هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۵۴ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#21

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
پوستری که برادر حمید درسته کرده ملت می تونن استفاده کننتصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۲:۰۴:۲۷

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۲۷ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#20

فنگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
از ساختمان مركزي حذب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 147
آفلاین
سلام
سگي هستم فلك زده در دو سالگي خانواده ي سگي خودم را در سانحه ي چمنزني از دست دادم از آن پس عمو ققي سرپرستي مرا به عهده گرفت و مرا بزرگ كرد تا بزرگ شدم و با ديدن فيلمهاي سوپرمن جوگير شده و سوپر سگ شدم بعضيها مرا با سوپور سگ رفتگر محلمان اشتباه ميگيرند ولي من سوپر سگ هستم همان كه دوست سگ آقاي پتي بل است و عمو ققي مهربان براي ما بستني ميخريد و ما را به پارك ميبرد.
گاهي اوقات برادر حميد ترسناك هم با او ميامد به ما ميگفتند كه اون مهربان است ولي يكبار پسر آقاي پتي بل را به گردش برد و بعد كه از گردش برگشت چشمان پسر آقاي پتيبل سرخ شده بود و ميگفت برادر حميد هست بد من نميدانم كه خوب است يا بد است ولي من هم برادر حميد را دوست دارم او مشوق من در قزوين بود.بچه ها از پشت سر اشاره ميكنند كه از موضوع اصلي كه وزارت عمو ققي است دور شده ام .
عمو ققي مهربان است و قول داده است از كودكان هموفيلي بي ادبي فيل درست كند به كودكان بي سرپرست بدهد تا بخورند و بعد برادر حميد آنها را به گردش ببرد.
ديگر توصيه نميكنم دوستان خوب من به عمو ققي راي دهيد تا هم در اين دنيا و هم آن دنيا رستگار شويد.
نوشته هاي يك سوپر سگ(فصل اول-عمو ققي دوست خوب بچه ها)


روزی از من پرسید : بزرگترین آرزویت چیست ؟
گفتم : تحقق یافتن آرزوی تو ….
اما افسوس …. هرگز ندانستم آرزوی او جدایی از من بود !


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۰:۳۱ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#19

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
تصویر کوچک شده


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۴۰ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#18

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 253
آفلاین
کفی جان...! اینم از پوسترهای تبلیغاتی به صورت ارزشی...!::

تصویر کوچک شده
-------------------------------------------
















تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط -رونان- در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۴ ۲۳:۵۲:۴۵

تصویر کوچک شده


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#17

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
_با سلام خدمت شما بینندگان عزیز...همونطور که می بینید با دوربین خبر ساز اومدیم تا از ستاد آقای ققی کیفسون گزارشی تهیه کنیم.
طبق خبرهایی که به ما رسیده این ستاد تا به امروز که حدود 12 ساعت از شروع گشایش ستاد ها می گذره خبرسازترین ستاد بوده...جمعیت زیادی رو که در جلوی در تجمع کردن و منتظرن تا ققی کاغذای دستشون رو امضا کنه مشاهده می کنید!

دوربین می چرخه و روی جمعیت زوم می کنه...ناگهان برآمدگی تپه مانندی به رنگ آبی جلوی دوربین میاد و رد می شه!
گزارشگر به لکنت میفته و با تته پته می گه :
_ ب...بالاخره س..ستاد ققی این بی...بیناموسی ها رو هم د...داره دیگه!

ملت : هرهرهرکرکرکر!!!(کپی رایت با مک بون چانگ!)

دوربین روی پنجره ساختمون ستاد زوم می کنه...ققی پراشو تیریپ رئیس جمهور مملکت توی هم کرده و به نشانه اتحاد روی سرش گرفته !

جلوی در عده ای ققی رو تشویق می کنن و براش دست تکون می دن...روی درخت جلوی ستاد هم عده ای تماشاگر نما دارن سنگ پرت می کنن و هی "پروانه نه قبلش"(همون کرم!) می ریزن!

گزارشگر به همراه دوربین به سمت جمعیت حرکت می کنه...ملت دارن همدیگه رو هل می دن و بعضا کارای دیگه هم می کنن!!!صدای فریاد های عمیق حاکی از درد از میون جمعیت شنیده می شه!

در پشت جمعیت جغدی به درخت تکیه داده و خیلی خونسرد داره نوکشو برق می اندازه و بعضا حرکات رزمی مخصوصی انجام می ده!

