هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: ماندن یا رفتن...
پیام زده شده در: ۷:۰۶ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۳
#12

استار


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۱۸ چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۰:۰۶ سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۴
از nowhereland
گروه:
کاربران عضو
پیام: 55
آفلاین
بچه ها منم رفتني شدم.......الكي خوشحال نشين چون تمام سعيمو ميكنم كه برگردم ....البته زيادم ناراحت نشين چون فكر نكنم سعيم نتيجه بده :-D در هر حال هر چيزي يه پاياني داره ولي بايد به آغاز دوبارش اميدوار بود....اي بابا منم به اميد همين اغاز دوباره ميمونم ........
هومممممم ياد ستاره هاي دنباله دار ميفتم وقتي به رفتنم فكر ميكنم.....منم مثل يه ستاره ي دنباله دار از گذرگاه سايت گذشتم و اين عبورم حالا داره تموم ميشه و حتي هالي هم برميگرده.....البته اميدوارم برگشتن من 76 سال طول نكشه اي بابا اين مدرسه همواقعا خيلي بي رحمه ها....نامرد همه رو از هم جدا ميكنه اي بابا دلم براتون تنگ ميشه .......دلم براي همه ي لحظه هايي كه با شما بودم تنگ ميشه.......اي بابا .......ديگه چي بگم؟ در هر حال ميخوام يه گودباي پارتي براي همه ي كسايي كه دارن به خاطر مدرسه ميرن بگيريم....ميخوام مثل توپ صدا كنه و صداش تا كهكشونمون بره.......راستي اين آخري ميخوام اسم كهكشونمونم بگمكهكشان دوستي واضحه؟

به كهكشونمون سر بزنيدا.....هر وقت هم كسي دعوا كرد خودش بره آشتي كنه ديگه من نيستم كه....
بازم ميگم همتونو دوست دارم ،دلم براي همتون تنگ ميشه و به اميد برگشتن هستم همچنان
همه ي اونايي كه از دست من ناراحتين( )ببخشيد
همه ي اونايي كه اذيتشتتون كردم شما ها هم ببخشيد.......باي


انقدر از دست جمله های قشنگ خسته ام که نخوام توی امضام ازشون استفاده کنم!


Re: خبر خبر
پیام زده شده در: ۱۱:۴۶ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۳
#11

Irmtfan


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ شنبه ۱۳ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۹:۵۷ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
از پریوت درایو - شماره 4
گروه:
کاربران عضو
پیام: 3125
آفلاین
چرا وقتی از تو میپرسند میگویی وقتت را با دوستانت به بطلات گذراندی دوست ان است که وقت را خوش کند.
اگر از ما جدا میشوی و سعی میکنی همه چیز را فراموش کنی بدان که قلبت هرگز فراموش نخواهد کرد. ما ها و سالها پس از این روزی قلبت ما را از درون خود بیرون خواهد کشید


Sunny, yesterday my life was filled with rain.
Sunny, you smiled at me and really eased the pain.
The dark days are gone, and the bright days are here,
My sunny one shines so sincere.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the sunshine bouquet.
Sunny, thank you for the love you brought my way.
You gave to me your all and all.
Now i feel ten feet tall.
Sunny one so true, i love you.

Sunny, thank you for the truth you let me see.
Sunny, thank you for the facts from a to c.
My life was torn like a windblown sand,
And the rock was formed when you held my hand.
Sunny one so true, i love you.


Re: خبر خبر
پیام زده شده در: ۱۱:۳۹ پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۸۳
#10

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
گاهی تعدادی از آدم ها به زندگی ما قدم می گذارند،
و خیلی زود ما را ترک می کنند.
گاهی، بعضی از آدم ها روح ما را به رقص در می آورند،
آنها، با زمزمه ی حیات بخش دانش و آگاهی خود،
ما را بیدار می کنند و به ما معرفت می بخشند.
و گاهی، آدم هایی پیدا می شوند که به آبی آسمان شکوه و جلوه ی بیشتری می دهند، و طراوت گل ها را در چشمان ما می افزایند.
آنها مدتی در لحظات زندگی ما توقف می کنند،
جای پای آنها در روی قلب ما باقی می ماند،
و ما دیگر هرگز آن آدم قبلی نخواهیم بود.




