هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ یکشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۵
#12

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام

با اینکه دیر اومدم ولی پست دراکو رو ادامه میدم !!!

ققی و استر و زاخی یه مشورت سه ثانیه ای میکنن .
زاخی : هیئت علمی با سه رای مخالف این پیشنهاد رو رد میکنه !
دراکو که دیگه داشت گریش میگرفت گفت : ای خدا لعنتتون کنه که تو 5 ثانیه جلسه میزارید و بحث میکنید و رای صادر میکنید .
ققی :
استر :
زاخی

ققی که دید دراکو عکس العملی از خودش نشون نمیده گفت : تکلیف ما رو مشخص کن دراک جون میکشی کنار ؟
دراکو که از توضیح دادن ها خسته شده بود در یک کلمه گفت : نچ
ققی گفت : آهان اینطوری بهتره ! ، دراکو که تعجب کرده بود سرش رو بلند کرد و به ققی نگاهی انداخت . ققی نگاه شیطنت آمیزی به او کرد و دوباره سرش را از در بیرون برد و گفت : پس این سرژ کودوم ( !! ) گوریه ؟
یکی از اون ملت ته سالن گفت : الان میاد !
دراکو که قرمز شده بود با تمام توان فریاد زد : به جووووووون مامانم کاندید نشدم !
استر که داشت تجهیزات اتاق رو بررسی میکرد بدون توجه به حرف او گفت : به ما ربطی نداره کاندید شدی یا نه ! استعفا باید بدی !

=== بعد از 10 دقیقه ===
ققی در حالی که ریش تراش رو در دست راستش گرفته بود ، داد زد : زاخی بیا اینو بگیر ، سرش زیاد تکون میده میخوام براش مدل درهم بزنم ( خورد ) !
دراکو برای هزارمین بار پیاپی فریاد زد من کاندید نشدم ! به خدا نشدم به جون کفیه نشدم !
ققی که غیرتش بالا زده بود گفت : ای بی ناموس
زاخاریاس که مانع از تکان دادن سر او شده بود گفت : بزن داداش !
دراکو که از نفهمی اون سه تا در عجب بود گفت : باشه ، چون ازم خواستید استعفا میدم !
استرجس که بالاخره از کف تجهیزات بیرون اومده بود یکی از برگه های ملاحظات تخت بیمار رو کند و خودکار کنارش رو بلند کرده و گفت : بیا بنویس !

بالاخره ...



جالب نشد ببخشید !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#11

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
صصزارت زورت زيرت ! ( صدای شکسته شدن وسایل اتاق )

ققی دورتادور چشم استر رو با نوک خودش زخمی کرده اما هنوز نتونسته به هدف بزنه ... استر هم مشغول کندن پرهای ققیه .

زاخی : کییییی بود منو شوت کرد بیرون ؟ نامرداااااااا

هووووووووشت
زاخی هم شیرجه میزنه روی ققی و استر !
دراکو مثل پیرمردهای فسیل شده افسردگی گرفته و به ملت خیره شده که دماغهاشون رو چسبوندن به شیشه و از بیرون اتاق سی سی یو دعوا رو نگاه میکنن .

- من معاون وزير بودم ... پس باید به خاطر من بکشه کنار !
- خوب خره منم معاون وزير بودم ؛ تازه زودتر از تو معاون شده بودم
- منم رييس ازکابان بودم پس باید به خاطر من بکشه کنار

استر و ققی :
- تو اصلا چی میگی این وسط ؟ ما دو تا معاون بودیم و حق داريم بگیم بکشه کنار
زاخی : ها ؟ خوب چیزه ... اصلا ببینم این دراک گفته میکشه کنار که شما داريد سر بقیه چیزاش دعوا میکنید ؟

دراکو : بابا من کاندید نیستم !! چرا نمیفهمید

سه تفنگدار بدون اینکه به حرف وزير گوش بدن در حال اختلاط هستن .
استر دستشو میذاره پشت کمرش و شروع میکنه به قدم زدن .
- خوب اصولا باید اول این وزير رو مجبور کنیم که تصمیم بگیره بره کنار و بعد دعواهامون رو شروع کنیم که به نفع کی باشه .

