ابتدا چوبدستی را انداخته سپس در برابر شکوه و اقتدارش بر زمین زانو زده و سر را خم می کنم و تسلیم محض دستورهایش خواهم بود.

اولش کپ میکنم بعدش هری رو صدا میکنم اگه اومد که با هم میزنیمش اگه نیومد خودم یه عجی مجی میگم میترکونمش
نه ولی واقعا
اولش خب هر کسی باشه میترسه
منم جرئتمو میگیرم مث مرد وایمیسم جلوش یه دوئل باهاش میکنم (البته اگه قبلش منو نترکونه)اگه که زدیمش خب شکر
اگه که نه میگم هری بیاد کلکشو بکنه

خب، اقدام اصلی همه ی ما، از قوی ترین گرفته تا ضعیف ترین، خیس کردن ـه شلوار جادویی ـمون ـه.

بعد اگه روونا بخواد؛ جیغ سیاه می کشم و فرار می کنم. (زیگ زاگی می رم که نتونه من رو کروشیو/ آودا کنه!)

حالا اگه اوضاع خیلی خراب بود و من داخل یه بن بست جادویی گیر افتاده بودم؛ یه اکسپلیارموس (با تشکر از سری جادویی کتاب های... هریـــــ پاتـــــر!) می زنم و به امید روونا، یه پدر خونده ای، خواهری، برادری از توی چوبدستی در می آد و حواس(ص؟) ـش رو پرت می کنه. شایدم اگه شانس جادویی ـم باهام یا بود؛ مغز چوبدستی هامون یکی باشه و اون هم هم زمان آودا بزنه و منم اتفاقی هورکراکس هاش رو نابود کرده باشم و اون بمیره.

پ.ن: به عنوان توجه کنید: "لرد ولدمورت"! رون ویزلی که نیست. بلاف جادویی در این حد؟!

به دليل ارزشي شدن بيش از حد اين تاپيك، قفل ميشود.
قفليوس

دستا بالا ... بوق!!

ها يكم بندري ميزنيم ... فكر ميكنه ما تنها كسي هستيم كه ازش ميترسيد! بعد بهش ميفهمونيم كه تو فقط از آلبوس نميترسي!(حالا نميخوام بگم با ... با ... !! هيچي، منصرف شدم از گفتنش!)
بعد كه ترسيد توسل ميكنيم به شانس هري و از اونجا راه گريزي ميگيريم و فرار ميكنم تا با عنايت آلبالو(آلبوس) پي خانه و زندگي خودمان برويم!

حد اقل اگر يه تاپيكي رو از يه جايي ورميداريد منبع درست كردنش رو هم بنويسيد.من اين تاپيك رو توي آزكابان زده بودم و حالا ميبينم يه سري از توصيفاتي كه خودم كردم اينجا با نام كساي ديگه زده شده.

یکی می زنم تو گوشش
بعد چوب دستیشو ازش می گیرم و از وسط دوتاش می کنم
دوباره یه چک دیگه
دوباره و دوباره یه چک دیگه
بعد که سرخ شد دوباره یه چک دیگه
بسش نیس خیلی چکش زدم بعدم بهش میگم تو از این به بعد عضو گروه منی چون خوب مقاومت کردی و صاف واسادیو در نرفتی
بعد دوباره یه چک و یه اردنگی حرومش میکنم
به همین سادگی
یا یه راه حل دیگه
سریع اونو با یه پاک کن از هستی و نیستی پاکش می کنم
جوزف ورانسکی زیاد زور نزن ممکنه همراه خیس کردنت یه چیزه دیگه هم بیاد بیرون

من:سلام ولدمورت چطوري؟
ولدمورت:
من:ولدمورت زياد ناراحت نشو اگه ناراحتي بيا يه دست دوئل
ولدمورت:اگه نيام؟
من:ولدمورت داري شاخ مي شيا
ولدمورت:داري اعصابمو خورد مي کني
من: بيا يه آبنبات چوبي بخور اعصابت آروم بشه
ولدمورت: :no:
من:تورو خدا عصباني نشو
ولدمورت:
من:منو نکش
بعد من مي يام رو جاروم بپرم که ولدمورت ته جارو مو ميگيره و...


ولدمورت:

من اول خودمو خیس می کنم !!!!! بعد میگم : نوکرتم جون ننه م منو نکش !!!!!!!!!

من که مخفی می شم و جاسوسی مکنم برای محفل