هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۵

سوروس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۳۸ سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶
از برزخ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 375
آفلاین
پیام امروز- گروه حوادث - «کریم ساواکی» متلاشی.
به گزارش خبرنگارمان بعدظهر امروز که که باند کریم ساواکی مشغول اقامه‌ی اکس پارتی در یکی از خانه های هاگزمید بود یکی از همسایگان بلیتی به مدیران فرستاد و خبر داد و بلافاصله گارد ویژه اعم از بیل ویزلی، دامبلدور و کوییرل به همراه عده‌ی کثیری از نیروهای نوشابه ای مقیم مرکز به این منطقه یورش بردند و عده‌ی کثیری از آنان را دستگیر و به پاسگاه انتقال دادند.

لذا به اینجا رفتیم تا گزارشی به همین منظور تهیه کنیم. وارد اتاق جناب سروان کوییرل اویسی( رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر و بیناموسی) که شدیم دیدیم که مشغول گرفتن اعتراف از سوروس اسنیپ دبیر سابق هاگوارتز هستند لذا از این اعتراف گیرون(!) گزارشی تهیه کردیم... باشد که رستگار شوید!

تصویر کوچک شده

جناب سروان:...ببینم اصلا انگیزت از رفتن اکس پارتی چی بوده؟ هان؟
اسنیپ: والا چی بگیم سرکار... بدبختیم دیگه!
- اصلا چی باعث شد که به این راه کشیده بشی!؟
- خب راستش ما دیدیم پول مول تو درس و این چیزا نیست که بتونیم باهاش این دماغو عمل کنیم... دیگه خودتون که بهتر میدونین سرکار!
- سرکار نه!... سرگرد!
- همون! سرکار... چیز! سرگرد! جناب سرگرد...!
- خب میگفتی...
- بعد خلاصه زدیم از درس بیرون و رفتیم تو خط این مسابقه های تیلیویزیونی! یه دو سه بارم نزدیک بود کمک هزینه ی عمل دماغو بگیریما ولی لامصب مجریه وسوسمون کرد پوچ رو انتخاب کردیم...
- خب؟ برو سر اصل مطلب!
- بعد هیچی دیگه قید پول و دماغ و همه چیو زدیم رفتیم تو فاز عرفان و اینا تا این که از طرف روزنامه شما فهمیدیم که چنین باندی وجود داره و...
خبرنگار: اهم... چیز خب! جناب سرکار(!) ما رفع زحمت کنیم دیگه...
اسنیپ: عکس من کی چاپ میشه...؟
خبرنگار: همین امروز...
اسنیپ: آخ جوون
سرکار کوییرل: تو حرف اضافه نزن... نگهبان! بیا ببرش... فعلاً به قید زمانت آزادی...


شک نکن!


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۰:۰۶ چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۵

اریک مانچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
از iran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
هدیه ی برای کوییدیچ سواران!
طبق خبر رسیده قرار است تا ماه آینده یک فروشگاه بزرگ که اسمش هنوز فاش نشده یک هدیه بزرگ به کوییدیچ سواران بدهد.طبق قرارداد بسته شده توسط این فروشگاه و تیم کوییدیچ بلغارستان این فروشگاه قرار است که این وسیله ی اعجاب انگیز را به این تیم بدهد و تا 6 ماه به هیچ تیم دیگری از این وسیله بسیار اعجاب انگیز چیزی نگوید.ما بسیار تلاش کردیم تا نام وسیله را بدست آوریم ولی متاسفانه نتوانستیم.بسیاری از همکارانمان در این مورد می گویند که ممکن است که چوب جارو باشد که من نیز با چنین چیزی موافقم ولی اصلا در اینجا حدس و گمان ما ملاک نمی باشد و هیچ یک از دو طرف قرداد هم حاضر به مساحبه با ما نشدند.در این باره یکی از کوییدیچ سواران که نخواست اسمش فاش شود گفت:
_همه ی کوییدیچ سواران دوست دارن یک جاروی اعجاب انگیز داشته باشن و از جارو های خود هیچگاه راضی نمیشن.
ما نیز با گفته این کوییدیچ سوار موافقیم و واقعا امیدواریم این شرکت هرچه سریعتر این وسیله را به عموم نشان دهد.من خودم شخصا منتظر این وسیله اعجاب انگیز هستم.


