هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۸:۲۸ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
بچه ها روی تابلوی مخصوص،بدنبال محل تشکیل این جلسه تغییر شکل میگشتند.انگشت کسی که از همه جلوتر بود،روی نوشته ها از سویی به سوی دیگر می رفت و کلافه از اینکه نمی توانست اسم کلاس تغییر شکل را پیدا کند،اخمهایش را در هم میکشید و از نو،نوشته ها را دنبال میکرد.
-"دنبال چیزی میگردید؟"
صدای قدمهای اهسته ای پشت سر این صدا،سرها را به سمت خود جلب کرد.همه گوئی جواب سوالشان را پیدا کرده باشند،نفس راحتی کشیدند و یکی به نمایندگی از بقیه جواب داد:
-"بله...دنبال کلاس شما!"
-"پس روی تابلو دنبالش نگردید.با من بیایید."
مالفوی با قدمهایی که خستگی و خونسردی از آنها می بارید،به طرف یکی از کلاسها که در شیشه ای غبار الودی داشت جلو رفت.بچه ها که منتظر بودند تا او با خوشحالی ،پله ها را بسمت بالای برج دو تا یکی کند،از این حرکت او تعجب زده شدند و حتی بعضی یک قدم به عقب گذاشتند.
مالفوی بدون آنکه به پشت سر نگاهی بیندازد،گفت:
-"نمی خواید کلاس تشکیل شه؟نکنه هنوز هم اعتراض دارید؟"
و در کلاس را باز کرد.گرد و خاکی که بلند شد ،خود او را هم به سرفه انداخت.اما قدم به داخل گذاشت.
یکی از بچه ها رو به بقیه گفت:
-"بچه ها شما این کلاس رو نزدیکی دفتر دیده بودید؟مگه اینجا دفتر یکی از اساتید نبود؟چرا این شکلی شده؟"
همه با حرکت سر بی اطلاعی خود را اعلام کردند.
دیانا با حالتی تفاخر امیز رو به سوی کلاس حرکت کرد و گفت:
-"شما رو نمیدونم،ولی من میخوام تو کلاس شرکت کنم."
یکی با طعنه جواب داد:
-"خب معلومه.تو که مشکلی نداشتی.گروههای دیگه اعتراض داشتن که..."
کوئیرل محکم جواب داد:
-"این قضیه منتفیه.باید تو کلاس برید وگرنه ..."
همه بدون انکه منتظر ادامه حرف او بشوند،پا در کلاس گذاشتند.با هر حرکت مقدار زیادی گرد و خاک از هر گوشه بلند می شد.ظاهر کلاس کاملا اراسته و زیبا بود .لوسترهای طلایی،نیمکاتهای خوشرنگ و با نظم چیده شده و تخته سیاه موزون با کلاس،جنبه فاخر و غرور امیزی به کلاس داده بودند و اما انهمه گرد و خاک....بچه ها بعد از چند لحظه تازه پی بردند که انها گرد و خاک نیست،بلکه یک لایه غبار یا چیزی شبیه مه رقیق و سفیدی است.کلاس با همه آن لوسترها،تاریک و بی روح بود .
ایدی بعد از اینکه با حرکت سر، همه را دعوت به نشستن کرد،با چشمهایی که انگار احساس در آنها غرق شده است به بچه ها خیره شد.سپس رویش را برگرداند.ضربه ای به تخته زد و چند خط توضیح یک طلسم روی آن ظاهر شد.
هیچوقت بچه ها اینطور اصولی درس دادن را از ایدی ندیده بودند.
مالفوی با صدای ظریف و کشدار خشکی شروع به توضیح کرد:
-"طلسم امروز با چیزی که قرار بود درس بدم کاملا فرق داره.برای یک معلم هیچ چیزتنفر بر انگیزتر و بدتر از این نیست که تمام تلاشش رو بکنه تا با انصاف عمل کنه اما بهش تهمت زده بشه.البته این رو بیهوده بشما نگفتم و اصلا حوصله درد و دل با شما رو ندارم.ولی به طلسم امروز مربوطه.اسم این طلسم هست..."
فردی از ته کلاس داد زد:
-"سنسز کاتر!"
ایدی اصلا بدنبال صدا،جهت نگاهش را برای پیدا کردن شخص عوض نکرد و با همان تن صدا ادامه داد:
-"بله جناب استبنز،طلسم امروز سنسز کاتر هست.همون طلسمی که هافلپافی قدیمی،مستر اولیویر فلاکوس ایجادش کرد.طلسمی که تمام احساستتون رو روی شی خالی میکنه.هر احساسی که داشته باشید.گاهی اگه میزان احساستون قوی باشه،ممکنه باعث نابودی جسم بشه.مثل اون میزی که اون گوشه است."
و با دست به سمت راست کلاس اشاره کرد.یکی از نیمکتها خرد شده واز چوبهایش که در هوا معلق شده بودند،صدایی شبیه ناله بلند میشد.
آیدی رویش را از آن برگرداند و ادامه داد:
-"البته این در مورد افرادیکه قدرت بالای جادویی دارند اتفاق میفته.بهر حال این طلسم شاید زیاد کار آمد نباشه و زیاد به تغییر شکل ربطی نداشته باشه،ولی باعث میشه که احساستون خالی بشه و بتونید اون رو به نفع خودتون کنترل کنید و کلاٌ به عنوان یکی از معروفترین طلسمهای تغییر شکل معرفی شده چون به نسبت احساس میتونه شکل ظاهری شی رو به اندازه ای تغییر بده.خیلی خب...حالا اگه اعتراضی به تدریسم ندارید تکالیفتون..."
با ضربه دیگری که اینبار با سرانگشت آیدی به تخته خورد،تکالیف ظاهر شد:
1)طلسم یاد شده چگونه اجرا میشود؟(5 امتیاز)
2)کاربرد طلسم مربوطه(5 مورد 5 امتیاز) و تغییراتی که ممکن است بتواند ایجاد کند. ( دو مثال 5 امتیاز)
3)کلاس خیلی مرده و بی روح شده.با احساستان در این لحظه برایم تغییرش بدهید.(نمایشنامه 5 خط 15 امتیاز)

