هافل در مقابل
گيريفصبح مسابقه - خوابگاه مختلط هافل
درك، بازيكن جديد هافل، در راستاي جو گيزري حاد، صبح زود، مثل يه بچه خوب از خواب پا ميشه و سعي در بيدار كردن هافل جماعت داره. درك حسابي از بيدار شدن هافل جماعت نااميد شده و به عنوان آخرين حيله، يه تنگ آب سرد ميريزه رو اسپي و اسپي اتوماتيكال وار مانند (ها؟!) از خواب مي پره و ميگه: "يعني كي مي تونه باشه اين موقع شب؟"
درك در حالي كه كاملا خوابه(نكته حقيقي: يه وقت شك نكين كه خواب نيست ها!): "قيافه من شبيه كسايي كه اين موقع شب هستن؟
"
اما در حالي كه اصلا بيدار نشده: "نه خب، راستش قيافه ات زياد شبيه اونا نيست."
دنيس: "پس كي بود؟"
لودو در اقدامي ارزشي: "راهب چاق
"
اسپي: "راهب ميگيرم به جاي شام ديشب مي خورمت ها!
"
راهب: "من چي كاره بيدم؟!"
صبح مسابقه - صبحانه قبل از مسابقهدانش آموزان هافل به رهبري درك، سرود مي خونن:
هميشه سعي حـريـف است بــاطل ... كابوس شــب حــريـف است هــافل
پـيـچـيــده شهرت مـا تـو هـر كـوچـه ... تــو آتــن يا توي سـارد يا تـو بـــابــل
آن كــــه دارد هــــوس بــــردن ز مــا ... آدمـي بــي كـاره اســـت و عـــاطـل
...
گريفي ها هم به اين حالت
اونا رو نگاه مي كنن و با خشانت تمام صبحونه مي خورن تا براي مسابقه آماده بشن. لونا كه هنوز تو جو ولنتاين و سپندرمذگان و ... مونده، رفته نشسته سر ميز گيريف، با هدي صبحونه مي خوره. وقتي استر آب كدو حلوايي اش رو سر مي كشه، يه نفر كه اون طرف تر نشسته و موذيانه به اونا نگاه مي كنه، مطمئن ميشه كه بازيكناي هر دو تيم از آب كدو حلوايي خوردن. بنابراين يه جغد ام اس(1) مي زنه كه "ماموريت انجام شد."
قبل از مسابقه - زمين مسابقهزمين بازي پر از تماشاگر شده و جاي چوبدست انداختن نيست. تيم ها هنوز از رختكن بيرون نيومدند ولي تماشاگرها دارن تشويق مي كنن. گيريفي ها كلاه هاي شيرواري رو كه به كمك لونا ساختن به غرش در ميارن و هافلي هم در جواب:
هميشه سعي حـريـف است بــاطل ... كابوس شــب حــريـف است هــافل
پـيـچـيــده شهرت مـا تـو هـر كـوچـه ... تــو آتــن يا توي سـارد يا تـو بـــابــل
آن كــــه دارد هــــوس بــــردن ز مــا ... آدمـي بــي كـاره اســـت و عـــاطـل
...
بازيكناي هر دو تيم وارد ميشن. صداي تشويق، سوت و هوراي تماشاگرها، گوش رو كر نمي كنه ولي خيلي بلنده. گزارشگر اسامي رو اعلام مي كنه.
نويسنده: "گزارشگر؟! گزارشگر؟! اَه! اين لونا هم معلوم نيست باز كجا غيبش زده. فعلا در راستاي آروم آروم گفتن اسم بازيكنا بي خيال گزارشگر"
خود مسابقه - خود مسابقه = 0داور با اسپي و استر صحبت مي كنه و ميگه بهم دست بدن. اسپي پشت به استر مي ايسته و با اون دست ميده (نكته طولي: چون طول شكم اسپي بيشتر از طول دستشه، نمي تونه از جلو دست بده
). كمي اون طرف تر، لونا كماكان در راستاي نزديكي به ولنتاين، هدويگ رو همراهي مي كنه و بازيكنا هم دارن با هم كل كل مي كنن. مرلين رو به لودو ميگه: "سر آفتابه ام شرط مي بندم اولين نفر رو من با بلاجر مي زنم." بعد براي اين كه بگه منم آدم حسابيم، ادامه داد:
مــن آنـم كه آفـتابه ام بـُوَد قهرمان ... زنم بر سرتون كيلو كيلو بلاجران
لودو جواب ميده:
زمـان اتـل مــتــل بـازي تـو، بـلاجــر زدم ... قبل از ظهور ريش تو، من بلاجر مي زدم
حــالــمــو بهـم زدي آفـتـابه تو بگير او وَر ... جان مـن اسـتـر بـيا، اين مرلينو بردار ببر
لونا كه تازه به جايگاه گزارشگر اومده، شروع مي كنه: "حالا اِما مياد و لودو رو عقب مي كشه و كل كل اون و مرلين رو بهم مي زنه. ايشش اين دختر فك كرده هنوز ولنتاينه كه هي مي پره بغل لودو ..."
