هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۸۵

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
دانش آموزها هم که ترسشون چند برابر شده بود اطاعت کردن و جاروهارو سمت راستشون روی زمین گذاشتن .
بلرویچ اینبار با صدایی گوش خراشتر فریاد زد : همه چوب جاروهاشون رو دستشون بگیرن.نه نه اینطوری که نه باید بگیر بالا
کوییرل پاک جارویه درب داغونش رو که کم مونده بود از وسط دو نصف بشه کنار پای راستش به فاصله یک قدم قرار داد و بعد یه نفس عمق کسید و چشماش رو بست:آپ آپ ای بابا آپ
بلرویچ:هویــــــــــی با توام ؟چیکار میکنی؟این جفنگیان چیه میگی؟به زبون مارها حرف میزنی؟
کوییرل:من؟نه خب من همونی که شما گتید تکرار کردم
بلرویچ:جدا؟اونی که من گفتم یا اونی که تو فیلم بود؟
کوییرل:راست میگیدا من هری پاتر یک رو زبون اصلی دیدم
بلرویچ:باید بگی بابا چشماتم کاملا باز باشه
کوییرل یه باره دیگه یه نفس عمیق میکشه و اینبار با چشمان باز به آرامی و تا کمی دلسوزانه میگه:بالا!
پاک جارو درست در دست راست کوییرل قرار میگیره:ایول. اجازه پروفسور؟ حالا چیکار کنیم؟
بلرویچ نگاهی به بقیه دانش آموزان میندازه و میگه:خوبه حالا قبل از پرواز یه سوال دارم.هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین ؟! این سوال پنج امتیاز داره.کی میتونه بگه.تو بگو نه تو آره
کوییرل:اول اینکه سر و ته جارو از هم تشخصیص بدیم دوم خیلی آروم و با اعتماد به نفس سوار جارو بشیم سوم با دو ستمون سر جارو محکم نگه داریم و در آخر بگیم برو ..وایـــــــــــــی
چوی جاروی کوییرل به سمت آسمون پرواز میکنه.این اول تجربه پرواز برای کوییرل بود.در موقع اوج گرفتن شدت باد و ارتفاع زیاد باعث کند شدن ضربان قلب و تنگی نفسش شد.
کوییرل بعد از مدتی که به سمت آسمون اوج میگرفت سر چوب جارو رو کمی به سمت پایین متمایل میکنه یه احساس ترس همراه با اشتیاه زیاد.بعد از اینکه مدتی در آسمون کوییدیچ چرخید به سمت پایین حرکت میکنه و خیلی آروم فرود میاد.
کوییرل: چطور بود پروفسور؟





Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۲۴ چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۸۵

سامانتا ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۴۹ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۵:۰۸ یکشنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۰
از ما که گذشت!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 248
آفلاین
لرد بلرویچ از شما ميخواد تا چوب جادوتون رو دستتون بگيرين.شما بايد چيكار كنين؟




خب من به شخصه يه نگاه ميندازم اين ورم يه نگاه هم ميندارم اون ورم ببينم بچه هاي ديگه اول چه كار مي كنن تا اولين كسي نباشم كه بقيه بهم مي خندن.بعدشم وقتي همه دارن اون كلمه مسخره بالا..بالا...رو تكرار مي كنن به اون بالا خونم فشار ميارم كه بابا اين چه كاريه خب آدم خم ميشه خودش از زمين روز ورش مي داره ديگه....به دين سان با خيال راحت چوب دستي به دست منتظر دستور بعدي مرلين مي شم.
شايدم يه نفس عميق كشيدم و اگه ديدم هر چي ميگم بالا انگار نه انگار زير لبي ورد وينگارديوم لويوسا را مي خونم تا چوبه پاشه بياد بالا . اگرم اون قدر گفتم بالا بالا اثر نكرد خب مشخصه چوبه خرابه بايد بگم : پايين ...پايين!
اما خب بعضي موارد كار ديگه ايي هم پيش مياد مثلا اگه مرلين بغل دسته من ايستاده باشه (ما كه شانس نداريم) مي گم:
"پروفسور مي شه ما بريم آخر صف آخه اين بچه كناريه حواس ما رو پرت مي كنه!"
مرلين پير مرد چشمش جايي رو نمي بينه ..ما هم فلنگو مي بنديم.
به هر حال در آخر اگه نيمد چوب رو تهديد مي كنم كه اگه تا سه سوت ديگه تو دستم بودي كه هيچ وگرنه يا يكي يكي اون دم جاروت رو مي كنم يا دو دستي تقديم دولوروس آمبريجت مي كنم!( اين ديگه حله......رد خور نداره!)


هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین

ابتدا بايد جهت وزش باد رو تعيين كنيم تا در مخالف اون پرواز نكنيم . خونسردي خود را حفظ كنيم. مراقب وضعيت هوا باشيم. آرامش و اطمينان داشته باشيم . فكرمون رو متمركز كنيم كه هدف از پرواز چيست زيرا پرتوهاي خورشيد تا متمركز نشوند نمي سوزانند. پرواز را از دريچه ترس و وحشت نگاه نكنيم . اعتماد به نفس داشته باشيم . قبل از پرواز يه سري كتاب كه توسط اونايي كه خاطره اولين پروازشون رو نوشتن بخونيم تا يه چيزايي بلد باشيم . حواس پرتي ها را از خودمون دور كنيم . اين حقيقت رو پذيرفته باشيم كه همه دفعه اولي كه مي خواستن پرواز كنن همين حس ما رو داشتن . لبخند بزنيم . جسارت داشته باشيم . به شانس تكيه نكنيم . قانون احتمالات را فراموش نكنيم . دلمان يه كم بلرزد هيچ اشكالي ندارد چرا كه هر بنايي كه بيشتر بلرزد محكم تر مي شود دل است . سعي كنيم بيشتر از يك چراغ موشي از دينام هزار ولتيه مغزمان روشن كنيم . سعي نكنيم بهتر يا بدتر از ديگران باشيم بكوشيم نسبت به خودمان بهترين باشيم . از اشتباه كردن نترسيم زيرا بزرگترين اشتباهي كه كسي مرتكب مي شود اين است كه مدام از اشتباه كردن بترسد . ذهن را به آنچه مي خواهيم معطوف كنيم نه آن چه را كه نمي خواهيم . در پايان توجه داشته باشيم كه به سمت خورشيد يا در جهت آن پرواز نكنيم!


احساس خودتون رو در هنگام ارتفاع گرفتن از زمین و پرواز شرح بدین ؟



كمي اشك در چشمانم جمع شده و آهسته آهسته اين طور به نظر مي رسد كه نفس كشيدن كمي سخت تر مي شود . بالاتر ....باز هم بالاتر ...هر چي بالاتر بهتر....هر چي بهتر عالي تر...ببين دنياي مارو...اين دنياي زيبا رو ...از ابر هم بالاتر ...هر چي بالاتر بهتر ...هر چي بهتر زيباتر .....با ارتفاع گرفتن چوب جارو من هم شروع مي كنم اين شعر رو خوندن تا كمي آرامش بگيرم . بعدش احساس مي كنم صداي موسيقي باد رو مي شنوم اما نه به بالاي سرم كه نگاه مي اندازم مي بينم كه يه بوئينگ 737 رد شد اون هم صداي موتور جتش بوده!
يه كم دلم براي مامانم تنگ مي شه حتما در اين لحظات داره در مورد خراب كاريه آخري كه انجام دادم جيغ مي زنه....
احساس اعتماد شديدي به چوب جاروم دارم . احساس بالاتر بودن از بقيه چه كيفي داره حتي براي چند لحظه هم جذاب و ويرانگره . احساس اينكه ديگه به باك بيك يا اون يكي موجوده چي بود آره همون هدويگ حسوديم نمي شه . احساس اينكه ديگه تو روياهام در مسابقه با كلاغ نمي بازم . احساس اينكه جون مي ده الان با اين جارو برم رو سطح درياچه و تجربه يك فلامينگو رو كسب كنم . ديگه ...ديگه ...اين حس رو دارم كه اين كلاس از همه كلاساي عمرم توپ تره چون كه لااقل اين بالا ديگه لازم نيست مراقب حركاتم جلوي پروفسور باشم و از دست اين يكي ديگه راحتيم . يه كمي هم احساس مي كنم شيطوني كنم شتاب بگيرم و برم يه دو سه نفر رو با طعنه از اون بالا از روي چوب جاروشون بندازم پايين ، بخنديم! ..نه بابا خودم تو كف خودم موندم...من چقدر احساس دارم خودم بي خبر بودم ها!!!

نمایشنامه ای از لحظه در دست گرفتن چوب جارو تا لحظه فرود اومدن روی زمین بنویسین:

خب! گرچه من قبلا هم اونو امتحان كرده بودم اما در موردش زياد مطمئن نبودم . اين چوب جارو كه از جدم سالازار خاندان بزرگمون به ما ارث رسيده است . لرد داداشمو مي گم از بچگي از پرواز كردن و چوب جارو متنفر بود بنابراين اونو به من بخشيد . حالا اون توي دست من بود . مرلين دستش رو به علامت شروع بالا برد و من بر روي اون جاروي كهنه نشستم اما قسم مي خورم با اون نگاه هايي كه ملت انداختن براي جلسه بعد لرد رو تهديد كنم كه اگر هنوز به جاسوسي كردن من توي هاگوارتز علاقه منده بايد برام يه مدل جديد صاعقه 1999 بخره . از همونا كه جديدا تو بازاره.
چند لحظه بعد از دستور مرلين تنها جارويي كه هر چي پا مي زد بالا نمي رفت مال منه ! جاروي خنگه خل از جاش جم نمي خورد . مرلين به طرف من اومد اما وقتي خوب روي جاروم دقيق شد تا بفهمه چرا حركت نمي كنه به من اشاره كرد پياده شم.
_هان......چي........پياده شم!
مرلين جارو رو توي دستش گرفت و گفت : اين جارو ماله چند هزار سال قبله !
من:
بنابراين ديگه چيزي نگفت فقط وقتي كه دوباره بهم پس داد گفت :
_چون مدلش قديميه اين نوع جارو رو بايد از اون طرفي به سمت سر جاروش سوار شي.
من :
ولي به ناچار بايد سوار مي شدم ... آروم پامو زدم زمين و ديدم نه بابا مي پره!
رسيدم اون بالا هنوز جايگيري نكرده بودم كه ديدم كل بچه ها دورم ايستادن و دارن غش غش به طرز نشستن من روي چوب جارو مي خندن.
با خودم گفتم : بذار يه آواداكودارايي چيزي نثار اين جوجه تيغي ها بكنم اما نه....
در همين لحظه چوب جاروم برعكس شد و موجبات خنده بيشتري را فراهم نمود . من معلق در هوا در حالت سر و ته!
يواش يواش يه دستم هم داشت ول مي شد . مرلين عزيز هم اون پايين انگار نه انگار ...نمي دونم اول سالي برگه از كجا آورده بود داشت صحيح مي كرد نه...نه ...انگار داشت چرت مي زد......آره خوابيده بود!!!
به هر سختي بود خودمو جمع و جور كردم و دوباره به زور صاف نشستم روي جاروم اما يه دفعه ............تق
مثل فنر از جا كنده شد و به سرعت به طرف درياچه اوج گرفت . فكر كنم فقط صداي جيغامو مي شنيدم . با خودم گفتم اين كه ماله 10 قرن پيشه عجب سرعتي داره ها!!!
من نمي تونستم حتي پشت سرم رو هم نگاه كنم . ديگه كاملا از بقيه دور شده بودم . جارو از روي درياچه با همون سرعت به سمت جنگل ممنوع پيچيد. من رو مي گي ذرم داشت آب مي شد اما خب هيچ كاري هم نمي شد بكنم...جارو رفت به سمت وسطاي جنگل...حالا درسته من شجاع بودم ولي نه ديگه تا اين حد!
ديدم نه بابا جديه....داره اونچا فرود مياد...هيچ راه فراري هم نيست. از وسط اون همه شاخ و برگ نزديك زمين شد. سرعتش كه كم شد چشمامو باز كردم كي رو جلوم ديدم ......
لرد رو...اين ديگه از كجا پيداش شد!
_هري پاتر رو كشتي؟
_نه
_دامبلدور رو مسموم كردي؟
_نه
_كابينت رو ساختي؟ كي مرگ خوارام مي تونن بيان اونجا؟
_نه
با هر نه من رنگ صورت لرد لحظه به لحظه پر رنگ تر مي شد.
_بابا همش يه هفتسم ما رو فرستادي اين جا ها!!!
من هنوز روي جاروم سوار حاضر بودم هر چي مي خواستم بدم تا مثل قبل پرواز كنه و با آخرين سرعت دور شه!
لرد: خيلي خب ...امروز رو هم يه كم از شنا كردن لذت مي بري تا دفعه ديگه....
و انگشت شستش را به هم زد و دوباره جارو اوج گرفت . با سرعت بسيار زياد رفت دوباره روي درياچه . من فقط به زندگيم فكر مي كردم . يه دفعه اون بالا ايستاد. متاسفانه من هيچ وقت در اولين پروازم بر روي زمين فرود نيمدم چون كه در همون لحظه به يك باره جاروي پرندم......تق
غيب شد و من از همون بالا با مخ رفتم توي درياچه . 50 ساعتم با اون موجودات زير جنگيدم و بالاخره با رداي پاره پوره و موهاي سيخ سيخ خودم رو رسوندم به مرلين كبير كه ديدم اي بابا اين كه هنوز خوابه!!!!
اون بالا هم بچه ها كه داشتن بالاي سر مرلين فوتبال جارويي بازي مي كردن و انگار يكي هم بود اسمش بلر داورشون بود ما رو ديد زدن و با ديدن قيافه شيش در چهار من از خنده ريسه رفتن!!!
اين بود نمايشنامه من!


از دفتر خاطراتم :

از او می ترسم... گاه تصور می کنم با هیبتی عظیم در مقابل من ایستاده و م


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۴:۱۰ سه شنبه ۶ تیر ۱۳۸۵

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۱۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۴:۰۹ یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸
از پاریس
گروه:
کاربران عضو
پیام: 929
آفلاین
فلور: وای باز دیر رسیدم! وای خدای! وای همین الانه بچه ها منو بکشن!

می رسم به زمین و کل ملت مدرسه رو می بینم!
فلور: ماااااااااااااااا مامان من دیر رسیدم!
آوریل همکلاسی خوب و مهربون هم گروهی ناناز من با چو دوست جون جونی با یونا و لونا و دویل و روح بینز و همه ی گروه ریون می یان طرفم و با چوب هایی که تو دستشونه جلب منو نگاه می کنن و دورم حلقه می زنن!
ملت ریونی:
فلور: ام... ام خب من همیشه شاگرد تنبله هستم گیر ندین من همیشه شاگرد تنبله بودم چه اینجا چه اونجا!
چو با نگاهی جلب!: نه بابا نمی خواد خالی ببندی! پس معدل کل 19/17 چی چیه؟؟

فلور: ها اون فرق داره!

و همه می ریزن رو سرم!

یکدفعه از اون zطرف زمین صدای جیغ و فریاد همه ی بچه ها بلند می شه و ناگهان محوطه خالی می شه! تنها اعضای ریونکلا سر در گم به معلم خیره می شن!


ویژ ویژ ویژ

مرلین همینطور در حال چرخیدن به دور خودشه و هر لحظه تبدیل به یک آدمی می شه! ناگهان شکل صورتش کش می یاد دستت کوچیک می شه کش می یاد قدش کوتاه می شه و یکدفعه استوپ می کنه

همه ی اعضای ریون:

مرلین تبدیل یافته نگاهی به خودش می کنه! تغییر کرده

فلور جلو می ره و با نگاهی عجیب داره مرلین تغییر یافته رو نگاه می کنه

مرلین به حرف می یاد : فف....ف... لور آینه داری؟؟
فلور سریع دستشو تو جیبش می کنه و یک آینه در می یاره

مرلین اونو می گیره و خودشو نگاه می کنم!
مرلین تغییر یافته: چی می بینم! من لرد بلرویچم! آه من خودمم خدای من!

