هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
بعد از هماهنگی های اولیه در محل جدید کنفرانس سران جوات ( خودم بعدا میگم کجاس)

ملت جوات به سمت محله های خودشون حرکت مینمایند تا تا با نوچه های خیش به محل ساختمان آداس حجوم برده

مکان
محله ی نظام آباد خیابون تگزاس( به یکی از خیابون های نظام آباد میگن )
زمان : سه سوت بعد از جلسه ی سران جوات

سه تا جادو گرای جوات واسادن سر کوچه
هر ساحره ای که رد میشه یوشکی با یه ورد کوچولو کیفش رو پاره میکنن و تمام وسایل ارزشیش پخش زمین میشه( این ساحره ها خسته نمیشن اینقدر بار باخودشون حمل میکنن؟ ) یه هو یه جوات دیگه درست وسط این سه تا جوات آپارات میکنه

پق

سه تا جوات پخش زمین میشن درست عین سیب زمینی ولی با یک حرکتی جواتی اکشنی ارزشی انتحاری و ... سر جاشون وامیسن
(لازم به ذکر است چند تا ساحره در حال خدیدن بودن که یه طلسم از یه بچه محل گل بد حالشون رو گرفت )

خلاصه فضا سازی رو بیخیال باب بریم سر بقیه ماجرا

آنی مونی: هوی بچه زود بپر در گاراژ رو باز کن میخوای بریم جنگ

جوات: کدو جنگ

آنی مونی: هون جنگ که یه .... اه بسه باب شما هم که فقط تو فکر لودگی و مسخره بازی و ارزشی بازی ( چغدر این آنی مونی حرف میزنه) هستید

دهده باز واساده داره منو دید میزنه میگم میخوایم بریم آداس رو فتح کنیم تو هی تیکه میندازی وسط( بدبخت چیزی نگفت که)

جاسم جوات: آنی مونی تو حرف زدی اصلا مگه من نمیگم آپارات نکن هی آپارات میکنی بعدش گیج میزنی

آنی مونی کبیر: ها راس میگی ها اصلا اونو ولش باب آماده برای حمله

با این حرف جاسم جوات و فری پوست کلفت و حمید سکنجه(زیاد فکر نکن روش) طی یک عملیات انتحاری میپرن تو ماشین ( رنو زرد رنگ جوات) آنی مونی هم میپره جا شوفر و ده برو که رفتی

(توضیح مرحله ی ده برو که رفتی از چند قسمت تشکیل شده
1 سوار شدن 2 روشن کردن ماشین 3 زدن دکمه ی نامرعی 4 زدن تو دنده هوایی 5 پرواز)
صدای سیستم هم که تا آخر زیاد ( بچه ها ولوم دادن دیگه چه کنیم)
یه جواتی داره بندری میخونه

جوات خواننده: ای وای ای وای به ممد حیدری صد وای ای وای به ممد حیدری ...

آ«ی مونی: هوی بچه ها گوش کونید ببیند چی میگم
جوات: بنال

جوت خواننده: منقل بافور همدمش شده ...

آنی مونی: یهو مثل وحشی ها نریزن تو آداس . خودتون رو کنترول کنید صبر کنید بقیه بیان بعد همه با هم حمله میکنیم تا مرکز آداس را فتح نمایم

جوات خواننده: امت بندر شاکیش شده ... ای وای ای وای به ممد حیدری ... صد وای ای وای به ممد حیدری

ساختمان آداس از دوردست در حال رویت است تمام جوات ها از دور و نزدیک در حال رسیدن به آن مکان ارزشی ورزشی هستن
چند پیکان جوانان گوجه ای در دم در آداس پارک میباشد
یک رنوی زرد تابلو هم به جمه آنا اضافه میشود ملت جوات از ماشین ها پیاده میشوند
چوب دستی ها بالا

ملت آمادهی داخل شدن به آداس هستند

بلوریچ: جواتت های عزیز یه بار بیشتر نمیگم همه مثل بچه ی آدم میرین تو ساختمون رو داغون میکنید و میاد بیرون فهمیدید؟