نويسنده:
اين كه خودش تا همين الآن ... بوق ... موبايل نويسنده زنگ مي خوره و يه جغد ام اس بهش مي رسه. نويسنده پيامو مي خونه و ميگه: " لونا، اِما به حرفت جواب داده كه:
كُــته كن سخن تا نكـُفـتـم سـرت ... اگـر ور زنـي، پاره پاره كنم پيكرت
چو من بر نشينم بر اين چوب زين ... بــدوزم تـو را بـا بـلاجـر به زمـيـن
تو زمين بازي، داور سوت ميزنه و بازيكناي گيريف به هوا بلند ميشن و صب مي كنن تا هافلي ها به خودشون زحمت بلند شدن بدن
با اينكه هافلي ها دير از زمين بلند شدن، ولي در راستاي جوگيزريت، درك توپو مي گيره و به طرف دروازه گيريف حمله مي كنه. هدويگ سر راهش سبز (نه ببخشيد سفيد) مي شه و ميگه:
هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ هُ ... چي خيال كردي، مي گيرم من توپو از تو
درك پاس ميده به ادي و داد مي زنه: "ببينم چي كار مي كني. گل بزني ها!"
ادي چشمكي مي زنه و ميگه:
آمـدم بـالا مــن از خاك تا فلـك ها ... ببين كه چون زنم من گل به اينها
در همين حال كه رجز مي خونه، جثه كوچكش (نكته جثه اي: جن خاكيه ديگه) از زير دست سارا، دروازه بان گيريف رد ميشه ولي يه دفعه متوقف ميشه چون صداي جيغ تماشاگرا حواسشو پرت مي كنه. سدي و مري به سمت اسنيچ حمله ور ميشن. ييهو اسنيچ مثل لامپ روشن ميشه و فرار مي كنه. سدي و مري ميرن دنبال اسنيچ
و اسنيچ هم با حداكثر سرعتش دور زمين مي چرخه. آندرو از پرت شدن حواس ادي استفاده مي كنه و توپ رو كش ميره و يه حمله ديگه رو شروع ميكنه.
ادي از پشت تكل مي كنه و توپو دوباره تصاحب كنه.
نويسنده: "ها؟! تو كوئيديچ تكل نداريم؟ آها! نگرفتي چي شد. اون خطا كرد ولي داور خطا نگرفت."
در راستاي كل كل بين لودو و مرلين بلاجر ها بين اين دو نفر رد و بدل ميشه و بنابراين استر، در يك اقدام انتحاري، آفتابه مرلين رو كش ميره و مي كوبه تو سر ادي. هر چند ضربه وارد بر سر ادي، چهار كيلو آفتابه بر تار مو بود ولي ادي چيزيش نمي شه. داور يه پنالتي به نفع هافل مي گيره.
لونا: "خب حالا هافل اولين گل بازي رو ميزنه. البته بايد اشاره كنم كه اون دختره، اِما، هيچ حركت خاصي نكرده و احتمالا تا آخر بازي هم نخواهد كرد."
اِما عصباني ميشه؛ بازي رو ول مي كنه و ميره سراغ لونا. البته با وجود كل كل كاملا لفظي
لودو و مرلين بلاجري در بازي نمونده كه اِما بخواد مراقبش باشه و در نتيجه ول كردن يا نكردن بازي توسط اِما فرقي نداشت.
