هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۲:۵۶ شنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۵
#8

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
پست شماره ي 46# برج وحشت
سارا اوانز

اولا خواهشا ديگه طولاني ننويسيد!! اگه پستهاي طولاني زياد بشند مجبور به برخورد خواهم شد!!

و اما نقدي مختصر:
نقل قول:
چند نفر به او نزدیک می شدند. بلا با نگرانی و ترس به آنان خیره شده بود که چوب دستی هایشان را به سمت تابوت گرفته و آن را بلند کردند. او جای هیچ تقلایی نداشت. باید ساکت و خاموش همان جا در انتظار آینده می ماند. طول مسیر به قدری تاریک بود که بلا حتی دیگر نمی توانست آن دو مرد را ببیند.

اين پاراگراف چندتا ايراد داره:
1. در جمله ي دوم فعل هات رو درست به كار نبردي." بلا با نگراني و ترس به آنان خيره شده بود، كه چوبدستي هايشان را به سمت تابوت گرفته بودند و آن را بلند مي كردند."
2. يه مشكل هم از لحاظ معنايي داره. كسي كه توي تابوت خوابيده باشه نمي تونه بيرون رو ببينه! در واقع بلا نمي تونسته اونها رو ببينه كه داشتن چوبدستي رو در مياوردن و تابوت رو بلند مي كردن. تنها مي
تونسته از طريق حركت تابوت متوجه اين موضوع بشه.
3. "تقلا" در لغت به معناي كوشش و تلاش مياد و البته به عربي دست و پا زدن در بستر هم معني ميده. اما به نظرم منظورت اينجا اين بود كه جاي هيچ حركتي نداشت. در نتيجه به كار بردن تقلا درست نيست!
طول مسير به قدري تاريك بود... زيبا نيست! مي تونستي بگي مسير حركت تاريك بود و يا در طول راه رو ها كه مي گذشتند محيط تاريك و تاريكتر ميشد.

نقل قول:
مسیر حرکت نا مشخص بود و این فضای گرفته تا جایی ادامه داشت که از دور انوار سبز رنگی مشخص شد. همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشته بود.اما در آن حال هیچ چیزی برای او آرامش بخش تر از نوید آزادی و رهایی از چنگال آن قلعه حریص که به سختی در حال فشردن او در میان دستانش بود نمی توانست باشد.

اين پاراگراف چندتا توصيف خيلي زيبا داشت!
اول در مورد رنگ سبز و نشان اسلايترين. به من اين حس رو مي داد كه اولا احساس غروري ميكنه كه بهش قدرت مقابله ميده و دوما رنگ سنگ نشان اربابش هم هست كه اين موضوع هم بهش آرامش مي ده و هم قدرت.
البته!! " همیشه رنگ سبز برای او آرامش بخش بود زیرا نشان چندین سال تحصیل در مدرسه هاگوارتز با همین رنگ بروی سینه اش در آن زمان قرار داشت" فعل بود رو بايد حذف مي كردي..اضافي بود. و همچنين "در آن زمان" رو. و اگر هم مي نوشتي بر روي سينه اش حك شده بود قشنگتر ميشد.
نقل قول:
بلا که در میان تابوت خوابیده بود رویت سقف از جاهای دیگر برایش آسان تر بود. سقفی که هر لحظه حس می شد که در حل فرو ریختن است. تشخیص اجزای آن کار دشواری بود و نگاه به آن باعث سرگیجه می شد. پس بدین جهت بلا چشمانش را بست.

اول اينكه اگر به جاي "رويت" مي نوشتي ديدن بهتر بود چون اين كلمه يكجور با متنت غريبه. بعد ميگي حس ميشد سقف در حال فروريختنه...چرا!؟ بايد دليلش رو ذكر مي كردي..كه مثلا تكه هايي از آن جدا شده بودند و يا بلا سرگيجه داشت و اينطور به نظرش مي رسيد و ... .

نقل قول:
_ولدمورت مرد قدرت طلبیه ....شاید بتونه دنیا رو تسخیر کنه اما این قلعه متعلق به این دنیا نیست پس نمی تونه گنجشو تصاحب کنه!