با احترام
A.M


شرح امتیازات جلسه چهارم:

اسلیترین:

بلیز زابینی:(دقت در همه طلسمها و وقت شناسیتون قابل تحسینه)30 امتیاز

ارامیس بارادا: (خوب بود،کلاسی که ساختی طبق اصول بود،ولی چه پروانه هایی!)28 امتیاز

ایگور کارکاروف: (دقت کردی باید کلاس می ساختی؟جای درس خوندن ها!)26 امتیاز


راونکلا:

اکتاویوس پیر: (طلسم ترنس بیوتیکس برای تبدیل بی جان به جانداره گلم،در و تخته که خودشون هم بی جانند!)25 امتیاز

پرفسور بینز: (واقعا از یه پرفسور بعیده...باب من به چی نمره بدم؟)8 امتیاز

مجموع:33

گریفندور:

هدویگ: (پرفسور مالفوی توی متنتون کار دیگه ای نداشت جز تعریف از شما!در ضمن فکر میکنید چند تا گنجشک و یه صندلی برای یه کلاس بس باشه؟باب تنبلی نکنید!یعنی چی بقیه رو بسپار به بچه های دیگه!باید فکر میکردید تمام کلاس رو خودتون میسازید.ولی چون جالب بود:)30 امتیاز

روبیوس هاگرید: (با مزه و جالب بود.ولی از طلسمهای دیگه استفاده نکردید.در ضمن من رو موهام خیلی حساسم ها!)26 امتیاز

در مجموع
اسلیترین: :84 امتیاز
راونکلا:33 امتیاز
گریفندور :56 امتیاز

با احترام
A.M
اگه مشکلی تو امتیازات دارید به بزرگترتون نگید!به خودم بگید اگه اعتراض وارد باشه تاثیر میدم.


ویرایش شده توسط ایدی مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۵/۳ ۹:۰۳:۲۳

"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۰:۰۷ سه شنبه ۳ مرداد ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه
-پروفوسور من شروع میکنم براتون کلاس بسازم.
ایدی:پس 1000 امتیاز از همه گروه ها کم میشه.
ایگور کیفشو باز میکنه و و قوطی کبریت رو در میاره.
کبریت ها رو میریزه رو زمین و خیره میشه بهشون.با خودش فکر میکنه.
-اهان درسته این کارو میکنم "ترنس بیوتیکس"
و با این کار کلاس پر از پروانه میشه.
ایدی:افرین به تو.20 امتیاز برای اسلیترین.خیلی ککلاسو قشنگ کردی.
ایندفعه کتاب رو میذاره جلوش.
-اینو به چی تبدیل کنم؟......اهان گرفتم.
ایگور فیاد میزنه:مالف چینس
کتابش به سرعت تبدیل به یک تلوزیون و وی سی دی تبدیل میشه.
خب حالا چیکار کنم.
مدادشو میذاره جلوی خودش.
اینم باید به کی چیز خوب تبدیل کنم....بذار ببینم.اره ای علیه.
-مالف چینس!!!
ناگهان چراغ هایی پدید میاد.و رقص نور را به نمایش میذاره.
ایگور یواشکی وی سی دی رو روشن میکنه و صداش رو میبره رو درجه اخر.
-خوشکلا باید برقصن---خوشگلا باید برقصن.
ملت:
ایگور:باشه بابا.بیا اینم مرلین منسون.
داااااااااااب دیییییییییییییب دوووووووووووووووووب.دیش درن دیش درن دوش درسن.اخخخاخاخخخخخخخخاخ
ملت:
ایگور اینجوری نمیشه:
مالف چینس.ناگهان پاک کنش تبدیل میشه به درختی پر از قرص اکس.
همه میان کی میکنن و میخورن.ناگهان همه شروع میکنند به کارهای بیناموسی.
سانسور....سانسور.....سانسور....
------------------
ایدی جان اینم از این.دیوار هم نمیخواد.بذار ملت خوشن.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۵:۲۹ دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۸۵

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.



