ها این طنز بیده
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعضای تیم گریف یونایتد پشت سر کاپیتان خود وارد زمین کوییدیچ شدند تا خود را هرچه بیشتر برای مسابقات جام جهانی آماده کنند. هدویگ بشکنی زد و بعد از آن از دروازه بان که نیک باشه تا جستجوگر که سارا باشه پریدند روی جاروهاشون. خوشبختانه هوا آفتابی بود و هیچ بادی نمی وزید. در ابتدا بچه ها خود را گرم کردند و با جاروهایشان حدود ده دور دور زمین زدند تا اینکه هدویگ گفت:
- خیله خب...حالا بهتره بریم سراغ توپ ها...
آنگاه روی زمین و در کنار صندوق توپ ها فرود آمد. اول از همه سرخگون را گرفت و به سمت جسیکا پرت کرد. جسیکا هم با یک چرخش قشنگ هنر خود را به نمایش گذاشت و توپ را در هوا قاپید و بی معطلی شروع به پاس کاری با لوییس کرد. سپس هدویگ گوی زرین را رها کرد و فریاد زد:
- سارا شروع کن...
و در آخر در حالیکه صورت و بدنش را از صندوق دور نگه میداشت، با دستانش که هم اکنون کش آمده بود جفت بازدارنده ها را نیز آزاد کرد. آرتیکوس و الیور هم خود را با بلاجر ها سرگرم کردند.اندکی بعد هدویگ نیز در حالیکه فعالیت سایرین را تحت نظر داشت به جسیکا و لوییس ملحق شد. روند پیشرفت تیم عالی بود و کمتر اشتباهی حتی جزئی در کار بچه ها دیده میشد.
همه چیز داشت عادی پیش میرفت که یهو سر و کله بچه های تیم پاورداس پیدا شد. جسیکا سوت زد و آن ها را نشان داد که سوار بر جارو به سویشان می آمدند. همه گریف یونایتدی ها خنده تمسخرآمیزی سر دادند و منتظر ماندند. همینکه بچه های پاورداس نزدیک شدند خنده گریف یونایتدی ها متوقف شد و جای آن را شگفتی( از نوع دهان باز) گرفت.اما چند ثانیه هم نگذشت که از خنده روبرو شدند. به طوریکه نزدیک بود لوییس از روی جارو به زمین بیفتد. در کمال شگفتی دامبل دور، پیرمرد نود و اندی ساله موهایش را مشکی کرده بود. دراکو چشم غره ای به دامبل دور رفت و گفت:
- نگفتم سن و سالت از این کارا گذشته؟...همینو میخواستی؟...آبروی تیم رو بردی.
دامبل دور گفت:
- وزیر جون... حالا یک روز که هزار روز نمیشه...بی خیال. فعلا بهتره حال اینها رو بگیریم.
با این حرف، تمام پاورداسی ها به گریف تورنادی ها با خشانت نگریستند. گریف یونایتدی ها نیز دست از خنده برداشتند و خیلی جدی به حریفان خود خیره شدند. سالازا پوزخندی زد و گفت:
- حاضرین یه مسابقه کوچیک بدیم؟...خوب فکراتون رو بکنید، چون به احتمال زیاد بعدش از شرکت در جام جهانی منصرف میشین.
سارا خنده ای کرد و گفت:
- میخوای ما رو بترسونی؟... حالا میبینیم که کیا منصرف میشن.
اعضای گریف یونایتد سرشان را در تایید حرف سارا تکان دادند و نورممد از تیم پاورداس گفت:
- بچزه زان...انزیتو بزار باسه مسابقزه...
دراکو با حرکت چشمش به دامبل دور اشاره ای کرد. دامبل دور هم سریع گازشو گرفت و رفت جلوی سه تا حلقه ی یکی از زمین ها. دراکو هم مثل سالازار پوزخندی زد و گفت:
- حالا میخوام ببینم که کی میتونه به این دامبل ما گل بزنه...
نیک گفت:
- این پیرمرد دروازه بانه؟... پس با این حساب اگه سه بار هم گوی زرین رو توی یه مسابقه بگیرین باز هم باختین...
دراکو خیلی جدی گفت:
- بجای این کا را برین گل بزنین...
هدویگ به لویسس و جسیکا اشاره کرد که به دنبال او برای زدن پنالتی به آلبوس دامبل دور خوش رنگ و مو بروند. اولین ضربه را لوییس با تمام قدرت زد که در کمال شگفتی گریف یونایتدی ها دامبل دور ریش خود را تاب داد و توپ را در لای آن گرفت. پاور داس ها حسابی خنده سر دادند و هدویگ که سعی داشت خشمگین نشود توپ دوم را با قدرت فرستاد. که این بار دامبل دور خیلی سریع چوب جارویش را به صورت افقی نگه داشت و خود را بادست و پای چپش از آن آویزان کرد ( روش " چوب و ستاره ی دریایی") که باعث شد فضای بیشتری را پوشش دهد. توپ هم یه راست خورد تو شکمش و دامبل دور قبل از اینکه توپ بیفته آن را گرفت. خنده پاور داسی ها شدید تر و خشم گریف یونایتدی ها بیشتر شد. اما لحظاتی بعد همه چیز رنگ دیگری گرفت و خنده از آن گریف یونایتدی ها شد. زیرا دامبل دور که کمرش گرفته بود نمی توانست خودش را بالا بکشد. دراکو خشمگینانه فریاد زد:
- جون بکن...میگیره برای من موهاشو رنگ میکنه...برو درد استخونهات رو درست کن...جون بکن
جسیکا با شعف گفت:
- فکر کنم که دیگه این حقه کاربرد نداره...
سپس توپ را با مهارت زیاد به گونه ای پرت کرد که
مطابق شکل زیر وارد دروازه شد. دامبل هم چند ثانیه بعد دست و پایش شل شد و شپلخ.
[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