هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
سالی : حالا که ولدی هم ایکس خورد ما هم بریم بزنیم تو رگ . بچه ها اسلی به سمت مشمای اکس حمله می کنند . هر کی 1 دونه می خوره به غیر از بلیز .
بلیز : به به چه قدر خوشمزست یکی دیگه هم بخوریم . بلیز هم بعد از اینکه 10 تا قرص خورد می خواست جان به جان آفرین تسلیم شه که من در پستم تسلیمش نمی کنم .
ولدی : ایوان برو ضبط رو روشن کن .
ایوان هم میره و ضبط رو روشن می کنه .
ملت :
1 ساعت بعد
سالی : بچه ها حالا چرخ و فلکی
ملت :
در همین حین دامبل میاد تو تالار تا خبری از بچه های اسلی بگیره .
دامبل وقتی بچه های اسلی رو می بینه به این شکل درمیاد :
دامبل : من به عنوان یه مدیر شناسه های همتون رو به عنوان ضایه بازی می بندم .
ولدی : منم مدیرم و میگم شناسه هاشون نباید بسته شه
------------------------------
ادامه بدید...


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۹:۵۸ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
ولدی:ایوان...بابیی بیا اینو بوخور

ایوان:خوشمزست

ولدی:آره این قرصارو از داروخونه سر کوچه خریدم

ایوان:بدهههههه
لرد در حالی که قرص را به دهان ایوان نزدیک میکند سالازار به ین عمل زیبا مینگرد(ما که بابا مامان نداشتیم به ما برسن)

یک دفعه بلا جیغی بسیار دلنشین سر میدهد

درون مغز ایوان:جز..جز....پخ....پوف.....بووووووووووووووووم

ایوان در حالی از درون گوشش مخلوط بخار و جرقه بیرون میزد و لرد از این همه وقایع دست به پاچه شده بود.در حالی دستش درون دهان ایوان بود برگشت و به بلا نگاه کرد

ایوان در یک حرکت تنتحار طلبانه:منو میخوای بکشی دامبل !بگیر

بگیر این قرصم بوخور تا نچایی.

لرد:

ایوان:

بلیز:ها..چی شده...ها
سالازار:من نمیدونم از دست اینا چی کار کنم
تو کدوم گوری بودی؟

بلیز:من...چیزه ...ولش یه نظر دارم میخوای خود کشی کن

سالازار:
راستی بلیز مطمئنی کلاه تو رو تو هافل پاف ننداخت

بلیز:چطور؟

سالازار:آخه اینطور که شنیدم آیکیو ی تو اکه با هری جمع بشه منفی میشه

ولدی:لای لای لالل لا لا لا...من رپ میزنم چون شرتم سفیده....شباد همش به میخونه میرم من به سراغ می و چیمونه میرم من....دنیا دیگه مثل تو نداره...

بلیز.سالازار.:


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۱۰ دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : بلا من مانی تو هم با خودم می برم جنگل هوا خوری .
ابتدا جاگسن از جلوی جمع رد میشه . بعد دو تا مانتیکور . سپس 5 تا توله گرگ و آخر همه یه بچه اژدهای پوزه کوتاه سوئدی.
اژدها یه آتیش پرت می کنه سمت جاگسن
جاگسن : قربون اون آتیشت برم .
در همین حین بلا داشت نصیحتهاش رو با مانتی خودش و رودی می کرد .
بلا : میری پیش عمو جاگسن شلوغ نکنی ها . تو جنگل خیلی از جمع در نشی ها چون ممکنه یه دیوی سانتوری چیزی بکشی .
مانتی : باشه مامان.
بلا مانتی رو یه بوس می کنه و می فرستدش پیش بقیه بچه ها .
سالی : خوب به نظر من باید یه کم ایوان رو شکنجه کنیم تا حالش جا بیاد .
ولدی : به نظر من یه قرص دیگه بهش بدیم شاید معکوس عمل کرد و حالش خوب شد.