ققی : چرا به مخ پووک من نرسیده بود ؟

پس بیاید سه نفره با هم متحد بشیم تا مجبورش کنیم بکشه کنار.

ققی و استر و زاخی لبخند شیطانی میزنن و به دراک که روی زمین ولو شده نزدیک میشن .
- خوب ويزير میکشی کنار یا اینکه ...

دراکو : آنی جووون کجایییییی ؟! آخه الان وقت سفر رفتن بود ؟ بیا منو از دست این زبون نفهما نجات بده .

دلینگ ( صدای ظاهر شدن چراغ بالای سر استر )
- فهمیدم ... باید از موهاش شروع کنیم !! همیشه به موهای تیفوسیش حساسیت داشت .

دراکو : جووووون کفیه این یه قلمو بیخیال شو !!

استر به سمت در خروجی اتاق میره و وقتی بازش میکنه ملت ولو میشن رو زمین !
- زود سرژ رو خبر کنید ... بگید ريش تراشش رو بیاره !
دراکو : هر چی بگید گوش میدم اما موهامو ازم نگیريد

ققی و استر و زاخی یه مشورت سه ثانیه ای میکنن .
زاخی : هیئت علمی با سه رای مخالف این پیشنهاد رو رد میکنه !



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#10

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
ققی زاخی رو با خودش می بره و یه صحبت اساسی باهاش می کنه و زاخی با نگاه مشکوک به بلیز نگاه می کنه و در یه حرکت هیجان انگیز هر سه کاندید به طرف بلیز حمله می برن!!...
دراکو:
ققی و زاخی و استر بلیز رو می برن پشت یکی از این دیوار پارچه ای ها که سایه از پشتش معلومه و وزیر می بینه که دوتا بال رو گلوی بلیزه و گردن بلیز رو چسبیده...
اونور دیوار بلیز داره خفه میشه!!
ققی:آخه بوقی مگه تو کاندیدی انقدر پاچه خواری وزیر رو می کنی
بلیز:خخخخوووخووهههوهوه...
استر:چی گفت؟!
زاخی:زبان اصلی بود!!
کارگردان:نگران نباشین ما خودمون بعدا زیر زیر نویس فارسی می ذاریم!!ادامه بدین...
ققی:من با تو چیکار کنم...بوقی!!

و انقدر گلوی بلیز رو فشار میده که بلیز سیاه میشه و میفته...
بلیز:خخوووخه...

کارگردان:عجب صحنه قشنگی بود...!!عالی بود...
ققی:بلیز پاشو صحنه تموم شد...

"بلیز دیگه تکون نمی خورد"

دراکو:نه این قرار بود فیلم باشه شما معاون دوست داشتنی منو کشتین

استر سریع به طرف وزیر می ره تا اونو یه مشت و مال حسابی بده که 4 تا حرکت کارته می زنه تو کتف وزیر و کتف وزیر خورد خمیر می شه...

زاخی:برو کنار باید خودم ماساژش بدم...
ققی که از دست زاخی حرصش گرفته بود یه لگد به پنجه های خوش قد و بالاش می کوبه به زاخی و زاخی باهمون حالت از شیشه شوت میشه بیرون
و جاش توی شیشه یه رد آدم می مونه...
و ققی دوباره می ره طرف استر که سر رای دراکو باهاش درگیر بشه


ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۱۲:۱۳:۳۱

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۱۱:۰۵ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#9

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۵:۱۳ سه شنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۲
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
نیم ساعت بعد !