ملت نشستن و به این کیف با محتویات مرموز دقت میکنن هدویگ که اصلا نمیدونه کیف چیه هی بهش نک میزنه و بالاخره میتونه بازش کنه
هدویگ :
خوب حالا ببینم چیا توشه خوب چنتا کتاب توشه که من سواد ندارم بخونم و یه مداد توشه که بدرد من نمیخوره و یه قوطی کبریت توشه که میشه باهاش سیگار روشن کردو کشید آخ جون و یه پروانه ی خشک شده که ناهارمه و دیگه چیزی توش نیست
هدویگ بلافاصله پروانه ی خشک شده رو میخوره

بینز هم داره با محتویات کتاب ور میره
بینز : خوب این کتابا که بدرد نمیخورن این مداده هم برای حل جدول خوبه پس بر میدارمش و قوطی کبریت که بدردم نمیخوره پروانه خشک شده میدم به هدویگ

در این هنگام کارگردان نویسنده رو صدا میکنه
کارگردان : مرتیکه بوقی مگه نخوندی سئوالو که یه مشت اراجیف سر هم میکنی و مینویسی
نویسنده : آخه باب باید برم تمام کلاسا رو بخونم ببینم اصلا این کلاس چی هست طلسماش چی هست بعد بتونم به سئوالات پاسخ بدم
کارگردان به فکر فرو میرود
=====================================
واقعا من نفهمیدم باید این سئوال رو چطوری جواب بدم باب من تازه خواستم تو کلاس شرکت کنم ها با این سرعت اینتر نت هم نتونستم همه کلاسای قبلی رو بخونم پس لطفا همینو بپذیرید


[b][color=0000FF]بينز نام


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵

روبیوس هاگریدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۳ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۲۳ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸
از يه ذره اون ور تر !‌ آها خوبه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
فرض کنیدتوی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسم های جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل . به هر کسی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.


همه بچه ها در حال ور رفتن به چوبدستیشونن هدویگ با نوک به چوبدستی ضربه میزند کریچر با رومیزی خود که از سیریوس گرفته است تا برای مدارس آزاد باشد چوبدستی را تمیز میکند
پرفسور در حالی که بر میزه خود نشسته و چوبدستی اش
در دستش است و آن را رو به کله ی خود گرفته است
پرفسور : روکوس فیمینیوس ( با صدای بلند)
همه : ( بر موهای پرفسور آرم فمن سبز شده است)
پرفسور به کار خود ادامه دهید ببینم چقدر پیشرفت کردید
پرفسور در حالی که در کلاس قدم میزند : باریکلله کریچر خوب تمیز شده با چی تمیز کردی من میگم با اینا کلاس تهیه کنید تو این چمن ها فقط من یه میز دارم ! یخ زدم بدئیید !
کریچر : خب ما بلدیم شما بگو ببینیم معلممون بلده ؟
پرفسور : ساکت باش جن خونگی تا 5 دقیقه وقت دارید . بله روبیوس کاری داری
هگر کوچولو : پرفسور چه زیبا شدید
پرفسور : میدونستم
هگرید : پرفسور من تونستم نگاه کنید
اول از این طلسم استفاده کردم

افسون: Fera Verto
تلفظ: FAIR-uh VAIR-to
معنا: تغيير شكل دادن (لاتين) "verto" + غول ديوانه (لاتين) "fera"
كاربرد: این افسون کتاب ها را به یک قصر تبدیل میکند .

هگرید در حالی که این توضیح را به پرفسور میدهد ورد را زیر لب بیان میکند : فرا ورتو
و کتابها را به گوشه ای پرت کرد یک قصر با شکوه ظاهر شد
دو ققنوس زیبا در حالی که بی حرکت مانده بودند بر دو ستون در های قصر را تشکیل داده بودند!
پرفسور : چه زیباست هگر باریکلله !
هخگرید در حالی که دست خود را تکان میدهد با حرکاتی عجیب غریب زیر لب میگوید : کالاراپودروس
تمامی دیوار های قصر از پودر خشک شده ی بدن پروانه ها به طلا آغشته میشوند . پرفسور در حای که با حسرت به قصر نگاه میکند در قصر را میگشاید :
هگرید : اینم شاخدمه دوستمه اژدهائه ببینید چه ماهه
و این چنین بود که کلاس ساخته شد!


شناسه قبلیم
اگه میخواین سوابقمو بدونید حتما یه سر به اطلاعات اضافی من بزنید !


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۰:۳۲ یکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵

اکتاویوس پیر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۴۰ پنجشنبه ۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۴۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
از از یه جهنم دره ای میام دیگه!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 283
آفلاین
فرض کنیدتوی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسم های جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل . به هر کسی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.

همه بچه ها بعد از اینکه به طور کامل به حرف های پروفسور گوش کردن،به ترتیب میان کیف ها رو از پروفسور می گیرن و به سمت گوشه ای حرکت میکنند.
خب من هم کیف رو از پروفسور میگیرم و میرم واسه خودم یه گوشه میشنم و مشغول به کار میشم.کمی فکر می کنم تا دروس جلسات گذشته و امروز،قشنگ یادم بیاد تا با استفاده ازاونا کلاس خودم رو طراحی کنم.
با طلسم ترنس بیوتیکس،کتاب ها رو به دیوار کلاس،مداد هارو به شیشه و از ترکیب اونا یک پنجره،از قوطی کبریت و چوب کبریت های داخلش،"در"کلاس و نیمکت ها و تخته کلاس رو میسازم.به ساعتم نگاه میکنم.تا حالا 1 ساعت گذشته.بعد به دور و ورم نگاه می کنم تا ببینم بچه های دیگه در چه حالن.یدفعه چشمم به کریچر میفته که داره از کارای من تقلب میکنه.منم بلافاصله چوبدستیمو تو چشاش فرو میکنم و اونم که دیگه چیزی نمیبینه وسایلشو جمع میکنه و میبره یه جای دیگه چترشو پهن کنه.
پروانه خشک شده رو هم با طلسم "کالاراپودروس" که پروانه ها رو به پودر های رنگی تبدیل می کنه.،به اونا تبدیل می کنم و با رنگشون،گچ و رنگ کلاس رو تهیه می کنم. بعد میرم و از رنگ ها برای رنگ امیزی دیوارهای کلاس استفاده می کنم. و بالاخره طراحی کلاس تموم میشه.ولی اندازه مساحت کلاس 1 متر مربع است و واسه اینکه کسی بره توش خیلی کوچیکه. کمی فکر میکنم و یادم میاد که می تونم از ورد هاید اینسمال استفاده کنم.از طلسم استفاده می کنم و اونو تبدیل به یه کلاس با وسایل مجهز و تمام عیار می کنم.یه نگاه به کلاسی که درست کردم و کاری که کردم میندازم و حسابی کیف می کنم. عرقمو خشک می کنم و منتظر می مونم تا نوبتم بشه تا تکلیفمو به پروفسوربدم.
وقتی که نوبت بهم رسید منم اونو به پروفسور تحویل دادم.پروفسور هم از کار من خیلی خوشش اومد و علاوه بر اینکه منو تشویق کرد بهم 30 امتیاز هم داد.در ضمن کلاسی رو هم که ساخته بودم رو به عنوان یادگاری به خودم پس داد تا همیشه به یاد کارم باشم.
بعد با هم خداحافظی کردیم و من رفتم سی خودمو اونم رفت سی خودش.


