هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۵ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
دوربينم کو
چه کسي بود صدا زد:کالين!
آشنا بود صدا مثل بوغ با لب گرم
گراپم در خواب است
و حاجي و مرلين،و شايد همه قزوين شهر
شب خرداد به آرامي يک کرم فلوبر ز سر ثانيه ها ميگذرد
و نسيمي خنک از حاشيه سبز پتو ميکند اسکرجيفاي خواب مرا
بوي پورت کي مي آيد:
بالش من پر از عکس هريست
صبح خواهد شد
و به اين کاسه آب
که شکستم ريپارو خواهم گفت
بايد امشب بروم
من که از بازترين سوراخ گيلدي با امت اين ناحيه صحبت کردم
سنگها را به سرم کوبيدند يکنفر بود به من گفت ديفيندو نفهميدم چه شد
هيچ چشمي ، عاشقانه به هري خيره نبود
کسي از ديدن عکس هري مجذوب نشد
هيچکس حرف هري را به نميد جدي نگرفت
من به اندازه يک بيل دلم ميگيرد
وقتي از سوراخ ميبينم حوري
دختر بالغ همسايه فلور
پاي کمياب ترين آفتابه زمين
اکسيو گراپ ميخواند
چيزهايي هم هست لحضه هايي پر اوج
(مثلا ساحره اي ديدم
آنچان محو تماشاي هري بود که در چشمانش
عکس هري را سه بعدي ديدم
و شبي از شبها
مردي از من پرسيد
تا تولد هري،چند ساعت راه است؟)
بايد امشب بروم
بايد امشب دوربيني را
که به اندازه 100 گيگ جا دارد بردارم
و به سمتي بروم
که هري ميخوابد
رو به آن وسعت بي واژه که مرا ميخواند
يک نفر باز صدا زد:کالين!
دوربينم کو؟


ویرایش شده توسط کالین کریوی در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۵ ۲۰:۱۱:۲۹

هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ جمعه ۵ خرداد ۱۳۸۵

آنتونین دالاهوفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۵۶ شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۵
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 106
آفلاین
كفتر كرام


ديدي امروز و فردا كردي رفتش
پر زد ديدي پر زد و رفتش

ويكي بسه گريه نكن
رفت ديگه صداش نكن

ديگه همرنگ تو نيست
ديگه دلتنگ تو نيست

از تو قاب پنجره بي خودي نيگاش نكن...

ديدي امروز و فردا كردي رفتش
پر زد ديدي پر زد و رفتش

كفي گفت ميرم جايي كه قدرمو بدونند
واسه رنگ نگاهم تا سحر ورد بخونن

حالا اين پا و اون پا اومدي
گرفت بريدو بريدش
ديدي كفتر عشق تو از قفس پريدش


شاعر: ويليام ادوارد



Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۶:۴۳ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵

عبدله


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۲۳ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۹:۳۰ دوشنبه ۲۵ دی ۱۴۰۲
از آن سوی سرزمین جادویی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 71
آفلاین
لی لی مال من
جینی مال تو
هرمی مال من و تو و یه دنیا
لونا عمرم تموم شد....جوونی عمرم حروم شد
چوچانگ تو که منو دوست نداشتی...چرا پا تو هاگوارتز گذاشتی

لی لی مال من
جینی مال تو
هرمی مال من و تو و یه دنیا

خوب بییید


جنگیدن و دوباره جنگیدن و ادامه دادن به جنگ فقط زمانی که اهریمن را دور نگه دارد مهم است هرچند آن را به طور کامل از بین نبرد

آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۱ دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵

رنيا سيمون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۲ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۰۳ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
از جنگل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 21
آفلاین
آرام آرام در پشت پرده

