هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۶ جمعه ۲۹ دی ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
1- بنده با یکی از جغدهای بچه محل رابطه مشروع!(پرس و جو) برقرار کردم و از ایشون پرسیدم که این فرویدون ملقب به فرویدونزکج رو می شناسه یا نه .
این جغد که از قضا ماده هم بود! رفت دفترچه خاطرات مامان بزرگش که با یه جغد که همسایه فرویدون بود رابطه مشروع(نامعلوم!) داشت! رو آورد و از توش مطالبی پیدا کرد و برای من خوند . از این قرار :

- یه روز که رفته بودم با جغد همسایه فرویدون رابطه مشروع برقرار کنم!(چاق سلامتی کنم و حال خانم بچه هاشو بپرسم!) این آقا در حین رابطه برا من خاطره ای تعریف کرد از این قرار که :
" دیروز دیدم فرویدون داره با یه خانمی که اومده دم درشون رابطه مشروع! برقرار می کنه(دست می ده و روبوسی می کنه!) و بعدش فهمیدم که این یارو خانمه فامیلشونه و من خیلی بدبینم بعدش هم دچار یاس مفرط شدم و یه روز زنمو صبح تا شب کتک زدم !"

از اینجا نتیجه می گیریم فرویدون آدم بی ناموس ، بی شخصیت ، کم شریط و نامشروعیه !

2- پرفسور من یک سوال از شما می پرسم ... اگه شما تونستید اینو جواب بدید ، منم سوال شما رو جواب می دم !

دختر ها چرا با اینکه میدانند پسر ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!!
به قول معروف چرا با یه بوس خر می شوند ؟ چرا یک خر را بوس نمی کنند ؟!

3- بنده ذهن خوانیم خوبه ... رفتم تو مخ! یکی از دوستان معلوم الحال که نامش در تدریس هم ذکر شده و اشاره مستقیم هم بهش نشده !!
و این است شرح سفر ما و تو مخ روی ما :

(از زبان فرد مذکور)

--در ذهن فرد--

- چقدر می خوام جسوف گرفته شم آخه ؟ این جسوف هم پدر منو در آورد . دیگه بهش عادت کردم . لعنتی ! جسوف جان ؟
- نه .
- بیا برو بیرون !
- نه .
- بیا از مغز من برو بیرون . دیگه حوصلتو ندارم !
- نه .
- می گم بیا برو گمشو ییرون بدجوری بهت عادت کردم !
- نه .
-

--خارج از ذهن فرد--

جسوف با کله از کله فرد فوق الذکر پرت شد بیرون !
ناگهان منویی که منوی مدیریت نام داشت لرزشی کرد . نشانه ها حاکی از نواخته شدن پستی از طرف ققی کیفسون کبیر بود .
فرد فوق الذکر نگاهی به پست انداخت و به فکر فرو رفت !
-
لحظاتی گذشت .
- جسوف جان قربونت برم بیا برو تو مخم من این ققی رو ادب کنم !
- نه !!!
در این لحظه فرد فوق الذکر بیق شد !(ضایع شد ... چیز دیگه ای نشد !)

-----

تراژدی غمناکی بود نه پرفسور ؟!

(باشم تا اموراتم بگذره هان ؟! )




Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵

دنیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۲ شنبه ۱۲ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۱:۴۷ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۲
از هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 809
آفلاین
1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

اين فرويدون كلآ آدم عقده اي بوده است. در كودكي مادرش عادت داشته جلوي همه دست را تا آرنج در دماغش فرو برد و از اين بابت فرويدون بسيار رنج كشيده است. مردم به او ميخنديدند و مادرش را دست مي انداختند. روزي فرويدون تصميم گرفت تا عادت بد به مردم بي اندازد تا آبروي آنها هم برود. البته گاهي دلش براي كسي ميسوخت و عادت خوب به دل آنها مي انداخت.
اي عقده اي....اي عادت انداز......اي كه دلم به دلت كرده عادت.....اي آبرو....اي بـيتربيت. اي(؟؟؟؟)

2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!

بس كه ابلهن....براي اينكه كم نيارن هموجور وايميستن و زور ميزن. به همين دليل شبها گريه كرده و جاي خود را خيس ميكنند.