اين ديالوگ هم خيلي قشنگ بود! چون هم به ارواحي كه در برج بودند اشاره مي كرد كه مرده بودن و در واقع متعلق به دنياي ديگه بودند و هم به قدرت هاي برج كه اون رو از بقيه ي دنيا متمايز مي كرد.

نقل قول:
مانند سایر اجزای قصر عجیب و مرموز به نظر می آمد.
چون در مورد مرد صحبت مي كني عبارت ساير اجزا مناسب نيست. مي تونستي بنويسي همانند دگر چيزهاي برج.
نقل قول:
ما تو چون یکی از یاران ولدمورت هستی باید با قدرتت بمیری! باید قدرتتو به من و همه کسانی که اینجا حضور دارن نشون بدی و بگی که قدرتت چقدر می تونه زمان رسیدن مرگ رو از تو دور کنه.....

اين جدا عالي بود! در ذهن من تداعي مي كرد كه بلا كه با قدرتش افراد بسياري رو كشته حالا خودش هم با اين قدرت بايد از بين بره و هم اينكه همين قدرت حالا به جاي كشتن با مرگ خودش بايد مبارزه كنه!!

نقل قول:
به سختی توانسته بود تعادل خود را حفظ کند. ناگهان تکه ایی از پارچه ی قسمتی از پاهایش که درون آب قرار داشت جدا شد و به سرعت ناپدید گشت.

فكر كنم منظورت قسمتي از پارچه ي شلوارش بوده!
نقل قول:
_برای دیدن زمان زحمت نکش چون در اینجا آسمونی وجود نداره!

اين اشاره به آسمون هم خوب بود. چون معمولا آسمون به عنوان اميد به كار ميره و اين جمله مي تونست اين معني رو داشته باشه كه منتظر كمكي نباش! اميدي نيست.



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
#7

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 135 ، جوزف ورانسکی

نقل قول:
ارباب رو كرد به من و گفت : چه عجب ! بالاخره بر گشتي جوزف

با شخصیت ولدمورت جور در نمیاد که از کلمات عادی استفاده کنه !

اگر من بخوام یه طرح کلی از یه پست خوب بدم این طوریه :
« پستی که تمام اجزای لازم نوشته رو داشته باشه ، از جمله دیالوگ ، فضا سازی ، تشبیهات و ... . هر کدوم این ها به نحوی به زیبایی نوشته کمک می کنه و بر تاثیر گذاری اون اضافه می کنه . رعایت مناسب و به مقدار لازم از هر کدام ضروری است !! »

وقتی می خواین بنویسین ، باید تمام این فاکتور ها رو رعایت کنین تا بتونین یه نوشته ی خوب و در سطح بالا بنویسین .
تمرکز روی یک یا چند مورد از موارد ذکر شده به نوعی نوشته رو خشک و یک نواخت می کنه . هم دیالوگ لازمه و هم فضاسازی !!

در بعضی قسمت ها می تونستی فضاسازی بهتری رو انجام بدی تا به واضح تر شدن مکان ها و پستت(!!) کمک کنی .
مثلا وقتی که جوزف میره توی خونه ش تا ردای مرگ خواریش رو برداره ، می تونستی فضای سیاه خونه ی جوزف ، فضای مرده ی اون جا ، یا همچین چیزهایی رو توصیف کنی .
از نظر من ، اگر مکانی رو توی پست نام می برین کامل اون جا رو توصیف کنین ، در غیر این صورت ( از نظر من ) اون جا رو حذف کنین بهتره !


پاراگراف بندی و جمله بندی هات به نظرم اگر دوباره بخونی می تونی بهتر از اینی که هست تغییرش بدی .
می تونی چند تا جمله ای که از نظر معنایی به هم شبیه هستن رو با « و » به هم وصل کنی و از زیاد کردن جمله هات جلوگیری کنی .