هری دیگر سیریوس مرده

باید اینک با خاطراتش

کرد زنده یادگارش


آینه ی او دیگر شکسته

در پشت پرده او ننشسته

نباید کشید انتظارش

او رفته با خاطراتش


تصویر کوچک شده


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۲ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
توی پشت صحنه ی رول های ما..
هممون در نقش یه جادوگریم.
با همیم تو بازیها ی جادوگری
از درون هم ولی بی خبریم.
هممون پست نقاب مرگ خواری
همیشه از صبح تا شب قایم میشیم.
واسه پنهون کردن خاله بازیمون.
روی قلب و روحمون خط میکشیم
بهتره به مرگ خوارا دروغ نگیم.
زندگی هر طور که باشه میگذره.
من و تو هورکراکسیم تو این روزا.
مثل انگشتر تو دسته دیمبله.
توی پشت صحنه ی رول های ما
خوبی و بدی میمونه یادگار.
جادوگران برای ما یه خاطرس.
از تمام قصه های روزگار


[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۰ پنجشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۵

آموس دیگوریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۴ دوشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۲۶ یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷
از یه جای خوب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 72
آفلاین
سیریوس تو رفتی و غم در دل هری نهادی برای او دنیایی پر از سیاهی ماتم نهادی

سیریوس ان زمان که جسم تو اینجا و روحت بری بود فزون گر غم ما گریه های هری بود

سیریوس بعد از مرگ تو البوس غم را فزون کرد گریه های هری را همراه خون کرد

میشنیدم که میگفت هری:

سیریوس چه ها شد که تو والبوس رفتید چه کرد با شما این انسان پلید

سیریوس گر ز من پرسند الگوی تو کیست گویم سیریوس که کسی مثل او نیست

سیریوس با امید دنیایی عاری از تام ریدل میکنم پایان شعر را با اجازه ی هری پاتر




Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۲۸ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵

کینگزلی شکلبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۵ شنبه ۲۰ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۵:۱۶ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۷
از فضا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 402
آفلاین
در واقع میتونم بگم مامان اینا!
اشعار جادویی از دل و دیفال فوران میشود...
اتفاقا دیروز یکی از اعضای قدیمی که دیدمش میگفت بابا برگرد جادوگران!
خیلی دوست دارم دوباره بیام ولی مشکل اینجاست که فقط احتمالا باید توی این تاپیک و تاپیکای مطالب ادبی پست بزنم!
ازون موقع که از جادوگران رفتم زدم تو خط فلسفه دیگه بیرونم نیومدم...حالا طنز جادوگرانی نوشتن خیلی واسم سخته...
لحنمم جدی میشه...همه فکر میکنن دارم کلاس میذارم...
همه اعضا هم که جدید...هیشکی منو نمیشناسه جز کرام و لوپین!
شنیدم یه کینگزلی جدید هم اومده...اتفاقا آمار میگرفتم ...هیشکی نمیومد کینگی بشه...خوبه یکی این نقشو قبول کرد!
الانم از مقامات بالا (کرام جون عزیزم!)خبر اومد بابا میزاری میری مکه مکه!
یه ذره کار فعالیت ...از ایفای نقشم که حذف شدی!
تاریخ عضویتت فسیله!
دقیقا!
من حق میدم بیاد فحش بده بگه از سال 83 به بعد نیومدی حالا میای چی بگی


یوزر آیدی شماره ی 57.
یکی از اعضای فوت شده،سوخته و خاکستر شده ی جادوگران.


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ سه شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵

آرشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۹ چهارشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۱۸:۵۰ یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲
از دهکده ی هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 418
آفلاین
صبح ها که آرشی پا میشه ,جلو اینه میخ میشه.
دست میکنه تو پریز، موهاش عین سیخ میشه.
-----------
شلوار لی ,ساعت سواچ ,ردای گپ میپوشه.
جاروی پرنده اش, همیشه هست یه گوشه.
------------
خودش که گالیون نداره ,دست تو جیب باباشه.
ریش بزی به چونه ,کفش نایکی میپوشه.
-------------
جغد میفرسته بروبچس, امشب پایه چی هستید.
برو بچس هم که میگن, ما عشق هاگزمید هستیم.
--------------
پسر دخترا. پسر دخترا. مگه هاگزمید چی داره.:banana:
میگن تو هر دقیقش دل میشه تیکه پاره.:bigkiss:
--------------
تعطیلی ها تو هاگزمید ,همه یه گیتار دارن:fan:
تو جیباشون کاغذ و ,یدونه خودکار دارن.
---------------
هر 5 شنبه یه میتینگ, همه تشنه ی درسند.
بی جامه بگی میپوشند, میرن تکنو می رقصند
-------------------------------------------------
اعتراف میکنم که ارزشی ترین پستم را زدم.و از همین جا توبه میکنم.


