بعد از پیام بازرگانی لرد ادامه ی برنامه
بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم
( صدای کنده شدن در اتاق ونی)
ونوس: وای خدای من لو رفتیم
کریچر که اصلا تو باغ نیست: این صدای چی بود این آقاهه کیه؟
ونوس در حالی که سرش رو انداخته پایین : کریچر صدات رو ببر این بابامه
زئوس بزرگ: وای بر من , باز قصد فرار به کدامین سو را داری؟ آیا باید باز هم در اتاقت را زنجیر کنم؟ دخترک ناخلف
کریچر در حالی که ونوس سرش رو با دست پایین نگه داشته : این چرا این جوری حرف میزنه؟
ونوس: خداس دیگه میخواستی مثل توی جن خونگی صحبت کنه
کریچر: تو هم خدایی ولی خیلی دهاتی صحبت میکنی
زئوس با نیروی نامرئیش کریچر رو از زیر دست ونوس میکشه بیرون و می یاره سمت خودش
- ونوس تو میخواستی با یک جن بگریزی؟ دفعه ی قبل هم یک مار ( سالی) تورا اغفال کرده بودندی آخر چرا ناسلامتی تو الاهه هستی
ونوس می یاد حرف بزنه که کریچر میپره وسط حرفش
-- ونی نگفته بودی بابا به این باحالی داری , چه قدرتی هم داره , گفتی خدای همه ی خداهاس؟
زئوس یکمی حال میکنه و نرم میشه
زئوس: نگفتی برای چه میخواستی قصر ما را ترک کنی
کریچرباز قبل از ونوس صحبت میکنه : سرورم , پادشاه زمین و آسمان, صاحب تندر و ای پدر تمامی جاودانان برادرتان هادس بر علیه شما شوریده معبد ژوپیتر را آتش زده به سمت معبد اپولون میرود , گویی دیوانه شده است
زئوس چند لحظه به کریچر نگاه مکینه بعد به ونوس نگاه میکنه و میگه
-- این چه میگوید دخترم
ونوس که گیج شده: ها نمیدونم ..............
کریچر از پشت بهش اشاره میکنه که تابلو نکنه
ونوس: خوب راست میگه من الان باید برم به بقیه خبر بدم
زئوس که هنگ کرده: اول از همه پوسیدون را در جریان بگزار
کریچر معطل نمیکنه و دست ونوس رو میکشه تا با هم از اونجا برن
دو ساعت بعد پایگاه آداس
(در باز میشه و ونوس و کریچ می یان تو)
مازا در مدتی که کریچر رفته بود بقیه رو بیاره حسابی به آداس رسیده بود , این تفاوت با نگاه اول مشهود بود
کریچر: چرا همچین کردی قبلا که قشنگ تر بود
مازا بدون توجه به کریچر بدو به سمت ونوس میره و اون رو در آغوش میگیره
کریچر زیر لب: چه صحنه ی متاثر کننده ای
ونوس در حالی که اشکاش رو پاک میکنه : چی شده مازا چرا من رو خبر کردی اونم به وسیله ی این و با دست به کریچ اشاره میکنه که کنار پای مازا وایستاده بود و داشت لباسش رو میکشید
مازا: جریانش مفصله بزار همه که اومدن توضیح میدم ......... اِ ... کریچ چی کار میکنی لباسم رو ول کن
کریچر قیافه ای تو مایه های آواترش میگیره : حالا که آوردمش جورابی که قول دادی رو میدی؟
مازا در حالی که سعی میکنه لباسش رو از دست کریچر در یاره : گفتم وقتی همشون رو بیاری در ضمن الان که جوراب پیش من نیست باید همه بیان من نقشم رو براشون توضیح بدم بعد بریم پیش هری بعد اونجا جوراب رو از هری بگیریم و بدیم به تو
کریچر: اووووووووووووووووووو.................این که خیلی طول میکشه دختره ی بوقی تو گفتی خیلی زود جوراب رو بهت میدم و آزاد میشی تو خیلی.........................-----------------------
( صدای کریچر با طلسمی که مازا روی اون اجرا کرده بود قطع میشه تا احیانا حرفای بی ناموسی نزنه)
مازا: حالا هم اینجا واینستا برو دنبال بقیه هنوز خیلی ها موندن
*********************************************