3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید ( توجه نوشته و بنویسید در اینجا فرق داشته و هر کی غلط گرامری بگیره ...!)

انقدر حال ميده جادوگران را بپيچوني...
بنده عادت فجيحي به جادوگران داشتم و اگر دلبستگي هايم را درست انتخاب ميكردم ديگر اين اتفاقات نمي افتاد. به طوري كه در عرض سه ما شايد شصت هزار تومان كارت خريدم. از لب تاب به عنوان بالش استفاده كرده و در بغل ميگرفتم. تا اينكه اين عادت را پيچانم. پولهايم تمام شد و من خود را به مفلسي زدم و عادت فكر كرد من ته كشيده ام و خوشحال رفت. عادت كه رفت ما خوشحالي كرديــــــــمع...
و اكنون بسيار كمتر به جادگران، خانه ي خود مي آييم.

با تشكر*


قدرت رولو ببين توي سبك من، تعظيم كرد توي دست من
پس تو هم بيا رول بزن با سبكم، ميخوام شاخ جوجه رولرا رو بشكنم




Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵

الستور مودیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۴ یکشنبه ۱۶ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۱ سه شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۵
از یک جای دور ولی نزدیک به شما
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 192
آفلاین
- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)

هوم دانشمندان عصر جدید اعتقاد دارند داش فری خیلی بی مرام از همون بچه گیش خالی می بسته ... یادش بخیر تعریف می کرد که با بچه محل هاش دو سه باری اژدها ترکونده ... بعدا که بزرگ شد این عادتش ترک نشده همچنان به حرف مفت زدن ادامه میده ... تو چه حوصله ای داری که این چرت و پرت هایی که من می نویسم و می خونی ؟

2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!

عادت چیزه بدیه ... خیلی آدم کثیفه ای من و دو ، سه باری سره کار گذاشته ... اصلا دوسش ندارم ... تازه خیلی هم بی تربیت ... چند باری می خواست گولم بزنه .... اما از نگاه جادوگری ... به نظرم این مشنگ ها یک مشت و خول در مونده اند که نمی دونن چرا به یک چیزی عادت می کنند ... همین مالدبر رو ببینید با اینکه جادوگره ولی به مادولین عادت کرده . در هر صورت عادت چیزه بدیه و خوردن ماهی دو بار در روز خیلی مفیده !

3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید.

همین الان استاد من پیچوندمت ... چون حس جواب به این سوال نیست ... حال کردی نه ... خوشت اومد نه ... میگی چی کار کنم ... خوب چرت و پرت نویسی هم عادت ماست دیگه .


تصویر کوچک شده










[b][size=med


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵

آلیشیا اسپینتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۹ شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۰۹ شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۹
از دروازه آرگوناث
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 157
آفلاین
1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)
همه چیز دارای ریشه است.علما معتقدند که این یارو فرویدون به این دلیل از عادت متنفر است که کلا آدم چت مخی می باشد.درحالی که او چت مخ نمی باشد و فقط سرخورده میباشد چون از عادت خاطره بد دارد. زیرا عادت باعث شد که تمام عمرش را افقی یا عمودی بگذراند.
من این را از خودم نمیگویم تا نمره بگیرم,دلیل هم دارم.این را توی قدیمی ترین نوشته ای که از فرویدون مونده یعنی مجموعه خاطراتش پیدا کردم,که در حال حاضر یک کتاب ممنوعه میباشد و برای سر نویسنده اش جایزه گذاشته اند.من شدیدا خواندن آن را تکذیب میکنم!!به هر حال به کسی مربوط نیست که من این را از کجا میدانم
فرویدون وقتی نوحوان بود بسیار گوگولی مگولی و مهربان بود و دوست داشت با حیوانات مهربان باشد,پس روزها از جیب پدرش پول میدزدید و برای نابلوها(نوعی پرنده گوشتخوار)که در نزدیکی اتاقش لانه داشتند گوشت میخرید.تا کم کم به این دوستانش شدیدا عادت نمود.اما یک روز پدر خانواده نابلو از اینکه پسرش توسط فرویدون لوس و ننر شده است و دیگر دنبال شکار نمی رود شاکی شد و او را دوست ناباب خواند.وقتی همان روز فرویدون طبق معمول برای بچه نابلو گوشت آورد, پدر به او حمله نمود و یک زخم جادویی بسیار دردناک در مکانی استرتژیک از بدن فرویدون برجاگذاشت که درد آن باعث شد او دیگر نتواند بنشیند .از آن روز به بعد فرویدون با عادت ها دشمن شد.