ویرایش شده توسط هرپوی کثیف در تاریخ ۱۳۸۵/۱/۲۲ ۲۱:۲۲:۰۹

[url=http://www.jadoogaran.org//images/pictures/ketabe-Rael.zip]الوهیم مرا به


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۸ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵

گتافيكس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۲۷ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
از گال
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
تقصير روزگاره كه زندگي سخت شده

حلقه تاريك دل تنگ ترو تنگ تر شده

سختي زندگي كه معلوم ميشه ما تازه

خطر را مطمئنا ميكنيم صاف تازه

سانتورا تو درختان زندگي را دوست دارن

جادوگرا تو خانه زندگي را خوش ندارن


تصویر کوچک شده

هافلپاف هرم نبض زندگي ماست در شرجي عشق و اشتياق


Re: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۳۸ پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود
جی کی رولینگ نشسته بود

یه روزی که رفته بود ایستگاه قطار
دم به دم دائم می گشت دنبال کار

فکر اون پرید به سوی آسمون
با خودش گفت:ای خدای مهربون

وقتی که معجزه تو بستی به روم
نگفتی که من چطور آرم دووم

جای معجزه ات فقط جادو و بس
جادو من رو می بره از این قفس

با خودش زمزمه کرد اچی مچی لاترچی
قصه ایی ساخت و نداشت پول هیچی

قهرمان داستانش بود اون هری
هی می خواست فرار کنه از هر دری

برا بعضیا فقط یه بچه بود
برا بعضیا دیگه اون بود یه سود

دوستای هری ما خیلی بودن
اما دشمنای اون سیلی بودن

اسم دشمن هری بود ولدی جون
مرگ خوارا دمنتورا گروهشون

میون آدم خوبا دومبولی بود
توی داستان رولینگ سوگلی بود

آدمای خوب و بد بودن تو جنگ
بعضیا هم این وسط مونده و لنگ

هری ما هی بزرگ شد سال به سال
رولینگ با حساب بانکیش بود توی حال

آخر قصه رو باید جم می کرد
چیرایی زیاد می کرد یا کم می کرد

بعضیا باید می مردن از خوبا
مثل مردن خورشید تو غروبا

یکی از خوبای خوب بود دومبولی
همون که قیافش بود مثله کولی

به دست آدم بدا رفت توی گور
به هری گفتن که رفت یه جای دور

هری و ولدی جونم موندن با هم
آخر قصه هنوز هست مبهم

باید تا سال دیگه صبر بکنید
تا بیبینیم که چقدر می شه دوید

هری با غم دامبل شکست
رولینگ با پول هایش نشست

قصه ما به سر رسید
جادو رو هیچ کسی ندید!!!!!!!!

=========================================

یه کتاب دارم خیلی عالیه........سرخ و سبز و زرد و آبیه
می زنم زمین هوا می رم.......نمی دونی دور دورا می رم
من هری پاتر نداشتم......مشقا دوستمو نوشتم
مامانش به من عیدی داد.....هری پاتر 7 جلدی داد!

توجه(نکته انحرابیه شعر):من و مامان دوستم قرن 22 زندگی می کردیم علاوه بر 7 جلد کتابای هر پاتر 7 تا فیلمشم اومده بود!

__________________________________________________

با تشکر :

سامانتا ولدمورت..........................








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.