هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۵

سدريك ديگوري


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ شنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۲ جمعه ۲۱ مهر ۱۳۸۵
از لبه ي پرتگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 523
آفلاین
حذم تار كبود پيكچرز تقديم ميكند

هواي صبحگاهي خيلي خوب بود بچه ها خوشحال و خندان بودند همه چيز خوب بود آب بود هوا بود گل بود شاپرك بود دختر بود پسر بچه بود قزوين بود برادر حميد بود...
بچه هاي تيم زپرتي حذم تاركبود در حال رفتن به زمين كوييديچ بودند در جلوي صف آنها سدريك در حاليكه دست كور ممد را گرفته بود حركت ميكرد.آوريل در حاليكه كه حدس ميزد در نقش نخودي در تيم ظاهر شده و كاملا درست حدس ميزد در پشت سدريك قدم برميداشت.سرژ تنكيان از روي درختانه كنار راه با ريشهايش اداي تارزان را در مي آورد و از درختي به درخت ديگر ميپريد تا بلكه مورد توجه قرار گيرد.كفي بالاي سره همگي در آسمان نقش باديگارد را بازي ميكرد و از نفوذ عوامل بيگانه به درون جوه دوستانه تيم جلوگيري ميكرد.برادر حميد در پشته همه سعي داشت تا با حركاته شگفت انگيز دستان خود به تيم روحيه مضاعف بدهد و ادي با شگفتي به حركات او خيره شده بود.

كات آقا كات اينجوري همه ي اعضاي تيم مسخره شدن برگردين دوباره اين صحنرو ميريم.


هواي صبحگاهي خيلي خوب بود بچه ها خوشحال و خندان بودند همه چيز خوب بود آب بود هوا بود گل بود شاپرك بود دختر بود پسر بچه بود قزوين بود برادر حميد بود...

بچه هاي تيم قدرتمند و استوار حذم تاركبود با نظم و آراستگي خاصي قدم بر ميداشتند در جلوي صف آنها كور ممد با چشماني درخشان قدم برميداشت سدريك ديگوري با صلابت و خونسردي خاصي در حال توضيح دادنه تاكتيكهاي جديد تيم بود.سرژ ريشهايش را مرتببافته بود و در حاليكه در كنار كفي راه ميرفت با او در مورد مسايل حذب صحبت ميكرد برادر حميد نيز در حاليكه دستانش را در جيب فرو برده بود در حال سوت زدن ود و ادي نيز با دقت به حركات برادر حميد نگاه نميكرد.

لحظاتي بعد اعضاي تيم از درون محوطه ي باز و به وسيله ي در ورودي رختكن به رختكن وارد شدند و بعد از آن از فضاي رختكن توسط در خروجي رختكن وارد فضاي استاديوم شدند.(به شما خواننده ي عزيز توصيه ميشود اين تكه را دوباره بخوانيد تا معني آن كاملا براي شما روشن شود)

چمنهاي ليز و خيس استاديوم حاكي از آن بود كه شب سختي را گذرانده است بچه هاي تيم حذم تاكبود وارد زمين مسابقه شدند.
هيچ صدايي از تماشاچيان برنخواست.
سدريك در حاليكه كه چونه اش را ميخاروند گفت:چرا اينا صداشون در نمياد؟اينهمه من پوله تبليغات دادم پوله بوقه تريلي دادم بيان برامون بوق بزنن پس كو؟
كورممد در حاليكه عينك دوديش را روي چشمانش ميگذاشت گفت:سيستم جديد بستيم ريموت داره بيا اين ريموتشو بگير يه كم به تماشاچيا ولوم بده.
سدريك ريموت رو از ادي گرفت و به تمشاچيا ولوم داد
تماشاچيا:دودورودودودو ايران!!!دودودودو ايران!!!
كورممد:بزن تركه بعدي.
سدريك تركو عوض ميكنه.
تماشاچيا:دختر ايروني كه ناز و دلبري اين پيغام بلك كتسو گوش كن...
كورممد:تركه بعدي
تماشاچيا:يه عاشق بي قايق تو دريا....

نيم ساعت بعد...