یک زن چیزی ج


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ شنبه ۳۱ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.


همه بچه ها نشسته بودن و داشتن پرفسور رو نگاه می کردن که داشت رداش رو نگاه می کرد و قسمتهایی رو که خاکی شده بود می تکوند.وقتی پرفسور کارش تموم شد به بچه ها نگاهی انداخت و وقتی دید همه بی حرکت نشستن و دارن اونو نگاه می کنن گفت:
_بجنبید دیگه!اگه تا یه ساعت دیگه کلاس سر جاش نباشه پرفسور دامبلدور منو توقیف می کنه ها!
بچه ها با شنیدن این حرف و به دلیل عشق به استاد(پاچه خواری از نوع جغدی!!!) سریع دست به کار شدن.

هدویگ گوشه ای نشسته بود و وسایل کیفش رو روی زمین ریخته بود و داشت بررسیشون می کرد تا شاید چیز خوبی برای تبدیل کردن پیدا کنه.

کتاب مراقبت از موجودات جادویی شو باز کرد و صفحه ای اومد که توش عکس یه اژدها بود.هدویگ خنده موزیانه ای کرد و گفت:
_"هاید این اسمال"
نوری از چوب دستیش خارج شد و به صفحه خورد و کتاب درخشان شد.
پرفسور مالفوی که این صحنه رو دید به سمتش اومد و گفت:
_ببینم چی کار کردی!
کتاب رو گرفت و نگاهی بهش انداخت.بعد از بررسی کامل صفحه گفت:
_شیطنت بزرگی کردی هدویگ!اگه کسی این تو می رفت جونشو از دست می داد!
سپس چوب دستیشو به سمت اون صفحه گرفت و بدون گفتن هیچ طلسمی نوری از چوب دستیش خارج شد و به صفحه برخورد کرد.کتاب دیگه ندرخشید!

هدویگ کتاب رو گرفت و دوباره جلوی وسایلش نشست و شروع به فکر کردن کرد.
یه خورده فکر کرد و یاد طلسمی افتاده جلسه پیش یاد گرفته بود و سریعا چوب دستیشو به سمت پروانه خشک شده گرفت و گفت:
_"ترین کالپا"

پروانه به کپه ای از پودر رنگی تبدیل شد.هدویگ چوب دستیشو تکون دیگه ای داد و پودر رنگی رو در هوا و در کل سطح پشت بوم پخش کرد.

پرفسور به سمتش اومد و گفت:
_آفرین هدویگ...خوبه...فکر کنم یه خورده تنوع رنگ بچه ها رو شادتر کنه و فعالتر بشن!

هدویگ از این حرف ذوق مرگ(!) شد و دوباره شروع کرد به نگاه کردن به وسایلش.

هدویگ:هووووم...حالا چی کار کنم؟!...

همینطور که در حال فکر بود صدای پرفسور مالفوی رو شنید که گفت:
_من خسته شدم...یکی نیمکت درست کنه بشینم دیگه!

هدویگ سریعا قوطی کبریتی که جلوش بود رو خالی کرد و قوطی کبریت رو پشت سر پرفسور مالفوی زیر پاش انداخت.چوب دستیشو به سمت قوطی کبریت گرفت و گفت:
_"مالف چینس"

قوطی کبریت سریعا بزرگ شد و به یه نیمکت چوبی تبدیل شد.آیدی با فشار نیمکت تعادلشو از دست داد و روی اون افتاد.بع عقب برگشت و با دیدن هدویگ که داشت به اون با حالا دو نقطه دی می خندید لبخندی زد و گفت:
_چقدر سریع!آفرین!

هدویگ ایندفعه دابل(Double) ذوق مرگ(!) شد و دوباره با شور و شوق به وسایلش نگاه کرد.

چوب کبریتا رو دید که بهش چشمک می زدن!با خودش فکر کرد:

هدویگ:هوووم...یه چند تا گنجشک می تونه کلاسو با طراوتتر کنه.

چوب دستیشو به سمت به سمت چوب کبریت اولی گرفت و زیر لب گفت:
_"ترنس بیوتیکس"

چوب کبریت به مگسی کوچک تبدیل شد و در هوا به پرواز در اومد.