فیلمبردار و گزارشگر با سرعت به سمت جغد می رن!
جغد احساس خطر می کنه و سریع گارد می گیره و پراشو به نشانه "جرات دارید بیاید جلو" تکون می ده!!!

گزارشگر برای نشون دادن حسن نیتش دستاشو می بره بالا...
پاااااااااااق...دوربین میفته رو زمین
_صد دفعه گفتم این سیم میکروفونو بلندتر کن یا یه دونه بی سیمشو بخر!
_بابا پول نداریم آخه!از کجا بیاریم!

صدای ققی با بلندگو از پنجره ستاد شنیده می شه که می گه:
_به من رای بدید تا براتون دوربین دیجیتال و میکروفون بی سیم بخرم!!

فیلمبردار و گزارشگر اول نگاهی مملو از حس "ایول چه توهمی!" به ققی می کنن و بعد بند و باسطشونو جمع می کنن و به سمت هدویگ می رن که حالا دیگه از گارد گرفتن خسته شده و داره یوگا تمرین می کنه!

گ : سلام آقای جغد!
هدویگ : جغد عمته !
گ : جانم؟
هدویگ : کتک می خوای !؟
گ : خوب ببخشید...آقای نوک طلای یگانه رزمی کار جامعه جادوگری!حال شما خوبه؟
هدویگ : به لطف شما بله!
گ : چند وقتی بود که خبری نبود ازتون!!کجا بودید؟
هدویگ : ماه عسل!
گ : با کی؟!!
هدویگ : به زودی می فهمید...خودش میاد به این ستاد می فهمید کیه!
گ : نظرتون راجع به ققی و کاندید شدنش چیه؟
هدویگ : بزار رو کاغد نوشته بودمش...صبر کن...بزار بگردم.......آهان ایناهاش.
هدویگ کاغذی از جیبش در میاره و شروع می کنه به خوندن :
_ما جغدهای روستای علی آباد کتول از آقای احمدی نژاد...ببخشید اشتباه شد این نبود!...این نامه به رئیس جمهور ممکلت بود!...بزار ببینم...آهان اینیکی دیگه خودشه!
ققنوس را حمایت می کنیم...زیرا پرنده است...زیرا اسمش سینا است...زیرا رپر است...زیرا ققنوس است...زیرا اسمش سینا است...زیرا رپر است...Repeat(n)

گ : واقعا چه دلایل قانع کننده ای !
هدویگ : مثل اینکه واقعا کتک می خوای!

هدویگ دوباره گارد می گیره...گزارشگر رو به دوربین می کنه و می گه :
_خوب اینم از گزارش...تا گزارش بعدی با شما خداحافظی می کنیم!
................................




Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۳۴ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#16

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
- میخواستم ساعات شروع کودکستانتونو بدونم با توجه که گفتید ستادتون این بخش رو هم داره !

کودکستان شبانه روزیه شوق برادر حمید باعث شده تا صبح و شب تا آخر هفته بیدار بمونه و به این کودکستان خدمت کنه!!

2- میخواستم ببینم در بخش جانور شناسی چه حیواناتی رو مورد مطالعه قرار میدید ؟

بیشتر سگ ها رو اما خوب تمام مجودات جادویی رو میشه تحت بررسی قرار داد
3-
بعد این برنامه های مختلف این فشنتونم لطفا بگید ممنون میشم و اینکه از کی ها در پخش این برنامه استفاده میکنید .

فشنمون به علت زیبایی کار فقط حشوری باید خدمت سرژ تانکی بری پخش نمیشه!!

4- میخواستم ببینم نحوه این کار چگونه است که وقتی ما توسط سرژ تانکیان یه رای بدیم اونوقت تبدیل به یک فشن ماینکن میشیم ؟ ایا این کار عوارض جانبی هم دارد ؟

جمله رو اشتباه خوندی با دادن یک رای ، سرژ تانکی شما رو ماینکن می کنه

5- شما یه شعر گفتید خیلی زیبا بود میخواستم بدونم شاعر این شعر کی بیده . و اگر اطلاعتی دارید در موردش یه توضیح بدید

کدوم شعر فلاکت که مال قق بازیه شعارام هم مال خودمه!! بگو کدوم شعرو می گی

6- خیلی مایلم در مورد برنامه اولتون یعنی تقسیم کاربران به سه دسته جادوگران فشفشه ها و مشنگ ها اطلاعات کسب کنم مثلا :
1- این افراد چگونه تعیین میشوند ؟

