خوب اونطور که متوجه شدم دوستان زیاد نظریه منو قبول ندارن چون دلایلم کم بوده . به هر حال الان با دلایل بیشتری میخوام به نظریه خودم بپردازم . امیدوارم این دلایلم قانع کننده تر از قبل باشه .
خوب اینجور که مشخصه زمانی که هنوز کتاب ششم در نیومده بوده رولینگ در یک مصاحبه گفته که صاحب هاگزهد همان آبرفورث برادر دامبلدوره ! اما واقعا چرا ؟ چرا رولینگ این حرف رو زده ؟ یعنی همینجوری گفته تا یکم بقیه جو زده بشن ؟ فکر نمیکنم .
اما فقط رولینگ در مصاحبش به ما سر نخ نداده . بلکه در قسمت های مختلف کتابم برای ما سر نخ هایی گذاشته که برای اینکه ایدمو بهتر انتقال بدم تا اونجایی که به چشمم اومده سعی کردم همه رو بنویسم .
- این آبرفوروت برادر دامبلدور همون یه دفعه دیدمش، آدم عجیبیه ....اشاره به این جزئی از برادر دامبلدور اونم تنها در یک خط نشان از محدود بودن اطلاعات مودی از اونه ! مودی زمانی که داشت راجع به یک عکس گروهی حرف میزد این موضوع رو گفته و همچنین گفته که همون یک بار دیددش !
ضمنا واقعا عجیبه ! برادر دامبلدور ، عضو محفل انقدر کم به محفل سر بزنه ؟ البته این اونجوریه که مودی گفته ! شاید سر میزنه و اون خبر نداره !
مسئول کافه از پشت اتاق پاورچین پاورچین به سویشان آمد . او مو و ریش بلند و جو گندمی داشت . قد بلند و لاغر بود و قیافه اش برای هری کمی آشنا به نظر میرسید . مهمترین جمله ای که در این چند صفحه هاگزهد در مورد آبرفورث گفته شد همین مطلب بود . پیر مردی که برای هری کمی آشنا بود . حالا معلوم نبود این آشنایی برای شباهتی بوده که به دامبلدور داشته یا بخاطر عکس . اما در هر حال هری اونو به جا نیاورده !
سوالی که در اینجا پیش میاد اینه که به نظر شما عجیب نیست که رولینگ از کلمه آشنا بودن استفاده کنه اما بعدا این موضوع رو برای همیشه فراموش کنه ؟ آیا این یک نشانه مهم نیست ؟
سیریوس گفت :
رفتن به هاگزهد از بیست سال پیش برای اون ممنوع شده . مسئول اونجا هم حافظش خیلی قویه به نظر شما این جمله به این معنی نیست که سیریوس نمیدونسته مسئول اونجا برادر دامبلدوره ؟ چرا نگفته برادر دامبلدور حافظش قویه ؟ فقط گفته مسئول اونجا ؟؟؟ یعنی این به این معنی نیست که سیریوس اصلا مسئول اونجا رو نمیشناخته ؟
همچنین در ادامه این متن جمله ای در مورد شنل نامرئی بود که اگر چه ربطی به این موضوع نداره ولی فکر میکنم این جمله از نظر روان شناسی بر روی رولینگ تاثیر گذاشته تا حتما اونو به زبان بیاره .
اون شخصی رو که استراق سمع میکرد بعد از این که اوایل پیشگویی رو شنید از اون ساختمون بیرون انداختن .جالب اینجاست که دامبلدورم به طور ماهرانه ای از آوردن نام اون شخص جلوگیری میکنه و فقط کلی میگه .
پس یعنی اگر من امشب به کافه هاگزهد برم عده ای مثل مالسیبر ، روزی یر و دالاهوف منتظر برگشتنت نیستن ؟ واقعا .که چه دوستان وفاداری داری که در این شب برفی ، در این سفر طولانی همراهت اومدن که فقط برات آرزوی موفقیت کنند که میخوای در مقام یک استاد استخدام بشی ؟
جای هیچ تردیدی نبود که اطلاعات دامبلدور در مورد همسفرانش چنان در نظر او خوشایند نبوده است . اما تقریبا بلافاصله سر شوخی رو باز کرد و گفت :
- شما مثل همیش همه چیز رو میدونین دامبلدور .
دامبلدور به ارامی گفت :
نه بابا ، من فقط با مسئولین کافه های محل دوستم ....باز هم حضور غیر مستقیم برادر دامبلدور در این جمله دیده میشه . شخصی که به دامبلدور خبر های مهم رو داده بوده و از همه مهمتر اینکه ولدمورت نمیدونسته اون شخص برادر دامبلدوره وگرنه نمیزاشته مرگخواراش اونجا بیان و نکته دیگر این که دامبلدورم با جمله آخر دوباره فکر ولدمورت رو از مسئول کافه به مسئول کافه ها و دوستی و شوخی منحرف کرد . خیلی جمله جالبی بودش.....