هدویگ:چرا اینجوری شد پس؟!آهان...پرفسور گفت تبدیل کردن به گنجشک تمرکز زیادی می خواد...بهتره یه خورده بیشتر تلاش کنم.

هدویگ ایندفعه لحظه ای تمرکز کرد و بعد چوب دستیشو به سمت چوب کبریت گرفت و در حالی که از فشاری که بهش میومد قرمز شده بود بلند گفت:
_"ترنس بیوتیکس"

چوب کبریت تبدیل به گنجشکی شد و در هوا به پرواز در اومد.

با صدای بلند هدویگ پرفسور مالفوی و بچه ها به سمتش برگشتن و بهش نگاه کردن.آیدی با دیدن گنجشک گفت:
_تونستی یه گنجشک درست کنی؟!باورم نمی شه!عالیه!

هدویگ ایندفعه تریپل(Triple) ذوق مرگ(!) شد و از این طلسم خوشش اومد و همه چوب کبریتا رو به گنجشک تبدیل کرد.

وقتی کارش تموم شد آیدی به سمتش اومد و گفت:
_فکر کنم برای امروزت بسه!کلاسو پر گنجشک کردی!بهتره دیگه بقیه رو بسپاری به بچه های دیگه.آفرین خوب بود.می تونی بری.

هدویگ ایندفعه دیگه ذوق مرگ نشد!چون براش عادی شده بود!پس بلند شد و به سمت راه پله ها به راه افتاد...




Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ چهارشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۵

آرامیس بارادا old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۴۹ پنجشنبه ۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۲۶ یکشنبه ۸ دی ۱۳۸۷
از مخوفستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 137
آفلاین
+فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.

با نگاهم پروفسور رو تعقیب کردم که با لبخندی بر لب می رفت تا از دور بر کار ما نظارت داشته باشه. روی چمن ولو شدم و همه محتویات کیفم رو خالی کردم. ولی افسوس که محتویات کیف من یکی از یکی ارزشی تر بودند. کتاب تغییر شکل، یه مداد شکسته، یه بسته کبریت که با این که اختراعی ماگلی بود گاهی اوقات به درد می خورد، یه پروانه خشک شده که یه هدیه ارزشی از یه آدم ارزشی تر بود.
اول پروانه خشک شده رو جلوم گذاشتم. بد نبود که چند تا پروانه فضای کلاس رو رومانتیک کنن. البته اگه گوشتخوار بودن جالب تر می شد. پس با یه طلسم پروانه خشک رو تکثیر کردم و بعد یه طلسم جمعی حسابی اجرا کردم: ترنس بیوتیکس.
چند لحظه بعد آن جا پر از پروانه های ناز و گوشتخوار بود. کمی بعد صدای اولین جیغ آمد، بعد جیغ ها زیاد و زیاد تر شدند... بالاخره صدای جیغ کر کننده شده بود.
صدای پروفسور از بین صداهای جیغ به گوش رسید: این پروانه ها کار کیه؟
من:
پروفسور وردی خواند و پروانه ها به پروانه های معمولی و رومانتیک تبدیل شدند.
پروفسور: از همه گروه ها به جز اسلیترین صد امتیاز کم می شه! این جا کلاسه، نه باغ وحش!
ملت اسلی:
حالا نوبت جعبه کبریت بود. من اول اون ها رو با مالف چینس به آهن ربا (مگنت) تبدیل کردم و شروع کردم به بازی کردن. کم کم بچه های دیگه هم دورم جمع شدن. ما با اون آهنربا ها یه علامت شوم قشنگ درست کردیم.
پروفسور به ما نزدیک شد: مشکوکین؟ دارین چی کار می کنین؟
من با افتخار علامت شوم رو نشونش دادم.
پروفسور: خیلی جالبه...
بعد انگار تازه دوزاریش افتاده بود داد زد: این جا کلاسه، نه مهد کودک!
و تمام آهن ربا ها رو دوباره به کبریت تبدیل کرد. من بیش تر اون ها رو با مالف چینس به وسایل لازم برای کلاس تبدیل کردم. بعد کتاب رو با هاید اینسمال جادو کردم و کلاس رو به درونش منتقل کردم. آخر سر هم باقی کبریت ها و مداد رو برداشتم و با خودم به کلاسم بردم.
کلاس قشنگی درست کرده بودم. دیوار ها و پنجره ها سالم بودن و نیمکت ها و تخته نو و آماده. نیمکت ها رو با وود موور طلسم کردم تا هر کی (به غیر از بچه های اسلی) رو که روش می شینه گاز بگیرن. با بقیه کبریت ها هم چیزهایی مثل یه آدم حلق آویز شده، یه عجوزه، یه خون آشام و ... درست کردم. آخر سر فقط مداد موند.
به فکر فرو رفتم. بعد یهو ذهنم یه جرقه زد. من سراغ مداد رفتم و به تعداد بچه های کلاس ازش تکثیر کردم. مدادهای عادی رو سر میزهای اسلی گذاشتم و بقیه مدادها رو طوری با وود موور جادو کردم که اگه بچه ها گروه های دیگه می خواستن ورشون دارن، هر چی تلاش می کردن، دستشون به مدادها نمی رسید.
کارم تقریبا تموم شده بود که پروفسور وارد کلاسم شد.
پروفسور: به به، چه کلاس قشنگی...
اما ناگهان چشمش به موجودات جالب من افتاد.
پروفسور به اون ها اشاره کرد: فکر نمی کنی اینا واسه یه کلاس زیاد مناسب نیستن؟
من: نه پروفسور، اینا افکت کلاسن.
پروفسور: بله درسته. از همه طلسم ها استفاده کردی، البته به جز ترنس بیوتیکس.
من: از اون هم استفاده کردم. پروانه ها کار من بودن.
پروفسور: اوه، بله... عالیه...
من:


تصویر کوچک شده


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.