ملت هان؟
بلر

دوباره بلر: به این پیتر زز هم کاری نداشته باشد مال خودمه

ملت آهان

بلر : همه آماده ... حمله

________________
آقایون جوات ها توجه داشته باشن نمایشنامه ها رو از در ورودی آداس شروع کنند قبل رو بی خیال باب


ویرایش شده توسط آناکین مونتاگ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۹ ۲۰:۳۳:۰۳


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

Anie


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۱ سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۵۹ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
از لندن-کوچه برجهای فلکی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 19
آفلاین
ببخشید میتونم بپرسم اجلاس شما چه ربطی به انجمن اداس داره؟توی تاپیکتون کمبود جا پیدا کردین؟
---------------------------------------
در اداس:

همه گرم مهمانی و خوش و بش بودند که از میان ساحره ها،دختری که ردای گریفندور به تن داشت،جلو امد و در گوش ونوس حرفی زد که موجب سکوت همه شد.ونوس برای چند لحظه با دقت حرفهای مورگانارا که در گوشش گفته بود،در فکرش تجزیه و تحلیل کرد،سپس با ارامش گفت:

-"هیچکدومشون جرئت حمله بما رو ندارن.اونا الان تو حالت اغمان!"

مورگانا همانطور که از ونوس فاصله میگرفت،روی یکی از صندلیها نشست و جواب داد:

-"این که مشخصه.اونها درجه قدرت ما رو فهمیدن.اما ما هم نباید سهل انگاری کنیم.بنظر من بهتره جشن رو به موقع دیگه ای موکول کنیم.مثلا موقعی که به انجمنشون حمله کردیم. "

سارا که در بین جمعیت تازه از راه رسیده،از همه ساکت تر بود،گفت:

-"فکر کنم حرف مورگانا منطقی باشه.بهتره مواظب باشیم.ولی....جشن هنوز برقراره. برای اطمینان هم پیتر رو میفرستیم کشیک"

همه به علامت توافق سرتکان دادند.
دوباره صدای خنده ها بلند شد و حالا پیتر هم که با این جمع غریبه بود،بیرون رفته بود.
ونوس همجنان که می خندید گفت:

-"خب حالا دوستای تازه وارد خودشون رو معرفی کنن.دوست دارم با فمنیستها که قدرت دنیای جادوگری رو تو چنگ دارن بیشتر اشنا بشم تا بعد بتونیم با یه نقشه جانانه حساب جادوگرای جوات رو برسیم."

سکوت همه جا را فرا گرفت.مورگانا این زندان شیشه ای را شکست و گفت:

-"خب من :مورگانا مرلین
معروف به آنی
چوب جادو:20 سانتی پر ققنوس
خوشحالم که بتونم کاری برای انجمن همیشه پیروز دفاع از حقوق ساحره ها انجام بدم."

با این شروع ،سایر ساحره ها مشتاقانه خود را معرفی کردند تا بعد از آن بتوانند قدرت خود را به جادوگرهای جوات ثابت کنند.
عطر سنگین فضا خبر از اتفاق خاصی می داد..........

===========================
ویرایش ناظر :!
شرمنده ویراش کردم ! ولی می خواستم جوابت رو بدم !
همین سارا اوانز اومده بود می گفت کاری کنین که جادوگر ها نیان توی تاپیک ما !
ما که کاری نمی تونیم بکنیم ، ولی شما خودتون می تونین با رول هاتون کاری بکنین که ما نیایم تو ! همون طور که ما کری کردیم که شما ها نتونین حتی سری به اون تاپیک بزنین که لا اقل متوجه بشین ، که الان مثل ما داریم میایم توی تاپیک شما جنگ و دعوا !


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۹ ۲۰:۰۷:۵۹

تصویر کوچک شده[i][size=small][color


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
مکان : تشکلیات فوق سری اجاس !
زمان : شب قبل از حمله !

