خارج از رول:اوکی اردو کوفتمون شد ولی مری ممنون که مارو بر گردوندی و یه موضوع پیدا کردی
راستی قسمت سختش افتاد به من لیست
-------------------------------------
پاتی:چی؟سفید برفیو هفتاد کوتوله؟
رومسا:نوشتم لیست خالی نباشه
آرشام:بله بریم سراغ بعدی
پاتی:چرا من بخونم یکی دیگه با صدای بلند بخونه
مرث:آخه اینم کاره که نکنی ؟
پاتی:آخه اوون جغد داره میاد طرف من و اوون یکی و..
7 تا جغد اومدن تو
پاتی مشغول باز کردن نامه ها شد و با صدای بلند خوند:از طرف سیسا طرفدار شما:پاتریشیا عزیز من فیلمتونو دیدم شما یه قهرمانین
پاتی:خوب تو یکی برو به درک
پاتی نامه ی سیسا رو انداخت تو آتیش
ملت:اههههههههه نکن
پاتی رفت سراغ بعدی:بچه ها کمک کنین
اه اینم چرت نوشته
مری که یکی از نامه ها رو باز کرده بود:ا نوشته منم خوب بازی میکنم
پاتی داد زد :واووووووووووووووووووووووو
سارا:چته باز؟
پاتی:از طرف پیتر جکسونه گفته من واقعا طبیعی بازی کردم هر وقت خواستم برم پیشش برام فیلم داره
ملت:
مری: پس من چی
پاتی:بقیشو گوش کنین اگه خواستین 3 هفته ی دیگه گروهتونو تو جشنواره بیارین وفیلمونو ارائه بدین خودتم که موضوت جداست ولی تو فیلم باش
ملت:واووووووووووووووو
سارا نوار گذاشت:حالا بیا
پاتی که نوشیدنی ظاهر کرده بود:دیدین گفتم منومیخوان
مری:هیس
ما باید موضوع انتخاب کنیم
استرجس:جسی جون خوب تو که واردی یه چیزی بگو؟
جسی که اروم یه گوشه نشسته بود گفت:استر من میشم جولیت تو هم نقش رومئو رو بگیر چطوره
پاتی که رفته بود تو جو:هیس گروه من ساکت
ملت:ایشششششششش
سارا:بیا بیرون عزیزم
توماس که باز یه بغل کتاب دستش بود:اوون اصلا جادویی نیست
رومسا:من میگم من میگم من میگم از این توماس عقل کل بپرسیم
توماس از پشت کتاب سرشو آورد :از من اوکی من میگم یادتونه چرا مارو شوت کردن اردو؟
پاتی:ای ول اینم مخش کار میکنه
سارا:من که نگرفتم
توماس:ما یه فیلم تو قلعه درست میکنیم و در مورد چیزایی تو قلعه هاگوارتز که عجیبا و مکان های جادویی
رومسا:خوب بدک نیست
پاتی:مری جون؟
مری:اگه یه مامان برای من در نظر بگیرین خوبه
پاتی:خوب استرجسو آرشامم که موافقن جسی تو چی؟
جسی:اوکی
آرشام:کی گفت ما موافقیم؟
پاتی دستشو برد تو جیبش:من
آرشام که یه خورده حدس میزد تو جیب پاتی چی باشه:آهان بله میخواستم بگم چه تیزهوشن که فهمیدین ما موافقیم
استرجس:ولی من.............
سارا:حالا تو یه نفر بیا بگو نه چیزی نمیشه رای با اکثریته
استرجس:من میخواستم بگم هرچی جسی بگه من موافقم
جسی:
ملت:
پاتی:خوب توماس داستان و نمایشنامه ی فیلمو تا فردا مینویسی سه هفته بیشتر وقت نداریم
توماس:آخه چرا زور میگی؟
پاتی:چون زورم میرسه
پاتی و توماس دو دقیقه به هم چپ چپ نگاه کردن تا استرجس از رو رفت
استرجس:من آخر این پاتی و تحویل مقامات میدم
پاتی:شما ها فعلا گروه منین هیچ کاری نمیتونین بکنین تا من بگم
توماس:من تکالیفه فردامو چی کار کنم
پاتی:تو امشب بیدار بمون یه داستان درست بنویس تکالیفت با من
پاتی از تو رداش ی پوشه درآورد:اینم تمام تکالیفت به معلما گفتم تو فیلم میارمشون حواسشون پرت شدکلیداشونو کش رفتم
توماس:من تنهایی نمیتونم یه شبه کارو تموم کنم
سارا:حالا چه نازی میکنه
پاتی :خوب امشب همه میایم با هم کار میکنیم
ملت:باز بیخوابی
-------------------------
ساری از تئاتر رسید به فیلم ولی دوستان تو فیلم دستمون باز تره
راستی لطف کنین بیاین پست بزنین