2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!
جواب این سئوال این است که همانقدر که ماگل ها عادت ها را میپیچانند توسط عادت ها پیچانده نیز میشوند و این نبرد در طول تاریخ ادامه داشته است.مثلا اگر یک ماگل عادت داشته باشد که هر روز برای تفریح کله اش را به دیوار بکوبد و روزی تصمیم بگیرد که این عادت را بپیچاند.عادت مذکور بی کار نمی ماند و فردایش او را در موقعیتی قرار میدهد که مجبور باشد کله اش را محکم تر از قبل به دیوار بکوبد.مثلا پستچی را وادار میکند که قبض موبایلش را به در خانه بیاورد.


3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید.

من عادت داشتم وقتی در جایی نشسته ام پایم را تکان بدهم.همه معتقد بودند این کار به خاطر روانی بودن من است.من هم که میخواستم ثابت کنم روانی نیستم تصمیم گرفتم این عادت را بپیچانم پس وقتی یک جا مینشستم پایم را زیر فرش میگذاشتم تا دیگر تکان نخورد.عادت در حال پیچیدن بود تا اینکه یک روز که غرق در تماشای کیکی بودم که روی میز جلویم بود و از بوی آن بسی گیج شده بودم بی هوا از جایم بلند شدم و زیر فرش بودن پایم را فراموش کردم و تا گردن دورن کیک فرو رفتم.(باشد که عبرت سایرین باشم)


ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۷ ۱۴:۳۳:۱۱
ویرایش شده توسط آلیشیا اسپینت در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۲۷ ۱۴:۳۵:۵۲

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده



تصویر کوچک شده


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۱۹ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵

فنگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۸ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۴۴ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰
از ساختمان مركزي حذب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 147
آفلاین
من جلسه اول غايب بودم گواهي پزشكيم دارم عمرا غيبتم هم موجهه.
معرفي:
فنگ هستم از نوع فنگولي كه سگ هستم از نوع توله سگ كه البته در حال گدراندن اين دوره بوده و دارم تبديل به سگ ميشوم بايد بگم كه سگيه من از نوع سوپره و سوپر سگ هستم حرفم ميزنم مخمم از شماها خيلي خفنتره خيلي هم باهوش و بلا و شيطونم.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)

فرويدون به من گفت...چي گفت؟در گوش من گفت...چي گفت؟
بقيشو بريد تو گوشيهاتون بلوتوس كنيد گوش كنيد صفاشو ببريد.
ميرسيم به بررسي موذل يا موضل يا موظلي به نام فرويدون...
اول از همه بايد بگم كه در جايي خود فرويدون گفته:آهاي خوشگل عاشق آهاي عمر دقايق.

ولي آيا اين فرويدون اون فرويدون است؟
جواب بي شك خير است زيرا اين فرويدون پيام ندارد ولي اون فرويدون پيام دارد.

حالا منظور از پيام چيه؟پيام بازرگاني؟پيام اموزشي؟پيام اي اس ال؟
اينو ديگه خدا عالم است و فرويدون و گراوپي.

حكايات متعدي در باب مادر فرويدون اومده كه ار گفتن اونها معذوريم(در مورد آشپزيشه كه چون دستور پختاش محرمانس نميشه گفت) شما براي شنيدن اين حكايات ميتونيد به پيام يا گراوپي مراجعه كنيد كه ممكنه يه حكايتي هم براي شما بسازن پس من توصيه ميكنم اصلا بيخيال اين دو خط بشيد و بريد پاپ كورن يا بوي بد فيل بخوريد نانازيا.

2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی
وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!


اين سوالي بود كه بود از اول ولي جوابش هم بود ولي نكته ي انحرافي داشت.