كورممد:تركه بعد
تماشاچيا:حذم حذم تار عنكبوت حذم فقط حذم تار عنكبوت.
كورممد:فقط يه كم صداش بد ضبط شده انگار ميگن تار عنكبوت

سدريك:

كوررممد در حاليكه سعي ميكرد نخوره زمين فرياد زد: ما قهرمان ميشيم

اعضاي تيم:


[size=medium][color=0000FF]غم و اندوه را مي ستايم زيرا همواره همراه من بوده Ø


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۵

لونا لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۵ پنجشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۷
از اون ورا چه خبر؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 339
آفلاین
اولین نمایشنامه ی تیم آزکابان



صدای هیاهوی تماشاچیان تمام ورزشگاه را پر کرده بود . اما درون رختکن تیم آزکابان خبری از این سر و صدا نبود و تنها صداهای ضعیفی از محوطه ی ورزشگاه به گوش می رسید تمام اعضای تیم نفس هایشان را در سینه حبس کرده بودند و گوش هایشان بی صبرانه منتظر شنیدن صدای بلند گو بود که وقت ورود به زمین را اعلام کند اما گویی زمان از حرکت ایستاده بود ...

بالاخره صدای گزارشگر مسابقه به گوش رسید که می گفت : حالا بازیکنان دو تیم وارد زمین می شن!!
لاوندر که تازه به یاد مسئولیتش افتاده بود گفت : بچه ها مطمئن باشین برنده می شیم!!! مطمئن باشین!!
اما لرزش صدایش می گفت که خود او نیز نمی داند چه اتفاقی پیش خواهد آمد ...

اعضای تیم به صف شروع به حرکت کردند و وارد ورزشگاه شدند با ورودشان گویی انفجاری رخ داده بود ... تماشاچیان یک بند تشویق می کردند و سوت و هورا می کشیدند ...

هیجان و شور و نشاط ورزشگاه روی اعضای تیم آزکابان نیز تاثیر گذاشته بود و روحی تازه به جان آن ها دمیده بود ... هر یک به سوی محل مناسب خود پرواز کردند ...

اعضای تیم حذم تار کبود نیز پرواز کنان وارد شدند و هر کس در جایگاه مخصوص خود قرار گرفت ... کاپیتان های دو تیم در مقابل هم قرار گرفتند و بعد به هم دست دادند ... استرس نمایانی در چهره ی سدریک دیگوری دیده می شد ... اما لبخند لاوندر براون استرسش را پنهان می کرد ... این اولین مسابقه ی جام جهانی کوئیدیچ بود ...

اعضای دو تیم منتظر صدای سوت داور شدند ... نفس تماشاچیان در سینه ها حبس شده بود ... گویی اتفاقی مهم در حال رخ دادن بود ...

بالاخره سوت زده شد ... اسنیچ با چابکی از دست داور بیرون آمد ... بلاجر ها آزاد شدند و به پرواز در آمدند ... و بالاخره کوافل سرخرنگ به هوا پرتاب شد ... صدای تماشاچیان هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد ...

صدای گزارشگر بالاتر از همه ی صداها بلند شد : بله حالا بازی شروع می شه ... توپ دست مهاجمان تیم آزکابانه که به سرعت پیش میرن!

لونا لاوگود کوافل را در دست گرفته بود و با بیشترین سرعتی که در توانش بود به سمت دروازه ی حریف در حرکت بود ... فاصله اش هر لحظه با دروازه کم تر و کم تر می شد ... دیگوری نگاهش را روی دستان لاوگود متمرکز کرده بود و هر آن انتظار داشت که کوافل پرتاب شود ...بلاجری با سرعت برق به سمت لونا در حال حرکت بود و به او نزدیک و نزدیک تر می شد لونا حرکنی موجی را آغاز کرد که با این حرکت کار را برای سدریک و بلاجر مشکل تر می کرد بلاجر هدف خود را گم کرد و دیگوری نیز آشفته تر از همیشه به نظر می رسید... لونا با حرکتی سریع آماده ی پرتاب شد اما توپ را در جهتی کاملا مخالف پرتاب کرد و توپ در دستان لاوندر قرار گرفت و لاوندر نیز تغییر جهت داد و به سوی دروازه ی سمت راست حرکت کرد ... سدریک دیگوری آماده ی گرفتن کوافل شده بود و همزمان به سمت دروازه ی راست پرواز کرد لاوندر با سرعت به طرف دروازه حرکت می کرد و فاصله ی کمی با سدریک داشت و سدریک مطمئن بود که از پس این حمله بر خواهد آمد ...