همه ملت به ایدی خیره شدند . عده ای با ناباوری و عده ای با هیجان . کریچر در حالی که اخماش توی هم رفته بود گفت :
- پروفسور من مامانم دمه در منتظره نمیتونم که اینجا بشینم دو ساعت این کلا س ارزشی شما رو درست کنم .
تمام اسلایترینی هایی که داشتند با اشتیاق آستیناشونو بالا میزدند با تاسف برای کریچر سر تکون دادند . ایدی گفت :
- 100 امتیاز از ریونکلا کم میشه چون که مادر کریچ دمه در منتظرشه ، حالا هم از کلاسم برو بیرون .
قهرمانان اسلی
ایدی خوب دیگه شروع کنید . بلافاصله هر کس مشغول یه کاری شد . بلیز به درون کیف خودش نگاه کرد و چشمش به یک جعبه چوب کبریت افتاد . بلافاصله جعبه رو دراورد و و همه کبریت ها رو روی زمین خالی کرد . سپس کمی فکر کرد تا ببیند آنها رو میتواند به چه شکلی در بیاورد .
- ترنس بیوتیکس !
همه ملت برگشتن و به سمت بلیز نگاه کردند . کلاس پر از مگس شده بود و بلیز از این همه استعداد خودش در تعجب بود .
بلیز : دیدین پروفسور با یه طلسم کلاس رو پره مگس کردم .
ایدی : بچه ها این اسلایترینیه ؟ یعنی از گروه دیگه ای فرار نکرده
ملت : ما هم توی همین فکر بودیم
ایدی : بهت گفتم اینجارو تزیین کن نگفتم که تبدیل به ........
بلیز
ایدی با یک حرکت چوبدستی تمام مگس ها رو دوباره به صورت چوب کبریت دراورد و از آنجا دور شد . بلیز با دستپاچگی به وسایل درون کیفش نگاه کرد و بلافاصله چشمش به کتاب تغییر شکل افتاد .
بلافاصله این فکر به سر بلیز رسید که بهتره در اولین فرصت از شر این کتاب ارزشی خلاص بشه و به همین دلیل چوبدستیش رو به سمت کتابش گرفت و.....
- مالف چینس !!!
درخت زیبای کوچکی در آنجا پدید اومده بود . ایدی در حالی که برای بلیز دست میزد به او نزدیک شد .
ایدی : آفرین بلیز ، عجب درخت خوبی درست کردی
بلیز
ایدی : حالا بگو ببینم ، این درخته در اصل چی بوده ؟
بلیز : ااااااام
ایدی که شک کرده بود چوبدستیش رو به سمت درخت گرفت :
- هویتیوس !
بلافاصله درخت شروع کرد به شکوفه زدن و سپس گل دادن اما در کمال تعجب بلیز گل درخت همون کتاب بلیز بود . ایدی با یک حرکت کتاب رو بدست بلیز داد و گفت :
- دیگه نبینم از این کارا بکنیا وگرنه ....
بلیز : نه پروفسور خاطرتون جمع باشه .
بلیز با دستپاچگی در وسایلش به دونبال یه چیز خوب دیگه برای تغییر شکل گشت و توانست یک پروانه خشک شده رو بدست بیاورد . بلافاصله فکری به ذهنش رسد .
ترنس بیوتیکس !
صدای نعره خشمناکی کلاس رو در بر گرفت . همه ملت برگشتن و چشمشون به یک بچه اژدهای کوچک افتاد که داشت زوزه میکشید . بلافاصله بچه های تمام گروه ها از ترس کلاس رو ترک گفتند اما در عوض بچه های اسلی با اشتیاق جلو اومدن :
رودلف : آخی چه موجود نازیه از گنجیشکم ناز تره
بلا : باید ازش نگه داری کنیم !
ایدی : آفرین بلیز چه فکر خوبی کردی ! واقعا اژدها موجود ظریف و خوبیه ، آفرین ایده خوبی بود !
ملتی که داشتن بچه های اسلی رو از دور نگاه میکردند
یکی از آنها : کجای اژدها نازنینه ؟ یعنی پروفسور ایدی اژدها رم یه جسم زنده ظریف حساب میکرد ؟
ملت
بلیز با خوشحالی دوباره در کیفش مشغول گشتن شد و اینبار یه مداد پیدا کرد . بلافاصله بلیز با طلسم ( اینسمال ) تمیز مداد رو تبدیل به اتاق کرد .
بلیز
ناگهان متوجه شد به علت بی دقتی که در اجرای این طلسم مرتکب شده عده ای از بچه ها زیر دیوار موندن
ایدی
بلیز