بلر در حالی که داره جادوگر تی وی نگاه می کنه ، زیر لب آواز زیبای پارسال بهار جوات یساری رو هم زمزمه می کنه و با خودش به پیشرفتی که کارش داشته فکر می کنه . بلخندی روی لب هاش میاد و چهره اش خیلی شاد جلوه می کنه !
همون طور که داشته جادوگر تی وی نگاه می کرده ، یهویی تصوری سارا اوانز رو می بینه . سارا با قیافه ای عصبانی ، در حالی که از عصبانیت سیاه شده ، داره واسه ی آداسی ها حرف می زنه .
سارا : بله ! اونا به ما اجازه ی زدن یک مکان جداگانه رو نمی دن ! این خیلی بده ! اونا نمی خوان رقیب داشته باشن ! اونا نمی خوان که ما بالاتر از اونا قرار بگیریم !
ملت آداسی : درسته درسته
سارا : ما نباید زیر بار زور اونا بریم ، ما باید با این جوات های جادوگر نما به مقابله بپردازیم !
ملت آداسی : درسته درسته

بلرویچ ، همون طور خشکش زده و داره به حرف هایی که این دختر به آداسی ها می زد نگاه می کنه و پیش خودش میگه :
- عجب ! باب این دیگ ِ کیه ؟ ما کج بودیم ، این کج بوده ؟ چی میگه ؟!!!
سریع گوشی رو ور میداره زنگ میزنه به بچه های اجاس

- الوو ؟ سلام طنافی ، خوبی داداش ؟ چه طوری ؟ جدی میگی ، کی ؟ اونو ولش کن ، بزن جادوگر تی وی . دافظ !

- الوو ؟ چه طوری ماری ، خوبی ، جدی ؟ کی ؟( ) اونو ول کن باب ! بزن جادوگر تی وی ببین توی حوضه ی تو چی کارا می کنن ! بایزق !

- سلام آنی مونی ، بابا مبارکه ، همه جا پیچیده . دیگه همه می دونن ! خب ، اونو ول کن ! بزن جی تی وی . بیب !

خود بلر ، خیلی خفن ، با چشمایی سرخ و زینجیری که این قدر سریع می چرخوند دیده نمی شد ، پا میشه میره طرف دستشویی .

سدی خیلی با مرام ، داره میره که وارد دستشویی بشه ، ولی با صداهایی که می شنوه از این کار پیشموون میشه ! ( نه ! صدای سوت زدن بلر بوده ! )
کلی دم در منتظر می مونه و وقتی بلر میاد ، ولی خیلی بد جور مثل همیشه نگاهش می کنه و بعد میره تو !
بلر با قیفاه ای مشکوک ، در حالی که داره با پشت موهاش بازی می کنه ، میگه :
- ایول ! سدی خیلی با مرام ! خیلی می خوامت ! بیا بیرون ! نیم ساعت دیگه جلسه ی اجاس - همین جا !

زمان : نیم ساعت بعد !
تمام افراد اجاس در اون جلسه ای که بلر می گفت حضور داشتن ولی معلوم نیست کی به اونا خبر داد ؟
هنوز سر دسته ی جوات های دو عالم ، بلر نیومده و جلسه شروع نشده !
در همون حال ، معلوم نیست طنافی چی تو موووبایلش داره که داره به کفی نشون میده و کلی حال می کنن !
بلر ، از در با دست هایی خیس میاد و بر همگان مشخص میشه که تا الان کج بوده !
همه درست میشینن و به بلر نگاه می کنن . بلر یه سری عکس از کیفش (؟) در میاره به بچه ها نشون میده .
سگکش : خب ، بامرام های محترم ! اینی که دارین دید میزنید ، اسمش ساراس ! خیلی دختر خوبیه ! یادش به خیر . یه بار داشتم ... ولش کن ! حالا اون اومده داره برای ما شاخ بازی در میاره ! فکر کنم باید بهشون بگیم ، بیشینین بینیم با !!
ملت اجاسی : درسته ، درسته
بلر : خب ، من نظرم اینه که سریع تر شروع کنیم . نظر شما ها چیه ؟
نگاه های خطر ناک و برق چشم هایی جوات ها ، همه به همین موضوع اشاره می کنه !