روی پاراگراف بندیش هم کار کن ، طوری که هر قسمت از مواردی که بالا نوشتم رو توی یه پاراگراف جدا بنویسی ، خوندن پست رو ساده تر می کنه


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵
#6

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
پست شماره ی 134 ، آنتونی گلدستاین

بعضی جمله ها با هم دیگه یک کمی متضاد بودن ، یعنی یه مله یه چیزی گفتی و جمله ی بعدی حرفت رو خواسته یا نا خواسته نقض کردی .

نقل قول:
کم کم نشانه هایی از غروب کردن خورشید دیده میشد،آسمان سفید جای خود را به سیاهی محض داده بود


اگر خورشید تازه داشته غروب می کرده ، چه طور سیاهی محض به فضا حاکم بوده !؟


مورد دیگه چند تا غلط تایپی کوچولو بود که به نظرم به خاطر تند نویسی به وجود اومدن . در کل ، اگر پستتون رو بعد از نوشتن یه دور دیگه بخونین خیلی بهتره و اشکالاتی که در اون وجود داره به چشم میاد .
پیشنهاد می کنم توی ورد (Word) بنویسی و بعد توی سایت ارسال کنی


مورد دیگه ای که به چشم میاد ، اینه که بهتره وقتی یه صحنه ای رو بهش اشاره می کنی ، کامل هر چیزی که به نظرت میرسه در مورد اون جا بنویسی . توی پاراگراف بندی هم می تونی اینطوری بنویسی که تمام فضاسازی ها توی یه پاراگراف باشن ، دیالوگ ها توی یه آراگراف و همین طور تا آخر !


از زبان محاوره ای که استفاده می کنیم ، توی پستتون استفاده نکنین !
نقل قول:
لرد دست از طلسم ورداشت
برداشت !


چیزی که می تونه سطح پست رو بالاتر ببره ، رفتار شخصیت های پست مطابق با کتابه ! یعنی اگر مثلا توی پستتون دامبلدور آروم و با وقار رفتار کنه و نکته سنج و ریز بین باشه به بالا رفتن سطح پست خودتون کمک کردین

با چشمان بر انگیخته شده و ترسناک به او نگاه کرد..
نقل قول:
_این بار رو بخاطر کاری که کردی میبخشم ولی اگه دوباره ببینم تیکه پارت میکنم..فهمیدی بچه؟؟


توی این جلمه باید تجدید نظر بشه و به نظرم خودت بتونی مشکلش رو تشخیص بدی !
نقل قول:
اما این آنتونی بود که درد دستش را فراموش نخواهد کرد

هر فعلی که توی جمله ت به کار می بری ، از نظر زمان و شخص باید با فعل قبلی مطابقت کنه !

با این حال ، من نمی تونم شما رو تایید کنم ، برای نوشتن پست ، حتما نباید سوژه از خودتون بنویسین .
چند صفحه ( فکر کنم دو صفحه ) من یه پست زدم و سوژه هایی که می تونین در موردش بنویسین رو نوشتم ، می تونین از اون ها استفاده کنین


سربلند باشید و زیر سایه سیاهی مطلق !


فقط حذب ، فقط سرژ !


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۳ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۵
#5

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 45# برج وحشت

پست هدويگ!

خب به نسبت نوشته ي قبليت تكرار فعل ها كمتر بود اما باز هم به چشم مي خورد.
نقل قول:
ضربه ای از پشت به سر بلاتریکس برخورد کرد و او را نقش زمین کرد


نقل قول:
سوروس در کنار دیوار ایستاده بود . به باریکه آبی خیره شده بود


نقل قول:
اما هر چه گشته بود راهی به آنور دیواری که در کنارش ایستاده بود ، نیافته بود

و
.
.
.
بعد اشكال ديگه اي كه به نظرم رسيد اين بود كه توي برخي جملاتت فعل ها با زمان نمي خوند. مثل اينجا:
نقل قول:
. بار دیگر بر شانسش تکیه کرد و یکی از راههایی را که در اطرافش بود در پیش گرفت ، شاید به مقصدی که در نظر داشت برسد .

