هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۰:۲۶ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

توماس جانسونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۲ سه شنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۷:۲۱ چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۵
از قصر كرنوال
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 332
آفلاین
باز هم یدونه از این میتینگ های ورزشی و گزارش های ارزشی من

طبق معمول یه ربع تا بیست دقیقه بعد از شروع میتینگ رسیدم بوق.
اونجا با برخورد های خشن تعداد کثیری از دوستان مواجه شدم که منو خورد و سر شکسته کردن

اونجا طی اعمالی هنری و قشنگ چکش های زیادی رو طراحی کرد که با استقبال وحشتناک و شدیدی از سوی مدیران مواجه شدم... (استقبال مدیران: )

بعد خوردن غذا و یه عالمه حرف زدن و جلسه و اینا پاشدیم رفتیم پارک ملت.تازه میتینگه اونجا شروع شد.

در راه تعدادی از کابینه وزیر اسبق(من و استر و خود وزیر اسبق) با هم گروهکی رو تشکیل دادن و تا خود پارک ملت یه بند صحبت کردند و به طرزی جو گیزر شدند که از بقیه جلو افتادند و با درخواست هایی از جای جای میتینگ مواجه شدند که وایسیم.

همینطوری رفتیم و رفتیم تا به تپه رسیدیم.شیبش مثه کوهای این دهستانی بود که هایدی توش زندگی میکرد
تپش خدایی خیلی قشنگ بود...توش بی ناموسی موج میزد

بالاش صاف و مسطح بود و یهو شیب در می آورد و میرفت پایین.
خلاصه رفتیم نشتیم و دیدیم تک درختی خسته با میوه های نارنجی اونجا نشسته

شروع کردیم لختش کردیم
یک مدیر بسیار ارزشی شروع به صحبت کرد اما تا اولین کلماتش رو میگفت موجی از میوه های نارنجی به طرفش پرتاب میشد.خلاصه کم کم این پرتاب ها کاهش پیدا کرد اما طولی نکشید که جنگی به سبک انسان های اولیه ای که در جنگ صلیبی باشن شروع شد.

استر هم دائم به من فحاشی میکرد که نشونه گیری بدی دارم.
در همین گیر و دار حادل کبیر یه درخت دیگه بهمون نشون داد که میوه های سنگین تری داشت و همشون هم سبز بودند که البته یه بر آمدگی هایی هم داشتن،عین گرز بود...جون میداد واسه ساختن یه چکش

در این بین من نمیدونم از کی یه ترکه گرفتم و مث همر تکونش دادم.
بعد دامبل ازمون پول زورکی گرفت که بره یه چیزی بخره که نمیدونم چی بود پولشو به اسم شیر موز و پسته گرفتن ولی بهمون بستی دادن که یدونه از قستماش موزی بود ولی خاصیت موز نداشت

بعد از اون ملت ارزشی شروع کردند به انجام تفریحات سالم و برگذاری المپیک جادوگران در رشته های تیر اندازی به لیوان بستنی با میوه قرمز و انجام فوتبال و اینا

در نهایت ملت ارزشی متفرق شدند و اره و اینا و چند صد میلیون بار با هم خداحافظی کردن

نکات جالب:

1- هگر دلگیر از تومی
2- امپراطور جیگردوست هر روز جیگر تر میشه
3- عمو کالین همچنان مارو ارشاد نمود(مارو نه ولی در هر حال ما هم شنیدیم)
4- مونالیزای خارجی
5- جرج ویزلی خیلی بچه باحالیه...جدا باحاله
6- صندوق امانات رودولف و دوستان
7- هگر و جرج عزیزو معتل کردم...ممنونم ازشون و معذرت میخوام
8- بسه چقدر نکته میگم...
9- همون هشت تا


کاهنان مصری سه هزار سال قبل از میلاد این کتیبه قدرت و قهرمانی را پیدا کردند و برای آن محافظانی گذاشتند.تا 3 سال پیش کسی آخرین محافظ ر�


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۳:۳۴ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