جوما�


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵

پروفسور بینز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۶:۱۸ سه شنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۴:۱۳ جمعه ۱۰ تیر ۱۴۰۱
از تالار عمومی ریون کلاو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 742
آفلاین
اخطار
[b]اين آخرين اخطاريه كه به ارزشي نويسان ميدم از اين به بعد چه در اين تاپيك چه در تاپيك هاي ديگه هر گونه پست ارزشي به هر عنواني كه باشه و هر كسي كه زده باشه به سرعت و بدون اخطار پاك خواهد شد اين انجمن جاي زياد كردن تعداد پست نيست
پست مادلبر هم به زودي پاك خواهد شد
با تشكر ناظر بد فرم آستكباري
[/


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱۳ ۱۳:۵۲:۳۲

[b][color=0000FF]بينز نام


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵

اریک مانچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
از iran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
ازدواج هرمیون و یک مرگخوار
همین الان از یه منبع معتبر یه خبر داغ به دست ما رسید که گفته میشه که هرمیون قرار است با یک مرگخوار ازدواج کند.این خبر بعد از جشن دیشب به دست ما رسید که گفته میشود که هرمیون به یک مرگخوار که واقعا خوش تیپ است جواب مثبت داده است.هنوز این خبر از طرف خود هرمیون تایید نشده است.ما در اینجا از دوست ایشان خواهش کردیم که به سوالات ما پاسخ دهد و ایشان نیز با کمال میل پذیرفتند.دوست ایشان که رون نام دارد از تمام کارهای این خانوم خبر دارد و ما نیز سوالاتی درباره هرمیون از ایشان پرسیدیم.
_سلام.
رون*:سلام.
_شما خبر دارید که میگن هرمیون قراره با یک مرگخوار ازدواج کنه.
*:بله.از هرمیون هر کاری بر می ید اول من،بعد کرام و حالا هم یک مرگخوار ولی فکر نکنم بتونه زیاد دوام بیاره و دوباره دوستیش رو با یکی دیگه پی ریزی می کنه.
_یعنی شما میگید که این خبر حقیقت داره.
*:من نه خبر شما رو تایید می کنم و نه تکذیب ولی بعید هم نیست که ایشون برای خودشون یک زوج دیگه پیدا کرده باشه.
_پس یعنی شما هم هنوز در جریان نیستید.
*:نه،اگر هم در جریان باشم نمی تونم خبر ها رو بدون قبل از مطمئن شدن به شما بدم.
_یعنی اگه بدونید به ما میگید؟
*:نمی دونم.شاید بگم شاید هم نه؟
_خوب شما برید که پدرتون صداتون میکنه.
*:بای.
_بای.
خوب این هم اطلاعاتی درباره ازدواج هرمیون گرنجر بود که ما به شما دادیم هنوز اسم مرگخوار در جایی گفته نشده و گرنه ما اسم این مرگخوار را نیز به شما میدادیم.مرگخوار ها نیز دنبال شخص فریب خورده میباشند تا او را از گمراهی در آورند و به او کمک کنند تا همسری خوب برای خود پیدا کند.وقتی ما دلیل اینکه چرا نمی خواهید یک مرگخوار با هرمیون ازدواج کند را از یکی از مرگخوار ها پرسیدیم او فقط گفت:
_ما از هر فرد خوش گذران و فریب کار که بخواهد عشق را به شوخی بگیرد متنفریم.
من که وقتی این حرف را شنیدم مو بر تنم سیخ شد چون هیچ مرگخواری عشق را نمیشناسد.وقتی دقیقا به صدای فرد خوب توجه کردم صدایش به یکی از افراد محفلی بسیار شباهت داشت.
این خبر نیز از طرف هرمیون تایید نشده و تا حالا هیچ مرگخواری هم رفت و آمد با او را تایید نکرده.