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

اسلیترین، مرگخواران

ایوان روزیه


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
امروز ۱:۴۰:۴۶
از سر قبرم
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
اسلیترین
ناظر انجمن
پیام: 1504
آفلاین
بعد از اندک زمانی که سالازار دست از گیم نت و کانتر برداشته بود(تقریباً یک هفته به طور مداوم!)همه در تالار عمومی به کار خود مشغول بودند.بلیز و لرد نقشه یک جلسه،کانتر دیگر را میریختند و جاگسن هم مشغول غذا دادن به مانتیکورش بود!
ایوان هم در حالی که به سبک کلانترهای فیلم های وسترن پاهایش را روی هم انداخته بود کفش هایش را واکس میزد.
لرد با عصبانیت چهار پایه ای به سمت ایوان پرت کرد و گفت:اینقدر سوت نزن الاغ!مگه نمیبینی دارم فکر میکنم؟
ایوان که چهار پایه صاف وسط مغزش فرود آمده بود همان طور که روی زمین ولو شده بود گفت:معذرت میخوام ارباب،یه لحظه فکر کردم اینجا غرب وحشیه و منم وسط شهر تنهام!
ملت: این حالش خوبه؟
رودی به طرف ایوان آمد و در حالی که برجستگی باقی مانده روی سرش را که حاصل نوازش!لرد بود بررسی میکرد گفت:فکر کنم با ضربه ای که لرد بهش زد مغزش تکون خورده!
سالازار کبیر هم خودش را جلو کشید و گفت:نه بابا،از این قرص ها خورده،اسمش چی بود؟آهان..ایگرگ!!!
آنی مونی که سعی میکرد جلوی خنده اش رو بگیره گفت:ایگرگ نه...ایکس.
لرد یکی هم توی سر آنی زد و گفت:با جد من درست صحبت کن.
بعد به ایوان نگاه کرد و گفت:حالا ببینین چه مرگش شده.اگه حالش بده بریم چالش کنیم خلاص بشیم!!
ایوان: ای بابا این حرف ها چیه؟من فقط داشتم فکر میکردم.
بلا با تاسف سرش رو تکون میده و میگه:فکر کنم آسیب جدی بوده،شاید اصلاً حافظه اش رو از دست داده!
ایوان که سعی میکرد از دست چند نفری که او را گرفته بودند خلاص شود با ناراحتی گفت:ای باباشما ها چتون شده؟من فقط رفته بودم توی فکر و خیال.آدم نمیتونه یه کم فکر کنه؟!
بلا که از این حرف ایوان خوشش نیومده بود گفت:زرشک...یعنی این همه آدم اشتباه میکنن و تو راست میگی؟
ایوان:...
آآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخ!
بلیز با یک حرکت چرخشی سر ایوان رو کوبید به دیوار و گفت:ای بابا...روی حرف ما حرف نزن!
ایوان از روی زمین بلند شد.همان طور که تلو تلو میخورد آرام زیر لب گفت:چه هوای خوبیه...یادم باشه بگم بچه ها برای فیلم برداری بیان اینجا.
لرد با دلسوزی نزدیک ایوان شد و گفت:آخی...پسر بیچاره،چی داری برای خودت چرت و پرت میگی؟!!
ایوان تا لرد رو دید پرید و در حالی که دست های لرد رو به گرمی میفشرد با خوشحالی گفت:آه مارلون براندو عزیز.تو هم که اینجایی!!!!پس آل پاچینو کجا است!!
ملت اسلی:
رودی:بیجاره فکر میکنه فرانسیس فورد کاپولا است!!
کماکان ملت اسلی:کی؟؟



Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
پیامهای مهم اجتماعی....میان برنامه!

----------------------------------

همه بچه ها آماده شدند تا از سالن عمومی ،راه خوابگاه را در پیش بگیرند که چند صدای کشدار در سالن پیچید:

-"اخه مامان واسه چی؟ما همگی گروه مالفویها رو درست کرده بودیم."

-"همین که گفتم، آیدی همراه من میاد فرانسه و بر میگرده به بوباتون."

