دانه هاي عرق چيكه چيكه از پيشاني بيل به روي بيلش ميريخت و او همچنان غرق در كار بود و شعري را زير لب زمزمه ميكرد.
بيل:آي دختر ايراني من يه كابلي هستم به خاطر تو دختر از همه دنيا گذشتم.
آي دخيه ايروني مو يه كابليه به خاطيه تويه دخي از همه دنيا گوزوشتم.(با زبان كابلي خوانده شود)
كوييرل از تعجب چشاش درشت ميشه:خودشه خودشه چقدر انگيليسي رو خوب و غليظ صحبت ميكنه
من هميشه دوست داشتم با يه مرد انگيليسي الاصل دوست بشم.
كوييرل خوشحال و خندان جلو ميره و زل ميزنه تو چشماي خسته ي بيل.
بيل با ديدن كوييرل بيلشو ميندازه زمين و روشو ميكنه به ساختمون و سوت ميزنه:بچه ها بريزيدم پايينو يه سه از پنجه اومديه ايجا.
كوييرل با تعجب رو ميكنه به بيل:چي گفتيد آقاي محترم؟
بيل:هيچي گفتم بچه ها زيره كتري رو خاموش كنيد داره جوش مياد.
كوييرل:واي شما يك جنتلمنگه واقعي هستيد آيا تقاضاي منو براي دوس... يعني به يه پياده روي شبانه قبول ميكنيد؟
بيل مثل آدمي كه يه بيل خورده تو صورتش به كوييرل نگاه ميكنه:مايه با شمايه بيوم بريم راه بيوم؟
كوييرل:بخشيد ميشه فارسي صحبت كنيد من انگيليسيم ضعيفه.
بيل:ميگم من با شما بيام راه بريم؟
كوييرل:آره از نظر شما اشكالي داره؟
بيل:نه بريم
دو ساعت بعد دمه در خوابگاه مديران
كوييرل:افتخار ميديد بيايد سري به منزل محقر ما بزنيد؟
بيل:من ميترسم
كوييرل:چرا كاريت ندارم كوچولو
بيل:آي مردم اين منو خفت كرده.
كوييرل دست و پاي بيل رو ميگيره و به زور ميبرتش توي خوابگاه...
كوييرل رداشو ميزنه بالا و بيل رو ميچپونه تو رداش...
ناگهان ولدي صغير كوييرل رو ميبينه كه داره به سمت اتاقش ميره.
ولدي:هي تو كجا ميري كوييرل؟شيكمت چرا باد كرده؟
كوييرل لبخند مليحي ميزنه:شيش ماهشه.
ولدي هم لبخند مليحي ميزنه و به راهش ادامه ميده.
كوييرل بيل رو از زير رداش در مياره:بدو برو زير تخت قايم شو تا بعد.
بيل:نميشه بازم برم اون زير؟
كوييرل:
ناگهان دره اتاق كوييرل ا صداي قژ قژ شروع ميكنه به باز شدن و سايه يك نفر توي اتاق ميافته.
كوييرل:يالا برو زير تخت قايم شو بدو...
و به زور بيل رو ميچپونه زير تخت...