" مي رسيد" فعل مناسب اين جمله بود با توجه به بقيه ي افعالت!

نقل قول:
انگار که پیدا کردن سرمنشا آن جویبار ، کاری بسیار راحت و آسان است . فکر کردن به مجازاتی که در صورت به اتمام نرساندن این ماموریت از جانب اربابش در انتظارش بود ، اجازه هرگونه سستی ای را از او می گرفت .

خب اول فكر كنم در جمله ي اولت فعل، اگر به جاي " است" ، "بود"، قرار مي گرفت بهتر بود. دوما چون از قسمت فعلت به بعد يك موضوع جداگانه رو پيش مي كشي پاراگرافش رو جدا مي كردي خيلي بهتر بود.

نقل قول:
با این تفاوت مقدار بیشتری از آن ماده سبز که در آن تاریکی سیاه می نمود در این جویبار جریان داشت و این نوید این را می داد که به هدفش نزدیک شده باشد .

با اين تفاوت "كه"! مقدار بيشتري....


نقل قول:
پشت کله اش محکم به سطح جایی که به آن بسته شده بود خورد .


"كله" بيشتر يك كلمه ي عاميانه به نظر مياد و كاربردش توي يك متن ادبي جالب نيست!

نقل قول:
سرش تیر کشید . درد شدیدی سرش را فرا گرفت

دو تا كلمه ي پشت هم كه بهتر بود يكي ضمير ميشد! "سرش به شدت تير كشيد. درد شديدي را احساس مي كرد كه مانع از ديد واضحش مي شد." و يا هرچيزه ديگه اي!

نقل قول:
نور شعله هایی که صورت نگهبان را فرا گرفته بودند ، فضای تاریک اطرافش را روشن کرد و متوجه شد که در تابوتی با زنجیر بسته شده است و هیچ مجالی برای تکان خوردن ندارد


اينجا بهتر بود بعد از اينكه در مورد روشنايي صحبت كردي جمله ي بعدي رو با فاعل مشخص مي نوشتي." فضاي تاريك اطرافش را روشن كرد و بلا ناگهان متوجه شد كه در تابوتي...."

صرف نظر از اين اشارات كوچك پست خيلي خوبي بود. فضا رو در تك تك صحنه ها خوب به تصوير كشيده بودي. علامت گذاري هم بسيار خوب و مناسب بود. استفاده از جمله هاي كوتاه و روان هم يكي ديگه از حسن هاي نوشتت بود!!

موفق باشي!
آرامينتا ملي فلوا



Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۸:۳۴ یکشنبه ۵ آذر ۱۳۸۵
#4

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره ي 42# برج وحشت

پست هدويگ


همينطور كه بادراد هم گفت نوشته ي تقريبا بي نقصي بود. هم پاراگراف بنديش خوب بود و هم فضاسازي نوشتت.

اما چند ايراد كوچولو!!

اول اينكه از كلمات تكراري توي جمله هاي پشت هم خيلي استفاده كردي. به جاي بيشتر اونها مي تونستي از ضمير ها و يا توصيفاتي كه مشخص كننده ي فرد يا وضعيت باشه استفاده كني.

نقل قول:
دیگر از شیمر ها خبری نبود و روح ها هم رفته بودند . تنها چیزی که می دید ، یک روح بلند و لاغر بود که صورتش هم معلوم نبود . روح روی هوا به آرامی بالا و پایین می رفت و با چشمانی که در نظر سوروس تصویری سفید و مبهم بودند ، به سوروس خیره شده بود .


اگر به جاي لاغر مي نوشتي "لاغر اندام" زيبا تر مي شد. بعد استفاده از "تصوير" خيلي دلچسب نيست! براي حالت و رنگ چشمها معمولا از اين كلمه استفاده نمي شه. مي تونستي به جاش بنويسي" و با چشماني كه در نظر سوروس سفيد و يخ زده بودند به او خيره شده بود"
اينجا يخ زده هم مي تونست به نگاه خيره ي اون اشاره كنه و هم به مبهم بودنش.