صداها قطع شد و چند علامت سوال بین بچه ها ایجاد کرد.پس از چند لحظه سکوت،دو سایه لاغر اندام و کشیده،روی دیوار سالن عمومی پهن شد و قدمهای موقری پا به سالن گذاشتند.
آیدی با ارامش موهایش را که نسبت به اولین ورودش به این سالن بلندتر شده بود،پیچ و تاب داد و نگاه عمیقی به تمام تالار انداخت.گویی میخواست خاطراتش را ببلعد.سپس از دراکو فاصله گرفت و بی صدا پله ها را بسمت خوابگاه دختران بالا رفتند.
دراکو با قیافه ای آشفته و ناراحت روی یکی از صندلیها لم داد.بچه ها متحیرانه به این حرکات زل زده بودند و با نگاههای پرسشگرانه سعی در کشف این راز داشتند.
بلیز اهسته جلو امد و ملایم پرسید:

-"دراک جان...مشکلی پیش او..."

دراکو با فریاد حرف او را قطع کرد:

-"نه...مشکل چیه؟بقیه مالفویها دارن میرن و تالار رو تنها میذارن...به این میگید مشکل؟"

همه سر تکان دادند و اماده رفتن به خوابگاههای خود شدند که دوباره قدمهای ظریفی پله ها را لمس کردند.
آیدی مالفوی با لباس آبی رنگ،کلاه مخصوص فیروزه ای و شنلی که دوشهایش را پوشانده بود،درست مانند اولین روزی که قدم به تالار گذاشت،جلوی بچه ها ایستاد و به چمدانش که به کمک چوبدستی جلوی در گذاشته بود ،با حسرت خیره شد.
نفس عمیقی کشید و با لحن ظریف و کشدارش گفت:

-"خب...میتونم بگم خیلی اذیتتون کردم،بعضی اوقات باعث بهم ریختن گروه شدم و گاهی ...نمیدونم.ولی میدونم از اینکه با شما بودم احساس رضایت میکنم.کوئیدیچ،برنده شدن گروهمون و حتی حفره شرارت خیلی جذاب بود ولی هر شروعی به یه بن بستی میرسه که اسمش پایانه،مثل اینکه همراهی من با تالار اسلی هم به این بن بست خورد.امیدوارم خاطراتمون رو فراموش نکنید.خدا حافظ"

سپس کلاهش را به نشانه احترام برداشت و نیم خیز شد و به همان ارامشی که اماده بود،از تالار خارج شد.
همه متحیر شده بودند ولی عده ای از غرورش گلایه میکردند.غافل از اینکه صدای هق هق او در صدای مادرش که سعی میکرد او را دلداری دهد و صدای عبور ماشین پرنده اشان گم شد و ..........

خداحافظ
با احترام
A.M
--------------------------
با اینکه اصلا ربطی به موضوع تالار نداشت،اما وظیفه ایفای نقشم ایجاد میکرد تا رولم رو تموم کنم.پس امیدوارم پستم پاک نشه.


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
جاگسون:من خودمو میکشمممم

باسی:

سالازار:نه خودتو نکشیا یه وقت اون دنیا جای ما رو تنگ میکنی
جاگسون:

باسی:جاگسون اصلا نگران نباش نیگاه کن هوپ خرچ

خوب بود تمام وسایل مانگولی رو خوردم

ملت اسلی:
باسی تو به زبون ما صحبت میکنی

باسی:(لو رفت)هان

باسی:میدونین چیزه دوباره دارم سوتی میدم که.مادونین چایزه یک دوورانی دیده بیدم

چقدر بد صحبت میکنم

بلیز:

ملت بزنیمش

حالا بزن کی نزن


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : بیا بلیز اگه سالازار و ولدی رو بزنی من بهت هزار تومان میدم .
بلیز : باشه .
بلیز : بمیر ولدی و به سمت ولدی شلیک می کنه ولی ولدی جا خالی میده .
ولدی : حالا که می خوای مار وبکشی پس بمیر . ولدی به سمت بلیز شلیک می کنه و بلیز می میره .
جاگسن : خاک بر اون سرت بلیز.
1 ساعت بعد پچه ها فکر کنم بس باشه گیم نت بریم تالار .
ملت : اه تازه بازی رو شروع کردیم .
جاگسن :
2 ساعت بعد
جاگسن : خوب حالا بریم
سالازار : اگه یه بار دیگه بگی بریم خودم می دونم و تو.
4 ساعت بعد
جاگسن : حداقل بریم یه بازی دیگه کنیم .
ولدی : چه بازی
جاگسن : جنرال
ولدی : حالا چه جوریه
سالی: بابا اصلا به درد نمی خوره با وسایل موگولیه .
ولدی : اه پس همین رو بازی می کنیم .
جاگسن :


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۹:۱۲ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
باسیلیسک:شوق زده از بازی کانتر

بلیز:هی باسیلیسک مگه کوری رودولفو بیگیر
سالازار در حال جمع کردن اب دهان
: جاگسون جون ازاینا یه دست برام میخری ببرم اون دنیا بازی کنم

جاگسون:بخواب بابا. تو گورم رفته بازم چشش به وسایل اینو اونه

رابستن:زدمش زدمش

باسیلیسک:

ایوان:ایگور خنگول اینور بیا منو پیشتی بانی بیکین

بلیز دز کانتر:در حال مذاکره با دشمن برای فروختن هم تیمیها


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۵۵ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : 5 تا گرگ م کجایین گرگها میاین و جاگسن رو لیس می زنند
جاگسن : اژدها کوچولو .
بالاخره نه پائین خره جاگسن همه کادوهای تولدش رو پیدا می کنه .
سالی : اه می خواستین کانتر بازی کنین . پس منم میام .
جاگسن : پس بچه ها حمله به سوی دستگاهها .
ملت :
مالفویها : سلام بر ملت اسلی .
ملت : شما هم وقت گیر آوردین از این کارها می کنید . بشینید کانتر بزنیم .
جاگسن : بچه ها یه زمین داست 2 ساختم بیاین تو.
رودولف : اول باید تیم کشی کنیم .
آیدی: من و دیانا و دراکو و خانم بلک و آرامیس و سالازار و ولدی و ایوان و ایگور و بلیز و باسیلیسک .
بلا : من و رابستن و رودولف و جاگسن و حیوونهای جاگسن و مانیگور من و رودولف .
بازی شروع میشه .
جاگسن : اژدها جون بیا پله ها .
اژدها یه آتش به علامه بله به سمت جاگسن پرت می کنه
_________________________________
ادامه کانتر رو بدید ...


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۳۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
ملت اسلی در حالی که مشغول تامین سو تغذیه ی خود هستند

رابستن:

یکدفعه صدا های مبهمی میاد :هواااا هیییاا هوووو

ملت اسلی:

روح سالازار کبیر در برابر ارباب قرار میگیره و میگه ای پشمک در تمام نسلم کسی به پخمگیه تو و دستیارات ندیدم.بلیز میره جلو (تریپ پاچه خواری)سالازار جون این لرد پپلی نمیتونه آب دماغه شو بکشه بالا حالا داره ریاستم میکنه

لرد:

بلییز

سالازار:من دیگه کوچکترین بچه بازیرو تحمل نمیکنم خوب حالا وقتش رسیده که لیاقتتون رو ثابت کنید من نقشه ی بزرگی دارم

باسیلیسک عزیزم کو؟کجاست

باسیلیسک:خ خخخ خاسای شاخای

سالازار:
بلیز در حالی که از ترس ویبره گرفته بود پایینو نیگاه میکنه و قفل میکنه

لرد:اون تن لشتو کپی پیست کن اونور یا میخوای خودم این کارو بکنم

از 2 متر اونطرفتر چیزی مثل شهابسنگ به طرف ملت اسلی در حرکت بود

بوووووووووووووم

مالفوی ها در یک حرکت حساب شده ملت اسلی رو 2متر جابجا میکنن

سالازار:جاگسن دستتو از تو پاچه ی من بکش بیرون

بلیز:آخ اوخ ارباب شستتو از تو چشم بکش بیرون

باسیلیسک:

:bigkiss:


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.