هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۴

لیندسی گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۲ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۵۳ پنجشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۵
از یول تپه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 24
آفلاین
لیندسی:سلام پروفسور خوب هستین؟
کوییرل:ای بابا خیلی ازش خوشم میاد هرجا میرم اینم پیداش میشه.
لیندسی:میدونم که شما آنتی لیندسی هستین ولی خوب چیکار کنم چوب جادو میخام.
کوییرل:آی دی؟
faranakkuala@yahoo.com
لیندسی:لطفن بهترین نوعش رو بفرستین پولش مهم نیست.
کوییرل:من اصلن پول نمیخام به شرط اینکه دیگه اینورا پیدات نشه.(چه حالی میده آدم از طرف دیگران حرف بزنه)
لیندسی:ایول پس پول نمیخاد دیگه پس لطفن زودتر حاضرش کنین چون میخام یه طلسم نابخشودنی رو معلم فیزیکمون اجرا کنم که انقد حال منو نگیره.
کوییرل:باشه حتمن.
لیندسی:ممنون من منتظرم


در رقابت عقربه های ساعت با یکدیگر همیشه بازنده چشم من است.تصویر کوچک شده


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۰:۲۴ جمعه ۱۲ اسفند ۱۳۸۴

reza_na


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۶ شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۸ پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۵
از هیچکجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
تقتقتق
- کیه
- من چو دستی وخِم
قرچ
در باز شد
- اَه بازم که تویی گفتم فرداصبح
-نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه مَ همین العان وخِم
- می گم برو فرداصبح بیا
- نه مَ همین العان وخم زود مَ وخم مَ وخم همینالعان وخم
- دِ میگم برو فرداصبح بیا
- نــــــــــــــــــه مَ العاوخم همی العان وخم
- دِ میگم رو رد کارت
مَ همی العن وخم نـــــــــــــــــــــــه مَ وخم مَ وخم همی العا وخم
- کراشیو
اَاَاَآییییییییییاخخخخخیاااااََاَاَاَاَاَا آی
- خوب نوخم بابا نوخم
- آفرین حالا شدی پسر خوبی برو صٌب بیا
-م وخم اِ نوخم بابا نوخم رفتم
____________________________________________
فردا صبح
کوبیرل می آید که در مغازه اش را باز کند که
- م چوب دستی وخم
- تو چطوری اومدی تو
کوبیرل در حالی که کف کرده بود به گودریک گریفین دور نگاه می کرد در حالی که او روی میز کوبیرل نشسته بود و برای خودش با خوراکی های او بساتی پهن کرده بود
- من که کاملا خون سردم مــــن کاملــــــا خون سردم مـــــــــــن خون سردم مــــــــــن عصبانی نیستم
کراشیو آوادکداورا می کشمت خفت می کنم اواداکداورا
کودریگ در این بین به زیر میز پناه برده بود و تمام طلسم ها به قفسه های پر از چوب دستی برخورد کرد وآنها را ریزریز کرد
-تورو خدا دست از سرم بردار چی از جونم می خوای برات درست می کنم به خدا برات درست می کنم بعد خودمٌ دار میزنم نه از پشت بوم خودمٌ پرت می کنم نه به خودم بمب وصل می کنم...
_____________________________________________
یک ساعت بعد
- بیا اینم چوب دستیت جان مادرت فقط برو
باشه... اِ راستی گفتی پول کجا بریزم
- نمی خواد جان جدت برو فقط برو
-اِاِاِاِاِ
- دیگه چه مرگته
-اِ راستشوبخوای من از این چوب دستیا خوشم نمی یاد می خواستم ببینم که چه جوری درست می کنی ....
-می کشمت خودم می کشمت بعد قیمه قیمت می کنم بد دارت می زنم بد کبابت می کنم بد .. نه نه اول کبابت می کنم بد دارت میزنم بعد نه نه اول قیمه فیمت می کنم بعد....