نقل قول:
آب دهانش را قورت داد و دهانش را برای حرف زدن باز کرد . ولی به محض این کار ، روح لب به سخن گشود و گفت :


جملت رو با " لب به سخن گشود" تمام كردي كه حالتي ادبي داره. در نتيجه عبارت " اب دهانش را قورت داد و دهانش را براي حرف زدن باز كرد" با قسمت بعديت متناقضه. ضمن اينكه دو بار از كلمه ي دهان استفاده كردي كه يكيش مي تونست ضمير باشه.

نقل قول:
.. وحشت رو در مغز استخونت هم حس خواهی کرد ... چیزی صد برابر دردآورتر از مرگ .


به نظرم اين تشبيهت قشنگ بود. براي نشون دادن عمق سرما معمولا از مغز استخوان استفاده مي كنيم...ولي اينجا هم به جاي يك اصطلاح معمول، براي نشنون دادن عمق وحشت خوب بود.

نقل قول:
به آرامی وارد دیوار شد و از نظر ناپدید شد .


پشت سر هم از دو تا فعل "شد" اشتفاده كردي كه مي تونستي به جاي دومي "گشت" بنويسي.

نقل قول:
سوروس به دیوار تکیه داد و سعی کرد فکرش را برای بررسی شرایط متمرکز کند . پس از چند لحظه ، تنها صدای شعله مشعل روی دیوار بود که شنیده می شد و سکوت وهم انگیز آنجا رو در هم می شکست ...


اين عبارت هم توصيف خيلي قشنگي داشت.

نقل قول:
با کوچترین صدایی ، جیغ می کشید و طبق عادت همیشگی سریع چوب دستیش را بیرون می کشید .


اينجا هم از دو تا فعل" مي كشيد" به دنبال هم استفاده كردي. مي تونستي به جاي دومي "بيرون مي آورد" و يا " چوب دستيش را از درون ردايش خارج مي كرد" رو به كار ببري.

به طور كلي سه پاراگرافي كه در مورد بلاتريكس نوشتي مي تونست خيلي زيباتر باشه. گرچه بايد بگم پاراگراف آخر خيلي عالي بود.
با وجود اينكه بلا وحشت زده بود و طبيعي هم بود اما اين همه جيغ زدن و حركات دست پاچه رو ما هيچ موقع، بجز زماني كه لرد توي وزارت خونه آمده بود ازش نديديم. مي تونستي ترسش رو به اين روش توصيف كني كه دائما به اطرافش نگاه مي كرد و با هر صدايي از جا مي پريد...و يا حتي با اين نكته كه چوبدستيش دائما توي دستهاش بود و اون رو كنار نمي گذاشت نشون بدي.


موفق باشي
آرامينتا ملي فلوا


ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۸:۴۸:۳۱


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۳ شنبه ۴ آذر ۱۳۸۵
#3

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
نقد پست شماره 39# برج وحشت
پست بليز زابيني

خب..اينم يه همكار عزيز ِ ديگه!

در مورد موارد نگارشي كه خب بجز چند مورد كه لازم بوده از نقطه گذاري استفاده كني و نكردي مشكل ديگه اي وجود نداره....از لحاظ پاراگراف بندي بسيار خوب و البته با توصيفاتي مناسب!
در نتيجه فقط در مورد برخي نكات ريز مي گم!

نقل قول:
دو پیکر شبح وار به آرامی در سالنی طویل که از دو سر به راهرو های بی انتها ختم میشدند حرکت میکردند


خب اول از عبارت "شبح وار" شروع مي كنم. به نظر به كار بردنش اينجا خوب نبود. چرا دو تا انسان بايد مثل شبح به نظر برسند و حركتشان طوري باشه كه با فاصله از زمين باشن؟ اگر علت خاصي وجود داشت كه بلا و سوروس رو مثل شبح در نظر گرفتي بايد ذكر مي كردي، يا اينكه مي تونستي بنويسي دو سايه ي شبح مانند...كه اين فكر تداعي بشه كه سايه هاي اونها رو بر روي ديوار به صورت شبح در نظر گرفتي.
بعد " به آرامي در سالني طويل كه از دو سر به راه رو هاي بي انتها ختم مي شدند"اينجا منظور اين جمله بر مي گرده به سالن پس فعل جملت بايد " مي شد" باشه. البته اينجا يك نقطه يا ويرگول هم براي جداسازي جمله هات لازم بود. و يك نظر شخصي اينكه بهتر بود چون براي حركات اشباح داري مي نويسي مي نوشتي "سر مي خوردند" تا واقعي تر جلوه كنه.