آخر سر تنها چوب کربیت ها مونده بودن .
بلیز اونا رو با انواع جادوها تبدیل به اجسام گوناگونی از جمله کاغذ و پودر رنگی ، تزئینات دیوار ، فرش و غیره کرد .
پروفسور در حالی که از نحوه کلاس بسیار راضی و خشنود بود با خوشحالی به تمام دانش اموزان آفرینی گفت و در آخر گفت :
- راستی بچه ها منم دارم خسته میشم میشه یکیتون یه نیمکت درست کنید ؟ بشینم ؟
بلیز که سخت در فکر جبران بود با اشتیاق چوبدستیشو به سمت یکی از چوب کبریت های باقی مونده گرفت و خواست طلسم مالف چینس رو به کار ببرد اما چون این طلسم از نظر تلفظ در نزد قهرمانان اسلی خیلی به کلمه آواداکدورا شباهت داشت ناگهان نور سبز رنگه خیره ای اتاق رو در بر گرفت . سپس چند تا بچه ها پخش زمین شدن .
ایدی نعره زد : بلییییییییییز !!!
بلیز : ببخشید پروفسور چشمم به بچه های بقیه گروه ها افتاد فیوز کنترلم پرید
ایدی : آووووووو پس این دفعه چون برای سربه نیست کردن دانش آموزان بقیه گروه ها از این طلسم استفاده کردی ازت گذشت میکنم .
ملت غیر اسلی
یکی از آنها : اصولا این مالفوی ها همشون خشن هستند .
اون یکی : موافقم




Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
-"اه...پس کلاس کو؟"
-"تو مگه نمیدونی همه چیز این کلاس عجیب غریبه."
-"بچه ها بجای جر و بحث بیایید بگردیم دنبال کلاس .حتما یه جایی روی همین پشت بومه دیگه!"
-"کدوم کلاس؟"
بچه ها با شنیدن این حرف،دنبال فرد بی فکری که این سوال را پرسیده در بین خود کردند.اما با کمال تعجب ،آیدی مالفوی را در مقابل خود دیدند که به آنها لبخند میزد.
لسترنج پرسید:
-"مگه امروز کلاس تشکیل نمیشه؟"
مالفوی در امتداد لبه بام قدم مزد و در همین حین جواب داد:
-"چرا تشکیل نشه؟"
بچه ها به زمین خالی بالای برج نگاه کردند.گوئی جواب این سوال را با نگاههایشان دادند.آیدی دوباره لبخند زد و گفت:
-"تشکیل میشه ولی کلاس رو باید خودتون درست کنید.فعلا طلسم این جلسه رو بهتون یاد میدم تا شما با ابتکارتون و چیزهایی که در این کلاس تا الان یاد گرفتید کلاس رو برامون درست کنید.خب حالا بنشینید!"
بچه ها به کف خاک گرفته بام و سپس به همدیگر نگاه کردند و با همان نگاههای عجیب به مالفوی خیره شدند.مالفوی در حالیکه میان زمین و هوا روی چیزی نامریی می نشست، لبخند زد و گفت:
-"چیه؟پس چرا نمیشینید؟آها...خاکیه؟"
همه به علامت تایید سر تکان دادند .آیدی ،چوبدستیش را در اورد و با یک ورد ،زمین را پر از چمنهای تازه کرد.بچه ها ،پایشان را برای اینکه از رشد چمنها جلوگیری نکنند،بالا گرفته بودند.مالفوی خمی به ابرو انداخت و گفت:
-"دلتون نمیاد روی چمنهای به این تمیزی بنشینید ؟ازم توقع نداشته باشید نیمکت براتون درست کنم.این کار خودتونه.البته بعد از درس!"
بچه ها ارام ارام روی زمین نشستند و به آیدی خیره شدند.مالفوی بلند شد.صدایش را صاف کرد و گفت:
-"خب طلسم این جلسه تبدیل جسم بی جان به جانداره.اسمش هست:ترنس بیوتیکس.این طلسم هر جسم بی جونی رو به جاندارای کوچیک و ظریف مثل :حشرات،ماهی ،درخت تبدیل میکنه و در نهایت دقت میشه باهاش پرنده های خیلی کوچیک مثل گنجشگ رو ایجاد کرد.برای اینکار روی چیزیکه می خواییم جسم به اون تبدیل بشه تمرکز کرده و چوبدستی رو درست جلوی جسم میگیریم و طلسم رو میگیم.و اما تاریخچه اون برمی گرده به پسرک باهوشی بنام سالازار اسلیترین که در ایام کودکی به خاطر غرورش خیلی تنها بود.برای همین تصمیم گرفت با وسایل اتاقش جاندارای مختلف درست کنه تا از تنهایی در بیاد.کی میتونه بگه طلسم عکس این ورد چیه؟"
هدویگ دستش را بالا برد و با علامت سر مالفوی جواب داد:
-"این طلسم ترنس انتی بیوتیکه."
ایدی لبخند زد و گفت:
-"خب متشکرم که انقدر دقیق گوش دادی و ریشه یابی کردی.طلسمی که گفتی یه کم فرق داره و وردش هست:ترنس انتی بیتکس که تا حدی از کلمه انگلیسیش فاصله گرفته.اون رو هم خود سالازار ایجاد کرده تا پدر و مادرش از موضوع بویی نبرند.و طرز اجراش هیچ فرقی با قبلی نداره."
سپس مالفوی دستهایش را بهم کوبید و گفت:
-"خب حالا مشغول طراحی کلاس بشید و اما تکلیف جلسه بعد:
فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.

حالا بیایید تکالیف جلسه قبلتون رو بگیرید."