همه ی بچه ها از گوشه و کنار می یان که تغییر کردن معلم رو تبریک بگن!

لرد بلر: هووووووووم سریع برید سر تکالیفتون که کلی کار دارم با توام فلور یکبار دیگه دیر برسی!

فلور: چی گفتی؟
لرد بلر: ها هیچی آینه ات رو پس نمی دم!

فلور می ره که تکالیف رو انجام بده!
لرد بلرویچ از شما ميخواد تا چوب جادوتون رو دستتون بگيرين.شما بايد چيكار كنين؟

می ایستم نگاش می کنم! نه منظورم اینکه می گم چوبی جون بیا بغل بریم سفر یک جای دور از راه دور با یک بلور دور بزنیم یک جای سوت و کور!

لرد بلرویچ:

نه منظورم اینکه ای چوب بیا در دستان من جای گیر

ناگهان چوب با سرعت زیادی از رو زمین بلند می شه و با شاخه اش می زنه تو صورتم!
فلور:

و فلور به زور چوبو از صورتش می کنه و در دست می گیره!

هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین ؟

اول چوب جارو رو راست می گیریم به صورت موازی با سطح زمین اگر زمین شیب داره به اون شیب می دیم اگر سر پایینه به صورت سر پایینی اگر سر بالاییه به صورت سر بالایی! باید حالت موازی یک صفحه و یک خط در فضا رو انجام بدیم! به طوری که زمین و چوب جارو در یک صفحه نباشن خب حالا پای راست رو بلند کرده می زاریم اون ور چوب حالا خودمونو می کوبینیم رو چوب جارو به سمت جلو خم شده چونه باید یکم با چوب فاصله داشته باشه یک شلاق از تو ردامون در می یاریم می زنیم به چوب و می گیم یاهووووووووو برو حیووون! و هر از گاهی برای اینکه چوب نایسته با دست به دسته اش ضربه زده در حال پرواز حرکات آکروباتیک انجام می دیم که چون تازه کاریم سقوط می کنیم رو زمین و راهیی بیمارستان شده اونجا همه ی داروهارو خورده تا بتونیم سلامت برگردیم سره زمین و دوباره همون حرکات دوباره سقوط دوباتره بیمارستان دوباره برگرشتن و این داستان ادامه دارد

لرد بلرویچ:

احساس خودتون رو در هنگام ارتفاع گرفتن از زمین و پرواز شرح بدین ؟

ها من احساس خوشگلی بیش از حد بهم دست می ده!
لردبلوریچ:
هوم نه من احساس می کنم بسیار خوشبختم و اینکه همه رو بسیار ریز دیده و من سرور هرچی مورچه ام

نمایشنامه ای از لحظه در دست گرفتن چوب جارو تا لحظه فرود اومدن روی زمین بنویسین:

من با همون حرکات شاقه سوار جارو شده و بسیار محکم دسته جار می گیرم و با شلاق و دست نمی زارم جارو بایسته! در حال گشت و گذار در حال پروازم و دارم ملت مورچه ایی رو ریز می بینم که می خوام حرکات آکروباتیک انجام بدم که ناگهان از روی جارو پام لیز خورده سقوط می کنم و اتفاقا .... بر روی دستان معلم افتاده!

فلور:

لردبلرویچ:

فلور: من می دونستم خوشگلم و می دونستم خوشبختم!

لرد بلرویچ: تو واقعا امیدواری بتونی روی جارو سوار بشی و کوییدیچ بازی کنی؟

فلور: اوه اف کورس!

لرد برویچ با چشمانی مشکوک! و چوب جارو بدست! و در حال داد و فریاد فلور رو پرت می کنه رو زمین! و فلور در حال در رفتن و بلریچ در حال دویدن به دنبال فلور تا حسابش رو برسه!

فلور ناگهان در حال دویدن نگاهیی به پشت سرش می کنه

لردبلرویچ را در حال:

فلور:

دوباره هر دو شروع به دویدن می کنن

فلور باز بر می گرده و
بوب!
فلور:


ویرایش شده توسط فلور دلاكور در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۶ ۴:۳۲:۲۹

دلبستگي من به جادوگران و اعضاش بيشتر از اون چیزی که فکرشو میکنید


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۸۵

الیجاه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ جمعه ۱۱ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 50
آفلاین
1. بایدخیلی مودبانه از جارو مون بخوایم بیاد بالا مثلا جاروی ناز نازی خیلی زود بیا بالا اما اگر موثر نبود با خشانت عمل میکنیم مثلا ای جارو مگه من با تو نیستم بیا بالا اگر باز هم موثر نبود در یک حرکت انحتاری جارو را با دست بر میداریم
2. مطمئن باشیم که جارو سالمه .جهت یابی کردن بادهای ارزشی .وبرای حفظ تعادل کمی به جلو خم میشویم

3. یکدفعه احساس می کنی زیر پاهات خالی شده وزش باد ارزشی رو احساس میکنی تا دور دست ها رو میتونی ببینی وخیلی هیجان انگیزه

