فرض کنید توی این جلسه فقط یه کیف همراهتونه که پر از کتاب،مداد،یک قوطی کبریت و یه پروانه خشک شده وجود داره.حالا با اینها کلاس رو درست کردید.گزارشی از این طراحی که با استفاده از تمام طلسمهای جلسات درسمونه تهیه کنید.یک نمایشنامه کامل و به هرکی که ابتکار به خرج بده 30 امتیاز تعلق میگیره.نمایشنامه باید 20 خط باشه.
همه ملت به ایدی خیره شدند . عده ای با ناباوری و عده ای با هیجان . کریچر در حالی که اخماش توی هم رفته بود گفت :
- پروفسور من مامانم دمه در منتظره نمیتونم که اینجا بشینم دو ساعت این کلا س ارزشی شما رو درست کنم .
تمام اسلایترینی هایی که داشتند با اشتیاق آستیناشونو بالا میزدند با تاسف برای کریچر سر تکون دادند . ایدی گفت :
- 100 امتیاز از ریونکلا کم میشه چون که مادر کریچ دمه در منتظرشه ، حالا هم از کلاسم برو بیرون .
قهرمانان اسلی
ایدی خوب دیگه شروع کنید . بلافاصله هر کس مشغول یه کاری شد . بلیز به درون کیف خودش نگاه کرد و چشمش به یک جعبه چوب کبریت افتاد . بلافاصله جعبه رو دراورد و و همه کبریت ها رو روی زمین خالی کرد . سپس کمی فکر کرد تا ببیند آنها رو میتواند به چه شکلی در بیاورد .
- ترنس بیوتیکس !
همه ملت برگشتن و به سمت بلیز نگاه کردند . کلاس پر از مگس شده بود و بلیز از این همه استعداد خودش در تعجب بود .
بلیز : دیدین پروفسور با یه طلسم کلاس رو پره مگس کردم .
ایدی : بچه ها این اسلایترینیه ؟ یعنی از گروه دیگه ای فرار نکرده
ملت : ما هم توی همین فکر بودیم
ایدی : بهت گفتم اینجارو تزیین کن نگفتم که تبدیل به ........
بلیز
ایدی با یک حرکت چوبدستی تمام مگس ها رو دوباره به صورت چوب کبریت دراورد و از آنجا دور شد . بلیز با دستپاچگی به وسایل درون کیفش نگاه کرد و بلافاصله چشمش به کتاب تغییر شکل افتاد .
بلافاصله این فکر به سر بلیز رسید که بهتره در اولین فرصت از شر این کتاب ارزشی خلاص بشه و به همین دلیل چوبدستیش رو به سمت کتابش گرفت و.....
- مالف چینس !!!
درخت زیبای کوچکی در آنجا پدید اومده بود . ایدی در حالی که برای بلیز دست میزد به او نزدیک شد .
ایدی : آفرین بلیز ، عجب درخت خوبی درست کردی
بلیز
ایدی : حالا بگو ببینم ، این درخته در اصل چی بوده ؟
بلیز : ااااااام
ایدی که شک کرده بود چوبدستیش رو به سمت درخت گرفت :
- هویتیوس !
بلافاصله درخت شروع کرد به شکوفه زدن و سپس گل دادن اما در کمال تعجب بلیز گل درخت همون کتاب بلیز بود . ایدی با یک حرکت کتاب رو بدست بلیز داد و گفت :
- دیگه نبینم از این کارا بکنیا وگرنه ....
بلیز : نه پروفسور خاطرتون جمع باشه .
بلیز با دستپاچگی در وسایلش به دونبال یه چیز خوب دیگه برای تغییر شکل گشت و توانست یک پروانه خشک شده رو بدست بیاورد . بلافاصله فکری به ذهنش رسد .
ترنس بیوتیکس !
صدای نعره خشمناکی کلاس رو در بر گرفت . همه ملت برگشتن و چشمشون به یک بچه اژدهای کوچک افتاد که داشت زوزه میکشید . بلافاصله بچه های تمام گروه ها از ترس کلاس رو ترک گفتند اما در عوض بچه های اسلی با اشتیاق جلو اومدن :
رودلف : آخی چه موجود نازیه از گنجیشکم ناز تره
بلا : باید ازش نگه داری کنیم !
ایدی : آفرین بلیز چه فکر خوبی کردی ! واقعا اژدها موجود ظریف و خوبیه ، آفرین ایده خوبی بود !
ملتی که داشتن بچه های اسلی رو از دور نگاه میکردند
یکی از آنها : کجای اژدها نازنینه ؟ یعنی پروفسور ایدی اژدها رم یه جسم زنده ظریف حساب میکرد ؟
ملت
بلیز با خوشحالی دوباره در کیفش مشغول گشتن شد و اینبار یه مداد پیدا کرد . بلافاصله بلیز با طلسم ( اینسمال ) تمیز مداد رو تبدیل به اتاق کرد .
بلیز
ناگهان متوجه شد به علت بی دقتی که در اجرای این طلسم مرتکب شده عده ای از بچه ها زیر دیوار موندن
ایدی
بلیز
آخر سر تنها چوب کربیت ها مونده بودن .
بلیز اونا رو با انواع جادوها تبدیل به اجسام گوناگونی از جمله کاغذ و پودر رنگی ، تزئینات دیوار ، فرش و غیره کرد .
پروفسور در حالی که از نحوه کلاس بسیار راضی و خشنود بود با خوشحالی به تمام دانش اموزان آفرینی گفت و در آخر گفت :
- راستی بچه ها منم دارم خسته میشم میشه یکیتون یه نیمکت درست کنید ؟ بشینم ؟
بلیز که سخت در فکر جبران بود با اشتیاق چوبدستیشو به سمت یکی از چوب کبریت های باقی مونده گرفت و خواست طلسم مالف چینس رو به کار ببرد اما چون این طلسم از نظر تلفظ در نزد قهرمانان اسلی خیلی به کلمه آواداکدورا شباهت داشت ناگهان نور سبز رنگه خیره ای اتاق رو در بر گرفت . سپس چند تا بچه ها پخش زمین شدن .
ایدی نعره زد : بلییییییییییز !!!
بلیز : ببخشید پروفسور چشمم به بچه های بقیه گروه ها افتاد فیوز کنترلم پرید
ایدی : آووووووو پس این دفعه چون برای سربه نیست کردن دانش آموزان بقیه گروه ها از این طلسم استفاده کردی ازت گذشت میکنم .
ملت غیر اسلی
یکی از آنها : اصولا این مالفوی ها همشون خشن هستند .
اون یکی : موافقم