گودریک گریفیندور با خوش حالی با چودستی نوش خود را غیب می کند
-------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------
دستت درد نوکنه چوب دستی خوبی بود

بازم باتشکر وقدر دانی فراوان
R.R


lord na


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۰:۰۸ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
كريچر از اين كار السامور ناراحت ميشه.به طرف السامور ميره.ولي چيزي نميبينه.دود هر لحظه بيشتر ميشه.كريچر احساس ميكنه چيزي از كنارش رد شد.
فرياد ميزنه: كي اونجاست؟هر كي هستي (خب هستي كه هستي.به من چه) خودتو نشون بده.
السامور :قربان اين كريچر رو چيكار كنم؟بندازمش بيرون؟
مامور:نه.....من از دست تو چيكار كنم.برگرد برو بيرون.خودت تنها.
السامور.باشه.چشم .شما جوش نزن برات خوب نيست.
ماموره:برو.فقط از اينجا برو.
السامور به سمت در ميره كه ناگهان نيك بي سر مثل يك شبح (مگه خودش چيه؟) جلوش ظاهر ميشه.
السامور از ترس فرياد ميزنه:نههههههههههههههههههه.......روح؟!!من روح ديدم.فرار كنين.
نيك بي سر :چيه ؟چي شده؟نترس.منم ،كاريت ندارم.(فقط ميخام بخورمت)
كوييرل :نيك،چيزي ميخاستي؟الان مغازه تعطيله.برو فردا بيا.
نيك:نه.من فقط اومدم كه اين فيش بانكي رو بهت بدم و چوب دستيمو بگيرم.خب اگه سرت شلوغه ميرم فردا ميام.
مامور:هيچكسي تكون نخوره.كسي حق نداره از اينجا خارج بشه.
كوييرل:يعني چي؟


ویرایش شده توسط نیک بی سر در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۸ ۲۲:۴۳:۰۲

[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۴

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
کریچر به اطرافش نگاه میکنه ولی جایی رو نمیتونه ببینه داخل مغازه پر از دود سیاهه و بوی تندی از یکی از ماموران بسرعت پخش میشه
کریچر:هی اون آقاهه آتیش گرفته باید برم کمکش کنم دارم میام نترس
کریچر چوبدستیش رو به سمت السامور نشون میگیره و السامور که همچنان در حال تولید گاز اشک آوره متوجه اون نمیشه
السامور:
کریچر:آبیوس
نور قرمز رنگی از نوک چوبدستی ساطع میشه و با شتاب به ...(توسط خودم سانسور شد)... برخورد میکنه
السامور:آی مامان :mama:
مامور:داری چه غلطی میکنی میخوای خودمونم بکشی بسه دیگه منکه اصلا جایی رو نمیبینم
السامور:اگه بخوامم دیگه نمیتونم
مامور:مگه نگفتم به کسی نگاه نکن چشاتو ببنده
السامور:قربان منکه اصلا تو این دود کسی رو نمیبینم فکر کنم یکم زیاده رفتی کردم آخه یهمو جو سرباز وطن بودن منو گرفت خواستم هر چی دارم در راه مملکت نثار کنم
کریچر:چه سرباز خوبی چه بویه خوبیم میده

زیر میز در آن سوی مغازه
کوییرل:بیا اینو بگیر از ریسه قلب اژدها و 27 سانته کاملا انعطاف پذیر پولم نمیخواد مهمون من باش
مالیاتچی:همین این کمه من یکی از پر ققنوسم میخوام همونیکه ماله اون پسرس
کوییرل:اونو که نمیتونم ازش بگیرم از هاگزمید پرتم میکنه بیرون
مالیاتچی:پس ماله لرد رو بده فعلا که لرد ندارین چوبدستیش پیشه کیه؟
کوییرل:اون پیشه...
مامور:هوووی شما دو تا اون زیر باهم چیکار دارین بیاین بیرون ببینم میاین یا منم بیام
کوییرل: یا مرلین خودت بدادمون برس
السامور: آخجون ازشون عکس گرفتم من میمیرم برای عکسای خفن





Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۴

سرژ تانکیان old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۰:۰۹ یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 526
آفلاین
يك ربع قبل

بيرون مغازه-كنار پنجره -يه سري آدم خم شدن زير پنجره
چند مامور با لباس هاي دولتي كنار يك بشري خم شدن

مامور:ببين السامور...يك بار ديگه برات تكرار ميكنم..از پنجره پرت ميشي تو از خودت گاز اشك آور توليد ميكني و خارج ميشي...حواست باشه به هيچ كسي نگاه نكني.مفهومه؟
السامور:
مامور: از پنجره ميري تو از خودت گاز اشك اور توليد ميكني
السامور:اينجاش رو فهميدم بقيش...
مامور:وقتي وارد ميشي به هيچ كسي نگاه نمكيني...هيچ كسي..سرتو ميندازي پايين عين بچه آدم گاز اشك اور توليد ميكني
السامور:اها..فهميدم...باشه
مامور:يك بار تكرار كن«به هيچ كسي نگاه نميكني»
السامور:به هيچ كسي نگاه نميكني؟..مگه قراره شما برين تو قربان؟
مامور: نه اقا...منظورم اين بود كه تو به هيچ كسي نگاه نميكني...تو تكرار كن«به هيچ كسي نگاه نميكنم»
السامور:به هيچ كسي نگاه...هووم؟ خب شما به هيچ كسي نگاه نميكني چرا من نگاه نكنم؟خود شما ميگي كه به هيچ كسي نگاه نميكني خودت تكرار كن ديگه...چرا وقت مردم رو ميگيري؟
مامور: اصلا بيخيال تكرار..برو تو هر كاري گفتم بكن
السامور: يعني برم تو تكرار كنم «به هيچ كي نگاه نميكنه مامور پشت در»؟ اين ضايع نيست؟
مامور: نه...برو تو گاز اشك اور از خودت توليد كن..باشه؟
السامور: اها فهميدم.بعدش چيزي تكرار نكنم؟ خب..باشه چرا ميزني؟ باشه...من رفتم

السامور با افسوني شيشه رو بدون صدا ميشكونه وارد ميشه
مامور هم همزمان فرياد ميزنه:
نقل قول:
مغازه در محاصره س .دستاتونو بذارین رو سرتون و تسلیم بشین!!
کریچر: چه بوی خوبی میاد!
کوییرل:چی میگی دیوونه گاز اشک آور پرتاب کردن


السامور هم جو ميگيره فرياد ميزنه:تكرار كنين كه مامور به هيچ كسي نگاه نميكنه...
مامور پشت در: :ycry



Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۳:۲۵ دوشنبه ۸ اسفند ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
آنیا در حالیکه به آواتار کریچ نگاه میکنه: وای آسمون چقدر غروبت قشنگه!
کریچر:چیزی گفتی آنیا؟
- نه فقط از آواتار جدیدت تعریف کردم.کلی ترسناک شدی.از آواتارت خون می چیکه …دیگه با این آواتار کسی بهت نمیگه تو سری خور
کوییرل:اه چیکارش داری آنی ٬ بیا تو کریچ . بیا تو خودت بیا تو! به مغازه خودت خوش اومدی ....

کریچر: :pint: خب بهتره بریم سر اصل مطلب همکار عزیز٬ به نظر من بهتره مالیات اینجا دو برابر بشه.
آنیا: مخالفم!
کریچر:منظورم اینه که مالیاتتو به موقع بدی.
-مخالفم!! پروفسور از این به بعد مالیات نمیده. یعنی گذشت اون زمانی که مدیرا به زور ازش مالیات می گرفتن.
کوییرل:ولی…
- ولی نداره عزیزم. اگه هر کدوم از بوقیها ازت مالیات خواست می تونی آدرس منو بدی. عله ولکانو هم که باشه آتشفشانشو برات خاموش میکنم چه برسه به کریچ
- کریچر:


