آرم برنامه آنسوی کوئیدیچ
همون قضیه ی جغدی که با دوربین برخورد میکنه و در نهایت معلوم میشه که هدویگه
استدیو
مجری : با عرض سلام خدمت همه ی بینندگان هدف این برنامه ضایع تر کردن فردی است به نام بینز
به یک باره بینز وارد سالن میشه و روی صندلی مینشیند
مجری : با عرض سلام خدمت پروفسور
بینز : سلام به شما و همه ی بینندگان محترمتون
مجری : خوب خودتون رو معرفی میکنید
بینز : پروفسور بینز
مجری : همین
بینز : بله
مجری : خوب شما اسم کوچیک ندارین
بینز : معلومه که دارم پس پروفسور چیه ؟
ملت جادوگر :
بینز :
مجری : عجب اسم با حالی داریها . خوب الان یه تصویر نشون میدیم نظرتون رو بگید
بینز : آماده ام
تصویر
تصویر بچگیه بینزه که دقیقا مثل الآنه و فقط کوچیک تره
روی تصویر این جمله نقش میبنده
بینز از بچگی روح بوده ؟
تصویر بینز رو نشون میده در حالی که با لرد بلرویچ ( در زمان کودکی ) در حالی بازی و دویدن تو جوب هستن . اونا دارن دنبال یه مارمولک میکنن و در نهایت بینز موفق میشه مارمولک رو بگیره و با لرد مشغول معامله میشه
بچگی بینز : خوب چقدر بالاش میدی ؟
بچگی لرد : خوب یه گالیون بیشتر نمی ارزه
بچگی بینز : چی یه گالیون اگر تو گرفته بودیش صد گالیون میفروختی الان یه گالیون
بچگی لرد : خوب چیکار کنم دو گالیون
بچگی بینز : اصلا به تو نمیدمش
بینز به سرعت مارمولک رو تو قسمتی از صورتش محو میکنه
تصویر فید میشه به استدیو
مجری : خوب نظر شما در باره ی این تصویر چیه ؟
بینز : ای بابا این تصویر رو از کجا آوردید
مجری : از آرشیو
بینز : هی یاد قدیما به خیر چقدر بهمون خوش میگذشت عجب دورانی بود
مجری :
بینز : آره چه روزائی داشتیم با لرد
مجری : شما واقعا روح به دنیا اومدید ؟
بینز : بله آخه من در هنگام تولد مردم
مجری : به حق چیزای ندیده خوب چرا پس هی بزرگتر میشید روحا که سن ندارن
بینز : نه میتونیم تا هر چقدر که بخواهیم رشد کنیم
مجری : نه
بیز : بله
مجری : خوب از لرد برامون بگو از بچگیاش
بینز ": خوب خیلی با نمک بود از همون موقع پشت مو داشت این هوا همه میخواستن اسموتش کنن ولی لرد زرنگ تر از این حرفا بود دم به تله نمیداد خیلی با هم دوست بودیم یک کارائی میکردیم که بنا به دلایلی نمیتونم بگم
مجری : خوب یه تصویر دیگه ببینیم
تصویر یکی از کلاسهای مدرسه ی هاگوارتز رو نشون میده بینز کمی بزرگتر شده و سر کلاسه همراه با لرد کلاس اسلایترین با ریونکلاو با همه . معلم آلبوس دامبلدوره که داره آموزش زدن بندری رو میده
آلبوس : حالا یک دو سه حالا این ور یک دو سه
بینز و لرد دارن نقشه میکشن
یهو ریش آلبوس آتیش میگیره و بندری زدنش تند میشه
لرد و بینز
تصویر فید میشه به استدیو
مجری : خوب نظرتون پروفسور
بینز : وای عجب دورانی داشتیم مدرسه ی خوبی بود منو لرد یکم شیطونی میکردیم البته فقط یکم کلاس آلبوس دامبلدور بهترین کلاس هاگوارتز بود بنده خدا از اول کلاس تا آخر کلاس بندری میزد نمیدونید چه شاگردائی داد بیرون ......... و ........ از شاگردای کلاس ایشون بودن
مجری : نه
بینز : آره شاگرد خصوصیش بودن
مجری : عجب حالا یه تصویر دیگه میبینیم
مدرسه ی هاگوارتز
بینز و لرد کمی بزرگتر شدن دارن دنبال یک جغد ( بچگیای هدویگه ) میکنن اونا جغد رو یه گوشه ای گیر میندازن
بینز :
لرد :
جغد :
لرد : خوب گیر افتادی بدبخت
بینز : کارت تمومه الان یه کاری میکنم که دیگه فضولی نکنی
بینز با چوب دستیش میزنه تو صورت جغد
نوک هدویگ کج میشه و همش چرت و پرت میگه
هدویگ : من من من داغون شدم و داغون نشدم و معروف شدم و نشدم و .........
بینز و لرد
تصویر فید میشه به استدیو
مجری : خوب پروفسور اولین سوال اینه که هدویگ یه جغده پس چطوری تونست بیاد هاگوارتز
بینز : خوب اون که اونجا درس نمیخوند که چون با نمک بود و خیلی مسخره بود اورده بودنش برا تفریح بچه ها ولی خیلی فضول بود به خاطر همین قضیه شده بود تفریح همه البته اینقدر پر رو بود که کم نمی آورد ولی خدائی خوب تفریحی بود
مجری : خوب با گذشته ی شما آشنا شدیم البته یه تصاویر دیگه هم داریم که در برنامه ی بعدی نشون میدیم پس فعلا تا آخر دوران مدرستون رو نشون دادیم
بینز : پس تا برنامه ی بعدی بای
مجری : بای
تیتراژ همون آرم معروف خوردن هدویگ به دوربینه