=================================
دوستان جوات ! ادامه بدین تا ببینیم این ساحره ها همیشه می تونن جلوی ما مبارزه کنن ؟


ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۹ ۱۹:۳۵:۴۹

آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
در آداس:

همه بچه ها به افتخار پیروزی راحتشان و خنثی کردن این عملیات انتحاری جوات(این جوات یعنی خیلی خنده دار و ضایع! )جشن گرفته بودند.هرکس که خود را در این پیروزی سهیم میدانست، چهره ی جواتها را هنگام کتک کاری توصیف میکرد و بقیه از خنده روده بر میشدند.
ونوس:

-"دیدی؟دماغ ماروولو کم مونده بود بره تو دهنش !از سه جا براش شیکستم!طفلک خون و اشک و آب دهنش با هم قاطی شده بود(چه خشانت بار! )"

دانگ:

-"اون یکی رو چی میگی؟دونه دونه پرای کفتره رو کندم!بدبخت رنگ لبو شده بود نمیدونست کجا در بره....یوهاهاها"

-"بلر رو دیدی؟ راستی بلر چی شد؟کی اونو زد؟اصلا کسی زدش؟"

بچه ها با این سوال بطرز مشکوکی همدیگر را نگاه کردند. چه کسی بلرویچ را زده بود؟

-"یعنی شما متوجه نشدین؟اون فرار کرد.اره اون فرار کرد.اولش فکر کردم پیتر گرفتش ولی..."

دانگ رو به پیتر کرد که مثل گچ سفیده شده بود.پیتر با حالت مظلومانه ای نگاه از انها دزدید و گفت:

-"خب میدونید...اون قمه داشت و من ...چوبدستیمو جا گذاشته بودم......."

و با دیدن نگاههای اینطوری فرار را بر قرار ترجیح داد.با باز شدن در توسط پیتر ناگهان بیست نفر در حالیکه شنلهای سفری مشکی رنگی به تن داشتند با صدای خنده های قهقهه امیزی وارد اداس شدند.از بین جمع صدایی ظریف و کشدار با حالت موذیانه ای پرسید:

-"شما دنبال اون جواته میگردین؟همونی که با طلسم دورکننده مگس رو زمین ولو شد؟"

و به دنبالش ساحره های تازه وارد زدند زیر خنده.
آیدی شنل را از روی شانه اش برداشت و با ارامش لیوان نوشیدنی کره ای روی میز را تا اخر سرکشید.سپس ادامه داد:

-"اوه...بکلی فراموش کردم خودم رو معرفی کنم،من آیدی مالفوی هستم کاپیتان تیم فمن و یک فمنیست تمام عیار. آقای پیتر لطفا اون مست جوات رو ببرید پیش بقیه شون،میترسم صبح بیدار شه بخاطر تنهاییش سکته کنه"

این بار اداس را صدای خنده ی ساحره ها برداشت.شاید خنده ای به نشانه ی تهدید.........

-------------------------------------
نام :آیدی مالفوی
لقب:استاد شیطان
چوب جادو:21 سانتی پنجه اژدها

با ارزوی موفقیت برای تمام ساحره های قدرتمند
قدرت از آن ماست
A.M


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

سارا اوانز old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۳۶ شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۳:۳۵ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از بالای سر جسد ولدی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 993
آفلاین
در آن سو!

