حاجی آقا دارک لرد! مرد خط مقدم آسلام بازگشتبه گزارش آخرین خبر شبکه اطلاع رسانی امپراطوری EDNS قبل از اینکه توسط ولدمورت، معروف به ولدی ادیسه! تسخیر شود... در آخرین جنگ سخت بین نیروهای امپراطوری و شورشیان همیشه در صحنهی اطراف قزوین حاجآقا دارک لرد از دست امپراطور موفق به فرار شد. جزئیات این جریان رو در فیلم مستندی که چراغعلیِ جانبرکف گرفته است در سمع و نظر شما ميگذرانیم:
... چیشت چشیت... من چه جیگرم!... هوی چراغعلی بیا اینور..
- واستا نورممد لنزش رو تمیز کنم! آخخخخخخخخخخ! تتتتتف!
- لنز دوربین سبز شد چرا؟
- صافی رنگ طبیعی بود دیگه!
- مثل اینکه دارن میان ها!
- ها؟ کیا؟ آهان یادم اومد ما وایستادیم تا از جنگ فیلم بگیریم!
وووووووووووووووووویژ! جنگدههای امپراطوری از بالای سر نورممد و چراغعلی رد میشن!
- عجب!
- خیلی فاز داد
- نولم داد جان تو! ... نیگا کن مثل اینکه دارن بر میگرد!
- آره یه چیزایی از زیر بالاشون در اومد!
- آره چه خوشگله! از پشتشون دود در میاد!
- مثل بیل پرندهی آتشین جاسم ميمونه!
- عجب!
بدبومب!دوربین بعد از کلی دود و جریانات دوباره صاف میشه... جنگ شدیدی بین نیروهای امپراطوری و یه سری آدمهای سیبل کلفت و اسموت که شیشه نوشابه گرفتن دستشون در جریانه... روی پیراهن این بندگان خدا هم نوشته شده"نیروهای ارزشی ورزشی (جنبشی)"
آهنگ یاران چه غریبانه در حال پخش
صحنههایی از رشادتهای نورممد و چراغعلی پخش میشه که یدونه نوار سیاه کنار عکساشون هستش. در حال شوخی شهرستانی با جاسم و چیزای دیگه تریپ صمیمیت ازشون پخش میشه که یهویی فیلم قطع میشه!
- هوی! بابا ما نمردیم که!
- عجب این کارگردانه آدمه بیجنبهی ضایعی هستش! نور ممد بساطو جمع کن بریم طرف زندان فوق امنیتی
دوربین بدو بدو تکون میخوره و بیشتر وقتا از جورابای سوراخ چراغعلی فیلم برداری میشه!
- رسیدیم!
خط مقدم...شپلخ شپلخ شپلخ!
-سوباسا خودت رو نشون بده!
- آی مادر! ولم کن!
خرت خورت خارت! شپلخ!
- زوپیس قهرمانه! زوپیس زوپیس قهرمان همیشه با ما بمان...
- شنودنگان عزیز... شنودنگان عزیز! قزوین آزاد شد! تکرار میکنم!... قزوین آزاد شد!
- از خط مقدم گزارش میدم! اوضاع همچین پیچیدس! ارتش زوپیس دوستان مقیم قهرمان آباد و عدهای معلومالحال دیگه وارد جنگ شدند! مشخص نیست چی به چیه..... آخخخخخخخخخخ
- اینه! دشمن بداند! ما همیشه ایستادهایم! سیفون پرتاب کن جدید عالی کار ميکنه
- .... مرلین نامرد منو چرا هدف گرفتی؟
درنگ! زرنگ! خدبدموبمابیم بابیموب بیم بابوووم!!(یه جور انفجار شدیداً خفن)
- دیوار شکصط! بروبچز هذب همله!!!!!!!!!!!!!!!
- .... نور ممد از اونور فیلم بگیر بروبچز لیبرات به توالت زندان حمله کردن! مرلین همچنان با یاران وفادارش یعنی واحدهای بهداشتی داره مقابله میکنه.....!
یه طلسم مرگبار به سمت نور ممد میاد...
-آتشفشانیوس!
- نهههههههه! چی؟ با من بودی؟ من خداوندگار کل فرومهای دنیام! من من میگن فروم ممد ! شماها همتون اندازهی ناخن شصت پای منم نیستین! من طوفانم....! زلزم! سونامیم! هارکینم! ریتام.... شپلخ! (در این جا نور ممد دچار حملهی ماهیتابهای شد!)