عادتها از آنجايي كه عادت به عادتبازي دارن و بعد از مدتي عادتاي اطرافشون دلشون رو ميزنه و براي دسترسي به عادتهاي جديدي ميرن به سمت عادتهاي ديگه ي انسان و يه جوري خودشون رو ميچپونن تو عادتهاي انساني و مخ يه عادت ديگه رو ميزنن و بهش قول ازدواج ميدن بعد تا ماگل پي به اين عادتي كه خودشو چپونده بين عادتاش ميبره اين عادته مخ اونيكي عادترو زده بعد ماگله سعي ميكنه اين عادترو بندازه بيرون كه اونيكي عادته هم خود به خود با اين يكي عادته ميپره و اينجوري ميشه كه دو تا عادته تا آخر عمر به خوبي و خوشي در كنار هم زندگي ميكنند.

_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید ( توجه نوشته و بنویسید در اینجا فرق داشته و هر کی غلط گرامری بگیره ...!)

روزي يه پسر كوچولوي ماگلي بود كه عادت داشت شبها مسواكش رو نزنه مامان باباشو بوس نكن به اونها شب به خير نگه و مثل يه بچه ي بد بره تو رختخواب يه روز از روزا فرشته ي پج از پنجي اومد تو خوابش و بهش گفت پسر گلم تو كه اينقدر جيگري اينهمه خرجت شده اينهمه سيفيدي و پنج از پنجي چرا مامان باباتو اذيت ميكني؟
پسره كه تو كفه پنج از پنجيه فرشته بود تنها گفت:ها؟
فرشته دوباره جملشو تكرار كرد و اينقدر تكرار كرد و كرد كرد كرد تا رفت تو مخ پسره.
شب بعد وقتي پسره ميخواست بخوابه دوباره نه مسواك زد نه مامان باباشو بوس كرد نه شب به خير گفت اگه گفتيد چرا؟چون نشست با خودش فكر كرد من اگه اينكارارو بكنم ديگه فرشته ي پنچ از پنج نمياد به خوابم و كلا صرف نميكنه پس بهتره اين عادتمو نگه دارم.
اينجوري بود كه من الان اين عادت شمارو كه عادت كرده بوديد جواب اين سوال رو كه يمخونيد هميشه توش يه عادت پيچونده بشه رو پيچوندم.



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۵:۲۱ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)

گویند فرویدون برادری داشته بس مشنگ!که این مشنگ از اون ماگل ها نیست و ما به ترجمه درست ارادت داشته بیدیم و کلا این مشنگ قضیه دارد و اون ماگل نیست و یه چیز دیگه ست!
روایت می کنند که این مشنگ کلی هم ماگل بوده! که این ماگلو هرچ بگردی عمرا پیدا کنی یعنی چی و این همونیه که تو فکر میکنی منم فکر میکنم ولی اون مشنگه یه چیز دیگه بود و کلا قضیه خیلی پیچیده تر از این حرفاست!
برادر مشنگ ماگل فرویدون روزی داشته است از تو جوب جلوی خانه شان رد می شده است که از جلوی پنجره اتاق فرویدون گذشته است! گویند وی چیزی با خود حمل می نموده است که فرویدون به آن مشکوک گردیده است که آیا این همان کیک شکلاتی تولدش بوده است که برادر مشنگ ماگلش آن را میبرده است و در جایی خلوت کوفت می کرده است یا خیر! (عمرا فهمیده باشی!)
که فرویدون در پس پشت برادر مشنگ ماگلش روانه می شده است و تعقیبش میکرده است و برادر مشنگ ماگلش هم می فهمیده است و در دلش هرهر به وی می خندیده است! که فرویدون و برادر مشنگ ماگلش به جای کثیفی می رسیده است که که دیوارش سوراخ داشته است! فرویدون فکر کرده است که در آن سوراخ گیلدی بوده بوده است ولی نبوده است و در اصل موش بوده است! موش از سوراخ دیوار بیرون می آمده است و به طرف برادر مشنگ ماگل فرویدون می رفته است و برادر مشنگ ماگل فرویدون هر هر به فرویدون می خندیده است که هان! ضایغ شده بیدی این چیز از همان چیزها نبوده است و این چیز یه چیز دیگه بوده است و این چیز همان"چیز"ِ می بوده است که موش میخورده است و هه هه هه که گول خوردی و این چیز ، همانا همان پنیر می بوده است!