توپ به درك مي رسه و اون به طرف دروازه گيريف حمله مي كنه. به سارا اونز مي رسه. با قيافه عصباني سارا اونز مواجه ميشه و براي اولين بار مي فهمه كه چرا اونو سارا خفنز مي نامند ولي به ياد مياره كه اولين بازيشه و نبايد كم بياره بنابراين، در يك عملياتي تركيبي (نكته تركيبي: عمليات تركيبي از ارزشي بازي، ژانگولر بازي، جاكروبات(2) بازي و ... است) مي پره روي جاروش مي ايسته
. سارا خفنز اندر كف اين حركت اين جوان ارزشي اين
جوري مي مونه. (نكته اين: چند تا "اين" شد؟) استر يكي از بلاجر ها رو از وسط كل كل كاملا لفظي(!) لودو و مرلين كش ميره و با آفتابه مرلين كه هنوز تو دستشه، محكم عقده هاشو تو سر توپ بيچاره خالي مي كنه و توپ با سرعت ميره كه دل و روده ي درك رو عنايت كنه! درك كه هنوز سرش گرمه، يه پشتك وارو مي زنه و جا خالي ميده.
از اونجايي كه سوزن سارا هنوز روي اين
حالت مونده، درك از كنارش رد ميشه و ميره كه توپ رو بندازه تو حلقه گيريف ولي با سر مي خوره به حلقه دروازه و به اين حالت
در مياد و توپ هم بدون رد شدن از حلقه دروازه از دستش ميفته
سدي و مري هنوز دور زمين مي چرخن. اسنيچ دوباره مثل چراغ روشن ميشه و به جاي دور زدن، ميره وسط زمين مي ايسته:
و سدي و مري كماكان دور زمين:
توپ دست هديه و اون به طرف دروازه هافل حمله مي كنه. از اونجايي كه اِما و لودو هر كدوم يه طرف در حال گفتمانن(نكته گفتماني: اين گفتمان نه، اون يكي)، هدي به دروازه مي رسه و شوت مي كنه. اسپي در يك اقدام نادر توپو با دست مي گيره. (نكته ندوريت!: اسپروت معمولا توپو با شكمش مي گيره
) اسپي پاس ميده به دنيس. دنيس از جسي رد ميشه؛ در نتيجه جسي در يك اقدام ارزشي - عصبي جيغ مي زنه: "توپو ازت مي گيرم!" دنيس در جواب مي گه:
الا اي جــســيــكــاي والا مـقــام ... اين قد جيغ نكش پشت گوشم مدام
برو كار مي كن واسم شاخ نشو ... كـنـم هـر روز صـد تا مـثل تــو من درو
دنيس پاس ميده به ادي و اون هم گل بعدي رو مي زنه. اين بار آندرو توپو مي گيره و چون لودو و اِما هنوز مشغولن به موقعيت شوت زني مي رسه ولي متوجه ميشه كه گل زدن به اين دروازه سخت تر از رد شدن از هفت خان محافظ سنگ جادوئه؛ بنابراين يكم فكر مي كنه و بعدش در حالي كه به اين
حالت در اومده، چوبدستشو مي كشه و وردي مي خونه. يه تيكه ژامبون بزرگ رو هوا ظاهر ميشه و اسپي با شكم ميره طرف اون ژامبون! آندرو توپو شوت مي كنه و براي اسپي مي خونه:
به كـجا روي تو الآن، كـه گلي خــوري عـزيـزم ... گر قياس من تو باشي، خل تر از تو من نديدم
حلقه ها رو بي محابا، رفتي و تو خالي كردي ... واسه يـه تـيـكه ژامبون، تو چه نيرنگي خوردي
ولي توپ از كنار حلقه دروازه رد ميشه. اسپي سرش رو به نشونه تاسف براي آندرو تكون ميده و ميگه:
همه فصل جوونيم، پــا به پاي اين بـازي رفت ... تـا به دروازه رسـيدم، مـثـل عـطـر رازقي رفت
خيك من توي دروازه، واسه حلقه ها پناه بود ... واسه توپ هم، گاهي اوقات شيـرجه اي رفت
نـمـي تــوني گل بـزني، بـچه اي بچه ي بچه ... شوتت هم مالي نبود و از كنار حلقه اي رفت
سدي و مري دور زمين:
اسنيچ هم وسط زمين:
اسپي توپو پاس ميده به ادي. ادي توپو پاس ميده به درك. مرلين هنوز در حال كل كل با لودوئه و هر دو بلاجر نقش نقل كل كل رو دارن. بنابراين استر هيچ كاري بشتر از اين
نمي تونه بكنه و درك رو در روي سارا قرار مي گيره:
اومـدم دروازه تـو ســوراخ كنم ... خـونـه ي بــردنـمـونـو كـاخ كنم
اين دو پخ پيچ گوشي بردمونو ... عوض با يه دونه چارپاخ(3) كنم
سارا به اين
حالت جواب ميده:
تو منو نميشناسي به من ميگن سارا خفنز ... من ميگيرم توپتو، بسه ديگه نـخون طـنز
اِما كه تازه از دعواي با لونا برگشته، يكي از بلاجرهايي كه مرلين به طرف لودو مي فرسته رو منحرف مي كنه و مستقيم مي فرسته طرف سارا؛ بنابراين سارا نمي تونه توپو بگيره. استر به خاطر اين كار اِما به داور اعتراض مي كنه تا هم بتونن امتياز اين گل رو جبران كنن و هم توي رول يه كار مفيد كرده باشه.