ونوس و بقيه هم دستان با سرعت خودشونو به محل مورد نظر رسوندن تا بلكه اونجا بتونن بر اساس موقعيت نقشه ي خوبي رو برنامه ريزي كنند. سرانجام بعد از مطالعه ي دقيق اطراف و سرگوشي آب دادن و مطمئن شدن از اينكه هنوز جواتي ها سرجاشونن ونوس تصميم گرفت نقشه را به همان صورت قبل اجرا كنند و تنها راه خروج هم همان هايي مي باشد كه به صورت كاملا واضح مشاهده مي شود.
پس همه با هم جمع شدند و پس از اينكه ونوس برنامه هاي خود را اعلام كرد آن ها به صورت كاملا مخفيانه خود را به نزديكي درب قهوه خانه رساندند. صداها اكنون بسيار واضح شنيده مي شد.
_آني موني داش.....خب برناممونو فهميدي؟ بهتره هرچه زود تر بري و به بروبچس قاسم جواتي خبر بدي.....بدو كه بد جوري منتظر اين لحظه بودم!
بلرويچ با صدايي نه چندان واضح كه مشخص بود به زور از اعماق حلقش خارج مي شود و اكنون در حال رفتن به فضاست اين جملات را مي گفت.
ونوس پشت رو به بقيه گفت:
_بايد هرچه زود تر داخل بشيم.....ممكنه اون يكي در بره!
همه آمادگي خود را اعلام كردند. شماره معكوس آغاز شد....3 2 1 !
و با يك حركت سريع و چرخشي آن ها اكنون آن 5 نفر را محاصره كرده بودند.
_خب ...خب...خب.....بهتره بقيه بحث رو بزاريد بعدا.....جوجه هاي كوچولو براي آداس دارن نقشه ميكشن!
ونوس اين را گفت و به طرف ماروولو رفت كه اكنون حالي بهتر از بلرويچ نداشت!
_داش آني ...تو كه هنوژ اينجايي....چرا اينقدر يه دفعه عوژ شدي؟؟؟ چرا موهات قرمژ شده؟؟؟ شدي عين اون خانومه كه شردشته آداشاشت.
و سپس بيهوش شد. بعد از گذشت يك ساعت قهوه خانه از جوات هاي بيهوش پاك شده بود. آن ها نفله در يك گوشه خرابه گذارده شدند تا خود صبح اگه از دست گرگ ها زنده موندن بخوابن!
سازمان منكرات هم دير رسيده بود و وقتي جريان را از زبان قهوه خانه چي كه صورتش از گچ سفيد شده بود و به سختي مي توانست حرف بزند شنيدند توبه كردند كه ديگر به دنبال آن ها بروند!

شب هنگامي كه همه دور هم نشسته بودند و جشن كوچكي كه را برگذار مي كردند ناگهان تلفن زنگ زد! ونوس به سرعت به طرف تلفن رفت و آن را برداشت:
_جانم...بفرماييد.....؟
_ديگه مي ريد عمليات و ما رو با خودتون نمي بريد نه؟؟؟؟ خيلي بابا...خيلي بي مرامي ونوس....نداشتيما؟؟؟؟؟
_اوه سارا تويي؟؟؟ خداي من.....راه گم كردي زنگ زدي اينجا يا يه دفعه دستت رو شماره گير رفت؟؟؟؟؟
_من گفتم كه سرم شلوغ شده.....ولي ديگه نگفتم هرجا خواستي بريد ما رو بيخيال!!!!
_خب پاشو بيا اينجا.....خيلي وقته نديدمت.....از بقيه چه خبر؟؟
_فعلا خبر ها رو بي خيال شو كه من با بروبچس حدود 10 بيست نفري ميشم همين الان اونجاييم...اوكي؟؟ مي بينمت!
_باشه...خيلي خوب كاري مي كني...منتظرم!
و به اين ترتيب آداس با اين اعضاي جديد به اوج قدرت خود مي رسيد!!! جايي كه هيچ جواتي جرئت رد شدن از 10 كيلومتري آن جا را نخواهند داشت!

در آن طرف در كنار خرابه ها!
_اسي كچل ديگه از اون شراب نابا نداري داداش؟؟؟؟
و پس از چند لحظه مانند آن هايي كه جواب گرفته باشند دوباره گفت:
_خيلي خوب باشه.....پس فردا دوباره ميام باشه؟؟؟؟ زت زياد!
و ققي به خواب رفت.........مانند آن 4 نفر مبهوت و فضا زده شده!
_____________________________________________________

خب من با اجازه همه به خصوص ونوس جان مي خواستم يه تغييري بدم.....يه داستان جديد با وجود همه ساحره هايي كه توي سايت هستند نه اونهايي كه فقط اسمشون تو روله!!! خب ساحره هاي عزيز داستان در دستان شماست تا اون رو پيش ببريد و من كه گفتم 10 20 نفر هركسي مي تونه خودشو وارد كنه.....فقط كسايي كه واقعا با اين كار علاقه دارند و مطمئنا در روند داستان ما را ياري مي كنند در پايين نمايشنامه خود، يه معرفي كوتاه داشته باشند! مانند اين:
نام: سارا اوانز
لقب: تند باد
چوب جادو: 21 سانتي متر و از پر ققنوس!(البته مي دونم اين خيلي مهم نيست ولي اين چوب جادو معرفي كننده ساحره هاي پر قدرت و افكندن ترس در دل جوات هاست .....)