که فرویدون غمناک شده است و کلی تاسف خورده است و برای اینکه بیشتر تاسف نخورد پس موش برادر مشنگ ماگلش را به هدی جیگر می داده است و هدی از خوردن آن بسی حال می نماییده است! و اینکه فرویدون که ماگل بود و برادر مشنگش هم ماگل بود و کل فک و فامیلشان هم ماگل بود چطور هدویگ را می شناخته است نکته انحرافی بیش نمی بوده است و کل قضیه هم سرکاری بوده است تا همینطور دور هم باشیم و حال بنماییم!


2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!


عادت ها دارای حافظه بلند مدت بسیار بسیار خفنی هستند که هیچکدام از پیچانده شدنهایشان را به یاد نمی آورند و اگر هم می آورند از تحقیقات دانشمندان جیگرشان است که چون عادت ها پیچانده شدن هایشان را به یاد نمی آورند پس فکر میکنند که هرگز توسط ماگل ها پیچانده نشده اند و حرف دانشمندان جیگرشان را باور نمیکنند و برای اینکه به آنها ثابت کنند ماگل ها بچه های بسیار بسیار خوفی هستند دانشمندان را پیش ماگل ها میفرستند و ماگل ها هم آنها را میپیچانند و بقیه عادتها هم در جستجوی عادت دانشمندشان پیش ماگل ها می روند و آنها هم پیچانده می شوند و بعد که ماگلها عادت دانشمند را ترک کردند وی در اثر افسردگی دارای حافظه بلند مدت بسیار قوی میشود و وقتی ماگلها عادت های دیگر را ترک کردند دانشمندها به آنها میگویند که ماگل ها شما را میپیچانند اما چون عادت ها حافظه بلندمدتشان زیادی قوی است گوش نمیکنند و عادت دانشمند را....(از اول شروع کنید و همینجور ادامه بدین تا چشتون در آد!)

3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید ( توجه نوشته و بنویسید در اینجا فرق داشته و هر کی غلط گرامری بگیره ...!)


در یک ده کوچک، عادتی زندگی می کرد که نان می پخت! وقتی بوی نان های خاله عادت در هوا می پیچید، همه از پدرعادت ها و مادر عادت ها تا بچه عادت ها، کلاغ ها، گنجشک ها و جو جه ها گرفته تا مورچه ها همه خوشحال می شدند؛ چه قدر خوشحال!

یک روز خاله عادت نان می پخت! نان از دستش افتاد توی تنور. خاله عادت خم شد تا نان را بردارد؛ آن قدر خم شد که فقط پاهایش بیرون ماند!

مورچه که از آنجا می گذشت خاله عادت را دید. فکر کرد خاله توی تنور افتاده است. خود را جریوس کرد؛ آن هم چه جریوسِ ماکزیمومی! و فریاد کشید: عادت به تنور! عادت به تنور!
گنجشکی از آنجا می گذشت. مورچه را دید که خود را جریوس میکند و بعد ریپارو(!) پرسید: مورچه جریوس، چرا جریوس؟!
مورچه گفت: عادت به تنور، مورچه جریوس!

گنجشک که این را شنید رفت پیش سرژ، سرژ براش فریاد کشید، چه فریادی!
ماگلی داشت از آنجا رد میشد، سرژ را دید که فریاد می کشد پرسید:
سرژی فریاد کش، چرا فریاد کش!؟
سرژی داد کشید. فوری جواب داد: عادت به تنور، مورچه جریوس، سرژی فریاد کش!

ماگل لبخند خبیثی زد. به سرژی گفت که او را پیش خاله عادت ببرد تا او را از تنور بیرون بیاورد. سرژی و ماگل با هم رفتند پیش گنجشک، گنجشک بردشان پیش مورچه، مورچه هم خاله عادت را نشان داد که پاهایش از تنور بیرون مانده بود. ماگل جلو رفت و گفت : عادت به تنور، چرا به تنور؟
خاله عادت گفت: نون تو تنور، عادت به تنور!
ماگل گفت: خاله عادته، بیا بغلم، با هم بریم، نون می پزیم، اونجا دیگه، نه نون تو تنور، نه عادت به تنور!
خاله عادت خندید و از تنور بیرون پرید. خاله و ماگل با هم رفتند. ماگل خاله را پیچاند.چه پیچاندنی! آنها بچه دار شدند،چه بچه هایی! و به خوبی و خوشی زندگی کردند! چه زندگی ای!!!

