خرگوش اول:رِییس اول محاصرش کنیم بعد یهو بریزیم بخوریمش.
رییس:ابله تو مگه گیاه خوار نیستی؟
خرگوش اول:رییس تنوعم بد نیستا میتونیم یکم بچشیم شاید خوب بود.
فرانک:
در حالی خرگوش ها سرگرم مجادله در مورد نحوه خوردن فرانک هستن توی تالار بچه ها به قرعه کشی رو آوردن.
مری:رومسا باید بره,هر وقت یه چی میشه میاد ایراد میگیره حالا خودش باید جنمشو ثابت کنه.
رومسا:آبجی منو ببین
مری:الان من هیشکیو نمیشناسم.
استر:من به عنوان مسئول تالار اعلام میکنم باید قرعه کشی کنیم.
هدی:بیشین بینیم بابا خودت باید بری اصلا.
استر:پس تصویب شد ,قرعه میکشیم
اندرو:ایول به این مسئول منطقی من که قانع شدم.
ملت:
استر در حالی که نیشش باز شده بادی به غبغب میندازه:خب همگی جمع بشید...یکی یه تیکه کاغذ بده...
هدی:هووووووووی وایسا بینم من قبول ندارم تو تقلب میکنی.خودم قرعه کشی میکنم.
هدویگ بعد از این حرف از بالای کمد پرید رو سر سارا و کاغذی رو که میخواست بده به استر قاپید.و بعد از یک دور افتخار توی تالار رو شومینه فرود اومد.
استر:تو صلاحیت نداری
هدی:دارم ,خوبم دارم. و قلمی از بین پراش درآورد و شروع کرد به نوشتن اسم استر روی پنج شیش تا تیکه کاغذ.بعد با نوکش کاغذا رو مچاله کرد .
هدویگ:
استر: اسم کیا رو نوشتی؟بده اول من ببینم.
هدویگ:نمیشه.
استر:میگم بده.
هدویگ:نچ.
استر:میام پراتو میکنم باهات فسنجون میپزما
هدویگ:...(این قسمت به علت برخی ملاحظات سانسور شد)
اندرو که در حال جویدن یک عدد آدامس بادکنکی صورتی بود با دست گوشاشو گرفت و به جفتشون چپ چپ نگاه کرد.
جسی:واسه چی جلوی آبجی من از این حرفا میزنید
هدویگ:سانسور شد که!!
جسی:نخیر هنوز ویرایش نشده
هدویگ:اشکال نداره عوضش جایزت اینه که یکی از این کاغذا رو بکشی.
اندرو با نیش باز دستشو دراز کرد و یکی از کاغذا رو کشید.هدی کاغذو از دستش گرفت و باز کرد.
هدویگ:نوشته اس...
توی کاغذ با خط درشتی نوشته بود:هدویگ
________________________________________
ببخشید ساعت 2 شب بهتر از این نمیشه