جرج ویزلیold2


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۲ پنجشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۰:۳۶ جمعه ۴ آذر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 94
آفلاین
سلام.من اول بگم که اولین بار بود که در میتینگ جادوگران شرکت میکردم.
من به دلیله اغفال شدن از سوی یکی از دوستانم (البته خارج از جادوگران)
که به من گفت اگه 12 هم راه بیفتی با این ترافیک 2/30 اونجائی ساعت 12
حرکت کردم و 12/30 بوف بودم! اولین نفری که در بوف حاضر بود در واقع خودم.
خلاصه دوستان یواش یواش امدند که با اولین ارزشی ای که برخورد کردم
اناکین پاچه خواره دستمال یزدی پا در رکاب لرد بود که البته با هم برخورد خوبی داشتیم.بعد هم البوس و هگر عزیز امدند و غذا را خوردیم و به سمت محل برگذاری میتینگ یا در واقع محل برگذاری مراسم زالزالک زنون روانه شدیم.در راه من پشته ارباب لرد ولدمورت کبیر بودم و چند بار وسوسه شدم که پا روی بند کفشش که باز بود بکذارم که البته به خاطره ترس از طلسم بلاکیوس این کا رو نکردم.
رسیدیم به مرتفع ترین نقطه پارک و من در اقدامی دوستانه هگر عزیز را در اغوش اسلام گرفتم تا به خواسته دیرینه اش برسه!و البوس خواست نطق در کنه از خودش که با لطفه یکسری از برادران ارزشی من کل اجمعین قضیه کنسل شد!
بعد از گرفتن عکس بچه ها مشغول صحبت با هم شدند و من هم سرگرم شناختن بیشتر دوستان بودم که بگم شاید بد نباشه:
توماس جانسون و استرجس:انسانهائی فقط یک کلمه بگم:خوب
لرد بلرویچ:انسانی در یک کلام با حال و بذله گو.
لرد ولدمورت:انسانی متواضع همراه با اطلاعات.
کریچر:انسانی فهیم و با اطلاعات
امپراطور جگریوس:مانند وصفی که از ایشون شنیده بودم بشاش و خنده رو!هاگرید:گل پسر!و بقیه دوستان که همه گل و بلبل و سنبل بودند.
بعد از کمی صحبت و زالزالک زنون!عده کثیری از جادوگران در اقدامی که در راستای اخوت بیشتر با مشنگها تعبیر میشه به جای کوئیدیچ اقدام به بازی ای به نام توپ بدو بقیه بدو یا بقیه بدو توپ بدو یا فوتبال کردند.
من هم جزو معدود جمع تماشگران بودم نه تماشاگر نماها!
یه چیزه دیگه هم بگم و تمام ببخشید 2 تا چیزه دیگه:
1-در اقدامی متحیر العقول بچه ها شرط گذاشتند که اگر کسی از بالای تپه
خودشو قل بده پائین 2 هزار تومان جایزه میگیره که البته هیچ کس اینکارو نکرد من هم خواستم در اقدامی انتحاری داوطلب بشم که ترسیدم خودم در این راه بمیرم و این سرمایه بسیار بسیار عظیم به وارثانم برسه!
2-در کل میتینگ خوبی بود برای من چون تونستم با دوستان عزیزم در جادوگران بیشتر اشنا بشم خلاصه خدا نصیب کنه!
والسلام یه ارزو برای جادوگران:دنیا به کام!



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۳:۰۳ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
ساعت دوزاده و بیست و پنج دقیقه به مقصد میتینگ بوق ظفر ، پاشنه ها رو بالا کشیدیم و راه افتادیم !

در راه با شخصی ارزشی ماروولو نام برخورد کردم و طی صحبت هایی که شد ، قرار بر پیچوندن یک شخص گذاشته شد !

بسیار صحبت ها در مورد اون شخص ارزشی شد و نقشه ها کاملا هماهنگ شد تا جلوی چشم خودش بپیچونیمش !

خیلی جالب بود این جا که ما جلوش وایساده بودیم و منتظر بود تا ما برسیم سر قرار !

وقتی دیدیم این آنی مونی کلا حال میده واسه پیچوندن ، کاملا دورش زدیم و با نقشه ای زیرکانه خودمون رو با وسیله ی نقلیه ی ماگلی به میدان ونک رسوندیم که باعث زود رسیدن به میتینگ و در نتیجه علافی بیشتر از حد انتظار شد !