Re: خبر خبر
پیام زده شده در: ۷:۲۹ چهارشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۳
#9

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۴۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۴
از بارو_خانه ی ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
به به همه ميرن و ما همچنان غصه ي رفته گان رو ميخوريم آخه شما كجا ميريد ما خوب حالا اگه شما هم هر چي بدي از ما ديديد ببخشيد اميدوارم هميشه موفق و سرزنده باشيد


I come back


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۳
#8

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین

آرمین جان اخر تصمیم خودتو گرفتی ؟
من که به شخصه از اشنایی باهات خیلی خوشحال شدم و امیدوارم که همون طور که 15 روز قبل نظرت عوض شد بازم نظرت عوض بشه و این دفعه به جای رفتن برگردی !
امیدوارم که هر جا که هستی خوب و خوش و سلامت باشی و بچه های اینجا رو هم فراموش نکنی !
آخرم نشد که یه دوئل درست و حسابی با هم بکنیم اما اون یه بار هم من قبول دارم که شکست خوردم چون جلوی کسانی مثل تو من همیشه شکست خورده هستم .
بیشتر از این حرفی نمیزنم چون بازم پیامای قشنگت رو البته نه در اینجا ولی تو سایت کوييدیچمون میبینم و نمی خوام بیشتر از این چیزی بگم و فقط از اشنایی باهات خوشحالم !
در ضمن اون ارزويی که برام کردی یه خرده زيادی بود چون حالا حالاها کار می خواد تا به اونجا رسید ولی بازم ازت ممنونم !



Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۸:۵۱ سه شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۳
#7

فایرنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۵۱ چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۸
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 89
آفلاین
سانتور پیر، خسته به سراسرای ورودی میاد و می گه:
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
او با لبخندی سراسرای ورودی خارج می شه و می گه یادش بخیر.
یادم میاد اولین روزی که به سایت پام واشد یه روز زمستونی بود. یه سه شنبه فکر کنم 29 دی بود . موقعی که اومدم خوشم اومد از سادگیتون. خواستم عضو بشم ولی نتونستم! البته تقصیر خودم بود آخه خیلی آی کیو بودم اون موقع موقعی که می خواستم میلم رو وارد کنم دابلیو می زاشتم اولش و همینطور منتظر می شدم تا میله برسه و من برم سرش ولی می دیدم نمی یاد. و می رفتم و تا عید بهتون سر نزدم عید دوباره امتحان کردم با همون میلم ولی می نوشت این میل تکراریست دو سه تا میل ساختم و دوباره با دابلیو امتحان کردم بازم نشد تا خرداد اومدم بهتون سر می‌زدم بلا خره خرداد تونستم عضو بشم اونم با کمک هلپی که هیچ وقت چشمم بهش نخورده بود. اول با شناسه ی آذرخش عضو شدم اولا یه زره مشکل داشتم که هری کمکم کرد و یه کمی یاد گرفتم. بعدش با رفتم و یه نقش گرفتم نقشی رو که خیلی دوستش داشتم فایرنز!
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
اگه کسی رو دیدید که ریش بلندی داشته! و استاد نمایش نامه نویسیه بدونید مرلین خودمونو کسی که یه روز بعد از من متولد شده و کسیه که از مدیریتش گذشت هاگزوارتو راه انداخت رضا جان منو ببخش اگه اذیتت کردم یا یه زره قالت گزاشتم.
و اگه یه موقع به یه لوتی تمام عیار از جنس طلای ناب برخوردید یدونید که هیپوی خودمونه. اگه برا دوستش اتفاقی بیفته دیونه می شه حتی گریه هم می کنه و از خدا می خواد که به دوستش کمک کنه اگه یه روز باهاش خواستید دوئل کنید حتما دستو پاشو ببندید که سرتونو به باد نده. مهدی جان دوست قدیمی امید وارم یکی از بزرگترین موسقی دان های ایران نه جهان بشی! اگه وقت داشتی یه سر به ما بزن.
و آرتور خودمون که شاه شد تا یه قدمی ویزیر شدن رفت. پسری با صداقت که من اگه بخوام تو کاری با کسی شریک بشم میام اول سراغ اون. رضا جون ما مخلصتیم خیلی دوست دارم بهترین فوتسالیست جهان بشی.
هری که یه مدیریه که هیچی کم نداره. مطمئنم یکی از کسانی می شه که ایرانو می سازه علی افرادی مثل تو خیلی کمن. لطفا شناسه ی منو پاک نکن یا به کسی ندش خواهش می کنم! خیلی این شناسه رو دوست دارم!
اگه شما کسی رو دیدید که هر ماه شناسش عوض می شه بدونید کسی نیست جز لرد مملی خودمون! کسی که بعد از مرلین بیشتر از همه اذیتش کردم. منو ببخش تایپ کتابو دیر تحویلت دادم خیلی شرمندتم. آخر کار ماستو بهم کد لوگو سایتو ندادی. خیلی اذیتت کردم ببخشم!
و بلاتریکس خودمون که یه جورایی به غضنفر ایران خودمونه همیشه با یه قفلو زنجیر جلو تاپیکاست!(شوخی کردم)او می خواست بره ولی تا گفت که می خوام برم همه گفتن اگه تو بری منم می رم و آخرشم نرفتی. خیلی دوست داشتم اون روز تو کلاسم از دستت از اسلایترین امتیاز کم کنم ولی نکردم.
و فلئور داراکو اگه درست زده باشم! هیچ وقت نخواه که تو جایی که من ساکنم زندگی کنی یه ماه که اینجا بمونی از دست بعضیاشون دیونه می شی! اینجا از نمرش برا قشنگیش صده ولی متاسفانه فرهنگش چهل و پنجه( منظورم ایران نیستا)
و همینش خیلی بده. در نا امیدی بسی امید است. برات دعا می کنم.
و دموی خودمون یا همون بیل ویزلی! موقعی که اون تاپیکو زدی که سرنوشت ما ایرانی های خارج از کشور چی می شه به خودم گفتم یهنی چی؟ ولی موقعی که اومدم خوندم بازم نفهمیدم منظور اصلیت چی بوده به هر صورت وللش. امید وارم امید جان سلامت باشی و سه سانت قد بکشی!
و کینگزلی خودمون که بد ضخمایی خورده! مارو ببخش که قالت گزاشتیم از بابت کدها هم ممنونم
و دارک لرد خودمون! محضر دار و تنها طلبه ی سایت! من ممد بوقی نیستم ولی هر دفعه که دیدم آن بودی برات یه بوق می زدم!
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
دلیل اینکه من می خوام برم اینه که من تو درسا روزی دو سه ساعت بیشتر آن نمی شم و مهم تر از اون تو کوییدیچ مسئولیت قبول کردم و باید پای مسئولیتم بایستم و دیگه وقت نمی کنم اینجا بیام.
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
در سایت رولینگ که باز شد و اون خبر رو فکر کنم علی تو سایت نوشت من به فکر خطور کرد که مشخصات چهره ی این فرد به چهره ی فایرنز می خوره حالا خدا می دونه که می خوره یا نه ولی مطمئنم که فایرنز نقش پر رنگ تری پیدا می کنه
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
سانتور پیر با خودش فکر می کرد موقعی سانتور جوانی آنجا ایستاده بود و حالا اینجا سانتور پیر ایستاده است و با اینکه می داند اگر از هاگزوارت خارج شود خواهد مرد. او به سمت دروازه حرکت کرد هاگرید گفت: او می خواهد به جایی که بهش تعلق داشته برسه اون به اونجا تعلق داره نه اینجا! دامبلدور گفت: او خود رو فدای قلعه کرد و حالا نوبت ماست و به سوی در حرکت کرد هاگرید دامبلدور رو دنبال کرد دانبلدور چوب دستی اش رو در آورد هاگرید چترش را به دست گرفت هیپو گریف پرواز کرد و فایرنز تیرش را در تیر کمانش گذاشت و زه رو کشید او به هیچ چیز فکر نمی کرد. لبخندی زد و گفت: زادگاهم آمدم. هیپو رو به روی فایرنز فرود میاد و می گه اول من می میرم بعد تو می میری فایرنز جواب می ده من هیچ وقت نمی میرم من تو تاریخ جاودانه شدم من توی قلب شما هستم. هیپو پرواز می کنه و به سوی نزدیک ترین سانتور می ره و تیرکمانش را از دستش می قاپه فایرنز زه رو رها می کنه و سانتور رو می کشه و حالا او رئیس گلست ناگهان سانتوری زه خود رو رها می کنه و تیر به قلب فایرنز می خوره! فایرنز بر روی زمین می افته و می گه تا چند دقیقه‌ی دیگه پرنده ها را دنبال می کنم! آسمان می بارد هیپو گریه می کند و می گوید تو نمی میری. ولی دیگر دیر است او ددر حال پرواز کردن است! او رفته است آسمان می بارد و ناگهان آذرخشی را به دیگر سانتورها هدیه می دهد!( خراب کردم با این داستان نوشتنم! )
باید برم... دیگه وقت پرواز کردنه...
اینجا من ایستاده ام و آنجا پیر مردی خسته و فرسوده! مکتوب
خیلی خیلی دوستتون دارم. شاید یک سال دیگه برگشتم و شاید موقعی که به اون پیر مرد خسته و فرسوده تبدیل شدم برگشتم و کمی اشک ریختم. دوستتون دارم. احتمالا دوستون
آرمین (تایتان)