در همین زمان در مغازه باز میشه ومامور وزارت سحر و جادو وارد میشه…
- دستا بالا کریچر کدومتونین؟
کوییرل:
ماموره : هر چند چهره زاغارتش داد میزنه ...مجرم کریچر شما به جرم تشویش اذهان عمومی٬ کارتن خوابی٬ سد معبر و... بازداشتید. به به ! بوی الکل هم که میدید! خلاصه جرمت خیلی سنگین شده.
کریچر:

- حق داری حرف نزنی ٬ حق نداری زیر لب حرف بزنی٬حق نداری وکیل اختیار کنی . فردا راس ساعت 8 صبح هم در دادگاه محاکمه میشی. تازه جلسه دادگاه هم غیر علنیه ....پاشو دستاتو بیار جلو دستبند بزنم.

کریچر در حالیکه چهار زانو روی زمین نشسته و بلند بلند گره میکنه ردای آنیا رو میگیره.

آنیا که در ناز و نعمت بزرگ شده ونمی تونه فلاکت یک جن خانگی رو با این وضع رقت بار تحمل کنه: ولی کریچر نمیاد
- ببینید خانم عزیز ٬از شما که ساحره محترمی هستید بعیده که موافق حضور این افراد در اجتماع باشید!
آنیا: ولی کریچر نمیاد
- مامور قانونو تهدید میکنی؟
-دقیقا!

کوییرل:آنیا این کارو نکن خطرناکه .کریچر ارزششو نداره بهتره خودتو کنار بکشی
-راستی پروفسور اون وردی که باهاش آدم می کشن چیه؟... آهان اودا کداورا ... اه ملکه ماری! دختر گناهکارتو ببخش!.............

خب دیگه کریچ بیا این چوبدستی* مال تو
کریچر: وای آنی ممنون! من تا حالا چوبدستی نداشتم . اجازه می دی لمسش کنم.
کوییرل:بذار ببینم چقدر این چوبدستی برام آشناس . 23 سانتیمتر از پر ققنوس دومبول!از این نوع چوبدستی تنها دو تای دیگه فروخته شده.
آنیا: خب دیگه من باید برم . راستی پروفسور در پشتی کجاست؟
کوییرل در حالیکه حواسش به چوبدستیه:اون پشته
آنیا:
-----------------------------------------------------------------------
یک ربع بعد....
مغازه در محاصره س .دستاتونو بذارین رو سرتون و تسلیم بشین!!
کریچر: چه بوی خوبی میاد!
کوییرل:چی میگی دیوونه گاز اشک آور پرتاب کردن

* آلت قتاله



Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۸:۲۷ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴

کریچرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ یکشنبه ۸ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۲۰ پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲
از خانه ي شماره 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1223
آفلاین
کوییرل: پناه بر خدا خودتی دختر؟! چرا ردات خاکی شده ؟
آنیا: هیچی یه مقدار گرد و خاک براش لازم بود
چشم کوییرل به کریچر می افته
کوییرل: بابا به چه زبونی بهت بگم جلوی مغازه ی من نخواب اخر در اینجا رو پلمپ میکنن
کریچر در حالی که هنوز همین طوریه : بابا ناسلامتی ما همکاریم پول ندارم جا ندارم چی کار کنم خوب این مانیا مغازش رو بست ما رو اواره کرد
کوییرل: به من ربطی نداره برو تو یک پارک بخواب
کریچر در حالی که چپ چپ به آنیا نگاه میکنه روزنامه هاش رو جمع میکنه تا از اونجا بره
-- حداقل یک پولی بده برم یک مسافر خونه
کوییرل:
کریچر فحش گویان بساطش رو میزنه زیر بغلش که یک دفعه چشاش جرقه میزنه( تو مایه های همین فیلمه که جمعه نشون داد * طبقه ی 13* ) و در جا وایمیسته
کوییرل: باز که وایستادی؟
کریچر یک اشاره به اواترش میکنه و میگه: من دیگه اون جن تو سری خور نیستم
و می یاد جلوی مغازه راه میره
-- مغازه ی بزرگیه , شیکم هست , درامد خوبی هم داره
کوییرل: منظورت چیه؟
کریچر: چنین مغازه ای باید مالیات سنگینی هم داشته باشه
کوییرل: :-?
آنیا در حالی که به کوییرل نگا میکنه: این چی میگه
کریچر: دوست عزیزتون مالیاتش رو نمیده
کوییرل:
انیا: این به تو ربطی نداره حالا هم رات رو بکش و برو
کوییرل داد میزنه : ساکت باش آنیا , میدونی اگه کسی از این موضوع بویی ببره بدبخت میشم
و روش رو به کریچر میکنه : کریچ چرا نمی یای تو تا یکم با هم صحبت کنیم و یک چیزی دور هم بخوریم ناسلامتی ما با هم همکاریم ها
بعدش خطاب به آنیا که بغض کرده( اخه تا حالا کسی بهش نگفته بود ساکت شو) میگه: تو هم بیا تو


كريچر مرد ؛ زنده باد كريچر


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۶:۵۱ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ یکشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۰:۴۳ یکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۳
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
کالسکه چی لطفا همینجا نگه دار. بالاتر دیگه جا نیست...آهان همین جا نگه دار. زیر تابلو توقف ممنوع!
-بقیه پولتون خانوم
-بقیه ش مال خودت٬ برو حال کن!
- 2000 گالیون؟ خدای من! این که خیلی زیاده با این پول می تونم دو تا کالسکه بخرم!
---------------------------------------------------------------------------
ساعت پنج صبحه و کوچه دیاگون بر خلاف همیشه تقریبا خلوت و خالی از جادوگراییه که تمام روز برای خرید چوبدستی جلوی مغازه پروفسورکوییرل صف می بندن.

تک و توک رهگذری هم که قدم زنان از راههای باریک دیاگون رد میشدند پاهاشون بی اختیار به بطریهای خالی می خورد یا پاکت آشغال یا روزنامه پاره ای زیر پای مردم به صدا در می آمد.آنیا هم که آهسته در طول پیاده روی باریک قدم میزد ناگهان توجهش به سایه شیئی کمرنگ و عجیب جلب شد.جلوتر رفت.متوجه شد که آن سایه کمرنگ بدن یک کارتن خوابه که جلوی مغازه پروفسور روی زمین دراز کشیده .آنیا فکر کرد لابد یکی از جادوگرای بدبخت و بی مکانه که شبها در خیابان می خوابند. اما ظاهرا این طور نبود.زیرا بدن این شخص از سر تا پا انگار با نظم خاصی زیر روزنامه ها قرار گرفته بود و در حقیقت سفیدی روزنامه ها بود که توجه آنی رو به خودش جلب کرده بود.

بی اختیارنزدیک او رفت (بخونید فضولی).از لای شکاف باریک فاصله
بین روزنامه ها آنیا هیکل جن خانگی معلوم الحال بلند قدیراتشخیص داد که پیراهن ژرسه قهوه ای رنگی به تن وشلوارمندرس سربازی خاکی رنگی به پا داشت! بی شک این مکان جای مناسبی برای خوابیدن نبود.