تمام کسانی که همون اول وارد ایفای نقش می شن مشنگن!!...ارتقا پیدا می کنن می شن فشفشه و بعد می تونن جادوگر بشن

2- آیا اینکه هر کس چه نقشی دارد شامل امتیاز خاصی میباشد ؟
بله تو یه عده تاپیک های فقط جادوگرا می تونن پست بزنن!!(جز انجمن های سیاه و سفید که از کار وزارت جدان)

3- نقش این سه مورد در رول چیست ؟
جادوگرا فقط می تونن عضو دیوان عالی باشن...و جادوگرا تنها کسانی هستند که می تونن همه جا پست بزنن در نتیجه دو گروه پایین تر باید تلاش کنن که جادوگر شن

7- میخواستم نظر شما رو در مورد پست ارباب ولدی جیگریوس بدونم .

اربابتون مگه پستم می زنه!!...اگه پست اینجا رو می گی که جواب دادم نظرم مثبت بود سوال های خوبی پرسیده بود

8- آینده وزارت رو چگونه ارزیابی میکنید ؟

منظورت آینده روله دیگه!!...خوب بسیار مطلوب دیگه ممکن نیست اتفاقی مثل آفتابه سازی بیفته که پستای خوب اولش در اخر به گند کشیده شه!!

9- خیلی شعار زیبایی دارین اگر میشه این قسمت رو معنی کنید . من خیلی مایلم استدلال شما رو در همین یک جمله زیبا بدانم..
در کدام یک جمله زیبا برادر

----------------------------------------------------------------------------
- تضمینی وجود داره که شما توی فصل مدرسه ها هم وظایف خودتون رو به طور کامل انجام بدین؟

این یکی از مهمترین شرط های من برای رای دادنه!!


همون طور که سال پیش ملت دیدن من تو مدرسه ها فعالیتم بیشتره تا تو تابستون دیگه تضمینش با خودت من هستم تا روزی که جادوگران هست

نتونستم یه نفس بکشم یه رول بنویسم!!


در ضمن میشه خوب جای ماگل گذاشت فشفشه جادوگر مبتدی جادوگر حرفه ای اگه ملت ناراحت می شن


[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#15

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
ققنوس از همه لحاظ خوبه.اما اينكه كاربرا به سه قسمت تقسيم بشن اصلآ عادلانه نيست و فكر هم نمي كنم اين در دست شما باشه، اگر هم هست ناعادلانه است.همه دلشون را خوش كردن اومدن تو اين سايت جادوگر باشن بعد شما مي خواين موگل و فشفشه بكنيدشون.اين هدف اصلآ خوب نيست.:no:
ما اعتراض داريم،موگل نياز نداريم...


قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۲:۱۸ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#14

مك بون پشمالو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۳:۳۰ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۴۸
آخرین ورود:
۱۳:۱۳ سه شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۸
از پيش چو !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 198
آفلاین
دم ستاد ققي پر جك و جونوره ***‌ بووقيدن تو رول بره اون عين خوردن عسله !
بووقيدن = هر كس ميتونه يه جور تعبير كنه !

با عرض سلام !
اينجانب "مكبونپشمالوچانگويزليجردن" حمايت كم جانبه خودم از ققنوس رو اعلام مي كنم !!

علل:
1- ضايع بودن بقيه كانديداها به غير از دو تا كانديد اصلي ريون كلا … ققي و آوي !
2- حمايت از حيوانات اهلي و وحشي و غيره !
3- نميدونم چرا؟! ( مهم ترين دليل !! ) !


انشالله بزودي از آوريلم حمايت مي كنم !



تصویر کوچک شده

رون ويزلي !
___________________


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۵۷ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#13

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
- اه ... اینجا دیگه چه خراب شده ای بود این اومده پیدا کرده ... کت و شلوارم لجن خالص شد رفت ! بیچاره آنی جووون

دراکو از میان بوته های سه متری جنگلهای اطراف که پر از کثافت بود عبور کرده و بعد از حدود یک ساعت به یک خونه چوبی کهنه قدیمی که بالای آن نوشته شده بود " خفن گاه از نوع ققنوسی " رسیده بود .

خانه ای که گرد و خاک و تارهای عنکبوت سرتاسر خانه ای که به نظر در گذشته اشرافی بود رو فرا گرفته بود و روی پله های ورودی اون جای پنجه های زیادی دیده میشد .