تو مانند منی؟ آیا تو می توانی بر طوفان سوار شوی، چنان که بر اسبی، و آذرخش را به دست بگیری به سان شمشیری؟


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۳
#6

دين توماس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۹ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۵۲ چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 46
آفلاین
بابا چرا همه دارن خداحافظی می کنن من که تازه گرم شدم حالا حالا ها نمی رم


az ghalbe jangalhaye tarik amadeam baraye komak be harry potter!


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۳
#5

پرمیس دورانین(شومیساین)


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۲ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۴ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۲
از كوچه ناكترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 108
آفلاین
سلام،دلم خيلي تنگ شده بود.الانم زياد وقت ندارم.به نظرم اگه مدرسه ها باز بشن خيلي بهتره!فقط اومدم اعلام موجوديت كنم و يه سر كوچولو هم بزنم ببينم چه خبره كه بعد از چند هفته محاله آدم در عرض نيم ساعت از كاراتون سر در بياره.لطفا جاي منم خالي كنين.بازم ممكنه برم چند هفته ديگه بيام ولي بهتون قول ميدم به اين زوديا از شرم خلاص نميشين!بازم دلم تنگ ميشه.سايت هم خيلي بهتر شده.خسته نباشين!دلم براي سفيدا هم با همه سياه بودنم تنگ ميشه! منم دل دارم ديگه! تا چند قرن ديگه خدانگهدار!مواظب خودتون باشين مخصوصا شما سفيدا كه هنوز بايد با هم بجنگيم!باي باي!


طرفدار جادوی سیاه ـ وفادار


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ سه شنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۳
#4

جيني ويزلي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۰ دوشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۸ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
من... من ديگه نمي خوام برم!!! اين هم گريه ي شاديه ... من همتون رو دوست دارم ... مرسي


هع؟؟؟


Re: تالار یادبودها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۲ دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۸۳
#3

جيني ويزلي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۰ دوشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۰:۵۸ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۹
از پناهگاه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 49
آفلاین
منم مي خوام خداحافظي كنم... وهيچ كس هم نمي دونه كه چقدر برام سخته... از همه ي كسايي كه به من كمك كردن تشكر ميكنم كينگزلي مرلين لرد تاريكي مك گوناگال دامبلدور هرمايوني بلاتريكس و خلاصه همه تون من عاشق جادوگران بودم و هستم ... خداحافظ ...


هع؟؟؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.