نمایشنامه: روز اول کلاس پرواز و کوییدیچ بود ترس ونگرانی در چهرهی دانش اموزان دیده میشد تا اینکه مرلین وارد زمین کوییدیچ شد و از همگی خواست که جاروها را سمت راستمون روی زمین قرار دهیم وسپس این بار با صدایی گوش خراشتر فریاد زد چوب جارو هاتون رو تو دستتون بگیرید دانش اموزان دستشون رو بالای جارو هاشون گرفته بودند و فریاد میزدند بالا ..بالا با خودم می گفتم اه ...چرا بالا نمی یای دیگه داری
حوصلمو سر میبری نگاهی به دور وبرم کردم همه مشغول کار خدشون بودند ودر یک حرکت فوق انحتاری جارو مو با دستم از روی زمین برداشتم مرلین : افرین پسرم کارت خیلی خوبه
بعد مرلین خواست که به عنوان اولین نفر پرواز کنم سوار جاروم شدم کمی به جلو خم شدم در حال اوج گرفتن بودم که یکدفعه یک پارچه که این باد ارزشی اورده بود روی صورتمو پوشوند کنترل خودمو از دست داده بودم به این طرف و اون طرف میرفتم اه این چیه کمک کمک کنید وقتی پارچه رو کنار زدم یک دیوار 1000متری رو به روم بود اما دیگه کار از کار گذشته بود و با صدای بنگی به دیوار خوردم و روی زمین افتادم وقتی چشمامو باز کردم مرلین بالا ی سرم بود که داشت چیزایی رو میگفت که البته من هیچی نمی فهمیدم و سرم هنوز گیج می رفت .


مبارزه هر قدر صعب
صعود را ادامه بده
شاید
قله تنهادر یک قدمی تو باشد.
(دیانا وست لیک)


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۸۵

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
مرلين از شما ميخواد تا چوب جادوتون رو دستتون بگيرين.شما بايد چيكار كنين؟

از اونجايي كه من در جارو سواري آدم بسيار ماهري هستم اصلا نيازي نيست كه به اين مساله حتي فكر كنم!!!دستم رو در كمال اعتماد به نفس ميگيرم سمت جارو و ميگم بيا توي دستم و اون هم..شترررق..ميخوره توي دلم و دوباره بر ميگرده سرجاش..ولي من ميدونم كه انساني بسيار ماهرتر از اين حرفها هستم و دوباره با همون اعتماد به نفس دستم رو ميگيرم طرف جارو و ميگم لطفا بيا توي دستم و اون هم..شتررق..برام جفت پا ميگيره و من با مخ ميخورم زمين ولي از اين مسائل پيش مياد و من ميدونم كه انسان ماهر و با استعدادي هستم و اصلا جاي نگراني نيست و براي همين دوباره با اعتماد به نفس كامل دستم رو ميگيرم طرف جارو و ميگم كه اگه نياي توي دستم همه چوبهات رو دونه دونه ميكنم و اين دفعه..ميپره توي دستم..و با دمش يدونه ميزنه توي سرم و برميگرده سرجاش روي زمين..نيم ساعت بعد در حالي كه همه با جاروهاشون در حال پرواز هستند من روي زمين ايستادم و ميدونم كه از همه بچه هاي كلاس با استعدادترم و همه به من در جاروسواري حسودي ميكنن و نيازي نيست كه نگران باشم و دوباره دستم رو ميگيرم طرف جارو و ميگم خواهش ميكنم بيا توي دستم و اين دفعه بدون اينكه جارو كاري كنه خودم با مخ ميفتم زمين..يك ساعت بعد بلاخره من هم به بچه هايي ميپيوندم كه از يك ساعت و نيم پيش دارن با جاروهاشون پرواز ميكنن ولي درست در همون موقع زنگ ميخوره و مرلين ميگه كه فرود بيايم و جاروهامون رو بذاريم سرجاشون!!!...

هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین ؟

1-بايد دسته جارو رو محكم بگيريم تا در صورت تكونهاي احتمالي از جارو پرت نشيم پايين.
2-خودمون رو در هنگام آغاز پرواز به جلو خم كنيم تا سرعت و آيروديناميك لازم براي بلند شدن را داشته باشيم.
3-هنگام سوار شدن بر روي جارو هواسمون باشه كه نزديك به سر آن بشينيم نه ته و يا وسط آن.
4-هنگام بلند شدن با پاهايمان به زمين فشار بياريم.
5-هميشه قبل از جاروسواري ميزان وزش باد و مخالف يا موافق بودن آن را كنترل كنيم.
6-هنگام پرواز مواظب پرنده هايي همچون عقاب،شاهين و يا غيره باشيم.
7-قبل از پرواز محل فرود را در نظر داشته باشم.
8-جارو زياد سنگين و يا زياد سبك نباشد كه يا سقوط كنيم و يا اينكه باد ببرتمون.

احساس خودتون رو در هنگام ارتفاع گرفتن از زمین و پرواز شرح بدین ؟

آدم هنگام ارتفاع گرفتن احساس ميكنه كه به اندازه قابل توجهي سبك شده و همين طور يه احساسي شبيه اينكه دل ادم هوري بريزه پايين!از اونجايي كه باد محكم با صورت آدم برخورد ميكنه آدم احساس سرما و خنك شدن ميكنه و هنگامي كه به اندازه كافي ارتفاع گرفت و منظره از زير پاهاش نمايان شد احساس ميكنه كه خوشبخت ترين ادم روي زمينه!