- آیییی ... آیییی.... ای خدا قلبم ... ای مردم وزیرتون گور به گور شد ... آیی ... ناکام شدم !
این صدا از سوی همان وزیر مردمی اسبق بود که به هوا بلند میشد . یکی از شفادهنده ها که مشغول گرفتن خون از دراکو بود گفت :
- باید خیلی استراحت کنی وگرنه از دست میری !
ناگهان دراکو قاطی کرد و نعره زد :
- مگه این دو تا جونور میزارن من استراحت کنم !
.. بلافاصله دوربین چرخید و روی زمین زوم کرد ... ! استرجس و ققی روی زمین بر روی هم افتاده بودند و مشغول مبارزه بودند و هی روی هم قلط میزدند یه بار استر روی ققی میامد دوباره ققی روی استر میامد .
استر در حالی که دو دستی منقار ققی رو گرفته بود :
- دراکو به نفعه من میره کنار فهمیدی !
- راست میگی نوکمو ول کن بهت بگم ! بغ بغ بغوووو !
دراکو : بلیز کجایی منو از دست این دو تا خلاص کنی !
- اهم اهم اهم دست به آب میباشم الان دردست رس نیستم
دراکو
در همون لحظه استر ققی میرن روی سرم دراکو و سرم رو از جا میکنن !
دراکو
سپس هر دو روی تخت دراکو و همچنین روی دراکو روی هم می افتن و شروع میکنن به کتک کاری ! تا اینکه دراکو با تخت بر میگرده !
دراکو در حالی که سرش به زمین خورده و گیچ میره نعره میزنه :
- آخه مگه شما عقل تو کلتون نیست ؟
ققی و استر : ببخشید
در همون لحظه در های بیمارستان باز میشه و زاخی با کت و شلواری خوش دوخت همراه با یک شاخه گل وارد میشه و یکراست میره سمت تخت دراکو !
زاخی : به به وزیر سابق خودم ! ماچ ماچ ماچ ! خوبی جیگر !
دراکو : چی بگم والا ...
و در حالی که به ققی و استر اشاره میکنه :
- مگه این دو تا میزارن یه لحظه خوب باشم . همه بدنم درد میکنه !
زاخی : خوب چرا به من نگفتی !
زاخی دوبار دستاشو میزنه به هم بلافاصله در باز میشه و نورممد و جاسم میپرن تو و شروع میکنن به ماساژ دادن دراکو !
دراکو
ققی و استر نگاهی به هم میکنند بدین شکال=>
زاخی در حالی که یکی از پاهای دراکو رو گرفته بالا و داره پاچشو میخارونه :
- ای تمام درد و بلات رو سر من خراب شه ! کی تو رو به این روز انداخته ! آخییییییی . بیچاره وزیر من !
ناگهان چهره زاخی متغیر میشه .
زاخی : راستی شنیدم میخوای به نفع یکی از کاندیدها بکشی کنار !
دراکو : راستش ..... ( در همین حالت احساس میکنه ماساژ ها چند برابر شده ) خوب فکر میکنم که تو ......
در همون لحظه استر : اهم اهم اهم
ققی میپره وسط : زاخی جیگر یه لحظه بیا این پشت اتاق من با شما کار دارم !
زاخی : نه من نمیتونم یه لحظه وزیر رو تنها بزارم
ققی : میای یا ...... !
قبل از اینکه زاخی بخواد تصمیم بگیره بال های قدرتمند ققی او رو از جا میکنه ....!!!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۱۱:۲۷:۰۰



Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۸:۳۸ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#8

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
همینطور که ملت روی هوا بودن تیریپ اون معتاده که سقوط می کرده به پنجره های بیمارستان نگاه می کردن که مثل گذر عمر از جلوی چشمشون می گذشتن...
آنی مونی داشت با ولع کمپوتشو می خورد....سقووووووووووووووووووووط...گیلدی رو تخت داشت هی تکون می خورد...یه دست از زیر ملحفه تخت گیلدی بیرون زده بود!!!...سقووووووووووووووووووووووووووووط...ولدی و آلبوس کنار هم بستری شده بودن داشتن عاشقانه همدیگه رو نگاه می کردن...سقوووووووووووووووووووووط...بووووووووووووم...ملت همه خوردن زمین.

کارگردان : کات !! زیادی معنا گرا شد این پلان...دوباره سقوطو می گیریم.
ملت : چی چی دوباره می گیریم بابا؟استخونامون تمام خورد شدن!
کارگردان همین که گفتم!دوباره می گیریم!
ملت : اصلا ما سقوط نمی کنیم !!!
کارگردان : ای بابا ! باشه چاره ای نیست!از صحنه قبل از بیهوش شدن دراکو می گیریم و شما سقوط نمی کنید...صدا دوربین حرکت.