-یوق!* ... اه اه ! موهاشو ببین. پر از چرک و خاک و خله. وای خدای من جورابشم که سوراخه! بذار ببینم:lol2:

نزدیکتر رفت. شانه های بزرگ جن خانگی در تاریکی زیر روزنامه ها با نفسهای سنگین بالا و پایین می رفت. ناگهان باد تندی وزید و روزنامه را از روی صورت آن مرد پس زد.آنیا پیشانی او را دید ٬ پیشانی جوانی که در اثر فقر و بدبختی پر چروک و تیره به نظر می رسید. در قسمت پایین صورت٬ دهان اندک بازمانده او زنده و قوی بود...آنیا زیاد جلو رفته بود. در سکوت شب تاریک روزنامه های هیکل آن شخص تکان خوردندو ناگهان چشمانش باز شد . با دیدن یک پرنسس زیبا بالای سرش با حرکت تندی خودش را بلند کرد. چیزی در چشمانش برق میزد. در یک چشم به هم زدن به سمت آنیا حمله برد. اما آنی ذره ای احساس ترس نکرد

(آنیا در حال خفگی)- اوا چتونه آقا این چه طرز برخورد با یک پرنسسه؟!
-بهت فرصت میدم چوبدستیتو بیرون بکشی !
-ببینید آقای عزیز من می خواستم به دوستم سر بزنم که شما با این وضع خوابیدنتون مانع انجام این کار شدید . اونوقت یه چیزی هم طلبکارید؟
- مثل اینکه منو نشناختی! من کریچر مدیر فروم سایت جادوگرانم.
-ایششش! چی؟
-مدیر فروم!
- باش! باش! ... یادت باشه منم پرنسس آنیام. یه ساحره سیسیلی که بدون چوبدستی هم می تونه حال جادوگرا رو اخذ کنه. به خصوص اینکه اون جادوگر مدیر فروم هم باشه.
- حالا مشخص میشه!
- ببینید آقای محترم من قاط بزنم براتون گرون تموم میشه ها!
تازه قسم هم خوردم که هیچ وقت از چوبدستیم استفاده نکنم. به ملکه ماری (مادر بزرگم )هم قول دادم که هیچ جادوگری رو طلسم نکنم.ولی حالا که خودتون می خواید
- پس این بیگ بوت** رو بگیرتا دفعه دیگه به عشق من تو چت باکس توهین نکنی.
این چوکسلم زیبا رو هم داشته باش چون خیلی فاز میده.
کریچر:...

در همین گیرودار( یه چیزی تو مایه های آتیش بازی آنیا)پروفسورکوییرل میاد تا در مغازه شو بازکنه.
پروفسور کوییرل: خاک وچوک! خدای من چی دارم میبینم.آنیای کبیر!
آنیا:سلام پروفسور..بوس! بوس!!:bigkiss:
کوییرل: پناه بر خدا خودتی دختر؟! چرا ردات خاکی شده ؟
آنیا: هیچی یه مقدار گرد و خاک براش لازم بود
---------------------------------------------------------------------
*منظور همون ییییوقه که حرف اول کشیده تلفظ میشه. اونوقت این شکلکبه ذهنت مجسم میشه
**Big boot ضربه ای که در تخصص خودمه. همینطور اندرتیکر.وقتی با چکمه یا پوتین سر رقیبت رو مورد نوازش قرار بدی.


ویرایش شده توسط پرنسس آنیا در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۶ ۷:۲۶:۳۸
ویرایش شده توسط پرنسس آنیا در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۶ ۷:۳۶:۴۴


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۲۰:۲۴ سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۴

نیک بی سرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۰۰ یکشنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۷:۳۸ دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
از كوهستان اشباح
گروه:
کاربران عضو
پیام: 565
آفلاین
كوييرل داشت به گودريك نحوه پرداخت پول رو ميگفت كه ناگهان نيك بي سر ،شبح گروه گريف از ديوار وارد مغازه شد و گفت:
سلام كوييرل عزيز.خوبي .
كوييرل كه جا خورده بود با تعجب گفت: سلام دارن.يعني نيك.
خوبي؟چه خبرا .
چيه چيكار داشتي؟
هيچي .اومدم تا يه چوب جادو بخرم.اونم با 20 % تخفيف.
چي 20 %؟
خوب آره.چيه مگه؟
هيچي.الينجا فقط 10%تخفيف ميديم.10%؟باشه بابا.بده تا بريم.
اي بابا براي اينم بايد توضيح بدم.
ببين نيك عزيز.شما اول بايد بري گرينگوتز پول رو به حساب من واريز كني،بعد فيش رو برام بياري تا من چوب رو بهت بدم.
خوب نميشه خشكه حساب كنم؟
نه.بايد پول رو به حسابم بريزي.اين قانونه.
اوكي .يعني باشه پس من ميرم يه جايي پول تهيه كنم و به حسابت بريزم.كوييرل عزيز كاري نداري.
فعلا