نمایشنامه ای از لحظه در دست گرفتن چوب جارو تا لحظه فرود اومدن روی زمین بنویسین:

مرلين چشمش به هلگا افتاد و با عصبانيت به سمتش پرواز كرد و داد زد:هي دختر پس تو چرا واستادي من رو نيگا ميكني؟..بپر بالا ديگه و همچين چپ چپ به هلگا نگاه كرد كه هلگا انگار يه دفعه غيب شد و تو اسمون ظاهر شد!بعد از يه ربع در كمال نرم و نازكي و چست و چابكي با سر فرود اومد روي بقيه بچه ها كه اونها هم با سر فرود اومده بودن روي همديگه!


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۲:۴۳ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۸۵

مورگان الکتوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۳ شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۶:۳۰ چهارشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 620
آفلاین
مرلین از شما می خواد تا چوب جاروتون رو دستتون بگیرین . شما باید چیکار کنین؟

خوب مسلما فکرم روی جارو متمرکز می کنم و دستم رو بالای جارو می گیرم و میگم بالا،اگه استعدادش رو داشته باشم که چوب جارو میاد توی دستام اگه هم استعداد نداشته باشم هم که باید هفت و یا هشت جلسه تمرین کنم

هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین ؟

هنگام سوار شدن بر روی جارو باید به تعادل خودمون رو حفظ کنیم و به هیچ وجه به خاطر لذت بردن از منظره ،کنترل جارو رو رها نکنیم
اگه خوب بلدی نیستیم جاروسواری کنیم ،اوج نگیریم و هنگام فرود اومدن هم مواظب پاهامون باشیم

احساس خودتون رو در هنگام ارتفاع گرفتن از زمین و پرواز شرح بدین ؟

احساس عجیبی بود،انگار که پرنده شده ام و پرواز می کنم.اما نه!!من پرنده نشده بودم!من سوار جارو شده بودم در واقع این کفی بود که احساس می کرد پرنده شده
بعد از مدتی که به شرایط عادت کردم این احساس عجیب به احساس خوشحالی تبدیل شد

نمایشنامه ای از لحظه در دست گرفتن چوب جارو تا لحظه فرود اومدن روی زمین بنویسین

بعد از اینکه تونستم سوار جاروم بشم ،به سرعت اوجه گرفتم و به دنبال سایر بچه ها حرکت کردم.همه جا تغییر کرده بود مرلین از آن بالاخیلی کوچک به نظر می رسید.هون موقع چشمم افتاد به کفی که در هوا پرواز می کرد.دور از چشم مرلین با سرعت به سمت کفی هجوم بردم و با یک ضربه ی کاری او را از پرواز باز داشتم و در نتیجه کفی محکم به زمین خورد،خیلی احساس خوبی بود.در همین لحظه از پشت سرم متوجه جسم شدم که به طرفم می آید
متوجه مرلین شدم که به این صورت سوار جارو شده بود و پشت سرم پرواز می کرد با این تفاوت که عصایش محکم به سرم خورد ،در همین لحظه مجبور به فرود شدم
مرلین با لبخندی ملیح به سمتم آمد و گفت:عصامو بده!دفعه ی دیگه هم سر بسر پرنده ها نمی ذاری!!!


تصویر کوچک شده


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ دوشنبه ۵ تیر ۱۳۸۵

یونا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۴ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۱۸ دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵
از بيمارستان سوانح و بيماري هاي سنت مانگو-طبقه ي اول نه،طب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
مرلين اين بار با صدايي گوشخراش تر فرياد زد: چوب جاروتون رو دستتون بگيريد!
من هم لحظه اي فكر كردم و بعد تمام نكاتي كه در كتاب " پرواز با جارو" ، چند سال پيش خونده بودم به ذهنم اومدن. با خودم گفتم:
- اول سرفه مي كنيم تا صداي رسا و خوبي داشته باشيم اما...نه! لازم نيست! براي چي خودمون رو كوچيك كنيم وقتي مي دونيم جارو بالا نمي آد؟! اين تكنولوژي هاي جديد بعضي اوقات به درد نمي خورن.
خودمون از روش دستي استفاده كرده و جارو رو بلند مي كنيم تا روش سوار شيم.

مرلين باز فرياد زد: سوار جاروها بشين تا پرواز كنين!
مي خواستم سوار جارو بشم كه يهو كلمات كتاب تو ذهنم رژه رفتن.
- صبر كن! عجله براي چي؟! قبل از سوار شدن از جهات مختلف: بالا، راست، چپ، پايين و... بررسي اش مي كنيم تا سالم و مناسب باشه، آدامسي، بمبي چيزي روش كار نذاشته باشن.
نكته ي مهم در اين مرحله اينه كه سر جارو رو براي پيدا كردن گواهي استاندارد و اطمينان نگاه كنيم. بعد كه از همه ي نكات رو رعايت كرديم، اونو تو دستمون مي گيريم و آماده ي سوار شدن مي شيم.
من هم همه ي اين ها رو بررسي كردم اما نكته ي آخر رو پيدا نكردم. پس رفتم تا جاروم رو عوض كنم. چشمتون روز بد نبينه! هيچ كدوم از جاروها گواهي نداشتن!! من هم دست از پا درازتر با همون جاروي اول سر جام برگشتم. واي!! چكار بايد مي كردم؟ جاروم مطمئن نبود! دل رو به دريا زدم و سوار شدم!! چه اشكالي داشت؟! مامانم كه نمي فهميد بدون اطمينان كامل سوار جارو شدم.
حالا كه كلاه ايمني ام روي سرمه و سوار جارو شدم، بايد ببينم محيط براي پرواز مناسب باشه! خب... درختي كه اين نزديكي ها نيست پس خوبه! زمين هم كه چمنه و سنگ نيست. هوا هم كه طوفاني نيست. پرنده هاي زيادي هم كه اين اطراف نيستن! عاليه!!