نتایج جلسه سوم تغییر شکل:

اسلیترین:

بلیز زابینی:10+5+15=30+2(بدلیل موقع شناسی و اینکه اولین نفری بودید که تکلیفتون رو ارایه دادید)=32 امتیاز

ایگور کارکاروف: (واقعا به استعدادتون آفرین میگم!هیچکس متوجه نشد باب این طلسم مال خودم بود!آدم لذت میبره این دانش اموزان تیز هوش که استعداد استادشون رو تشخیص میدن رو می بینه!)10+5+(ایگور اینی که گفتی احیانا عمه بزرگه جد من نبود؟)15=30 امتیاز

دیانا مالفوی: (آفرین خواهر خوبم!زدی تو هدف!)10+5+15=30امتیاز
دراکو مالفوی:9+5+(نمایشنامه تون واقعا فوق العاده بود!داداش خودمید دیگه.استعداد ذاتیه!)15=29 امتیاز

بلاتریکس لسترنج:9+4+15=28 امتیاز

مورگان الکتو:8+4+14=26

ارامیس بارادا: 8+4+12=24 امتیاز

دالاهوف: (بنده هم با کمال شعف 15 امتیاز نمایشنامه رو بهتون نمیدم!یه معامله پایاپای!)9+5=14 امتیاز

هافلپاف:

هلگا هافلپاف:8+(افرین هلگا جان!آفرین به هوشت!زدی به هدف!)5+15=28 امتیاز

سوزان بونز:9+(ققنوس ؟باب اون قفس بود!)3+(این مشنگه که گفتی جادوگر بود و ما خبر نداشتیم؟)12=24 امتیاز

ادوارد جک: 8+( حالا کارتون به جایی رسیده که از من ایراد میگیرید؟)4+12=24 امتیاز

اناکین استبنز:5+5+5=15 امتیاز(استبنز چه معنی داره یه خانم رو توی مقاله ات مسخره کنی؟)

گریفندور:

رومسا:10+4+15=29 امتیاز

پرفسور کوئیرل:10+5+14=29

هدویگ: (اسم کشورش چی شد؟)9+4+15=28 امتیاز

فایرنز:9+5+13=27

گلوری گرنجر:7+(گاو صندوق؟جعبه جواهر بود ها!)3=10 امتیاز

ریونکلا:

انیتا دامبلدور:10+5+15=30امتیاز

اکتاویوس پیر:8+5+15=28 امتیاز

اوریل:9+4+15=28

لونا لاوگود:9+4+14=27 امتیاز


در مجموع:

اسلیترین:213
هافلپاف:91
گریفندور:123
ریونکلا:113

با احترام
A.M


ویرایش شده توسط ایدی مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۷ ۱۹:۱۴:۴۹

"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: كلاس تغير شكل
پیام زده شده در: ۱۷:۰۵ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۸۵

دیانا مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۵ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۰۹ سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴
از خونمون( قصر مالفوی ها)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 196
آفلاین
اين طلسم توسط ايدي مالفوي خواهر گرامي بنده حدود 10 سال پيش در لندن در قصر خودمون اختراع شد ! اون زمان وقتي که تولد ديانا بود براي جشن تولدش تزيينات يادشون رفته بود و دقايق اخر به اين فکر افتادند و ديگه نميدونستند بايد چکار کنند ناگهان ايدي فکري به سرش زد و به دراکو و ديانا گفت بريد از بيرون پروانه جمع کنيد .
اونها تا تونستند پروانه هاي کوچک و رنگي جمع کردند . ايدي که از کودکي استعداد خاصي در تبديل چيزي به چيزه ديگري داشت با چوبدستي اش طلسم پوردراريوسرا به سمت پروانه ها فرستاد و پروانه ها به شکل پورد هاي رنگين دراومدن و اين کار در طول مهماني چند بار تکرار شد که باعث شد فضاي بسيار زيبايي ايجاد شود .
__________________________________________________
اشکالي که در بيشتر وردها به وجود ميايد تلفظ نادرست انها است .
مطمئنا تدريس پروفسور هييچ ايرادي نداشته و عده اي از دانش اموزان که حواسشان سر کلاس نبوده تلفظ صحيح و دقيق ان را ياد نگرفته اند و ان را اشتباه تلفظ کرده اند .
از ديگر علل ميتوان جهت قرار گرفتن چوب دستي و تمرکز به چيزي که ميخواهند قفس را به آن تبديل کنند نام برد .
__________________________________________________
همه ميدانيم که اين ورد براي کوچک کردن اجسام به کار ميرود .
مشکلات زيادي از جمله کمبود جا و پنهان کردن بعضي اشيا در زمان دزدي و جنگ باعث شد که خانم دي زي کيد حدود 375 سال پيش به فکر اختراع وردي بيافتد که اجسام بزرگ را کوچک کند تا به راحتي بتوان آنها را جا به جا و يا پنهان کرد (البته استفاده هاي ديگري هم در مورد اشيا ميتوان از اين ورد کرد )
خانم کيد پس از چند بار آزمايش و امتحان سر انجام در ساله 376 يعني يک سال بعد از اينکه به اين فکر افتاد توانست اين ورد را ختراع کن د.
علت اينکه اختراع اين ورد طول کشيد حساسيت ان بود چون اگر اشتباه از آب درميامد ميتوانست باعث نابودي اشيا و يا بزرگتر شدن آن شود


تصویر کوچک شده
مهاجم یک تیم همیشه پیروز فمن







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.