جوما�


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۲:۴۰ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۵

اریک مانچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۱۳ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۷ سه شنبه ۱۸ دی ۱۳۸۶
از iran
گروه:
کاربران عضو
پیام: 124
آفلاین
مرگخوار ها رقص باله یاد میگیرند!
خبری که هم اکنون به دست ما رسید واقعا باور نکردنی است.به گفته یکی از افراد ناشناس که خواست اسمش هم ناشناس بماند به نا لو..... ها ببخشید ناشناس گفته است که مرگخوارها را در یک خانه در نزدیکی گریمولد دیده در حالی که سعی می کردند باله برقصند.آنها معلم باله ماگلی را تحت جادوی فرمان در آورده اند تا بتواند به آنها رقص باله یاد دهد.فرد ناشناس در ادامه مطالب خود افزود که مرگخوار ها از این کار منظور خواستی دارند و می خواهند کارهای انجام دهند.
فرد در حالی که خود نیز لباس باله ی به تن داشت گفت:
_تقریبا نیمی از مرگخوار ها در این کلاس ها شرکت کردند و امیدواریم که مرگخوار های دیگه نیز از این کلاس های تفریحی استقبال کنند.
در ادامه از او پرسیدیم که چه مشکلاتی دارید و فرد نیز با کمال تاسف گفت:
_اول اینکه برای رقص باله ی مرگخواران مجوز نمی دهند تا ما بتونیم در المپیک رقص باله شرکت کنیم.
دوم اینکه به ما اجازه حضور در هیچ گونه مسابقات رسمی داده نشده.
سوم اینکه اصلا به ما توجهی نمیشه و واقعا این مرگخوارها با دست مزد کم کار می کنند.
ما واقعا از این منبع موسخ متشکریم و دست ایشان را از راه دور(فقط از راه دور)می بوسیم و هرگز دیگر تمایل به دیدار ایشان نداریم و امیدواریم که مسئولین بعد از سر دواندن این مرگخوارها به آنها مجوز اعطا کنند و بعد از اینکه خوب آنها را سر دواندند به آنها مجوز بعدی را به آنها اعطا کنند.این خبر هنوز از طرف هیچ مسئول مرگخوار آگاهی تایید نشده و نخواهد شد چون هیچ کدام از مرگخوارها آگاه نمی باشند.ما در مرحله بعدی گزارش خود اطاعات بیشتری را در اختیار شما قرار می دهیم.
فعلا بای


جوما�


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
زدن کلنگ ساختمان رسمی المپیک دیاگون
آلبوس دامبلدور، معروف به دومبول، مدیر «ارزشی_نسل جوان پرست» سایت، امروز کلنگ ساختمان المپیک دیاگون را زد.
این گزارشیست که سالانگارو سوله، خبرنگار افتخاری! پیام امروز ازین مراسم برای تهیه و تنظیم نموده است.
* برای خواندن گزارش احتیاج به مادولین پلیر دارید. اگه هم ندارید به صورت نمایشنامه بخوانید*
در دیاگون، وسط یک زمین خالی، ملت زیادی جمع شده اند که و آنسوی زمین، یک گروه کارگر ساختمان سازی بیل و کلنگ به دست به چشم میخورند. ناگهان یک جغد سفید و در پی آن، یک شخص ارزشی به نام استرجس پدیدار میشود. سپس از پی آندو، یک دختر بربری، یک مرد کثیف پوش و یکعالمه محفلی دیگر پدیدار میشود. سپس پس از انها، یک لیموزین پدیدار میگردد.
10 دقیقه بعد_____________
بلاخره ته لیموزین پدیدار میگردد و فنگ و هاگرید که کت و شلوار سیاه برتن دارند از آن پیاده میشوند و در لیموزین را باز میکنند.
دومبول در حالی که یک بارانی سبز به تن دارد، از لیموزین پیاده میشود.
خبرنگاران دور دومبول میریزند و اورا سوال پیچ میکنند. اما دومبول درحالی که با ابهت پشت دو بادی گارد خود یعنی فنگ و هاگرید در حرکت است، به سوال آنها جوابی نمیدهد.
بلاخره دومبول قسمت کلنگ زنی میرسد.
بلافاصله هدویگ دست به میان پرهایش میبرد یک بالشتک بیرون می آورد و طرف دومبول میگیرد.
دومبول دست میبرد و کلنگ را برمیدارد و بالا میبرد ناگهان...
دومبول: آآآآآآآآآآخ!
فنگ و هاگرید پشت و را میگیرند.
چو: چی شد؟
دومبول: اااوخخخ کمرم واییی!
سدریک یک صندلی می آورد و دومبول روی آن مینشیند.
دومبول: آخ ننه... اوخ... هو سگ توله یک کاری کن!
فنگ یک لیون آب قند به دست دامبل میدهد.
دامبل: آی ننه... فنگ تو کلنگو بزن...
فنگ نیم ساعتی با کلنگ ور میرود و نمیتواند آن را به دست بگیرد. برای همین شروع به کندن زمین به روش سوپر سگ_ سگی میکند.
دومبول: اوووخ... فنگ... این آبارو از کجا آوردی اینقدر مزه میده؟
فنگ:


I Was Runinig lose


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۵

كورن اسميت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۵۷ شنبه ۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۷:۱۶ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۷
از کوچه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 352
آفلاین
آغاز مسابقات خبرنویسی روزنامه ی پیام امروز(فقط مخصوص اعضای المپیک)
مسابقه...مسابقه...از امروز به مدت یک هفته مسابقات خبرنویسی در سطح سایت آغاز می شود.لازم به ذکر است که این مسابقات فقط مخصوص اعضای المیپک دیاگون است.
اعضای المپیک می توانند با ارسال حداقل دو خبر جنجالی در این مسابقه شرکت کنند.
مسابقه ی خبر نویسی که یکی از قسمت های مهم مرحله ی دوم المپیک دیاگون است در این دوره ی مسابقات برای اولین بار به منظور بالا بردن سطح خبرنویسی شرکت کننده گان برگزار می شود.
نوشتن حداقل دو خبر جنجالی با جزئیات کامل برای کسب امتیاز کامل این مرحله ضروری است...
از شرکت کننده گان عزیز تقاضا می شود از امروز 11 آذر ماه تا 18 آذر به مدت یک هفته در قسمت های مختلف سایت جستجو کرده و اخبار مهم را گزارش دهند...
در ضمن نوشتن خبرهای تکراری توسط دو شرکت کننده به شرطی که رونویسی نباشد مانعی ندارد
خبر های شما پس از پایان مرحله در تاپیک المپیک دیاگون نقد خواهد شد.
منتظر خبرهای جنجالی و زیبای شما هستیم...


[b][size=medium][color=336600][font=Arial]ما همگی اعتقاد داریم که باید خدا را کشف کرد.دریغا که نمی دانیم هم چنان که در انتظار او به سر می بریم ، به کدام درگاه


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۲:۲۳ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۵

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵
از یک جای دور ولی نزدیک به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 192
آفلاین
بیوگرافی پرفسور بینز ، ناظر کوییدیچ

به کنار یکی از زحمت کش ترین ناظران سایت بینز آمدیم می خواهیم دقایقی با ایشان باشیم .
مودی : سلام بینز عزیز حالت چطوره ؟
بینز : سلام ممنون .
مودی : خوب برای شروع با سوالات آسون و همیشگی شروع می کنیم .
بینز : بفرما .