ساعت حدود یک به محل میتینگ رسیدیم و با دو چهره ی جدید آشنا شدیم !
یکی شون شبیه آبر میزد !
اون یکی هم مشخص نشد آخرش کیه !!!

مدیریت بوق میتینگ ، دقیقا ده دقیقه قبل از زمان اعلام شده اومده بود در حالی که همه ی آدمای میتینگ ندیده ، از 45 دقیقه قبلش اون جا بودن !!

مدتی شلوغ شد و قاطی شد و بزن بزن و صحبت ها گل گرفته بود و صداها بالا بود !

از طرف مدیریت رستوران به ما به طور خیلی مودبانه ای تذکر دادن خفه شیم !

نکته ی قابل توجه در این قسمت ، اشاره ی بیش از حد کریچر به من بود که اصرار داشت من رو ساکت کنه !!
اصلا نگاه نکرد کی حرف میزنه ! فقط آیدین از دهنش در میومد !!

البته آخر میتینگ گفت که من اشاره می کردم بچه ها رو با قدرتت ساکت کنی ! که به ظاهر من خر شدم !

بعد از مدتی سکوت و بی حالی و بی هدفی ، بلر از در وارد شد و شادی رو با خودش آورد

به علت خواب آلودگی یادم نیست ، ولی یه ساعتی بود از رستوران خارج شدیم و به دنباله یه مشت آدم بی کار که زود تر از ما رفته بودن رفتیم !

نکته ی قابل توجه در این قسمت ، پیاده روی از بوق تا پارک ملت بود که به شکلی نمادین ، مثل یه تظاهرات ضد مدیریتی انجام شد و بسیار حال داد !

در راه صحبت هایی خصوصی در مورد افراد مختلف از جمله هاگر انجام شد که کشف حقیقت باعث تعجب من یکی که شده بود ! البته چندان دور از انتظار نبود !!

به پارک ملت رسیدیم و چون کسی نمی دونست کجا باید بریم من به عنوان راهنمای ملت از سمت وزارت انتخاب شدم و همین طوری که داشتم واسه خودم راه می رفتم دیدم پشت سر من ، همه دارن میان !!

خیلی جالب ترش اون جا بود که هر جا مسیرم رو عوض کردم ، اینا هم پشت سرم بودن !!

پس از تلاش های فراوون ، به جمعیت ارزشی مستقر در چن رسیدیم و دوستان کاملا اشاره کردن که با اون میوه های خوشرنگ چه ارزشی بازی ها که در نیاوردیم !

مقداری چمن کوتاه شد و اون درخت ، نسبت به نیم ساعت پیشش لخت شده بود ! به درخت هم رحم نکردیم !

ارزشی بازی ها تمومی نداشت تا با پرتاب چمن به سمت هم و درک این موضوع که داریم از حدمون فراتر میریم ، من یکی که ساکت شدم !

مدیریت میتینگ ، همچون گذشته عبارت زیبای « در راستای جهش های عمده ی سایت ... » رو بیان کرد که با استقبال بیش از حد ملت و پذیرایی از ایشون با اون میوه ها ، خودش فهمید ساکت باشه مفید تره و به جاش عکس گرفت !

مدتی بعد دامبل از ما زورگیری کرد تا بره بستی بخره ! حدودا ساعت 4 بود ! به ساعت دقت کنین !

مدتی سر کار بودیم و در این مدت من به علت رفتار های یکی شدیدا شرمسار شده بودم و در نقش بالش وزیر ، نشسته روی چمن ها ، فقط فحش های ملت رو تحمل می کردم !

تا بستنی ها رسید و بعد از آن نوبت به نشان دادن قدرت فوتبال بچه های جادوگران رسید !

عده ی تماشاچی نماها به مراتب کمتر از فوتبالیست ها بود و در این بین ، با اخلاق ترین و با اعصاب ترین بازیکن زمین ، سوپر سگ انتخاب شد به علت تحمل فشار های ملت تماشاچی گر نما !