- هی آقا کجا کجا ؟؟ دوست دارم به خدا !!
دراکو دور و بر خودش رو نگاه کرد اما خبری از هیچ موجود زنده ای نبود .
مجسمه دو ققنوس آبی رنگ در دو طرف پله های ورودی ساختمان شروع به صحبت کردند .
- کلمه رمز ؟
دراکو در حالی که کروات خودش رو درست میکرد دستی به سر و روی مجسمه کشید .
- بابا بیخیال ... رمز ممز کیلو چند ! من اومدم از معاون سابق یا بهتره بگم معاون اسبق وزير اسبق در مورد یه سری پرونده که گم شده سوال کنم ! خونش اینجاست دیگه ؟
دراکو نگاهی به جنگل اطراف انداخت که صدای زوزه های گرگها از دور دستها شنیده میشد .
دو مجسمه با هم : با چه کسی کار داريد جناب وزير !
دراکو : وزير اسبق هستم عزيزم ، دیگه وزیر نیستم ... با ققی کار دارم
- نداريم
- خوب با کفی
- نداريم !
- هووومکیوس ... بابا کفیه زن ققی ادرس اینجا رو داد ! گفت بگو با وزير اینده کار ...
- رمز وارد شده صحیح میباشد ... کلمه رمز " وزير اینده "
ناگهان بال سمت راست مجسمه سمت راست و بال سمت چپ مجسمه سمت چپی روبرويی ، به زير پای دراکو رفتند و با یک حرکت ناگهانی به سمت بالای برج پرواز کردند .
دراکو : هوووم ... چه تشکیلات جلبی راه انداخته این ققی ؛ کلمه رمز وزير اینده ؟!

- مکان وزير آینده اتاق 32 راهروی سمت راست ...
دراکو به سمت در نیمه بازی که نوری ضعیف از داخل اون خارج میشد حرکت کرد ؛ صدای گفتگوی چند نفر به گوش میرسید .

صدای فردی که لحن صحبتش شبیه صدای شوکت بود پرسید :
- ببینم اسی جکول به نظرت بهتر نیست بقیه کاندیدا رو ترور کنیم؟
صدایی خشن جواب داد : من با بقیه کاندیدا صحبت کردم ؛ قرار شد وسط راه انتخابات بکشن کنار ولی ...
- ولی چی ؟؟
- قربان این وزير اسبق گوشش خريدار نبود ؛ تنها کسی که قبول نکرد اون بود. باید نابودش کنیم تا قبل از شروع انتخابات اصلی ...
- بازم نرگس !! یعنی بازم دراکووو ؟!!

صدای ظريف : - هووو ... داری چی کار میکنی ؟
دراکو : هیس ؛ بذار ببینم چی میگن ...
دراکو چهار زانو روی زمین نشست و مشغول شنیدن گفتگوی اعضای خفن گاه شد .
- با تو هستما ... آقای وزير ، ایشون بدون اجازه فال گوش وایستادن .
دراکو نگاهی به پشت سر خودش انداخت و چهره کريچر رو مشاهده کرد که لنگی به دور کمرش بسته و هشتا بشقاب ذرت بو داده درون سینی قرار داده و در حال داد و بیداد کردنه .

ققی : به به جناب وزير اسبق ... مزين فرمودید ؛ با پاهای خودتون به اینجا اومدید تا از ادامه راه انصراف بدید ؟
دراکو به ارومی نگاهی به اعضای خفن گاه انداخت ؛ تمامی اعضا به نظر ققنوس و موجوداتی از اون نسل بودند که درجه خشانت بالای همگی از چهره هاشون مشخص بود .
- من یک بار بهت گفتم کنار نمیکشم ...

ققنوسی سیاه رنگ که یک چشمش کور بود و عینک دودی به چشم زده بود جلو اومد .
دراکو : جون مادرت ... من که چیزی نگفتم ؛ اومدم بپرسم پرونده ساخت اون استخر رایگان ساحره ها دست ققی هست یا نه .

ققنوس سیاه رنگ بند کفش دراکو رو با خشانت تمام گرفت و دراکو رو کشون کشون به داخل اتاق برد .
- نه جووون پرهای ققی ... جوون کفی کاکل زری ...
ققی : ولش کن ! جون کفیه رو قسم میدی ؟ من خودم حسابتو میرسم .

ققی به سمت دراکو رفت و با پرهاش محکم به گوش دراکو کوبید .
دراکو : آخه خره ... با پر سیلی میزنه آدم ؟ ببخشید یادم نبود ادم نیستی !
ققنوس سیاه رنگ با عصبانیت تمام عینک دودی خودش رو برداشت و از پشت میز بلند شد .
- نه ولش کن اسی جکول !