صدای گزارشگر به گوش رسید که می گفت : بله حالا این براونه که یه راست به سمت دروازه بان می ره ... واااااای ...

لاوندر با سرعتی باور نکردنی توپ را به پروتی پاس داد که درست در مقابل دروازه ی سمت چپ قرار داشت و پروتی نیز به راحتی توپ را وارد دروازه کرد ...

گزارشگر با فریاد هایی بلند و طولانی می گفت : گـــــــــــــــــــــــــل! ... گـــــــــــــــــــل!! ...گـــــــــــــــــل!!!... اولین گل برای تیم آزکابان ثبت می شــــــــــه!!

صدای هیاهو و تشویق تماشاچیان باعث شده بود تمام بازیکنان دستان خود را روی گوش هایشان بگذارند تا کر نشوند... بازیکنان تیم حذم تار کبود مات و مبهوت به دروازه و محلی که کوافل از آن گذشت خیره شده بودند ... هیچ کس انتظار این گل غیر منتظره را نداشت ...

____________________________________

توجه : فقط بازیکنان تیم آزکابان باید این پست رو ادامه بدن!


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۲۰:۰۳:۳۶



Re: مسابقات دوستانه
پیام زده شده در: ۱۳:۲۵ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۵

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
و این هم شروع بازی ترنسیلوانیا و گریف یونایتد!

محفل ققنوس- شب قبل از مسابقه

دوربین از سقف میاد پایین و از روی تابلوی فینیاس نایجلوس میگذره و میرسه به کف...بعد یه چرخ میزنه و زوم میکنه رو دو انسان بخت برگشته که دارن به بازی فرداشون فکر میکنن...یکیشون به نظر میاد با کله رفته باشه تو سطل رنگ قرمز و اونیکی هم انقدر گریه کرده معلوم نیست دماغش کدوم طرف صورتشه تفکرشون اونقدر عمیقه که سیل عظیمی اتاق رو پر میکنه و...

رون: کمک! من شنابلد نیستم! کمک!
چو:
دوربین:

---------------------------
محفل ققنوس-نصفه شب

چو از دل پیچه بیدار میشه و رو تختش غلت میزنه...استرس چو داره تو بدنش به صورت ماگما فوران میکنه ... دهن چو باز میشه و مقدار زیادی دانه های ماگما به شکل عله زمین میریزن
چو: آخیش!

چو یه ظرف مشکوکی برمیداره و چیزی که توش بوده رو سر میکشه

- اکسیو کریچر!

در اتاق چو باز میشه و کریچر در حالی که رو گوشای خفاشیش قل میخوره وارد میشه..و وقتی به چو میرسه رو دماغ زمین میفته.
چو:
کریچر: باب تازه داشتم خواب کریچه رو میدیدم مرض داری مگه بیدار میکنی
چو: کریچه دیگه کیه...بیا اینو ببر به بچه های تیم!
کریچر یه نگا میندازه به مایع سبز لجنی داخل ظرف :
-این مثلا چیکار قراره بکنه!؟
-این..هیچی!فقط...فقط کمک میکنه شب بهتر بخوابی!
-
-
شب اعضای ترنسیلوانیا خواب کنتاکی پرنده سفید پرکنده ای رو میبینن که زیر پاشون له میشه و دوان دوان فرار میکنه
تیم در خواب: کوکو هدویگ!؟

---------------------------
فردا صبح-رختکن ترنسیلوانیا

ترنسیلوانیا با چهره هایی خفنتر از خفنیت سارا خفنز از لای در زوم کردن رو رختکن تیم مقابل..هدویگ جلوی در ایستاده و رداشو که بیشتر شبیه ردای هریه و سه برابر خودش طول داره تنش میکنه! ولی ترنسیلوانیا فقط گوشت سرخ کرده و له شده ای میبینن که داره تو یه متر پارچه بسته بندی میشه
تیم:


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۳:۲۸:۵۷
ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۹ ۱۴:۱۶:۱۴

[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: مسابقات دوستانه
پیام زده شده در: ۱۱:۲۵ دوشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
این شروع رول تیم گریف یونایتد برای مسابقه دوستانه با تیم تریسیلوانیا می باشد!برید ادامشو عزیزان من!
__________________________________________
بارون به شدت می بارید.بچه های تیم گریف یونایتد برای گریز از بارون به سرعت به سمت رختکن می دویدند.طوری می دویدند که حتی هایدگبر سیلاسی* هم نمی تونست بهشون برسه!
بارون همینطور شدت می گرفت و انگار از برگزار شدن بازی دوستانه بین تیم تریسیلوانیا و گریف یوناید ناراضی بود!با این بارون شرایط برای دو تیم سخت می شد.
بالاخره پس از کلی دوندگی بچه های تیم به رختکن رسیدن و وارد اون شدن.
لوییس:آخیش!شدم مثل موش آبکشیده!
هدویگ:چی؟موش؟کسی گفت موش؟من گشنمه!
جسی:کاپیتان ما رو باش!مگه صبحونه نخوردی تو؟
هدویگ:چرا خوردم!ولی موش یه چیز دیگه است!
آرتیکوس:بسه دیگه.بریم رداها رو بپوشیم که باید بریم تو زمین!
هدویگ:هوی...مگه من کاپیتان نیستم؟من باید اینو می گفتم.
آرتیکوس:خوب بگو بابا!
آرتی تو دلش:کاپیتان انقدر عقده ای ندیده بودم!
هدویگ:خوب بچه بسه دیگه.بریم رداها رو بپوشیم که باید بریم تو زمین.
ملت:
بچه ها همه به سمت رداهاشون رفتن و پشت سوراخ سمبه های رختکن قایم شدن تا دور از دید نامحرم با خیال راحت رداهاشونو بپوشن!
دقایقی بعد همه دور هدویگ حلقه زده بودن و داشتن به حرفاش گوش می دادن.
هدویگ:بچه ها خوب گوش کنید.ببینید ما از ******* حمله می کنیم بعد ***** پاس میده به ***** بعدش تاکتیک ***** رو پیاده می کنیم بعدش توپ می ره تو گل!فهمیدین؟
ملت:نه!اون ستاره ها چی بودن؟
هدویگ:باب باهوشا اونا برا این بودن که تاکتیک تیم لو نره!
ملت:آهان!از اون لحاظ!
هدویگ:خوب بچه ها بریم تو زمین.باید یه خورده به بارون عادت کنید.
ملت:نه
هدویگ:آره!
بچه های گریفی دستاشونو رو هم گذاشتن و با گفتن یه هوووورا به سمت زمین به راه افتادن.
لوییس:هدویگ ، من اضطراب دارم!
هدویگ:باب مسابقه دوستانه است دیگه!چیزی نیست که!
لوییس:باب اونو نمی گم!واسه کنکور اضطراب دارم.ناسلامتی دو هفته دیگه کنکور دارما!
هدویگ:من چه کنم با این بازیکنا آخه!
بچه ها به زمین رسیدن و با جمعیت عظیم تماشاگرا که زیر بارون برای تماشای مسابقه و تشویق تیم مهبوبشون اومده بودن مواجه شدن...
--------------------------
*هایدگبر سیلاسی قهرمان دوندگی جهان می باشد!!!




ها غلط املایی ؟ مهبوب نه محبوب با تشکر ناظر زد قلت عملایی


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۱ ۴:۰۲:۳۱



Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۵۸ یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۵

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
سلام .... سلام .... سلام

دوستان ، جام جهانی کوییدیچ آغاز شد .
بازی افتطاحیه جام جهانی در تاریخ 29 ، 20 و 31 خرداد ، بین دو تیم حذم تارکبود & آزکابان در این تاپیک انجام میشه . یعنی از امشب ساعت12 تا 12 شب روز 31 خرداد .