خب شروع كنيد! به جوات ها اجازه فعاليت نديد!
سارا اوانز



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۹:۲۷ سه شنبه ۹ خرداد ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
یه صدای دالبی پروجکشی 7 به 1(میخواستم بگم دی تی اس دیدم ملت هنگ میکنن) در جواب اون صدای اکو میگه

صدای دالبی پروجکشن 7 به 1: قوانین حقوق بشر قدیمی شده خز شده اصلا باید تغییر کنه ما خودمون تغییرش دادیم رفت قوانین حقوق جوات( جوات تقریبا با بشر مساویه ولی یکم خوشتیپتره ) اومده که
یعنی چیز نام برده شده
یعنی از جادوگر ها نام برده شدهو همانطور که میدانید جادوگران جوات از هر چی ساحرهع و زز و جن خونگی هستش بالا تر هستن


صدای اکو: منظور تو دقیقا چی بود کی رو میگی تو

صدای دالبی پروجکشن 7 به 1 : منظورم از زز که این پیتر دم باریکه دم بریدس از جن هم که کاملا مشخصه این کریچر ( یه دونه ساب میخوره تو سر کیرچر ) در مورد ساحره هم نظری ندارم

صدای اکو: قوانین حقوق بشر خیلی بهتره از قوانین شما جوات هاس

صدای دالبی پروجکشن 7 به 1 : قوانین ما بر پاییه آسلام استوار است ولی شما چی همه قوانین بی ناموسی بر گرفته از مجالس بیجامه پارتی
کلا غیر آسلامی

اصلا باید اینجا رو منفحجر( دقت شود به دیکته) کرد

صدای دالبی پروجکشن 7 به 1 : برادر ارزشی و جوات شماره 1415 هر چه سریعتر به دفتر آداس مراجعه کند یک عملیات انتحاری در پیش است

این مناظره ادامه دارد

به زودی دفتر آداس توسط سر بازان گمنام جواتیت منهدم خواهد شد



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۴۱ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
از اون طرف:
کالین و بروبچز ابروهاشون رو انداختن بالا و منتظر جوابن. ونداشون رو هم آماده کردن که اگه لازم شد، آسلامیوس رو اجرا کنند. یهو یک صدای خشانت بار اکو میگره و به حالت هیستریک میگه:
_ اوه! کالین کوچولو! کجای قوانین حقوق بشر، از جادوگر نامی برده شده؟! هین؟!
کالین سرفه ای میکنه، از گراپی یه لیوان آب میخواد، میخوره و میگه:
_ آهین...اصل 90 قوانین حقوق بشر!
صدا اکو میگیره و میگه:
_ خب جوجو جون! برای همه بلند بخونش!
کالین برگه ای رو از توی جورابش در می یاره و میده به نور ممد:
_ بله! و ساحره ها باید بر جادوگران زیاد سخت نگیرند، گرچه زز بودن از یکی از وظایف اصلی جادوگران به شمار می رود اما...
کالین به سرعت برگه رو قاپ میزنه و یه دور دیگه از روش میخونه. بعد ریش نداشتش رو میخارونه و میگه:
_ چیزه! یعنی...
صدای اکو دار، قهقه ای می زنه و میگه:
_ دیدی کالین؟! در هیچ کتابی اسمی از جادوگر نیومده، الا کتاب...
و یک کتاب میخوره تو سر کریچر! کالین کتاب رو بر میداره بخونه، نورممد ازش میگیره(آخه کتاب رو چپه گرفته بود، داشت سعی میکرد بخوندش!) و فهرستش رو می یاره:
_ چگونه زز کنیم؟!... چگونه جادوگر را بزنیم؟...طرز استفاده از زینجر بر روی جاودگر ...جادوگر را داغ بزنیم...جادوگر را شکنجه...
و ملت جادوگر یه نگاه مگه ما چه گناهی کردیم به دوربین می ندازن!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
بلوریچ و قوقی و ماری نشستن تو قهوه خونه ( جناب کریچر کجا تشریف دارن من خبر ندارم - این متن با توجه به چتر باکس نوشته شد) دارن جوات بازی در میارن که یه دفعه