شاپالاخخخخخخخخخخخخ
دراکو روی زمین افتاده بود و صورتش پر از خون شده بود .
دراکو : نا ... نامرد لای پرات سوزن ته گرد وصل میکنی حالا ؟
ققی در حالی که لبخند شومی به لب داشت ادامه داد :
- خفه شو وزير اسبق ... همینایی که میبینی تو رو مجبور کردن از وزارت استعفا بدی و حالا این دفعه ...
ققی به سمت پنجره رفت و روی لبه پنجره پريد تا بتونه بیرون رو ببینه .
- حالا این دفعه این منم که وزير میشم !
دراکو با پشت دست خونهای صورتش رو پاک کرد
- دلم به حال مردم میسوزه که با این باند مخوف میخوای وزيرشون بشی .
اسی جکول با ناخن دراز پاش به چشم دراکو کوبید و با نوک خودش موهای ژل زده دراکو رو میکشید .
ققی : خوب گوشاتو باز دراکو ... باید تا فردا شب رسما از کاندید بودن خودت استعفا بدی وگرنه با همین گروه مخوف نابودت میکنیم ...

و بعد با سینی محکم به صورت دراکو کوبید .

کارگردان : استووووووووپ
تمام افراد در همون حال خشک شدند .
کارگردان : هی پسر ببین چقدر از خون دراکو مونده !
لحظه ای بعد درجه خونی بالای سر دراکو ایجاد شد که دورنش نوشته شده بود بود " %6 "
کارگردان : خوبه داره کم کم میمیره ... سکانس دوم رو شروع میکنیم ؛ سه ... دو ... یک !

همه چیز به حالت قبل برگشت .
اسی جکول : صدای چیه قربان ؟!
صداهای برخورد چیزی درون شومینه به گوش میرسید .
دراکو به سختی سرش رو بالا گرفت و از پشت قطرات خونی که از سر و روش میريخت به شومینه نگاه کرد .
چهره چهار نفر از درون شومینه وارد اتاق شد .

زورو ! رابین هود ! مرد عنکبوتی و آنیتا دست به سینه جلوی همه اعضای خفن گاه ایستاده بودند و چهره های هاج و واج اعضای خفن گاه رو نگاه میکردند .
زورو : هی عنکبوتی بريم سراغ اسی جکول !
اسی با دیدن شمشیر سه لبه زورو کل کرک و پرش ريخت .
رابین هود با یک حرکت تیرکمون خودش رو بالا گرفت و ققی رو از بالهاش روی دیوار آويزون کرد .

آنیتا با حرکات هلی کوپتری به سمت ققنوس سیفيدی که به نظر مونث به نظر میرسید حرکت کرد و کف پا به صورت ققنوس سفید رنگ کوبید .
ققی : سفید برفی رو کشتــــــــــــــــــــــــــــــــــن !! نامردا !! زن دوم من رو کشتید !!!!
آنیتا با یک تغییر جهت ، هلی کوپتری زنان به سمت ققی رفت و به زير چونه ققی کوبید .
آنیتا : دراکوووووووووووووو ... عزيزم !!
دراکو نگاهی به چهره ای آش و لاش اعضای خفن گاه انداخت که روی زمین ولو شده بودند ... زورو و رابین هود بعد از پایان ماموريت کلاه خودشون رو به نشونه احترام برداشتند و همگی سوار بر اسب زورو از در خارج شدند .
آنیتا : اوووه دراکو ... عزيزم حالت خوبه ؟ جاییت درد نمیکنه ؟
دراکو : حال من مهم نیست ... پرونده ساخت استخر ساحره ها از حال من مهمتره

THE LEVEL END
GAME OF DRACO & VEZARAT
PRODUCE 2023
LEVELING UP



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: ستاد انتخاباتی ققنوس
پیام زده شده در: ۲۱:۲۸ شنبه ۴ شهریور ۱۳۸۵
#12

چارلی ویزلی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۰ دوشنبه ۷ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۱:۰۶ پنجشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۲
از دوستان جانی مشکل توان بریدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 377
آفلاین
جناب ققی من این سوال رو دارم از کاندید ها می پرسم.
1- تضمینی وجود داره که شما توی فصل مدرسه ها هم وظایف خودتون رو به طور کامل انجام بدین؟
این یکی از مهمترین شرط های من برای رای دادنه!!


دلم تنگ شده برات
چون نیستی اینجا برام
من فرشته ی قصه گو تو بودی تو شبام

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.