+ نام واقعی ، سن ، محل سکونت و در کل مشخصات اصلی خودت رو بگو ؟
بینز : من وحيد 28 ساله از تهران ، خيلي با حال و با نمك
+ چطوری با سایت بزرگ جادوگران آشنا شدید ؟
بینز : از طريق سرچ تو ياهو براي هري پاتر

+ چی شد که این شخصیت ، پرفسور پینز را انتخاب کردید ؟
بینز : بنابر رشته ي تحصيليم كه تاريخ بوده اين شخصيت رو انتخاب كردم
+ به جز شخصیت خودت کدوم شخصیت را در سایت دوست داشتی باشی ؟
بینز بعد از چند لحظه فکر کردن : هاگريد
+ چطوری با کتاب هری پاتر آشنا شدی ؟
بینز : فكر كنم اولين بار تو روزنامه همشهري خوندم كه همچين كتابي چاپ شده و فروش زيادي كرده
+ چرا به گروه ريونكلاو رفتی ؟
بینز : براي اينكه فكر ميكردم خيلي بهتر باشه و مثل گريف و اسلي خز نباشه
بینز : كه واقعا درست فكر ميكردم بهترين گروه رو انتخاب كردم

+ کی از سایت خسته شدی ، فکر کردی کارت زیاده ، دیگه حوصله نداری ؟
بینز : تقريبا هيچ وقت فقط بعضي وقتا وقت كم آوردم براي رفتن تو سايت و الا هيچ وقت خسته نشدم از سايت
+ تا حالا شده به فکر نابود کردن سایت بیفتی یا کاری کنی که به نفع سایت نباشه ؟
بینز : نه تا حالا همچين چيزي به ذهنم نرسيده
بینز : فقط بعضي وقتا دوست داشتم بعضي مديرا رو نابود كنم
مودی : کی این هوس به سرش نمیزنه !

+ کدام بخش سایت رو بیشتر می پسندی ؟
بینز : ايفاي نقش رو و قسمت دانلود
+ تا حالا از به مقام رسیدن کسی ناراحت شدی یا حسودیت بشه ؟
بینز : نه فكر نكنم اصلا چون خودم به هر چي ميخواستم رسيدم
+ چی شد ناظر کوییدیچ شدی ؟
بینز : از اولين كساني بودم كه توي قسمت كوئيديچ سايت تيم داشتم و بعدش بعد از يه كودتا تبديل به كمك داور مسابقات شدم كم كم كوئيديچ تبديل به انجمن شد و داور و كمك داور هم ناظر شدن
مودی : اصلا علاقه اي به اين بخش داري ؟
بینز : به كوئيديچ هم خيلي علاقه دارم چون خيلي جاي مانور داره برا رل نويسي

+ تا حالا از پستت به عنوان ناظر سوء استفاده کردی ؟
بینز : خوب اين سئوالو از هر ناظري بپرسي بهت نميگه سو استفاده كردم ، از بقيه بايد بپرسي تا مشخص بشه .
مودی : پس سوء استفاده کردی ؟
بینز : تا اونجا كه خودم ميدونم نه ، ولي اين سئوالو از بقيه بايد بپرسي
مودی : فکر مي کني ناظري باشه که اينکار رو بکنه ؟
بینز : حتما هست
مودی : تو کسي رو ميشناسي ؟
بینز : من نه خودم نديدم ناظري اين كارو بكنه

+ مدیر ها برات پارتی بازی کردن ؟ اصلا فکر می کنی مدیرها اهل این کارا باشن ؟
بینز : پارتي بازي نكردن ولي كمك خيلي كردن و البته بلاك هم زياد كردن
مودی : پس دل خوشي از مديرا نداري؟
بینز : نه اتفاقا من خيلي موافق مديرا هستم چون خيلي زحمت ميكشن و خيلي هم بد و بيراه ميشنون و هر چي ميشه ميندازن گردن مديرا

+ در بین وبمستر ، مدیر ، ناظر کدام را بیشتر دوست داری باشی ؟
بینز : همشون با هم
مودی : فکر می کنی وقتش رو داشته باشی ؟
بینز کمی به فکر فرو می رود : آره فكر كنم برسم

+ فکر می کنی ناظرها کارشون سخت تر باشه یا مدیرها ، البته همه می دونیم که هر دوشون خیلی کار می کنند ؟
بینز بدون هیچ مکسی : مديرا خيلي كارشون بيشتره
+ بین مدیرا با کی بیشتر دوستی ؟
بینز : با بارون خون آلود و دامبلدور و كريچر
+ اگر به دنیایی مشابه دنیای هری پاتر دعوت می شدید در اون لحظه چه احساسی داشتید ؟
بینز : احساس خيلي خوبي داشتم البته با كمي ترس
مودی : چرا ترس ؟
بینز : چون تا حالا تجربه نشده كه مشخص بشه چه خوبيها و چه بديهايي ميتونه داشته باشه .