- هي! زود باش ديگه! همه تو آسمونن!!
سرم رو برگردوندم و مرلين رو پشت سرم ديدم كه به من اشاره مي كنه. خودم رو جمع و جور كردم و سعي كردم از زمين ارتفاع بگيرم.
بعد از تلاش بسيار و زور زدن ها بالاخره جارو از زمين بلند شد! خودم رو به جارو چسبوندم و گفتم:
- ماماني!!! چه هيجاني! چه شوري!
اون موقع جارو فقط دو سه سانت از زمين بالاتر بود! اما وقتي جارو خيلي بالاتر از زمين رفت، فهميدم هيجان اون موقع هيچي نبود!
بدنم رو از روي جارو بلند كردم. بعد از صاف كردن كلاه روي سرم به بقيه ي بچه ها نگاهي انداختم. اونا هم مثل من در حال تلاش براي كنترل جارو بودن.

نمايشنامه:
به مغزم فشار آوردم. چه جوري جارو بالا مي آد؟
آهان يادم اومد! دستم رو بالاي جاروم گرفتم و گفتم: جارو بيا!
بعد از سه مرتبه گفتن اين جمله، بالاخره تو دستم اومد. مي گن تا سه نشه بازي نشه !! جارو رو محكم گرفتم و سعي كردم روش سوار شم. بعد از مدتي تكاپو موفق شدم. حالا نوبت بالا رفتن از زمين و پرواز بود. جاروي نازنين كه انگار مي دونست مي خواستم باهاش پرواز كنم (!) از زمين كمي بالاتر رفت. خيلي از بچه ها هنوز سوار جاروشون نشده بودن يا حتي جارو تو دستشون نيومده بود! واي كه چقدر من استعداد دارم و باهوشم!!( ملت: )
همون طور كه انتظار داشتم، جاروي عزيزم خيلي بالاتر از زمين رفت و حالا مي تونستم پرواز كنم. چپ، راست و هرجايي كه مي خواستم مي رفت!( اشاره كردم كه خيلي باهوشم ديگه؟!) خلاصه خيلي كيف داشت.
بعد از نيم ساعت تو هوا بودن و چرخ زدن براي خودم، استاد مرلين گفت كه برگرديم زمين. من هم كه به دليل وجود جاروي عزيزم ترسي از فرود نداشم، به سمت زمين رفتم. خيلي راحت فرود اومدم. تا چند روز در اين فكر بودم كه چجوري اين جارو رو از انباري بدزدم.


هنوز در همين نزديكي شايد منتظر ماست
يك جاده ي جديد يا كه دروازه اي مخفيØ


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

دیانا مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۵ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۹ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
از خونمون( قصر مالفوی ها)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
سوال يک
!پروفسور مرلين فرياد زد:اوهوي با شمام . جاروهاتونو بلند کنيد
ديانا در گوش ايدي پچ پچ ميکرد و ميگفت :
تو برنامه ي درسي ما که نوشته کلاس پرواز وکوييديچ با تدريس پروفسور لرد بلرويچ ! مرلين کيه ديگه ؟
ايدي :نميدوني که اين پروفسوره رفته شناسنامه شو عوض کرده اسم و فاميلي جديد گرفته ! ميخواسته با ارباب ما رقابت کنه !
ديانا : چه جالب ! تازه هنوز هيچي ياد ما نداده داد ميزنه جاروهاتونو بلند کنيد ... ايييييييييييييييييييييييش
ايدي : حالا خوبه ما خودمون بلديم اونم در حده حرفه اي .
ديانا دستشو بالاي جارو گرفت و گفت آپ
و جارو سريع بالا اومد و در دستان ديانا قرار گرفت .
سوال دو
ديانا ميخواست سوار جارو و بشه و مهارتشو به همه نشون بده اما از اونجا که ميدونست جاروهاي هاگوارتز همه درب و داغون هستن اول يه نگاه به مارک جارو انداخت . روي دسته جارو نوشته بود نيمبوس 1900 .
ديانا : اووووووووووووووووووووووووووووووه ... فکر کنم مال وقتي بوده که پروفسور مرلين دانش آموز اينجا بوده !
بعد دستشو بالا برد و گفت: ببخشيد پروفسور ميشه از جلسه ي بعد جاروهاي خودمون رو بياريم ؟
پروفسور : نه ... چون همه بايد با يه امکانات اموزش ببينن !
ديانا زير لب غرغر کرد و گفت: نه که خيلي هم اموزش ميدي !
بعد شروع کرد به بررسي جارو از تعداد شاخه هاي جارو گرفته تا جنس چوب و طول و عرض و ارتفاع و مساحت و محيط و ...
رنگ جارو هم که خيلي پريده بود و گرد و خاک روشو گرفته بود .
ديانا که اعصابش خورد شده بود گفت: ميشه اين جارو رو تميز و روغن کاري کرد ؟ اگه ميشه اينو بدين يکي واسه من درستش کنه .
پروفسور مرلين : نه نميشه ... بايد کاررو خودتون انجام بدين . مگه تو خونتون کسي اين کارا رو براتون انجام ميده ؟ هاااااااااان
سوال سه
ديانا : آخه پروفسور ... من دوست دارم وقتي که اوج گرفتم از اون بالا برق جاروم چشم اينايي رو که رو زمينن کور کنه ! آخه من عاشق پروازم و به وسايل پروازم خيلي اهميت ميدم . وقتي که ميرم بالا احساس ميکنم که ار همه بالاترم البته بالا منظورم از لحاظ ارتفاع نيست از لحاظ مقام و مرتبه !
در رابطه با تميز کردن جارو هم بايد بگم که يادم مياد ...
سوال چهار
اولين باري که سوار جارو شدم 7 سالم بود وپدرم به مناسبت تولدم برام يه جارو آخرين مدل خريد .
من وقت هديه مو باز کردم خوشحال شدم ولي ديدم که يه لکه روشه و به هيچ وجه حاضر نشدم سوارش بشم و گفتم بايد يه نفر اونقدر برام تميزش کنه که برقش کور کننده بشه !
براي همين هم پدرم دراکو رو مجبور کرد يک ساعت فقط جاروي منو تميز کنه !
با گفتن اين جمله از زبان ديانا تمام بچه هاي کلاس زدن زير خنده صدايي ميگفت: وزير ملت رو نگاه اون موقع ها که بچه بوده ميشسته جاروي هم شيره اش رو تميز ميکرده !
از طرز حرف زدنش معلوم بود که يکي از اون جواتاست .
ديانا با غرور گفت: مگه چيه !؟ دادش گلم دستش درد نکنه اين کارو واسه من کرد . از اون موقع به اعد هم پدرم يکي از اين اجنه ها رو مامور کرده بود که يه ريز جاروي منو تميز و روغن کاري کنه .
خلاصه اون روز چه روزي بود خيلي حالا داد ! چون منم بچه بودم يه کم برام کنترل جارو سخت بود ولي چون از اون موقع شروع کردم الان به حد حرفه اي رسيدم . ميدونيد که پدر من خيلي به بچه هاش اهميت ميده ...
پروفسور مرلين زير لب گفت: يا ريش خودم .... از دست اين مالفوي ها ! همشون يه چيزيشون ميشه هااااااااااااااااااا