با تشکر از کتاب فارسی بخوانیم دوم دبستان، داستان "مورچه اشک ریزان، چرا اشک ریزان؟"


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۹:۵۸ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵

پنه لوپه کلیرواتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۹ شنبه ۳۰ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۲:۱۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۹
از پشت دریاها!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 239
آفلاین
1-بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)
روزی روزگاری مادر فرویدون،پسرشو زیر زیر درخت هلو خوابونده بود که یهو یه هلو از درخت پایین افتاد و مغز فرویدون رو معیوب کرد!در نتیجه یه علامت سوال بسیار بسیار بزرگ در ذهنش نقش بست!اونم اینکه چرا وقتی زیر درخت هلو خوابیده بود هلوهه از رو درخت افتاد تو مغز این و نرفت تو آسمون!!بعد هم نظریه داد که چون خیلی خوشگله هلوهه بهش علاقه مند شده!!
(نکته:این داستانی که گفتم هیچ ربطی به نیوتن نداره!اولا که اون زیر درخت سیب خوابیده بود!دوما کی میگه خوابیده بود اون که مثه فرویدون بی ادب نبود جلو اونهمه آدم لم بده زیر درخت!!نشسته بود!سوما!نیوتن از خودراضی نبود و نظریه ی جاذبه زمین رو داد!همه چیزو به خودش نسبت نمیداد!)


2-عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!
ای بسوزه پدر عاشقی!تو مگه وقتی عاشق یکی میشی میتونی رو حرفش حرف بزنی؟!بعدم عادت کردن یک امر کاملا طبیعی و غریزیه! هرکیم حرفی داره بره به خودشون بگه!

3-خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید ( توجه نوشته و بنویسید در اینجا فرق داشته و هر کی غلط گرامری بگیره...!)
خب اولش خیلی سخت بود!اما من به یاری و همت خدا،تونستم بپیچونمش!رمز موفقیتم هم اول از همه توکل به خدا،بعد هم کمک پدر و مادر و خانواده و تلاش و پشتکار خودم بود!!
(حالا اینکه موضوع دقیقا چی بود هم بماند!مگه خودت ناموس نداری؟!)



Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۰۱ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵

توبیاس اسنیپ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۰ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۵:۴۲ شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۵
از پیش پدرخوانده
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 294
آفلاین
تکالیف :

1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)(مثال : گراپی بزرگ در دفترچه ی خاطرتش نوشته بود ، ما میکرد فرویدون را صبحها ، بیدار ، شبها می کرد فرویدون را بیدار! و همچینین ادی ماکای اعظم در مقاله ای آورده بود : من یک بار داشتم جوراب های فرویدون را می شستم ، متوجه گشتم وی یک معتاد علاف بوده که سه زن را در دم طلاق داده و هشت زن را کشته و به حمید کوچولو نیز نظر سوء داشته و می خواسته تا آبنبات وی را از او به سرقت ببرد ! زیرا دچار عقده ای بوده که در بچگی یک بار مادرش برایش آبنبات خریده بود ولی وی به علت هوش سرشار آبنبات را داده بود به دختری در بغل دستش و دختر نیز آبنبات را خورده و با زبان درازی وی را مورد سوختگی ماتحت نموده ، حتی گفته شده وی با حرکت آیینه سعی در جلوگیری از سوزش بیشتر داشته که مادر دختر این صحنه را دیده و گمان برده وی در شرف اقدام خبیثانه ای به نام فحش دستی بوده! پس گوش وی را گرفته و یک نر و ماده به وی ارزانی داشته! ادی ماکای از جواب این سوال که با شستن جوراب وی چگونه به این همه اطلاعات رسیده سکوت و تقاضا وکیل کرد!)(دیگه مثال هم زدم بهونه نیارید چقدر سوالاش سخته چه کلاس بدی)
شرلوک هولمز معروف،کارآگاه خصوصی،بعد از تحقیق بر روی زیرپوش این مشنگ که معلوم نبود چگونه آن را پیدا کرده این گونه گفت:
وی در سال 1800 میلادی در کشور آباد و مشنگی قرپانداپان دیده به جهان گشود.مادرش ضعیفه و پدرش ابله بود! و خودش نیز اسگول!
در سن 13 سالگی عاشق شد و در سن 13 ساله و یک روزه نامزد و در سن 13 ساله و 2 روزه ازدواج به هم نهود.اسمش زنش صغری و از اهالی علی آباد کتول بود و گویند کریه تر از در جهان پیدا نمیشود!
وی ( فرودین) در سن 15 سالگی ترک تحصیل کرده و در مغازه " جاسم اگزوز" شروع به کار نمود.
و در سال 1820 سی و هفتمین زنش را طلاق داد. او از همه ی این زنان دویست پسر و شونصد دختر دارد! (خدا به خیر کنه)
گیتار رو مثل ترومپت میزند و *** به روح کسانی که گوش میدهند.موهایش فرفری و جوادی،کفش های نوک تیز،و یک گوش پاک کن که همیشه در دهنش است!!
تمامی این مطالب از پرونده جناب شرلوک هولمز کارآگاه خصوصی انگلیسی به دست آمده است.