« چه طولانی شد ! این قدر میتینگ طولانی بود ؟ »

در اواخر میتینگ شخص همراه من ، ماری ، قابلیت های خودش رو در زمینه ی کمک های اولیه نشون داد و باعث بند آمدن نفس وزیر اسبق و مردمی سایت شد !
که طبق آخرین اخبار ، تا نیمه شب این مشکل ادامه داشت ولی حیف شد ، که رفع شد .

صحنه ای دیده شد که فقط توسط حاجی ضبط شد و در اون جا ، حاجی میلاد رو به دور خیز کردن در پشت توووپ دعوت کرد که متاسفانه انجام نشد !

خداحافظی هایی انجام شد و ملت بلند شدن !
تصمیم گرفته شد تا دم در با هم بریم !
دم در ، دوباره خداحافظیی دیگر صورت گرفت !
کمی معطل شدیم ، انگار این معطلی همیشگی بود ! وجه مشترک تمامی میتینگ ها !!
برای بار سوم با همه خداحافظی کردم !
ولی بحث جالبی من رو نگه داشت !
وقتی برای بار پنجک خواستم با ملت خداحافظی کنم ، همه با این شکل به سمتم برگشتن

با تیم مدیریت سایت به سمت میدان ونک حرکت کردیم و بالاخره رسیدیم خونه !

« میتینگ ما به سر رسید ، گزاششم خیلی ارزشی بود !! »

اعضا حاضر در میتینگ تا اون جایی که یادمه !
ارباب لرد ولدمورت کبیر
دامبلدور
آناکین مونتاگ
ققی کیف سون
سوپر سگ ( فنگ )
بادراد ریشو ! ( یه کاربر ارزشی ! )
استرجس پادمور
توماس جانسون
هلنا گرنجر
رودولف
اوکتاویوس
حالا چون گناه داری ، هاگرید !
دراکو مالفوی
گیلیدی
برادر حمید
حاجی
پیام ( به قول ققی شناسه ایش فکر کنم لسترنج باشه )
دو عدد ساحره ، آخرش نفهمیدم کی بودن !
کریچر !
رزن مالفوی
مک بون پشمالو جیگر
یه کاربری به نام : فراز پاتر ( احتمالا نسبت نزدیکی با فاطی پاتر داشتن به علت شباهت زیاد )

دیگه مخم نمیکشه ! همیناش هم خیلی تلاش کردم تا یادم اومد !!

از نکات مثبت میتینگ ، این بود که معاون ولدمورت رو زدیم زمین که عمرا هم نمی تونه هیچ کاری بکنه !

قدرت وزارت ثابت شد که همه کار می تونه بکنه !

مونالیزا مشخص شد و ما رو از گمراهی در آورد !

گروهک هایی با اسم کارکنان وزارت ، تشکیل میشد و هر چند دقیقه یه بار یه جلسه ی خصوصی داشت که بنده به طوری عجیب تو هیچ کدومش نبودم !

وقتی داشتم برمیگشتم خونه ، به این فکر می کردم که تا کی ما می تونیم با هم باشیم و این طور همدیگه رو ببینیم و به میتینگ بریم !؟
از این رو ، باید گفت که خیلی قدر میتینگ ها رو بدونین چون :
میتینگ ها دلبستگی ها رو زیاد می کنه ! ( کپی رایت بای بوق ! )


اگر چرت و پرت شد ، شرمنده ، ساعت 3 شب از این بهتر نمیشد بعد از کلی پیاده روی و خستگی ! چه بهونه های خوبی !! خب بلد نیستی ننویس ! نمیگن معاون وزیر لاله که !!


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۰:۴۴ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
گزارش
خوب اینجانب طبق معمول در اخرین لحظات تصمیم گرفتم برم میتینگ و بعد از اندکی پیچ خوردن در سیاعت یک و نیم رسیدم دم در بوف و با چهار برادر ارزشی مواجه شدم . این یارو وب مستر یاهو اسمش چی بود؟ آهان ویلیام با اون یارو جرج ویزلی (ایش ایش ایش) با بارتی و یه نفر دیگه
رفتیم تو بعد هم ملت اومدن و یواش یواشنشستیم و طبق معمول اندکی تابلو بازی در آوردیمو در مورد شیر موز هم با مدیر رستوران صحبت شد که دوستان اشاره کردن بعد هم پیاده رفتیم پارک ملت و یه محل ارزشی پر از ازگیل