شما میتونین قوانین مسابقه رو در تاپیک قوانین ببینین . ولی من بخشی از این قوانین رو بصورت خلاصه میگم .

1 = نمایشنامه های تیمها با هم جداگانه است . یعنی بازیکنان هر تیم باید نمایشنامه تیم خودشون رو ادامه بدن تا در آخر هر تیم یک نمایشنامه جداگانه از مسابقه تیمش داشته باشه . برای مثال :
سدریک دیگوری از تیم حذم تارکبود پست اول تیم خودش رو میزنه و لاوندر براون از تیم آزکابان هم پست اول نمایشنامه تیم خودش رو . اعضای تیم حذم تارکبود باید نمایشنامه سدریک رو ادامه بدن و اعضای تیم آزکابان نمایشنامه لاوندر براون رو . در این صورت هر تیم در آخر یک نمایشنامه جداگانه داره و امتیازها به نمایشنامه های هر تیم داده میشه .

2 - هیچ محدودیتی برای ترتیب پستها وجود نداره و هر کس هر موقع که خواست می تونه پست بزنه . فقط باید توجه داشته باشین که هر بازیکن می تونه دو پست بزنه .

3 - معیار امتیازدهی به نمایشنامه هر تیم زیبایی ، هماهنگی و صحیح بودن کلمات و جمله بندی هاست . ممکنه یک تیم تنها با دو بازیکن در مسابقه شرکت کنه و هر بازیکن تنها یک پست بزنه . یعنی در مجموع نمایشنامه اون تیم از دو پست تشکیل بشه . و تیمی با هر هفت بازیکنش شرکت کنه و تمام هر هفت بازیکن نفری دو پست بزنن یعنی نماینامه اون تیم از 14 پست تشکیل بشه . ولی نمایشنامه اون تیمی که تنها دو پست خورده زیباتر باشه و برنده بشه . پس ملاک امتیاز دهی تنها نمایشنامه نهایی اون تیمه .


امیدوارم مسابقات خوبی برگزار بشه و تمام تیمها برای قهرمانی با تمام قوا ظاهر بشن و نمایشنامه های خوبی بزنن ( ترجیحا طنز باشه )

------------------------------------------------------------

مسابقه دوتیم حذم تارکبود & آزکابان


دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۳:۵۰ سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۵

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
برنامه مسابقات جام جهانی کوییدیچ :

حذم تارکبود & آزکابان = 29 ، 30 ، 31 خرداد

گروه فمن & بلغارستان = 1 ، 2 ، 3 تیر

دراگون & گریف یونایتد = 4 ، 5 ، 6 تیر

پوپیتر & اسمارت = 7 ، 8 ، 9 تیر

تریسیلوانیا & جوات ویزارد = 10 ، 11 ، 12 تیر

پاور داس & جاودانه سازها = 13 ، 14 ، 15 تیر


تاریخ مسابقات مرحله دوم بعد از اتمام مرحله اول اعلام خواهد شد .


جدول درختی مسابقات و مسیر تصاحب کاپ قهرمانی :


تصویر کوچک شده










































- خب دوستان ورزشکار من ، همون طور که توی جدول می بینین ، ما برای مرحله دوم به هشت تیم احتیاج داریم و برای اینکه تمام تیمها شانس سعود به مرحله بعد رو داشته باشن ، کمیته داوران تصمیم گرفت که دو تیم از بازنده هارو که امتیاز بیشتری نصبت به سایر بازنده ها کسب کردن رو به مرحله بعد بفرسته . پس مرحله اول جام جهانی خیلی مهمه .

- در ضمن این مسابقات برای داورها معیار انتخاب تیمهای لیگ دسته یک و لیک دسته دو هست پس با قدرت مبازه کنین .

- در مورد قوانین مسابقات ، اونهایی که با قوانین آشنایی ندارن به تاپیک قوانین مراجعه کنین تا با نحوه برگزاری مسابقات آشنا بشن .

به امید جام جهانی ای با شکوه .