ققی برای دراکو دست تکون می ده...دراکو هم برا ققی دست تکون می ده و یه بوس تو خشاب دستش می زاره و برای ققی شلیک می کنه...استرجس که این صحنه رو می بینه عصبانی می شه و دم ققی رو می کشه و چند تا از پراشو می کنه بعدم دمشو ول می کنه و سقوط می کنه!
_بغ بغ بغووووو!
ققی با سرعت نور به سمت بالا پرواز می کنه و از جو خارج می شه!!!بعد به دلیل اصطکاک زیاد پودر می شه و خاکستراش دوباره به سمت زمین بر می گردن.


بووووووووووووووووووووووووووم...ملت همه می خورن و زمین...پا می شن خودشونو می تکونن و یه نگاه خشانت بار به کارگردان می کنن!
کارگردان: نمایشنامه فی البداهه است!تقصیر من نیست!
فنگ : این فی البداهه یعنی چی ؟
کارگردان : یعنی..
استرجس وسط حرف کارگردان می پره.
استرجس :اون بالا رو نگاه کنید!

توده بزرگ و خاکستری رنگی داشت به آرومی پایین میومد و رو سر ملت می ریخت...




Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۷:۱۴ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#7

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
دراكو:آي قلبم...آي....
اون از پشت ميفته روي يك عدد چنگال.....
_آي...
اون دوباره صاف واي ميسه و ميگه:
وايسين بابا!!!
اون چنگال رو از توي ميز در مياره و دوباره ميگه:آي قلبم
و ولو ميشه روي ميز....
ملت:آي هوار ... آي داد...وزير از دست رفت...
همه ميريزن سر دراكو م ميگن:
وزير جون....
يكي:آقا براي شاد شدن روح آن عزيز از دست رفته جمعيا يك صلوات و يك فاتحه
اسي ققي رو در آغوش ميكشه و ميگه:
ديدي بي دراكو شديم
كريچر:در اين سايت هيچ گونه مرگي نبايد وجود داشته باشه...بلندش كنيد ببريمش سنت مانگو....
ملت ميرن دراكو رو بلند كنن.... انقدر در هم بود دراكو از پنجره پرت شد بيرون...
بالاخره بعد از اينكه دست و پاي وزير به طور واقعي شيكست اونو به بيمارستان رسوندند....
البته به صورتي كه تمام صورت و دست و پاش باند پيچي شده بود
ملت دم در بيمارستان ايستاده اند و دراكو اون بالاست....
استر در ذهن خودش:بايد برم از وزير رايم رو بگيرم....
ققي:بايد برم از وزير رايم رو بگيرم...

دربون بيمارستان وزير:
ممنوع ملاقات هستش!!!
ولي وقتي به بالاي سرش نگاه كرد ديد ملت روي هوان...ققي داره پرواز ميكنه ... استرجس پاشو گرفته....ملتم پاي استر رو گرفتن....
ققي مياد كنار پنجره ي وزير و دستي تكون ميده و ميگه:
وزير جون چطوري؟؟؟
دراكو تا چشمش به ققي ميفته ميگه:
خداحافظ...
و از هوش ميره....ققي هم تا ميبينه وزير از هوش رفت سقوط ميكنه
ملت:آي.....واي....

ادامه دارد....