در ابتدا سخن رانی توسط مدیریت سایت ( از نوع پشمالوش) آغاز شد و در این بین دو یا سه عدد ازگیل به سمت مدیر پرتاب شد که اتفاق خاصی نبود . ولی وقتی مدی برای بار 12 هم از کلمه ی در راستای استفاده کرد یه دونه از گیل از سمت من به سمت مدیر پرتاب شد ( من از بقیه به درخته نزدیک تر بودم ) چند ثانیه بعد باز تعداد بیشتری میوه ی نارنجی خوشکل به سمت مدیر پرتاب شد و بعد که مدیر مشغول عکاتی شد یه چند تا میوه به هم زدیم و یهو جنگ شروع شد در حدود 1 ساعت مردم به هم ازگیل میزدن
افراد فعال در پرتاب ازگیل
1 ارباب لرد ولدمورت کبیر : عجیبه بیشتر مرگخوار ها رو میزد
2 مونالیزا : یواشکی از اون پشت میزد نیم ساعت ملت تو کف بودن
3 خودم:
4: رودولف: این که نصف ملت رو فرستاد بیمارستان مثل اینکه زنش خوب یادش داده چطور رفتار کنه با ملت
5: پیام لسترنج : خیلی پروانه ای کار میکرد . یه دونه یه دونه میکند و میزد به ملت
6 کفتر: این شخص که میگن جدیدا وزیر شده ابتدا داشت اون عقب حرکات موزون انجام میداد ولی بعد مشغول پرتاب ازگیل شد
7 یه آقاه که بهش میگفتن فنگ
8 یه کار بر ارزشی به اسم فاطی پاتر
9 یه ساحره که اول اسمش ((ع)) داشت
10 :یه کار بر ارزشی به اسم جانسون (توماسشون بود انگار)
11....

بعد از انکی ازگیل بازی و صرف بستی و ... ملت رفتن با یه توپ ناز فوتبال بازی کنن و اینجانب با دوربین یه نفر که میگفت من مالفویم فیلم گرفتم

کلی تماشاگر نما بازی در آوردیم که باید ببینی چون قابل گفتن نیست

ولی خوب در مورد ازگیل ها باید بگم هر کی اونجا بود تا تونست ازگیل زد به ملت . چند بار هم همه ی ملت متحد ال شکل به من ازگیل زدن
ولی خوب تلافیش رو سرشون در آوردم
یه کار بر ارزشی میخواست منو با چوب بزنه که نتونست

یه کار بر دیگه هم اون اوایل حدود نیم کیلو ازگیل به سمت من پرتاب کرد که بعدا تا آخر میتینگ دونه دونه جوابش رو پس داد

راستی یه جا هم دارکو داشت دنبال یه نفر میکرد خورد زمین
لازم به ذکره چند جا از این قسمت پارک مقداری چمن کوتاه شده بود و ملت به خودشون زحمت کندن چمن رو ندادن

یه نفر منو انداخت زمین که بعدا کشته میشه

چون حدود 30 نفر بودیم و من هیچ وقت این همه اسم یادم نمیمونه پس کل نام بردن افراد رو ولش



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۵۵ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۵

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
در این راستا:

1- بالاخره به جنسیت واقعی مونالیزا پی بردیم!

2- مدیر بوف که بسیار خوش تیپ و جیگر بود و اون قدر دلربا بود که من فکر کردم از کارگران سر ساختمونه شیرموز دوست نداشت و با میلاد دومبول و یه نفر همراه رفتن پشت ستون... وقتی اومدن بیرون همه با هم خوشحال بودند و بودیم!

3- شخصیتی بسیار بزرگ و روحانی از اینکه من با لباس اومده بودم مقادیری دلگیر بود و اعتراض داشت که من همینجا دوباره ازش معذرت خواهی میکنم و جیگرشو میخورم!

4- وزیر اسبق همچنان بسیار مردمی بود و با همه دراز میکشید...