ویرایش شده توسط لرد بلرویچ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۲۳ ۳:۵۲:۴۰

دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


مسابقات دوستانه
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۵

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
مسابقات دوستانه


- از این به بعد تمام مسابقات و لیگهای دوستانه در این تاپیک برگزار میشه .


- تیمها در صورت تمایل به انجام بازی دوستانه ، بعد از هماهنگی با تیم حریف به من اطلاع بدن تا مسابقه رو برگزار کنم .


- مطمئنن این بازیهای دوستانه ارتباط نزدیکی به کل کل های تیمها با همیدگر داره . در صورت بالا گرفتن این بحثها و رجز خونی بیش از حد تیمها با یکدیگر ، بنده انجام بازی دوستانه رو برای اون دوتیم واجب میدونم و خودم ترتیب بازی رو میدم .


- تنها پست اعلام زمان بازی و پستهای مسابقه در اینجا زده میشه و تمامی پستهای رزرو و کل کل پاک خواهد شد .


- نتایج بازیها هم در تاپیک کمیته داوران اعلام خواهد شد .


-------------------------------------------------------

اولین بازی دوستانه :

دراگون & حذم تارکبود

زمان برگزاری : روزهای 26 ، 27 ، 28 خرداد .

فرانک عزیز زمان بازی رو تغییر دادم . ولی قرار نبود اینجا پست بزنی !!!
-----------------------------------------------------------

اگر تیمی خواست قبل از بازی تیمهای دراگون و حذم تارکبود مسابقه بده به من بگه تا اون بازی رو هم برگزار کنم .


ویرایش شده توسط لرد بلرویچ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۹ ۰:۳۰:۰۹

دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: جام جهانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۳:۳۵ پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۵

بلرویچ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۱۰ یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۴۷ پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۵
از گاراژ ابی تیزی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 264
آفلاین
سلام .

دوستان عزیز ، اینم کاپ تیم قهرمان جام جهانی . تیم قهرمان اینو میندازه توی امضاش و فیضشو میبره .


تصویر کوچک شده





تا شروع جام جهانی کوییدیچ دیگه چیزی نمونده . این تاپیک در روزهای آتی شاهد بزرگترین رقابت ورزشی جهان جادوگری خواهد بود