بلوریچ: آه تازه یادم افتاد یه جوات جا مونده بگذار بهش زنگ بزنم بیاد
بلوریچ موبایل رو در میاره و یه شماره با پیش شماره 77 میگره ( این پیش شماره خیلی مهمه)
یه صدا از پشت خط

صدا: جوات ارزشی شماره ی 1415 در حال حاظر در منزل مستقر نمیباشند اگه کار مهمی دارین بگین اگه کار مهمی ندارین نگین

بوق چخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

بلوریچ: هوی آنی مونی زود بپر بیا قهوه خونهی اسی کچل سر چهار راه جوادیه -نظام آباد

دقایقی بعد
ققی و بلوریچ و ماری نشتن تو قهوه خونه و چند تا لیوان خالی چای جلشون و یه قلیون و دران دود میکنن

بلوریچ: اوی اسی کچل چهار تا نیمرو وردار بیار

صدای جواتی از دور شنیده میشود

صدای آهنگ جوات:
اوپ تیس اوپ تیس اوپ تیس ... عمو سبزی فروش ... من ترب میخوام ... (بیانات دی جی حامد هاکان)

قیریچچچچچچچچچچچچچچچچچ( صدا ترمز دستی)

یک فروند رنو 5 زرد رنگ مدل 63 بسیار جوات فنی سالم( دروغه) با ظاهری کاملا تابلو ( رو کاپوت جلوش نوشته جوات یساری دوست داریم) به همراه چهار عدد رینگ اسپرت و لاستیک دور سفید مجهز به سیستم صوتی پیشرفته بدون آیه بقل و و تصادفی از 3 نقطه
درست جلوی قهوه خونه توقف میکنه

یه جواتی از ماشین پیاده میشه و ماشین رو قفل میکنه و یه تکونی به بدنش میده و از اون دو داد میزنه
: چاکر لردی جیگر
بعد میاد تو قهوه خونه دستاش رو میبره بالا و رو به اسی کچل ( عملی انجام بدید تا بگیرد چی گفتم) ( فضا سازی عملی)

- اسی کچل نوکرتمممممممممممممم

بعد هم میاد جلوی تخت بلوریچ و ققی و ماری و عالی جناب کریچر( روی سر ما جا دارن)

جواته: ملت رخصت میدین در رکاب شما یه قلیون بریم

ملت( همون ققی و بلوریچ و ماری و عالیجناب کریچر) : چاکرتیم بیبشین باب

بلوریچ: اوی اسی کچل تخم مرغ ها رو بکن 5 تا ...


ادامه دارد
______________________

گفتم من هم آواتور جوات گذاشتم این زیر یه پست بزن با بقیه ست شه
امضا رو هم نگاه کنید تو چتر باکس نظر بدید