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن


Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ یکشنبه ۴ تیر ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
با عرض سلام.
من یک سوال دارم.
فرق بین اذرخش و نیموبوس رو لطفا کامل بگین پروفوسور


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ شنبه ۳ تیر ۱۳۸۵

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
سوال 1 : مرلین از شما می خواد تا چوب جاروتون رو دستتون بگیرین . شما باید چیکار کنین ؟( 5 2 امتیاز )

اول دو تا فحش به مرلین میدم اما چرا؟ زیرا من اگه بلد بودم مدرسه نمیومدم!

بعد از قدرت اصیل زادگی خودم کمک میگرم بعد یه یا مرلین(مرلین قدیم) میگم بعد تمرکز گرفته و می گویم:

بالا! بالا! بیا بالا خودت تو بیا بالا یه وقت نیوفتی از او بالا جارو نرو بالا میوفتی از او بالا. بالا! بالا! یاره بالا! بیا بالا!

آهان جارو اومد بالا حالا تو دستم یه صاعقه آتش 2006 ایول زنم نارسیسا سالگرد طلاقمون برام خریده.


- سوال 2 : هنگام سوار شدن بر روی چوب جارو و آغاز پرواز ، چه نکاتی رو باید رعایت کنین ؟! ( 0 5 امتیاز )

خوب اولین کار نگاه کردن آب روغن جارو هست بعد باید پای راست را بالا برد اون ور دسته ی جارو گذاشت به طوری که چوب جارو لای پایمان باشه (فکر بد نکن اینقدر مفی فکر نکن )
بعد پاهای خود را رو رکاب گذاشته و بعد هم منتظر آموزش مرلین استاد پرواز میشیم تا بگه چیکار کنیم. ولی من خودم بلدم نگاه کنید


سوال 3 : احساس خودتون رو در هنگام ارتفاع گرفتن از زمین و پرواز شرح بدین ؟! ( 5 امتیاز )


هوم کاش من هم پرنده بودم پرواز میکردم از شهری به دشتی از دشتی به شهری من خیلی احساساتی میشم نه؟ خوب بید؟ وای چه نسیمی ای هدویگ میبینی من هم همانند تو در پروازم تو با بالهای خود من با جاروی پرنده خود ققی میبینی اینقدر پز این که میتونی بپری نده وای اون جا رو زمین کوییدیج جام جهانی وای علی دایی داره حمله میکنه ( در تفکرات لوسیوس جام جهانی کوییدیچ لوسیوس توپ رو کرام میگره حالا داره به طرف دروازه تیم افغانستان حرکت میکنه یه شوت با پشت جارو میزنه .................گل ! نه تمام وقت مسابقه تمومه و لوسیوس به طرف مرلین میره مرلین جام جهانی به دست لوسیوس میده )

وای انگار همه آرزوها در آسمان است چه احساس خوبی .!

البته من گردِ کدو رو ترجیع میدم برای پرواز .... آدم توپ توپ میشه



نمایشنامه : نمایشنامه ای از لحظه در دست گرفتن چوب جارو تا لحظه فرود اومدن روی زمین بنویسین . ( 15 امتیاز )




لوسیوس چوب جارو دست بگیر و آرام بلند شو یه نمایشنانه بگو و بعد هم همون جوری فرود بیا!

لوسیوس : چشم ! لوسیوس با جارو از زمین بلند میشه میگه : لوسیوس با جارو بلند شد و بعد مینشیند و مرلین به او آب داد! اینم نمایشنامه


جادوگران







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.