2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!
به دلیل اینکه از همان ابتدا که عادت ها به وجود آمدند خیلی اسگول بودند. دلیلش هم اینست که پدرشان اسی عادی (اسگول عادت) همیشه اس میشد!


3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید ( توجه نوشته و بنویسید در اینجا فرق داشته و هر کی غلط گرامری بگیره ...!)
من در اوایلی که به دبستان میرفتم( حدود ده سالم بود) عادت داشتم دستم تو نافم باشه! و کرکاشو بچینم!! به به! چه خاطراتی بود!
ولی همیشه از اینکه دستم را به داخل دماغم ببرم نفرت داشتم.
والسلام نامه تمام!


فقط فروم وجود دارد و کسانی که از زدنش عاجزند

[b]فقط اسل


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۲۱:۲۸ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۵

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۱:۲۹ چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
1- بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو

فرويدون همون فريدون پسر همسايه فري باوفاست كه توي فريدون كنار لونه داره. يه روز فريدون با برادرش مي رفتن طبق عادت ماهي بگيرن كه ييهو بر خلاف عادت با سر ميفتن توي نهر آب و اينجا بود كه فريدون فهميد گاهي عادتها شكسته ميشن و براي همين هم جو گرفتش رفت نظريه از خودش بيرون داد و افراد فرصت طلب و سودجويي بودند كه نظريه وي را تبليغ بودند و اين بودها ادامه يافت تا بود شد!

2_ عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!

چون به ماگلها عادت كرده اند و دلشان نميخواهد هيچ وقت ماگلها را ترك كنند. ميدانيد كه ترك عادت موجب مرض است؟ پس اگر ماگلي عادت را پيچاند به مرض دچار ميشود و دو حالت دارد. يا پشيمان مي شود و عادت را در آغوش ميگيرد يا پشيمان نميشود و خودش را حلق آويز ميكند و در نتيجه عادت مي ماند و عادتهايش!

3_ خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید .

يادمه آلبوس هميشه عادت داشت ريششو بذاره روي پتو، اما يه شب خواست بر خلاف عادت عمل كنه و ريشو بذاره زير پتو و از همون وقت بود كه همه چيز رو قاطي كرد و الان اگر ازش بپرسي شبا موقع خواب ريششو ميذاره زير پتو يا روي پتو، هنگ ميكنه!


امضا چی باشه خوبه؟!