[size=large][color=000066]من ديگه تو امضام هيچي نميزارم. هيچي هم نميگم.
به يه نوع ج�


Re: فروش استثنايي چوبهاي جادويي با 10%تخفيف
پیام زده شده در: ۴:۲۷ پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۴

reza_na


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۴۶ شنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۴۸ پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۸۵
از هیچکجا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 10
آفلاین
تقتقتق
-کی
ساعت سه نصفه شب بود و کوبیرل که تازه همین چند دقیقه پیش یه مشتری دیگه رو رد کرده بود
تا در را باز کرد یک نفر فریاد زد
-کروشیو
- آی ایایییایاااااااااااااااایییییییییییییییییییییاااااااااااااااااییییییییییا
کوبیرل خنده کنان روی زمین افتاد
مرد در حالی که از زمین به سختی بلند می شد گفت:
- اصلا خنده نداره
کوبیرل که هنوز داشت از خنده ریسه می رفت گفت :
-چوب دستیت خودت چسبوندی
مرد در حالی که هنوز بسختی روی پاهای خود ایستاده بود:
اه ه ه.... آره چوب دستی خوبی بود .و لی من یکی دیگه می خوام حالا
کوبیرل:اِاِ پس برو یِه ماه دیگه بیا اگه کاری نداشتم شاید ...تاببینم چی می شه. شب بخیر
ودر را بست
هنوز در را کاملا نبسته بود که دوباره صدای جیغ دیگری آمد
-اخایاایاااااااااایاخخخخخخخخخ آی
کوبیرل که فکر کرده بود مرد دوباره خودش را طلسم کرده در را باز کرد و دید که مرد دستش را تکان می دهد
مرد انگشتانش را لای در گذاشته بود تا در بسته نشود
کوبیرل که دوباره روی زمین افتاده بود و داشت به دیوار مشت می کوبید
-غلط کردم بی جا کردم ترو خدا روت می شه ریش مارو زمین بندازی
کوبیرل: چه جورم.. ولی حالا چون گنا داری بیاتو
چی میخوای
-یه چوب 38سانتی چوب سرخدار باپر ققنوس روشم نوشته باشه lord na
-ببببببببببببه خوش اشتهاچون تویی پات ده برابر حساب می کنم
- جون مادر من زن دارم بچه دارم چهار روزه که هیچی نخوردم انقریبه که کارت اینترنتم تموم بشه پولم کجا بود زندگی سخته کار گیر نمی یاد تا همین رول گودریک گریفیندورو گرفتم پدرم در اومده من که فقیرم بیچارم آوارم بده در راه رضای خدا
کوبیرل: باشه بابا همون ده درصد تخفیف از سرتم زیاده برو پول بریز به حسابم تو بانک گرينگوتز بعد بیا
-گرينگوتز دیگه چه کوفتیه بده بریم دستی حساب می کنم
-دیگه داری پرو می شی ..شرمنده برو پول بریز بیا
-اقلکندش بگو این گرينگوتز لعنتی کجاست وچه جوری باید توش پول بریزیم پول از کجا بیارم چه جوری بریزم
لطفا به این سوال هرچه سریع تر پاسخ دهید
با تشکر
R.R

ناظر محترم اینکار وظیفه من نبود.لطف کن پستایی که تو انجمنت زده میشه حتما یه بار بخون.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۴/۱۲/۶ ۱۲:۲۱:۱۶







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.