفي كوتاه:من قبلا يك انسان معمولي بودم تا اينكه به همراه دوستم يك به سيرك عجايب رفتيم.در اونجا من با شبحي به نام كرپسلي آشنا شدم و از بخت بد من من هم تبديل به يك نيمه شبح شدم.
چندين سال گذشت و من با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم كردم و حتي در چندين موارد تا پاي مرگ هم پيش رفتم تا اينكه در آخرين نبرد من با ارباب شبح واره ها من و او هر دو با هم مرديم.
من به لطف ايوانا برگشتم (زنده شدم) به گذشته .
به زماني كه هنوز به سيرك عجايب نرفته بوديم.
ولي اين بار برام اتفاق جالبي افتاد كه من توش گير كردم.يك نامه به دست من رسيد كه توش نوشته شده بود من يك جادوگرم.و براي تحصيل جادوگري بايد به قسمت ايفاي نقش سايت جادوگران بيام و توش عضو بشم.اگه شما كمكم كنيد ممنون ميشم.
البته من هنوز چوب جادويي و خيلي از چيزاي جادويي ديگه رو نخريدم كه در اولين فرصتي كه به كوچه دياگون رفتم ميخرم.
همونطور كه گفتم من يك سه رگه هستم.نيمه شبح،نيمه انسان و نيمه جادوگر.
اگه اطلاعات ديگه اي خواستين ،من در خدمتم.

نام: آلفرد دامبلدور پدر آلبوس دامبلدور
سن: زياد اندازه آلبوس دامبلدور اگه به شما بر نمي خورد آقاي كريچر
افتخارات : دبير بودن در هاگوارت و 15سال وزير جادو بودن و رياست ويزنگاموت البته اگر ناراحت نميشويد
چوب دستي :35 سانتي از چوب افرا و تركيب پر سيمرغ و ققنوس
جارو: در حال حاضر آذرخش
نام كامل: آلفرد آبراهام جوزف پدرو دامبلدور
سال تولد 7 آگوست 1800
محل تولد: شمال انگلستان
گروه : گريفندور
به درخواست پسرم معلم درس انتخوابي جادو هاي پيشرفته در هاگوارت هستم اين كه اشكالي ندارد
ظاهر بلند قد با مو هاي بلند سفيد و عينك نيم دايرهاي و چشمان آبي مايل به طوسي آلبوس دامبلدور هم همين شكليه به پدرش رفته
علاقه مندي:ابداع جادو باز هم اگر ناراحت نميشويد
توانايي: جادو هاي شناخته شده و باستاني (البته اگر ناراحت نميشويد تا اندازه اي كه پسرم آلبوس دامبلدور ميتواند )


آقاي كريچر عزيز از شما خواهش مي كنم كه اين بار شخصييت اينجانب را قبول بفرماييد

نام:پرپري
نام خانوادگي:دريادل
نام خواهر:پري آسموني
نام پدر:سلطان دلها
نام مادر:پري بهشتي
محل زندگي :درياچه‌ي نقره اي
شغل:نجات غريق
گروه:رايونكلا_ رايونكلا_ رايونكلا
جنسيت:ما موئنث ،مذكر نداريم همه يكسانن
سن:درشرف12 ساله شدن
هدف زندگي :همون كاري كه رايونكلا انجام داد
تحصيلات:سيكل
علاقه مندي:زيردريايي
قيافه:خوشگل

نام: جيمز پاتر
گروه: گريفندور
معرفي كوتاه:من پدر هري هستم.20 سال قبل با عده اي از هاله بينها تصميم گرفتيم محفلي تشكيل بديم به نام محفل ققنوس.
ما در اين محفل براي مقابله با ولدمورت و مرگخوارانش برنامه ريزي ميكرديم.تا اينكه پسرم هري به دنيا اومد.يك سال از تولدش بيشتر نگذشته بود كه دامبلدور به ما خبر داد كه بريم يك جايي قايم بشيم تا ولدموت نتونه به هري صدمه اي بزنه.
من و ليلي هم رفتيم.
اما اين جناب آقاي خائن(پيتر)ما رو لو داد و محل اختفاي ما رو به ولدمورت گفت.ولدمورت با عده اي از مرگخوارانش به خونۀ ما اومدند.من تا جايي كه ميتونستم مقاومت كردم تا ليلي و هري از اون مهلكه جون سالم به در ببرند.ولي نشد.
ولدمورت تونست من رو از پيش رو برداره ولي نمردم.
ليلي.....ليلي عزيزم!آخه چرا.مگه اون با تو چيكار داشت؟
بگذريم.
من وقتي به هوش اومدم دامبلدور رو بالاي سرم ديدم.اون همه چيز رو به من گفت.و من تا 2 روز فقط اشك ريختم.
به پيشنهاد دامبلدور هري رو به خالش سپرديم و من هم در قلعه هاگوارتز مخفي شدم تا اينكه به من خبر رسيد كه دامبلدور هم مرده.
من الان تصميم گرفتم كه بيام خودم رو نشون بدم و تا جايي كه ميتونم به هري تو كشتن ولدمورت كمك كنم.
_________________________________________________
با تشكر از شما.
اميدوارم كه تاييد بشه