5- میلاد دومبول مقادیر کثیری از ملت پول گرفت که بره شیر موز بخره... ده بیست ساعت بعد وقتی برگشت به جای شیرموز تعدادی بستنی و یه توپ 5 از 5 دستش بود و گفت شیرموز نداشتن! احتمالا فکر کرده بوده ما خریم و نفهمیدیم همه شیرموزا رو خودش خورده!

6- کالین معنی واقعی «طنز پاک» رو به همه آموخت و من یکی که تا آخر عمر مدیونشم چون اگه نصیحت های اون نبود من الان با به کارگیری استعدادهام در راه های نادرست به خودم صدمه زده بودم!



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۵

روبیوس هاگریدold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۲۳ جمعه ۲ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۲۳ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۸
از يه ذره اون ور تر !‌ آها خوبه
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 334
آفلاین
با کمک خالق عشق و همیاری من و آلبوس بعد از هشت ماه میتینگ رسمی تصمیمی گیری شد و امروز برگزار شد !

ساعت ده دقیقه به دو یعنی حدود ده دقیقه قبل از شروع ساعت میتینگ در رستوران بوف شعبه ی ونک حاضر شدم دم درب رستوران چهار نفر بودن فکر کنم وزیر اسبق گلم خیلی دوستش دارم در آغوشه هم رفتیم هلنا آلبوس و فکر کنم ققی بود خیال کردم همینا اومدن از شیشه یه نگاه به تو انداختم اه کلی آدم ریخته بودن بسیار بسیار آدم ارزشی !

در راس صدور که چشمم افتاد گیلدی گلم بود با پوششی کاملآ اسلامی خواستم در آغوشش بگیرم اما ملاحظه ی آینده ی مملکت رو کردم . حالا الان بیا تو آغوشم
گله این گیلدی !
بعد چشمم به دوستان دیگه افتاد فنگ گلم حمید عزیز
استرجس و ریشو پشمالو به همراه م بون پشمالو رودولف باسیلیک فکر کنم ابولهول رزن مالفوی آناکین عزیز لوییس گل کریچر کراوچ پسر همراه زاخی ریشو و ... و دوستان جدیده گلمون فراز پاتر جرج ویزلی گل که آدم باهاش باید هم صحبت بشه به ارزش هاش پی ببره !
و خیلی های دیگه ولله حافظم یاری نمیکنه اما تا خواستم احوال پرسی کنم ولدمورت منو دزدید و به اتاق گرم و تاریکی برد که نور چراغی رو انداحته بود تو صورتم و با ضرب و شتم من ازم باز جویی میکرد واقعآ برخ ورد خوبی بود و قابل تقدیر که باعث شد من تا آخره میتینگ تو شوکه این رفتار خوب باشم !

و بعد از احوال پرسی شروع به جمع کردن پول باری غذای میتینگا شد اون یکی مدیر و منم قیمتا رو در آوردم !
در این حین که من از شوکک اون بازجویی بیرون رستوران به سر میبردم بلرویچ گلم اومد و کمی امید وار شدم به زندگی !
توماس هم در این جین به ما پیوست اکتاویوس یه خبره خوش دیگه ولی هیچ کی لوییس و جرج و اکتا نمیشدن !
پس از صرف غدا به پارک ارزشی و همیشگی ملت عزیمت کردیمک البته یک سری که غداهایشان مانده بود همان جا رو اقامت گزیدند برای مدتی و بعد در پار به آن گروه پیوستن !

(مهمان ویژه خارجکی : مونالیزا ارزشی )
مهمان بی ارزش که حالش رو گرفتم : ویلی ادوارد خالی بند !

پارک ملت حرکات ارزشی !
بعد از استقرار در محلی ارزشی که پر از میوه های نارنجی ارزشی بود یک نفر شروع به سخنرانی کرد که با دیدن اشتیاق مردم از کاره خود منصرف شد وبه جاش عکس گرفت !
اما این را آرامش قبل از طوفان میگویند تا ناگهان جنگ جهانی سوم توسط جادوگران آغاز شد ملت ارزشی به دو گروه تقسیم شدند و با پرتاب آن میوه های نارنجی رنگ به هم عقده های خود را خالی کردند !
تنها کسانی که از این جنگ کنار کشیده بودند و بی طرف بودند ر واقع ارزشی نبودند دو تا شهاب سایت ویزی اسبق گلم با خودم بودیم !
شایان ذکر است که توماس ترکه ای نیز در دست داشت و با حرکات ارزشی حالت اسمایلی چکش را در میاورد !
با نزدیک بودن به باغ وحش پارک دو گروه شباهت شدیدی به هم داشتند ! ( سوء تفاهم نشه منظورم خودمم )