- چراغعلی هستم! برادر نور ممد متأسفانه ظاهراً مجروح شده تلاش برای آزادسازی حاجی همچنان ادامه داره! ... نه وای آسلاما! اون خوده امپراطوره...
امپراطور تنها وسط بیابون ایستاده و یه نگاهی به دوربین مدل بابا خوشتیپ میاندازه! از بالاش دو تا جنگدهی امپراطور رد میشن و با دود مینویسن" آسوده خاطر با سایهی امپراطوری"...
امپراطور: هیچ کس نميتونه من رو شکست بده! من امپراطور کبیر تاریکی هستم! خودم کلی پست آتشفشانی ميزدم قبل از این پاتر خبر نداشتم!(امپراطور به شمشیرش به پاتر اشاره میکنه که داره پتو و منقل وسط جبهه پخش میکنه)
تو هیچ کار نمیتونی بکنی! دوربین برمیگرده سمت جایی که صدا اومده!
یه نفر با لباس چسبون و عینک آفتابی و شلوار جین ایستاده و پشتش هم هوا ابریه... همه از جنگ کردن دست میکشن و با تعجب به این صحنه نگاه ميکنن
- ا ببخشید مثل اینکه منشی صحنه اشتب کرده! کات!
دوربین یه کم از در و دیوار فیلم میگیره و بر میگرده روی همون لوکشین
یه نفر با لباس سرتاسر مشکی و ریشی بلند با عمامهای خفن ایستاده و توی یه دستش یه تسبیح هستش و توی دست دیگش یه چیزی شبیه چوب جادو با طرح شیشه نوشابه!
- حاجی دارک لرد؟! این غیر ممکنه! تو شخصیت سوخته هستی!
- نه بابا من به این سیفیدی! کجام سوخته برادر ارزشی من؟
- آمادهی مرگ شو !
- ای ضدارزش 0 از 5! من رو یه سال زندانی میکنی و نمیذاری خواهران ارزشی جهت حل مشکلات آسلامی به من مراجعه کنند؟! به نام آسلام! حملهههههههههههههههههههه!
امپراطور و حاجی به سمت هم حرکت ميکنند و دود و انفجار همه جا رو میپوشونه!
- آودادا ایمپریو تاراتانگارا!
حاجی مدل ماتریکسی جاخالی میده!
- به من طلسم ضدآسلامی چندکاره میزنی؟ ریشیوس ماکسیمم!
امپراطور یه ریش خفن درمیاره!
- نهههههههههه! چه قیافم (...) شد! میکشمت! بگیر که اومد! امپراطورادکنیوم!
حاجی غیب و ظاهر میشه!
- ضد ارزشیوس!
- آآآآآآآآآآآآآآآآ! نههههههههه! چقدر قیافم ضدارزش شد!
- موهاهاها! برادر حالا هیچ خواهری دیگه نگاهت هم نمیکنه!
- تو نمیتونی منو شکست بدی حاجی! آلتیمیتیوس!
- لِوِل شیش میزنی؟!
آسلامیوس!نور قرمز امپراطوری و سبز آسلامی به هم برخورد ميکنند و از وسطش کلی جرقه ميپاشه...
نور سبز: سلام خواهر نور قرمز حال شما؟
نور قرمز: اوا شما برادری ؟ خوبی شما؟
نور سبز: خواهر ارزشی! آیا وکیلم؟
نور قرمز: اوا چه فوری! چرا که نه! بله!
- ها؟! طلسم منو چی کار کردی؟! این غیرممکنه!
طلسم قرمز امپراطور به طلسم سبز تبدیل میشه و به امپراطور برخورد ميکنه
اوشاع! دوشاع!
......
گرد و خاکها ميخوابه...
- تسلیم شو برادر امپراطور! تو شکست خوردی!
- شاید الان ولی باز هم میبینمت گجت!... ا ببخشید منظورم ... باز هم ميبینمت برادر! یا الله! ما اجکت کردیم در راه آسلام!...
یه سفینه از زیر زمین در میاد و امپراطور میپره توش و هوووووووووشت میره فضا!
نیروهای نوشابهای دو حاجی جمع میشوند و حاجی نگاهی مدل "آسلام در پیش است!" به دوربین میاندازه و فیلم فید میشه....