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۰۶ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
مکان منکرات قزوين
صدا:خاک عالم بر سرم خاک عالم برسرم...
کالين:اه جاسم اون فلتون رو بردار اين زنگشم عوض کن خسته شدم
جاسم:الو اينجا منکرات قزوين واحد آسلاميوس بفرماييد!
کريچر:الو الو...اونجا منکرات اينجا تو آداس يه مشت فمنيست جمع شدن دارن منو ميزنن!!
جاسم:حالا اين فمنيست که گفتي يعني چه؟
کريچر:يعني يه مشت آدم که طرفدار برتري خانومان!
جاسم:چه خوب بيشتر توضيح بده!!!
کريچر: اَه گوشيو بده کالين
جاسم گوشيو ميده کالين
کالين:سلام عليکم بفرماييد!×
جاسم:اين چه اداهايي در مياري کالين منم تو آداس مشکل منکراتي هست بيا اينجا
کالين:هيييي چه بيناموسي!!!اومدم!
دو سوت بعد جلوي در اداس کالين و گراپ و جاسم و نورممد ظاهر ميشن ميرن تو
کريچرتو گوش کالين جريانات اينجا رو ميگه!!!
کالين: ...هيييييييي من اعتراض دارم اي فاشيستاي فمنيستاي نژاد پرست اگه حقوق کسي ضايع بشه اون حقوق جادوگراست نه ساحره ها اين چه بلائيه که سر جادوگرايي که اينجا ميان ميارين اين بجاي احترام گذاشتن به قوانين حقوق بشره!!!
سخن گوي آداس:(ادامه بديد)


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۳:۴۸ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۸۵

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
در این بین که ملت اداسی ، به کریچر زل زده بودند و هر یک ، در حال تاسف خوردن به حال این جن مفلوک ، لیلی به خشانت یک مادر عصبانی ، اون رو از روی زمین جمع می کنه و در کناری می ذاره !

همه سرشون رو برمیگردونن و به نقشه نگاه می کنن .
هر کس ، در فکر انجام دادن یک حرکت ژانگولری برای عملیات بود !

مکان : قهوه خانه ی معروف !
در همان لحظه که در محل اداس هر کس به فکر یک حرکتی بود ، بلرویچ با صدایی که با وجود قل قل قلیان ها (!) به زور شنیده میشد ، ( واج آرایی ق ) به ققی گفت :
ققی ، حالا برای این کار ، برای نابودی این آداسی ها ، کیا میان توی ائتلاف من و تو ؟

ققی ، با حالتی گیج ، انگار دود قلیان روش تاثیر بد گذاشته ، در حالی که صداش دورگه شده میگه :
نگران اون جاش نباش ! خودم با بچه ها هماهنگ کردم ! خیلی ها هستن ! فقط می خواد یه یکی هوای ما رو داشته باشه !

با این حرف ققی ، لامپی بالای سر بلرویچ روشن شد !
مووووبایلشون در آورد و شماره ای گرفت .
بعد از چند لحظه .....
- سلام ماری ، چه طوری ؟ خوبی ؟ اقا یه سر بلند شو بیا این جا ، یه درخواستی داریم ! آره ... بیا قهوه خونه ی سر قرارگاه ! دافظ . بوق !

بعد از این حرکت ، چشمای بلرویچ برقی زد و گفت :
- با این یکی دیگه کارشون تمومه !

مکان : آداس !
همه ی آداسی ها بازم دارن به نقشه نگاه می کنن ، گویی هیچ کس نقشه ای به ذهنش نرسیده !
پیتر باز هم آب دهنش نقشه رو خیس کرده !
ونوس :
پیتر : نمی دونم ، چرا میریزه ! باشه درستش می کنم !
ونوس : خب دانگ ، ما که شما رو داریم ، غم نداریم ! خیلی خوبه که تو به ما کمک می کنی . امیدوارم که حال این جواتا رو بگیریم !

پیتر ، که با زحمت زیادی دهنش رو بسته نگه داشته ، میگه : ولی فکر نمی کنم همه ی قدرت رو داشته باشین ! ماری مونده !

ابر بالای سر ونوس ، از خباثت اون خبر میده .

مکان : قهوه خونه ی معروف
( خیلی گیر ندین ، مجبور بودم هی جا رو عوض کنم ! )
بلرویچ هی به ساعت گوشیش نگاه می کنه و توی این فکره که چرا این یارو پس نیومد ؟

فردی ، که عینا بلرویچ لباس پوشیده ، با پشت موهایی بیشتر وارد میشه . چند لحظه ای ققی ساکت می مونه و به این فکر می کنه که این یارو رو کجا دیده .

بعد از لحظاتی سخت ، بالاخره می فهمه !
حالا منظور بلرویچ رو از کمک می فهمید ! ماروولو اومده بود !


==============================
گیر ندین خیلی انتحاری اومدم !!!


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.