_با سلام خدمت شما بینندگان عزیز...همونطور که می بینید با دوربین خبر ساز اومدیم تا از ستاد آقای ققی کیفسون گزارشی تهیه کنیم.
طبق خبرهایی که به ما رسیده این ستاد تا به امروز که حدود 12 ساعت از شروع گشایش ستاد ها می گذره خبرسازترین ستاد بوده...جمعیت زیادی رو که در جلوی در تجمع کردن و منتظرن تا ققی کاغذای دستشون رو امضا کنه مشاهده می کنید!
دوربین می چرخه و روی جمعیت زوم می کنه...ناگهان برآمدگی تپه مانندی به رنگ آبی جلوی دوربین میاد و رد می شه!
گزارشگر به لکنت میفته و با تته پته می گه :
_ ب...بالاخره س..ستاد ققی این بی...بیناموسی ها رو هم د...داره دیگه!
ملت : هرهرهرکرکرکر!!!(کپی رایت با مک بون چانگ!)
دوربین روی پنجره ساختمون ستاد زوم می کنه...ققی پراشو تیریپ رئیس جمهور مملکت توی هم کرده و به نشانه اتحاد روی سرش گرفته !
جلوی در عده ای ققی رو تشویق می کنن و براش دست تکون می دن...روی درخت جلوی ستاد هم عده ای تماشاگر نما دارن سنگ پرت می کنن و هی "پروانه نه قبلش"(همون کرم!) می ریزن!
گزارشگر به همراه دوربین به سمت جمعیت حرکت می کنه...ملت دارن همدیگه رو هل می دن و بعضا کارای دیگه هم می کنن!!!صدای فریاد های عمیق حاکی از درد از میون جمعیت شنیده می شه!
در پشت جمعیت جغدی به درخت تکیه داده و خیلی خونسرد داره نوکشو برق می اندازه و بعضا حرکات رزمی مخصوصی انجام می ده!
فیلمبردار و گزارشگر با سرعت به سمت جغد می رن!
جغد احساس خطر می کنه و سریع گارد می گیره و پراشو به نشانه "جرات دارید بیاید جلو" تکون می ده!!!
گزارشگر برای نشون دادن حسن نیتش دستاشو می بره بالا...
پاااااااااااق...دوربین میفته رو زمین
_صد دفعه گفتم این سیم میکروفونو بلندتر کن یا یه دونه بی سیمشو بخر!
_بابا پول نداریم آخه!از کجا بیاریم!
صدای ققی با بلندگو از پنجره ستاد شنیده می شه که می گه:
_به من رای بدید تا براتون دوربین دیجیتال و میکروفون بی سیم بخرم!!
فیلمبردار و گزارشگر اول نگاهی مملو از حس "ایول چه توهمی!" به ققی می کنن و بعد بند و باسطشونو جمع می کنن و به سمت هدویگ می رن که حالا دیگه از گارد گرفتن خسته شده و داره یوگا تمرین می کنه!
گ : سلام آقای جغد!
هدویگ : جغد عمته !
گ : جانم؟
هدویگ : کتک می خوای !؟
گ : خوب ببخشید...آقای نوک طلای یگانه رزمی کار جامعه جادوگری!حال شما خوبه؟
هدویگ : به لطف شما بله!
گ : چند وقتی بود که خبری نبود ازتون!!کجا بودید؟
هدویگ : ماه عسل!
گ : با کی؟!!
هدویگ : به زودی می فهمید...خودش میاد به این ستاد می فهمید کیه!
گ : نظرتون راجع به ققی و کاندید شدنش چیه؟
هدویگ : بزار رو کاغد نوشته بودمش...صبر کن...بزار بگردم.......آهان ایناهاش.
هدویگ کاغذی از جیبش در میاره و شروع می کنه به خوندن :
_ما جغدهای روستای علی آباد کتول از آقای احمدی نژاد...ببخشید اشتباه شد این نبود!...این نامه به رئیس جمهور ممکلت بود!...بزار ببینم...آهان اینیکی دیگه خودشه!
ققنوس را حمایت می کنیم...زیرا پرنده است...زیرا اسمش سینا است...زیرا رپر است...زیرا ققنوس است...زیرا اسمش سینا است...زیرا رپر است...Repeat(n)
گ : واقعا چه دلایل قانع کننده ای !
هدویگ : مثل اینکه واقعا کتک می خوای!
هدویگ دوباره گارد می گیره...گزارشگر رو به دوربین می کنه و می گه :
_خوب اینم از گزارش...تا گزارش بعدی با شما خداحافظی می کنیم!
................................