+ از دست چه کسانی بیشتر ناراحت شدی ؟
بینز : من تا حالا فقط از دست دو نفر تو سايت ناراحت شدم
مودی : چه کسانی ؟
بینز : يكيش كه مهم نيست يكيش هم بيل هستش
مودی : اگر مدیر بشی بیل رو با کوچیکترین حرکت بلاک می کنی ؟ یعنی منتظر یک حرکت منفی ازش میشی ؟
بینز : نه برا چي بلاكش كنم ؟ بدون دليل ؟ نوچ

+ یک سوال که دوست داری من از تو بپرسم را بگو ؟
بینز : سئوال كن چرا بيل تو رو بلاك كرد
مودی : چرا اينکار رو کرد ؟ اصلا تا حالا خودت فهميدي چرا ؟
بینز : بله فهميدم براي چي بوده
مودی : برای چی ؟
بینز : دليلش رو فقط خودش ميدونه ولي من فكر ميكنم به خاطر اينكه با ريوني ها زياد خوب نيست اين كارو كرد البته تو پست من يه شوخي كوچولو هم باهاش شده بود .
مودی : احساس مي کني ظريفيت بيل کمه ؟
بینز : هم ظرفيتش كمه هم يكم احساس غرور ميكنه .
مودی : تا شر نشده بریم سوال بدی

+ حرفی که هیچ جا نشده به مدیرها بگی ، اگر داری بگو ؟
بینز : به مديرا هيچ حرف خاصي ندارم كه بگم چون خيلي زحمت ميكشن و از قدرتي كه دارن اصلا سو استفاده نميكنن البته به جز يكي از مديران
+ بین 1 تا 10 جادوگران رو چقدر دوست داری ؟
بینز : 10
+ اگر یک چوبدستی داشتی باهاش چی کار می کردی ؟
بینز : تبديل به بيل ميكردمش و باهاش سنگر ميساختم
مودی :

+ صحبتی ، حرفی ، نصیحتی اگر برای جادوگرانی ها داری بگو ؟
بینز : تا ميتونيد ارزشي باشيد و تا ميتونيد خوش بگذرونيد .
مودی : فکر می کنی خودت چقدر ارزشی هستی ؟
بینز : من وقتي وارد ايفاي نقش شدم خيلي ارزشي بودم و روزي ده تا رل ميزدم ولي كم كم كه با جو سايت آشنا شدم احساس ميكنم كمتر ارزشي هستم البته بايد بقيه بگن اينو

+ مصاحبه چطور بود ؟ سطح سوالات ؟
بینز : در حد متوسط بود
مودی : چی کم داشت ؟
بینز : جنجال کم داشت .
مودی : فکر نمی کنی زیادی جلو بریم هر جفتمون بلاک بشیم ؟
بینز : واسه نظر کسی رو بلاک نمی کنن


مودی : خیلی خوشحال شدیم ، ممنون که وقتتون رو به ما دادی .
بینز : و همچنین




هيچ وقت فكر نميكردم اين مصاحبه تو انجمني كه خودم ناظرشم بخوره برا همين يكم واقعيات رو گفتم حالا بلاك نشم


ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱۱ ۱۲:۲۷:۱۵
ویرایش شده توسط الستور مودی در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱۱ ۱۲:۲۹:۲۰
ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۸۵/۹/۱۱ ۲۳:۵۲:۵۵

تصویر کوچک شده










[b][size=med


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ شنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
لرد ولدومورت عوض شد!!
(این خبر برای 1 یا 2 هفته پیش هست،با عرض معذرت که دیر شد)

-طبق آخرین خبرهایی که به دست ما رسیده است،هفته ی پیش لرد ولدومورت قبلی،از مقام لرد بودن استعفا داد و با شناسه بارون خون آلود به جمع کاربران سایت پیوست.طی این خبر جویا شدیم که لرد جدید چه کسی هست که بعد از 2 ساعت تلاش دریافتیم،آناکین استبنز یا همون اناکین مونتاگ لرد جدید سایت شده است.