Re: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۸۵

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
سلام


تکالیف

بر طبق نظریه ی فرویدون ، نظر شما در رابطه با اینکه فرویدون حرف مفت زده است یا نه ، هر چه می خواهد دل تنگت بگو( یه سه چهار خط فرویدون رو به منجلاب بکشونید حال کنید! دور هم بخندیم!)(مثال : گراپی بزرگ در دفترچه ی خاطرتش نوشته بود ، ما میکرد فرویدون را صبحها ، بیدار ، شبها می کرد فرویدون را بیدار! و همچینین ادی ماکای اعظم در مقاله ای آورده بود : من یک بار داشتم جوراب های فرویدون را می شستم ، متوجه گشتم وی یک معتاد علاف بوده که سه زن را در دم طلاق داده و هشت زن را کشته و به حمید کوچولو نیز نظر سوء داشته و می خواسته تا آبنبات وی را از او به سرقت ببرد ! زیرا دچار عقده ای بوده که در بچگی یک بار مادرش برایش آبنبات خریده بود ولی وی به علت هوش سرشار آبنبات را داده بود به دختری در بغل دستش و دختر نیز آبنبات را خورده و با زبان درازی وی را مورد سوختگی ماتحت نموده ، حتی گفته شده وی با حرکت آیینه سعی در جلوگیری از سوزش بیشتر داشته که مادر دختر این صحنه را دیده و گمان برده وی در شرف اقدام خبیثانه ای به نام فحش دستی بوده! پس گوش وی را گرفته و یک نر و ماده به وی ارزانی داشته! ادی ماکای از جواب این سوال که با شستن جوراب وی چگونه به این همه اطلاعات رسیده سکوت و تقاضا وکیل کرد!)(دیگه مثال هم زدم بهونه نیارید چقدر سوالاش سخته چه کلاس بدی )

مرجع تقلید جادوگران لندن حاج پرسی ویزلی عظمی در دفترچه وقایاع ارزشی خود نوشته بود :
یکی از روز های سرد ماه " می " بود . هنگامی که در حوضچه منزل ، منزل مربوطه در حال نان ریختن با چوبدستی خود برای ماهی های سرخ بودم ، فرویدن که آن زمان یکی از آشنایان خدمتکار ماگل ما بود به خانه ما آمد ، او که از مشاهده چوبدستی من حیرت زده بود در حالی که از رعب و وحشت بوجود آمده درونش میلرزید با لهجه عربی گفت : السلام علیکم یا حاج !
من هم در حالی که با چهره ای شاداب به او نگاه میکردم با چوبدستی خود او را شکنجه دادم ، به حدی که نای نفس کشیدن برای او باقی نمانده بود .
زیرا او در همان هنگام به دختر حاج پرسی که داشت از پنجره اتاقش او را نگاه میکرد چشم دوخته بود !!!


عادت ها چرا با اینکه میدانند ماگل ها بی وفا هستند و به زودی آنها را می پیچانند باز گول آنها را می خوردند؟!

بله همانطور که اشاره کردید عادت ها از زمانی که بوجود می آیند میدانند که ماگل ها بی وفا هستند و آنها را میپیچانند ولی آنان چیزی را کشف کرده اند که خود ماگل ها از آن بی خبرند !
عادت ها کشف کرده اند که ماگل ها بس احمقند ، آنان با حماقت خود نه تنها به عادت ضرری نمیرسانند بلکه باعث شادی و شعف و خوش گذرانی آنان نیز میشوند . به همین دلیل است که عادت ها به سمت ماگل ها روی می آورند و کسانی که گول میخورند ماگل ها هستند نه عادت ها !!!


خاطره ای از پیچاندن یک عادت در هر چند سطر حتی شده یک سطر نوشته و بنویسید

روزی ماگلی سعی در این داشت که عادتی را بپیچاند ، او میخواست عادت کند که عادت نکند ! سعی میکرد که به هر چیزی دلبسته شود که به آن چیز عادت کند و در عین حال سعی میکرد که به آن چیز به هیچ وجهه دلبسته نشود و عادت نکند .
او میخواست با این کار و ترفند خویش نامش به عنوان بزرگترین پیچاننده قرن در کتابها به ثبت رسد ولی طی یک حادثه خنده دار پیچید و سر انجام زندگی او به پایان رسید .

در زمینه نوشته و بنویسید باید بگم استاد ، من حال به هوش سرشار شما پی بردم ، شما با دقت و ذکاوت بی مانند خودتون تونستید یکی از بزرگترین گرامر ها رو به تصویر بکشید . این همان گرامری است که نویسندگان بزرگی نتوانستند به آن دستیابند .
در اینجا شعف و شادی خودم رو از این که چنین استاد با هوش و ذکاوتی چنین درس شاد و مفرحی رو تدریس میکند ابراز میکنم . من در پوست خود نمیگنجم !!!!!!!!



با تشکر


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.