داور: "توپ تو منطقه گل زني بود و اين حركت خطا نيست."
استر:
توي جايگاه گزارشگر، نويسنده سعي مي كنه لونا رو كه بر اثر گفتمان (به اين
شكل) با اِما بيهوش شده رو به هوش بياره ولي از اونجايي كه موفق نميشه، جمله زير رو مي نويسه:
سدي و مري دور زمين:
اسنيچ هم وسط زمين:
توي زمين، آندرو دوباره داره به طرف دروازه هافل حمله مي كنه. اِما و لودو كه به صورت دو تا يكي حساب مرلين رو رسيدن، بلاجرها رو به طرف آندرو نشونه مي رن (نكته نشونه اي: فقط نشونه ميرن ها! نمي زنن). آندرو كوافل رو ميندازه طرف جسي. بنابراين لودو و اِما بلاجر ها رو به طرف جسي مي فرستن. قبل از اينكه جسي بر اثر برخورد بلاجرها به اين
صورت در بياد، با خودش گفت:
آنــدرو بـار كـوافـل نـتـوانـسـت كـشـيـد ... قـرعـه كار بـه نام من بـيـچاره زدند
سرخگون، به دستم نرسيدست هـنوز ... لـيــك دانم كه مـرا نـيـز بيچاره كنند
بلاجر ها، جسي رو مورد عنايت قرار مي دن و در نتيجه توپ از دستش ميفته. هدي شيرجه مي زنه و كوافل رو ميگيره و به طرف دروازه هافل پرواز مي كنه. اِما و لودو سعي مي كنن هدي رو هم با بلاجر ها بعنايتن ولي چون هيكل ورزشكار هدي خيلي كوچيكه، نمي تونن. ولي ناگهان ... بوم ... هدي با شكم اسپروت برخورد مي كنه و به علت پتانسيل كشساني، كمونه مي كنه و چون تيري شليك ميشه و ميره كه عنايت بشه! ملت تماشاچي به احترام مرگ نزديك هدي كلاهاشونو بر مي دارن و به اين
حالت در ميان كه يه دفعه استر با آفتابه مرلين از راه مي رسه و هدي رو ميگيره
.
اسپي دستش رو روي گوني سيب زمينيش گذاشته و گريه مي كنه. داور سعي مي كنه با وعده آب نبات چوبي دلداريش بده ولي يه دفعه ... اسپي جيغ مي زنه: "فك كردي من به خاطر درد گريه مي كنم؟ اون جغده نيم كيلو از چربي هامو خورد!" (نكته چرب و چيلي: اسپي اصولا عاشق شكم گنده شه. شايعات موثقي وجود داره كه اسپي اعلام كرده فقط با كسي ازدواج مي كنه كه شكمش بزرگتر از مال خودش باشه
ترشيدگي اين پروفسور خوب و دوست داشتني
رو پيشاپيش تسليت عرض مي نُماييم
)
استر ميره سراغ داور و با حالتي ما بين
و
و
به داور مي گه كه بايد خطا بگيره چون شكم اسپي مزاحم بازيكناشونه! اسپي پوزخندي به استر مي زنه و ميگه:
بـرو اي اسـتـر مسكـين در خـانـه داور زن ... كه پــنــالـتي الـكي، دهــد از كـرم شـمـا را
به جز از شما كه گويد سخني ابولعجايب ... كه داور بـايد بـگـيـرد خـطا از طول شكم ها؟
در راستاي اينكه پست خيلي يه طرفه نباشه، داور يه پنالتي به نفع گيريف مي گيره و در نتيجه، استر رو به اسپي مي كنه و قيافه اش به اين
شكل در مياد. سپس، در راستاي اينكه نشون بدم زبونك انداختن كار بديه و آخر و عاقبت نداره، داور منظور استر رو بد متوجه ميشه و بنابراين علاوه بر لغو پنالتي گيريف، يه پنالتي به هافل ميده كه درك اونو گل مي كنه.
