گزارشگر در حالي که کنجکاوانه از بالاي برج ،زمين را نگاه ميکرد ادامه داد:
-"داور با بازيکنان دو تيم صحبت ميکنه . همه ميدونن که چون مري و خانم رايس در نزديکي دروازه و در حال حمله بودن با اين خطاي آشکار ممکنه داور پنالتي بگيره !
کاپيتان هاي دو تيم با داور صحبت ميکنن . اوتو سعي داره داور رو منصرف کنه ولي انگار فايده اي نداره!"
داور با حرکت سر نشون ميده متاسفم نميشه و قانون بايد اجرا بشه .
آيدي به مري اشاره کرد تا جلو بياد.
آيدي با چهره اي مصمم و لحني جدي گفت:
-" ميخوام به همه نشون بدي که حتي اگه مصدوم هم باشي ميتوني گل بزني پس اين وظيفه رو به تو مي سپارم . ميدونم که ميتوني !"
و با دست روي شونه مري زد و با لبخندي رضايت بخش سرش را تکان داد.
داور نقطه پنالتي رو به مري نشان داد و سپس کوافل رو به او سپرد.
مري نفس عميقي کشيد. کمي عقب رفت و چشمهايش را به حلقه ي سمت چپ دوخت و جارويش را به سمت چپ مايل کرد. کوافل رو جلو برد و پرتاب کرد !
چلاغ ممد با تمام سرعت به سمت حلقه ي سمت چپ رفت ولي در اوج ناباوري همه، کوافل وارد حلقه ي سمت راست شد !
فرياد شادي از سوي طرفداران فمن بلند شد که با صداهاي لرزان و اميدوار فرياد ميزدند:مري ...مري!
گزارشگر در حالي که چشمانش را ميماليد، تا مطمئن بشود که بيدار است گفت :
-" من نميدونم چه جوري اين توپ به سمت حلقه ي راست رفت ؟!اين حرکت اينقدر سريع بود که دقيقا معلوم نشد مري چکار کرده!"
در وسط ورزشگاه روي تابلوي جادويي ،حرکت آهسته ي مري نشان داده شد. همه با تعجب به تابلو خيره شده بودند و داشتند به حرکت مري که چگونه کوافل را به طرف حلقه ي سمت راست ارسال کرده نگاه ميکردند.
تمام اعضاي دراگون غضب آلود به چلاغ ممد نگاه ميکردند
چلاغ ممد به ترتيب به اين اشکال در آمد :
حالا نتيجه 20-0 به نفع فمن بود .
گزارشگر :
-" حالا فشار هاي بيشتري به اعضاي دراگون وارد شده . فکر ميکنم با گرفتن اسنيچ اين فشارها از بين بره ! البته اگه اوتو بگمن اسنيچ رو بگيره
راستي خبري از اسنيچ نيست ؟ "
جستجو گران دو تيم که همان کاپيتان هاي متعصب بودند، بالاتر از محوطه ي مسابقه با نگاه هايشان به دنبال اسنيچ ميگشتند و گاهي هم به سمت آن پرواز ميکردند ولي تا آن لحظه که فايده اي نداشت و اسنيچ از انها زرنگ تر بود !
اوتو بگمن با عصبانيت با خودش زمزمه ميکرد :
-" اي اسنيچ اگه گيرت بيارم
اه .. کجايي ؟! اينا هم که بلد نيستن يه گل بزنن حداقل خيالمون از نتيجه راحت بشه ... اين اسنيچم نيستش تا بگيرمش زودتر از دسته اين ساحره هاي از خود راضي و مغرور راحت بشيم !"
آيدي که درچند قدمي اوتو بود ،با نگاهي سرشار از اعتماد به نفس و اميد به پيروزي او را ورانداز کرد و پرسيد:
-"اتفاقي افتاده؟خيلي نا اميديد؟ "
اوتو :
-" ها... من ... چي ؟ نه "
آيدي با بي اعتنايي از اوتو فاصله گرفت و به سرعت خود اسنيچ دنبال آن گشت.
بازي هر لحظه خشن و خشن تر ميشد ! بازيکنان مي دانستند به اين سرعت اسنيچ پيدا نخواهد شد و هيجان بازي به همين است . براي همين اين بازيکنان بودند که به فکر امتياز بيشتر با زدن گل بودند ! شايد انقدر اعتماد به نفس داشتند که گل هاي زيادي بزنند تا اگر تيم مقابل اسنيچ را هم گرفت انها برنده باشند ! مثل بازي بلغارستان و ايرلند ...
نتيجه 30-10 به نفع فمن بود و همچنان قدرت در دستان اين تيم بنظر مي رسيد .
حمله پشت سر حمله !
گزارشگر که ديگر نفسش بند آمده بود با همان صداي گرفته گفت:
-" آه ... اين بازي مثله اينکه نميخواد تموم بشه . من که ديگه از هيجان اين بازي صدايم در نمياد ولي خوب سعي ميکنم باز هم ادامه بدم ! بازيه خيلي جالب و وحشتناکيه!
کوافل در دستان جسيکا... بله آجسيکا پاتر رو ميبينيد که سر جاي خودش ايستاده و داره به دور و برش نگاه ميکنه و چون کسي رو نميبينه با يه پاس به عقب کوافل رو ميده به فرانک لانگ باتم . فرانک ارتفاعشو کم ميکنه و ميخواد از زير پاي بازيکنان حرکت کنه که گيلدروي جلوشو ميگيره و چيزي ميگه انگار به فرانک هشدار ميده که از زير حرکت نکنه چون نميشه اگه توپ رو از زير وارد دروازه کني گل قبول نميکنن چون خطاست ! گرفتي ؟"
فرانک وسط زمين و آسمان با حالت گيجي رو به گيلدروي گفت :
-"اوهوم ! خوب حالا برو کنار تا از بالا برم" .
گيلدروي :
-" نه ديگه ... حالا که گرفتي کوافل رو بده به عموت !"
و کوافل را از دست فرانک قاپيد !
گيلدي در حالي که از فرانک دور ميشد :
-" آفرين پسر خوب "
و فرانک هاج و واج با نگاهش او را دنبال کرد.
گزارشگر سرفه اي کرد تا ته صدايي که برايش مانده بود،صاف شد و ادامه داد :
-" بازيکنان دراگون توپ رو از هم تيمي خودشون ميگيرن ! من که معني اين کارا رو نميفهمم
مثله اينکه گيلدروي ميخواد اختلاف امتياز خودشونو با فمن به حداقل برسونه . فاصله ي زيادي با دروازه نداره . ببينيم چه کار ميکنه !"