نقل قول:
صورت هر دویشان ناپیدا بود اما حتی از اینجا هم میشد ترس آنها را با تمام وجود حس کرد.


" از اينجا"؟!! عبارته درسته نيست...در حقيقت داره نشون مي ده كه تو از بالا يا روبه رو داري اونها رو نگاه مي كني و اين نوشته شرح ديده هاي خودته!
بهتر بود مي نوشتي" صورت هاي هر دو ناپيدا بود اما از حركاتشان به خوبي مي شد ترس را احساس كرد" يا چيزي شبيه به اين!

نقل قول:
با اینکه سرمای گزنده ای در سرتاسر برج حاکم بود اما به نظر نمیرسید هوایی به آن صورت جریان داشته باشد.


" به آن صورت " يك اصطلاح عاميانست!...بعد اين جملت طورهي كه انگار از نظر معنايي اشكال داره! چون اول نوشتي كه سرماي گزنده اي توي برج حاكم بود...ولي بعدش گفتي هوايي جريان نداشت. در واقع اين دو تا جمله در كنار هم بي معني اند! مي تونستي براي جريان نداشتن هوا بگي كه" نفس كشيدن برايشان دشوار شده بود. هوا بوي خاصي مي داد، گويي كه اينجا اصلا هوايي جريان نداشت"

نقل قول:
قدرتی خفته که هر لحظه امکان دارد برخیزد و بار دیگر آن برج لعنتی را تبدیل به جهنمی زمینی کند


اين جملت عالي بود!! يك توصيف بسيار خوب در كنار يك تشبيه فوق العاده!
اون " هووم" كه وسط جمله ي بعديت به كار بردي باز با هم متنت بيگانست! در واقع اصلا لزومي نداشت نوشتنش!

نقل قول:
دو شبح همچنان با سرعت از راهرو ها، تالارها و سالنهای متعددی عبور میکردند تا بلکه نشانی را بیابند که بتواند آنها را زودتر به مقصدشان برساند.
ناگهان یکی از پیکر های تیره و تار ایستاد و نفر دوم نیز پشت سرش متوقف شد..


چون توي جمله ي اول از "شبح" استفاده كردي نبايد اينبار مي نوشتي دو پيكر تيره و تار...اشباح بي رنگ اند!

نقل قول:
اما لحظه ای بعد صدای بمی از نفر جلویی برخاست که تنها نشون داد اون شخص یک مرد است.


كلمه ي تنها اينجا هيچ نقشي نداره! در واقع بايد مي گفتي صداي بمي از نفر جلويي به گوش رسيد كه نشان از اين بود كه او يك مرد است. بعد گفتي صداي خشن گفت...در حالي كه قبلا اشاره اي به خشونت صداش نكردي...بلكه در مورد بم بودنش توضيح دادي...اين ممكنه خواننده رو به فكر شخص سومي بياندازه.

نقل قول:
زن از خودش بیزار بود که باید برخلاف احساسش را بر زبان میاورد آخه همیشه آرزو داشت خودش را از همسفرش برتر نشان دهد همسفری که حالا پیش اربابش عزیزتر از هر مرگخواری بود اما واقعا آنجا هم جای قهرمان بازی بود؟


" بايد بر خلاف احساسش را بر زبان مي آورد" اين جمله به صورت" بايد بر خلاف احساسش عمل مي كرد" يا" بايد بر خلاف خواسته هاش ترسش را به زبان مي آورد" قشنگ تر بود.
كلمه ي "آخه" براي توصيفت اصلا مناسب نيست و بيشتر براي نقل قول از زبان شخصيت خوبه.