اون طرف، نوسينده رو به لونا مي كنه و ميگه: "هوي لونا! پاشو يه كم گزارش كن پست يكنواخت شد. پاشو ديگه!" لونا در راستاي ارزشي بازي رايج در پست، از جا مي پره و ميگه: "يعني كي مي تونه باشه اين موقع شب؟" نويسنده از خدا براي خودش طلب شفا مي كنه تا دفعه ديگه چنين پستي ننويسه:
و بعد براي خالي نبودن عريضه:
سدي و مري دور زمين:
اسنيچ هم وسط زمين:
ولي ييهو يه لامپ كم مصرف خاموش بالاي سر مري روشن ميشه. مري مسير دور زدنش رو تغيير ميده تا اسنيچ رو غافل گير كنه
يه بار ديگه قيافه استر به اين
حالت در مياد ولي اين بار به خاطر اينه كه داره سعي مي كنه مريدانوس جستجوگره تيم رو از محل اختفاي توپكي تحت تعقيب به نام اسنيچ آگاه كنه. بالاخره مري متوجه ميشه و به طرف اسنيچ شيرجه ميره و با شادي فراوان فرياد مي زنه: "مي گيرمـــــــــــــــــــــش!" ولي يه دفعه، سدريك، جستجوگر هافل جلوش زرد (همون سبز سابق) ميشه و ميگه:
شما در خواب بينين گوي زرين ... گهي با دست گهي با پا بگيريـن
بگيرم من همي زرين گوهـر را ... كـشـاند هر كسي فـرياد هــــورا
بنابراين سدي اسنيچ رو مي گيره و تماشاگرنماهاي هافل يه بار ديگه شروع مي كنن:
هميشه سعي حـريـف است بــاطل ... كابوس شــب حــريـف است هــافل
پـيـچـيــده شهرت مـا تـو هـر كـوچـه ... تــو آتــن يا توي سـارد يا تـو بـــابــل
آن كــــه دارد هــــوس بــــردن ز مــا ... آدمـي بــي كـاره اســـت و عـــاطـل
...
بعد از مسابقه - زمين مسابقهورزشگاه تخليه شده و همه به سمت خوابگاه هاشون رفتن. البته به جز دو نفر. اولي هموني كه سر ميز صبحونه يه جغد ام اس زده بود و دومي هموني كه جغد ام اس بهش زده شده بود. (ايول فعل مجهول)
كسي كه جغد ام اس بهش زده شده بود: "كه ماموريت انجام شد ها؟"
كسي كه جغد ام اس روبه اون زده بود: "قربان ... قربان ... باور كنين تقصير من نبود. من مطمئنم همه ي اونا از اون معجون خوردن ... "
كسي كه جغد ام اس بهش زده شده بود: "جريـــــــــــــــــــــــــوس!"
كسي كه جغد ام اس روبه اون زده بود: "آيييييييييييي (صداي جيغ)"
نويسنده: "قرار بود تو آب كدو حلوايي ها سم بريزن و همه رو به ديدار رفتگان بفرستن ولي ديدم پست خيلي خشانت بار آميز(!) ميشه واسه همين جاي اون معجون رو با يه معجون شعر و شاعري عوض كردم."
-------------------------------
1- جغد ام اس: نوعي شيوه ارتباط جادويي شبيه به اس ام اس
2- جاكروبات: آكروبات بازي جادويي
3- چارپاخ=چهارپخ : منظور از عوض كردن پيچ گوشتي دو پخ با چهارپخ همون محكم كاريه