ویرایش شده توسط لرد بلرویچ در تاریخ ۱۳۸۵/۳/۱۲ ۱۸:۲۹:۱۲

دلبستگی من به پیکان جوانان گوجه ایم [size=large][color=000066]و[/color


Re: لیگ برتر کشورهای کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
این پست پایانی مسابقه ی تیم گریفی یونایتد و تیم گروه فمنه.مسابقه خوبی بود!!!
-----------------------------------------------------------------------------------------------
سارا به سرعت دنبال گوی زرین می گشت.اختلاف امتیاز تیمش با تیم حریف زیاد بود.ولی این گوی زرین بود که می تونست مسابقه رو به نفع اونا تموم کنه.
_من باید گوی زرینو بگیرم.
این جمله ای بود که مدام با خودش تکرار می کرد.صدای گزارشگر رو نمی شنید.صداهای محوی توی گوشش می پیچیدن که به نظر صدای تشویق تماشاگرا بودن.
باد توی گوشش زوزه می کشید.به سرعت به اینطرف و اونطرف می رفت.چشمای تیز بینش همه جا رو می پاییدن.
به پایین نگاهی انداخت.هدویگ که متوجه سارا شده بود براش دست تکون داد.ولی سارا همانطور خیره به هدویگ نگاه می کرد.باز دارنده ای به سرعت از کنارش رد شد.هدویگ بلند داد زد:
_سارا حواست کجاست؟کم مونده بود بخوره بهت.
سارا با دقت بیشتری به هدویگ نگاه کرد...اشتباه نمیکرد...این گوی زرین بود که پشت هدویگ بالا و پایین می رفت.سارا به سرعت به سمت هدویگ به پرواز در اومد.
درست در همین لحظه جسیکا که صاحب سرخگون بود اونو به هدویگ پاس داد و یه بازدارنده هم به طرف هدویگ فرستاده شد.هدویگ با صدای آرتیکوس به خودش اومد که می گفت:
_هدویگ مراقب چپت باش.
هدویگ سریعا از جلوی مسیر بازدارنده که با اون فاصله ی زیادی داشت کنار رفت و کمی اونطرفتر ایستاد.سارا با سرعت خیلی زیاد از جایی که قبلا هدویگ اونجا ایستاده بود رد شد و با بدشانسی با بازدارنده ای که از اونجا می گذشت برخورد کرد.
ضربه ی خیلی سنگینی بود.تعادل سارا به هم خورد.از روی جاروش پرت شد و به پایین سقوط کرد.دست راستشو به طرز عجیبی مشت کرده بود و با دست دیگش کمک می خواست.
هیچ صدایی نمی شنید.همه ی ورزشگاه در سکوت فرو رفته بود.نفسها توی سینه حبش شده بودن.
به پایین نگاه کرد.زمین هر لحظه بزرگتر و واضحتر دیده می شد.
خیلی ترسیده بود.داشت به زمین می رسید.بوی مرگ رو حس می کرد.برخورد پاهاش رو با زمین حس کرد ولی درست در همون لحظه حس کرد دست چپش داره از جا در میاد.
به بالا نگاه کرد.
آرتیکوس رو دید که عرق روی پیشونیش نشسته و با چهره ای نگران به سارا نگاه می کنه.
آرتیکوس خیلی آروم دست سارا رو ول کرد و اونو روی زمین رها کرد.
هدویگ سریعا به سمتشون اومد و پرسید:
_سارا حالت خوبی؟چیزیت نشده؟
ولی سارا به این حرفها توجهی نداشت.اون به چیزی فکر می کرد که الان تو دست راستش بود.
با لبخندی دست راستشو بلند کرد و گوی زرین رو به همه نشون داد.
ورزشگاه دوباره ترکید.ایندفعه تماشاگرا بلندتر از همیشه فریاد می زدن:
_گریف...هورااااااااااااااااااا...گریف...هورااااااااااااااااااااا...
همه ی بازیکنان دور سارا حلقه زده بودن و یکی یکی داشتن بهش تبریک می گفتن.
هدویگ همه رو کنار زد و گفت:
_سارا...فورا با من بیا...باید بریم درمانگاه.
سارا با حرکت سر اطاعت کرد و دنبال هدویگ که از جاروش پیاده شده بود به راه افتاد.
-----------------شب ، خوابگاه گریفیندور--------------------
بچه های خوابگاه اون شب رو برای پیروزی تیم جشن گرفته بودن.در گوشه ای از خوابگاه جسی ، لوییس ، آرتیکوس ، نیک و الیور نشسته بودن و در مورد بازی بحث می کردن.
آرتیکوس با خوشحالی گفت:
_بچه ها.بازیتون عالی بود...دیدید چطور بازدارنده ها رو می فرستادم به جونشون؟
لوییس در جواب حرف آرتیکوس گفت:
_کار همتون عالی بود...راستی هدویگ کجاست؟
نیک جواب داد:
_اون موند درمانگاه پیش سارا...الانا دیگه باید پیداشون بشه.
درست بعد از این حرف نیک در خوابگاه باز شد و سارا به همراه هدویگ وارد خوابگاه شد.
دست چپ سارا باند پیچی شده بود و دست راستش رو هم برای مراقبت از دست دیگه روی بازوی دست چپش گذاشته بود.
به محض ورود اونا دوباره صدای تشویق ها و جیغ ها توی تالار شنیده شد.هر دوشون با لبخندی به سمت بچه های تیم رفتن و پیش اونا نشستن.
آرتیکوس پرسید:
_خوب ... هدویگ حال سارا چطوره؟
هدویگ لبخندی به سارا زد و گفت:
_به لطف تو آرتیکوس جان دست چپش در رفته و باید یه هفته استراحت کنه!
آرتیکوس خنده ای کرد و با نوشیدنیش مشغول شد
نیک گفت:
_خوب پس چیز مهمی نیست...سارا کارت عالی بود!
و به سارا چشمکی زد..
جسی که تا الان ساکت بود گفت:
_دیدید گفتم جستجوگر ما مثل بقیه ی جستجوگرا نیست؟!
همه با هم خندیدن و به نوشیدنی خوردن پرداختن.
اون شب شبی بود بیادماندنی برای تیم گریف یونایتد و برای همه ی گریفیندوریها...
__________________________________________________________________________
خوب در آخر اینکه بازی خیلی خوب و نزدیکی بود.به همه بازیکنای تیم خودمون و تیم گروه فمن خسته نباشید عرض می کنم و برای همه آرزوی موفقیت دارم.

