مک خودشو میندازه وسط:من لواشک می خوام!
جرج:چی کار کنم؟
مک:بخر!
جرج:نداره!
آرشام:بربرک می خوای؟(بربری یه کوچک)
مک مثل بچه های 6 یا 7 ساله پاشو می کوبه به زمین و می گه اگه تا یه ربع دیگه لواشک نداشته باشین......
جرج:چی کار کنیم ارشام؟این یه چیزی بگه حتما می کنه!
ارشام:بیا بریم پشت مغازه من یه فکری دارم!
مک کینن:
جرج به همراه ارشام میرن پشت مغازه که یه حیاط خلوتی داشت و پر از آتشغال بود.
جرج:می خوای چی کار کنی؟؟؟؟
آرشام:لواشک مگه نمی خواست ....می خوام درست کنم!!!
جرج:با اینا؟
ارشام:اره!
یه ساعت میگذره و کلی کار می کنن و عرق میریزن که لواشک با ارم استاندارد بین المللی جادوگران درست میشه......کاملا بهداشتی با مواد تازه و خوشمزه.
جرج:خدایا به امید تو!
ارشام:ترسو کاری نمی تونه بکنه!
میان طرف در اصلی یه مغازه.درو باز میکنن میبینن مک کینن یه دستشو بالش سرش کرده خوابیده و داره از دهنش اب میچکه!
_ارشام:سرفه!
مک کینن یه متر میپره هوا ...
مک کینن:
لواشکم کو؟
ارشام:بیا!
مک:از کجا خریدیش؟
ارشام:سر قبر من می فرختن!
مک:
ارشام:بخور دیگه!
مک کینن:میل ندارم
ارشام از درون:ای کته کله بخور!
اوضاع و احوال اون جا تو جرج اثر کرده بود و قاط زده بود:من.....تو....او....ما....شما....ایشان!
مک کینن:مرسی که اینو برام خریدی
ارشام:باشه!
مک:ولی من چون خیلی دوست دارم می دمش به تو
ارشاماز درون:
مک کینن اینو گفت ولواشک و گرفت طرف ارشام:بیا بخور
_من؟
_اره
_میل ندارم بعدا می خورم!
_الان بخور!
_نه
_چی ی ی ی ی !وقتی گفتم بخور باید بخوری!
_گفتم نمی خورم مثلا میخوای چی کار کنی؟
_می خورونم!
جرج اونجا ولو شد..............بعد هز تلاش های مکرر مک ارشام اون لواشک و خوردوالانم تو پیش مادام پامفری یه......در اخر باید از این داشتان نتیجه گرفت که هرکی لواشک درست کنه برا مردم خودش میخوره