نقل قول:
اما ناگهان صدایی هولناک به وجود آمد


صداي هولناكي به گوش رسيد!!

نقل قول:
با راهرو های همسایه


مي نوشتي با راه روهاي كناريشان بهتر بود!

خب..همينا!

موفق باشي


ویرایش شده توسط آرامينتا ملي فلوا در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۵ ۸:۴۴:۰۳


Re: نقد پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۲۳ شنبه ۴ آذر ۱۳۸۵
#2

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
نقد درخواستهای مرگ خواران ، پشت شماره 127 ، مالدبر


نوشته ت از چند نظر کوچولو(!) مشکل داشت که پایین به اون ها اشاره می کنم .

1 : وجود غلط های املایی یا بعضا غلط های تایپی
این مورد توی تمام پستت به چشم می خوره و می تونه ناشی از تند نویسی یا بی حوصلگی ت باشه ! پس برای نوشتن یه متن خوب و بدون غلط ، باید نهایت دقت رو به خرج بدی تا کمترین غلط تایپی رو داشته باشی .

2: استفاده از اصطلاحاتی که درستش رو نمی دونستی !
به طور مثال به جای نوشتن نقل قول:
طاقتم تاق(یا تاقتم طاق؟)
، بنویسی « صبرم تموم شده بود ، دیگه تحمل نداشتم و .... »


3: ( این نظر شخصی منه ) توی این سایت که همه جور آدم میاد و میاره و همه جور آدم پستت رو می خونه ، بهتره از به کار بردن یه سری الفاظ خودداری کنی !
مثلا می تونستی از جمله ی زیر صرف نظر کنی یا حتی به شکل دیگه ای اونو عنوان کنی !
نقل قول:
ک نخ مادولین( این نقطه عطفشه! با عطوفت برخورد کنید!) از ردایم که بر اثر بارندگی پر از گل و لای شده بود، در آوردم و روی زمین سرد و سنگی انبار نشستم و مشغول دود کردن شدم...



4:کارهای غیرعادی و خلاف برداشت ما از کتاب ، ممنوع !
نقل قول:
ولدمورت بلند شد و بر سر من زد، طوری که اشکهایم در آمد.

ولدمورت یه جادوگره ،اونم یکی از قدرتمند ترین جادوگران عصر ! پس برای تنبیه کردن نیازی به چک و سیلی و تو سری زدن نداره !


این جمله ت قشنگ بود ، خوشم اومد !!!
نقل قول:
و من احساس کردم علامت شوم روی ساعدم نقش میبندد. در میان فریادهایم، لبخندی زدم.



از لحاظ پاراگراف بندی (!!!) مشکلی نمیبینم . به همین شکل می تونی پاراگراف بندیت رو ادامه بدی . تنها اشکال عمده ی این پست ، تعداد زیاد غلط املایی بود که به چشم میومد . می تونم بگم اون غلط های املایی یا تایپی به خاطر عجله ت بوده و دیگه تکرار نمیشه !!

بنابراین مشروط به فعالیت مفید و تلاش بیشتر بین مرگ خواران ، قبولی !


فقط حذب ، فقط سرژ !


بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۸۵
#1

بادراد ریشوold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۰۲ جمعه ۱۷ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ سه شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۶
از کنار شومینه(!!!)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 182
آفلاین
این تاپیک برای نوشتن نقد پست های انجمن خانه ی ریدل هاست و نقد پست ها توسط بادراد ریشو و آرامینتا ملی فلوا انجام میشود .


پست های این تاپیک شامل نقد های ماموریت های مرگ خواران در خانه ی ریدل ها و همچنین نقد پست های درخواست مرگ خواری توسط یاران لرد سیاه میشود .


در پناه جادوی سیاه ِ لرد ِ سیاه باشید !


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۳/۳۰ ۱۴:۳۲:۲۲
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۱۱/۲۸ ۲۳:۱۷:۱۸

فقط حذب ، فقط سرژ !







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.