به امید پیروزی تیم...


ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۰:۰۱:۴۰
ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۰:۱۴:۴۵
ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۰:۱۷:۰۰
ویرایش شده توسط هدویگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۰:۲۹:۳۶



Re: لیگ برتر کشورهای کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ جمعه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
سری به دیانا و دیانا به سری. با این پاسکاریه دو به دوی زیبا الیور وود و جا میزارن.اونها با سرعت پیش می رن. حالا فقط آرتیکوس مدافع بلند قد گریف یونایتد جلوشونه. فکر می کنم اونها یه امتیازه دیگه بخوان اضافه کنن.اما نه..یه اشتباه از سری دیوی .آرتیکوس توپ رو تو هوا می قاپه و به هدویگ که از سمت چپ زمین با فریاد های بلند به اون اشاره می کنه می فرسته !
چه موقعیتی رو بچه های تیم فمن از دست دادن!
حالا کوافل تو دست های هدویگه همراه جسیکا به سمت دروازه تیم فمن پیش می رن اما این بار کاپیتان تیم گریف قصد داره که خودش به تنهایی توپ رو وارده دروازه کنه به این ترتیب دو نفر رو جا می زاره همین طور نزدیک و نزدیک تر...
سامانتا مدافع خوش قد و قامت فمن جلوشه! به نظر نمی یاد که دستپاچه شده باشه هردو با سرعت به سمت هم میان..اما انگار هیچ کدوم حاضر نیستن به دیگری اجازه عبور بدن.!
این دفعه سامانتا می خواد چطوری هدویگ رو متوقف کنه ..همین طور با سرعت طرفداران تیم فمن با فریاد های مکرر سامانتا رو تشویق می کنن سامانتا و هدویگ تو دوازده پایی هم قرار دارن سامانتا ...هدویگ...خدای من چه اتفاقی افتاد...سامانتا و هدویگ به شدت با هم بر خورد می کنن..حالا هر دو دارن به سمت پایین سقوط می کنن..کوافل تو دستای هیچ کدوم نیست..اوه...چه سقوط وحشتناکی ! فقط چند لحظه باقی مونده ...من چشمامو می بندم واقعا دلم نمی خواد این صحنه دلخراشو ببینم ...

هورااااااا.............هورااااااااااااااااااااااااا.................هورااااااااااااااااااااااااااا

صدای تشویق تماشاچیان هر دو تیم.....چی شده بله سامانتا دست هدویگ رو گرفت و اونو از سقوط نجات داد...هر دو بازیکن رو می بینم که دارن به سمت تیم هاشون می رن...به نظر نمی یاد که براشون اتفاق خاصی پیش اومده باشه که البته باید اضافه کنم که این مثله یک معجزه بود!

هورااااااااا.............هورااااااااااااااااااااااا..............هورا.....................

اما در این سمت من دارم ایدی مالفوی و سارا اوانز رو می بینم و بله اسنیچ رو این توپ زرین توجه هر دو جستجوگر تیم رو به خودش جلب کرده!!!واقعا رقابت فشرده و نزدیکیه! با این حال که تیم فمن 60 به صفر جلوتره اما اگه سارا موفق بشه اسنیچ رو بگیره تیم گریف یونایتد پیروز می شه باید دید که چی پیش می یاد دو چستچوگر پا به پای هم پیش می رن....چه رقابتی...هر دو دستاشونو دراز کردن تا اسنیچ رو بگیرن....اوه خدای من چی شد.................بله ....بله .اسنیچ تو دستای ایدی مالفویه ....تیم فمن پیروز شد!!!!!


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.