این خبر که بسیار برای محفلی ها دردناک بود انها را به عقب نشینی وادار کرد و در جلسه ی مخفی محفل نقشه جدیدی ریخته شد.

لرد بعد از انتخاب شدنش سه معاون انتخاب کرده و اعلام کرد:

بادراد ریشو،آرمینتا ملی فلوا،بلیز زابینی


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۶:۴۱ شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
تظاهرات عظیم 26 آبان !

دیروز ، بیست و ششم آبان مصادف با سیزده روز بعد از سیزده آبان ، یا به عبارت دیگر دو برابر سیزده آبان ، یا همان دو سیزده تا بیست و شش تا .... اه بگذریم !
به مناسب سیزده آّبان ، ملت جادوگر بر علیه مرگخواران تظاهرات کردند و پس گردنی محکمی نثار کله کچل ولدی کردند و انزجار و برائت خود از این جبهه منفور و مذموم را به همگان ثابت کردند .

شروع حرکت گروه تظاهرات کننده ، از هاگزهد بود و مسیر هاگزمید تا هاگزلگ !(Hogsleg!) را طی دو ساعت پیمودند ... در این مدت ملت غیور جادوگر شعارهایی را بر علیه مرگخواران سر دادند که تعدادی از آنها رو در زیر می بینید :

- ولدی کچل حیا کن ... مرگخوارا رو رها کن
- توپ ، تانک ، فشفشه ... ولدی سیگار می کشه !
- هر کی از مامانش قهر می کنه ... می خواد بیاد یه شبه مرگخوار بشه
- حمله حمله ... ای محفلی ها ... تار و مار کنید ... تار و مار کنید ... مرگخوارا رو شما !
- ولدمورت بیچاره ... بازم می گی نواره ؟ ... نوار که پا نداره ... تازه پا هم داشته باشه ... دیگه دست که نداره ! ... اگه دست هم داشته باشه ... حرف زدن که بلد نیست ! ... دیدی سوسکی بیچاره ؟ ... ولدمورت بیچاره ...

تجمع مردم با سخنرانی هدویگ ، معاون محفل ققنوس ، در میدان اصلی هاگزلگ به پایان رسید و پس از آن جمعیت متفرق شد ... سخنانی از هدویگ را در زیر برای شما آورده ایم :

- من که نمی گم که محفل قویه که ... من می گم مرگخوارا ضعیفن ! ... اصلا ضعیف که نه که ... اصلا نیستن ! ... رام دارام دیش دام دارام بوم(صدای گوشی) ... یه لحظه می بخشید من به عیال جواب بدم ... پشت خطه !

- اهم اهم بله می گفتم ... چی می گفتم ؟ ... می گفتم که آره ... همینه که هست ! ... زورم زیاده می گم سفیدی برتره ! ... اصلا کی جرات داره با یه جغد رزمی کار روبرو بشه ؟! ... رام دارام دیش دام دارام بوم(همون صدا قبلی) ... بله مثل اینکه کار ضروری دارن عیال ... یه لحظه می بخشید !

- خب ... چی می گفتم ؟ ... آهان ... اصلا شما ملت بیکار واسه چی دور هم جمع شدید الکی شعار می دید ؟ ... خب معلومه که سفیدی همیشه پیروزه دیگه ! ... این سوسول بازیا دیگه چیه ؟!
... برید خونتون بابا ! ... رام دارام دیش دام دارام بوم (صدای گوشی بازم ) ... پاااااق (صدای کوبیده شدن گوشی به زمین !)

در همین لحظه بود که جمعیت با سر دادن فریادهای بلند و شعارهای متعدد ، پراکنده شدند و به خانه های خود رفتند .............









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.