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۲:۵۵ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#6

فایرنزold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۰۵ یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۱
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 253
آفلاین
ملت حاضر در صحنه:هیوم...؟!
دراک:هیوم...! آره دیگه...!من نمی خوام وزیر شم...البته و صد البته که به نفعه هیشکی بکشم کنار...!
بلافاصله ققی:دراک...! ای عزیز دل کفتر...تو نمی خوای وزیر شی مرض داری مگه به نفع من کنار نمی ری...؟
استر:نه دراک...خوب...اگه دوست نداری وزیر شی که کسی مجبورت نکرده...ای آلبالو...ای گیلاس...بیا وزیر شو...!حمایتت می کنیم...به نفع من می ری کنار حالا؟!
دراک با شطنت نگاهی به هر دوی وانا می‌کنه، بعد می‌گه: نه خیرم...اصلا...! من سر جام می مونم...
ققی: آخه دراک...یه کم انصاف بده...!خودت نمی خوای وزی ر شی اون وقت نمی زاری معاون ارشدت هم بشه...؟نامرد تمام عیار...برو دیگه نمی خوامت...!
و به حالت قهر صورتش رو برمی‌گردونه...استر هم از فرصت استفاده می کنه و: ای وزیر دراکو...تو رو خدا سر کارمون نزار...بده رای رو بریم دیگه...!حالا دل یه ملت گریفی به این خوشه که من واسه شون افتخارم...خواهش...باشه عمو...؟
دراکو از کوره در می ره وفریاد می زنه: نـــــــه...! برید بیرون از ستاد من...زووووود...
شق...شپلخ...گرومپ...بوووم...!سر و صداهای فراوان ناشی از فشارات عصبی وارده بر دراکو ب گوش می رسه...
دراکو فریاد می زنه:بلیــــــز..بیا این جونورو با این لشکر بنداز بیرون...!
بلافاصله کریچ روی زمین صاف می شه و بلیز از روش گذشته، خودش رو به اتاق می رسونه...
بلیز سر در گم:وزیر جون آرامشت رو حفظ کن...!
دراک: دست از سر من برداریــــــــــــــــــــــــن...!
بعد یهو دستش رو می ذاره روی قلبش، روی زمین زانو می زنه، و با صدایی خفه می گه:آآآخ...قلبم...!


تصویر کوچک شده


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی ( رول پلینگ انتخابات )
پیام زده شده در: ۱:۳۹ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#5

هوكيold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۳ سه شنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۹
از مغازه‌ي لوازم جادوي سياه هوكي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 269
آفلاین
دراکو: هی میگم چیزی نگم...
ققی: آره همون بهتره
استر: نه ققی، اون بهتر نیست، تو باید بکشی کنار.
صدایی فرگیخته(هنگیخته؟): نه... اصلا ققی باید بکشه کنار، دراگو هم که خیلی پررو میشه یهو دو بار وزیر شه، استرجس هم که گریفیه، وزیر باید از ریون باشه ولی نباید نژادپرستی تو تایید کاندیدا ها و اینا باشه، یعنی فرقه و اینا نداریم... ولی استرجس باید بکشه کنار به نفع من
همه با هم در کنار هم: به نفع کی؟
صدای فرهنگیخته: به نفع من دیگه... منم خوب فرم پر کردم باید وزیر شم
فنگ: نه بابا اون که-
دراکو: اصلا کی این سگ رو راه داده این جا؟
و تکه ای از چشم ققی رو که افتاده بود رو زمین بر میداره می ندازه اون دور دورا و میگه: برو اونو بیار سگ. ما داریم بحث جدی می کنیم.
فنگ: نه من سگ باهوشیم... نمی رم بیارمش، می بینی که رول هم می نویسم تازه
ققی: آره سگ خوبیه، بارای من رو هم می بره... داشتیم بحث می کردیم، ها... کریچ، اونی که تو خودت فرم رو پر کردی اون مثال بودش.
کریچ: نه، من باید وزیر بشم، بعدش که حسابی پول دار شدم می رم فرهنگستان فرهنگی میشم. یه دست لباس خوب هم می گیرم.
استر: آره آره.. خوبه، ولی اگه کفی و دراکو بکشن کنار اون وقت من وزیر میشم اون بهتر میشه، می رم یه کم امتیاز واسه گریف میخرم.
دراکو: بابا، جریان اصلا اون طوری که فکر می کنین نیستش، من که نمی خوام وزیر شم...


به سراغ من اگر می آیید، نرم و اهسته بیایید، مبادا که ترک بردارد، چینی نازک تنهایی من...


Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی
پیام زده شده در: ۱:۱۱ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#4

فنگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
از ساختمان مركزي حذب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 147
آفلاین
اخ تف
_اين پاچه ي كيه تو دهنه منه.
ولم كن نفس كش بزار بزنمش.
استرجس چوبدستيشو در مياره ميكنه تو چشم ققي.
ققي نوكشو مينزه تو چشم دراكو فنگ زوزه ميكشه.
كات كات
عالي بود ميريم پلان بعدي رو بگيريم.
دراكو با چشمي كه زيرش بادمجون در اومده ميز وزارت رو بغل كرده
استرجس و بچه هاي گريف اونورتر رو زمين افتادن و ققي و بچه هاي حذب هم روي استرجس و بچه هاي گريف افتادن.
دراكو به زور بلند ميشه :از جون من چي ميخوايد وزارت ماله منه من وزارتخونه ام وزارتخونه هم منه هم من وزارتخونه هم وزارتخونه من.
كفي:دراكو جان اين مسيله مسالمت آميز هم حل ميشه ببين تا حالا خودتو تو آينه ديدي؟تو پير شدي پات لبه گوره ديگه بايد ميدون رو براي جوونايي مثل من خالي كني البته من منظورم كس خاصي نيست.
استرجس به زور خودشو از زير كفي بيرون ميكشه:صبر كنيد وزارت صلح آميز حق همه مردم جادوگره نه تنها من بلكه خود من بايد وزير بشم.
ققي:يالا به نفع من بكش كنار.
استرجس:به نفع من بكش كنار آفرين پسر خوب.
ناگهان در ستاد با صداي بلندي باز شد ملت همه به در نگاه كردن ولي چيزي نديدن تا سرشون رو پايين گرفتن و موجود مفلوك و ريزي رو ديدن كه از در وارد شد.
كريچر:سلام من مامور كنترل صحت و سلامت ستادهاي انتخاباتي هستم 22 سالمه از تهران مجردم اگه خانم مهربان و خوبي پيدا ميشه پي ام بده لطفا.
كفي:استر من يه اپيليسيون ثانيه از تو زودتر معاون شدم پس من بايد وزير بشم
استرجس:نه تو بايد به نفع من كنار بكشي من معاون نمونه تري بودم.
دراكو:همتون ساكت بشيد...



Re: ستاد انتخاباتی دراکو مالفوی
پیام زده شده در: ۰:۲۲ یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۵
#3

کارآگاه ققنوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۲۶ سه شنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۴۳:۱۴ شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲
از در کنار دمبول
گروه:
کاربران عضو
پیام: 911
آفلاین
دراکو با سرعت تمام بر می گرده تو ستادش تا وسایلش رو مرتب کنه...
که صداهایی مشکوک در اون نزدیکی توجه اونو به خودش جلب می کنه...
ناگهان استرجس و عده ای گیرفی در حالی که چوب تو دستشونه وارد ستاد می شن
دراکو که پشتش بود تا میاد به خودش بجنبه یکی از گیرفی ها یه ضربه به کمرش می زنه و بقیه هم شروع می کنن به کتک زدن دراکو...
دراکو:واااااااای...آخ چی از جون من می خواین...
بور بچ گریف:بگو بگو که به نفع استرجس کنار می کشی...بوم
وزیر:آخ...بابا شما خبر ندارین صبر کنین توضیح می دم...
بوم...
در همین حن ققی و برو بچ حذبم از پشت می یان تا این مهره سوخته وزارت رو بزنن
برو بچ حذب:سوخته!!...بی مصرف...
بوم...
کی گفت کاندید شی...همین الان با اینکه یه دونه هم رای نمیاری باید به نفع ققی بکشی کنار...

و درگیری ها از دراکو به گیرفی ها می ره و گریفی ها حذبی ها رو می زنن در این بین یه چند ضربه ای هم برای اینکه دراکو بکشه کنار بهش می خوره!!...


ویرایش شده توسط ققنوس در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۵ ۰:۳۶:۵۱

[size=large][color=FF0099]كتاب خاطرات من از ققنوس:[/colo







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.