بله از پشت در صداهایی اومد و در باز شد . مسئول بی نزاکت کافه و اسنیپ جلوی در ایستاده بودند و اسنیپ شروع کرد به روده درازی و ....باز هم حضور غیر مستقیم مسئول کافه یا همون برادر دامبلدور که در این صحنه من موندم اسنیپ با این مهارت رو چطوری به همین راحتی گیر انداخته ! آیا این به این معنی نبوده که دامبلدور و برادرش در مورد محفل هم با هم کار میکنند ؟ و از همه مهمتر باز شخصی دیگر که پیشگویی رو شنیده در داستان رو شده که اطلاعات خوانندگان واقعا در مورد اون شخص محدوده !
افرادی که هری آنها را به قیافه میشناخت مانند کارگر کافه هاگزهد !!!!باز هم این آبرفوروث در این صحنه حضور داره اما مسئله ای فوق العاده جالب در اینجا وجود داره و اونم اینکه برادر دامبلدور جدا از اعضای محفل اونم در مجلس ختم برادرش ایستاده ! چطور ممکنه کسی عضو محفل باشه ! برادر دامبلدور باشه ! نزدیکترین کس به دامبلدور باشه ! اونوقت تنها یه گوشه باشه و بقیه اعضای محفل یه جا دیگه .... !
--------------------------------------------------
خوب تا اینجا توضیحاتی بود در مورد اطلاعاتی که ما از آبرفوروث گرفتیم و میتونیم این نتایج رو بگیریم :
1- هویت آبرفورث دامبلدور برای عمومیت مردم پنهانه غیر از عده محدودی .
2- آبرفورث برای دامبلدور اطلاعات جمع میکنه
3- هاگزهد یکی از محل هایی هست که افراد مشکوک در اونجا زیاد رفت و آمد دارند و ابرفورث همه آنها رو ملاقات میکنه .
4- اعضای محفل خیلی کم اونو دیدن یا شاید اصلا ندیدن .
تمام نکات بالا نشان از مرموز بودن این شخصیت از کتابه که شش ساله مخفی مونده . اما برادر دامبلدوره . رولینگ در جاهای مختلفی به عناوین مختلف به این شخصیت اشاره کرده هر چند که نقشش کمرنگ بوده .
حالا ارتباط آبرفوروث با شنل :
دامبلدور در کتاب اول گفته که به شنل احتیاجی نداره چون همینجوری هم میتونه نامرئی بشه . پس این نتیجه رو صددرصد میشه گرفت که دامبلدورم از اون شنل استفاده نکرده . اگر دامبلدور از اون شنل استفاده نکرده و اونو میخواسته آیا این به این معنی نیست که اونو به شخصه دیگری میداده تا ازش استفاده کنه ؟
من اینطور نتیجه میگیرم که آبرفوروث یک جاسوس حرفه ای از سوی دامبلدوره . جاسوسی که هویتش برای همه مخفیه اما همیشه برای دامبلدور کار میکرده . برعکس حرف مودی که میگه همون یه بار دیدمش شاید همون یه بار نباشه و آبرفورث زیاد به محفل سر میزده اما با شنل نامرئی !( یادتون باشه مودی همیشه اون چشمشو نداشته ) . همچنین آبرفوروث خیلی امکان داشته که از این شنل برای جاسوسی استفاده کنه .
مثلا استفاده در خود کافه اش ، خبر چینی و حتی به دام انداختن اسنیپ ! اگر در جمله های بالا دقت کنید میبینید که واقعا آبرفوروث یک کسیه که هنوز هیچ کس هویت واقعیه اونو نمیشناسه . با توجه به کتاب من در حال حاضر هیچ کس رو نمیبینم که به اندازه آبرفوروث به شنل نامرئی احتیاج داشته باشه و به این مسئله هم توجه داشته باشید که رولینگ هم در اون خبر در حقیقت میخواست توجه ما رو به این موضوع جلب کنه که دامبلدور احتیاجی به استفاده از این شنل نداشته اما این شنل پیشش بوده پس قاعدتا ما باید به فکر یک شخص سوم هم باشیم .
خلاصه من فکر میکنم برادر دامبلدور در این موضوع دخیله و جریان شنل هم به احتمال زیاد به اون ربط داره . اگر در ادامه نکته دیگه ای به فکرم رسید اضافه میکنم