مهمان ویژه ی این بخش :
1. امپراطور جیگریوس گل
که در راه به ما پیوست و همش با من میپرید
2 . عمو کالین گله خودم که در تپه ها به ما پیوست !
3 . گیلدی گلم
4 . لوییس
5 . ویزیر گلم ! (اسبق )

فوتبال :
نکات ورزش مشنگی :
1 . حرکات جفنگی اختاپوس گلم !
2 . حرکات تماشاگر نمایانه ی تماشاگران !
بهترین بازیکن میدان : من لقبو به حمید گلم میدم !

**** **** **** **** **** ****
از همه کسایی که شرکت کردند واقعآ ممنونم و همه ی کسایی که نبودن جاشون خالی بود !
امپراطور گیلدی لوییس دراکو و .... واقعآ ازتون ممنونم که با تنگی وقتتون با خواهش من تشریف آوردید از همه دوستان هم لطف کردن اومدن واقعآ ممنونم !


شناسه قبلیم
اگه میخواین سوابقمو بدونید حتما یه سر به اطلاعات اضافی من بزنید !


مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۴:۵۸ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۵

آلبوس دامبلدورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۱۲ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲:۰۶ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
از درون مغاک!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1130
آفلاین
به کلیه ی اعضایی که میخوان بیان به جلسه رسمی:

اصلا لازم نیست که تویه این تاپیک اعلام کنید که میاین یا نمیاین یا با چه کسی میاین!

نه ثبت نامی در کاره و نه جریمه ای!

هر کاربری از سایت جادوگران میتونه به جلسه تشریف بیاره و قدمشم رویه چشم ما!



نقل قول:
امپراطور جیگریوس نوشته:
میلاد جون سلام؛

می‌گم اوستا چه فرقی با جلسات غیر رسمی داره؟ برنامه‌ی خاصی دارین یا نه؟


سلام!

فرق اصلیش اینه که تعداد مدیران سایت در این جلسه بیشتر از جلسات غیررسمی هستن!
به طور مثال مونالیزا رو برای اولین بار فکر کنم خواهیم دید و مدیر اصلی سایت هم اگر خدا بخواد تشریف میارن!


در ضمن فرق دیگش با جلسات غیر رسمی اینه که بحث پیرامون مسائل سایت خیلی بیشتر از جلسات غیررسمیه...چون اگر دقت بکنی جلسات غیررسمی بیشتر خودمونی و با شوخی و خنده همراهه!
ولی فردا در مورد مسائل اخیر سایت صددرصد بحث خواهد شد!

خوشحال میشیم ببینیمت...فعلا!



Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۰:۰۱ پنجشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۸۵

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
اين جانب رودولف لسترانجس همسرقانوني بلاتريكس بدين وسيله اعلام ميدارم براي اولين باردر مجامع عمومي حاضرميشوم فقط ميماند منرا تشخيص بدهيد...راهنمايي من خواهرهستم!!!


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۲۰:۴۸ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۵

لوئیس لاوگودold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۹ چهارشنبه ۹ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۴۲ جمعه ۲۱ دی ۱۳۸۶
از Silent Hill,The Church
گروه:
کاربران عضو
پیام: 292
آفلاین
برادران محترم و خواهران محترمه....نداریم خواهر تو میتینگ؟ ...باشه...خلاصه...آره میام... میام که دلبندانم رو ببینم
وعده ما بوف



ملت میتینگی:
خوش باشین


[color=0000FF]گاهی اوقات دلت میخواد که زندگی ر�


Re: مدیریت جلسات حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۶:۲۵ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۵

یوان ابرکرومبی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۰ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۲۹ جمعه ۸ خرداد ۱۳۸۸
از تو جوب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 65
آفلاین
آقا منم میام پس همتون منتظر من باشیم می خوام بیام میتینگ رو بترکونم


فکر کنم من دهنمو ببندم بهتر باشه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.