دوستاني كه پيام شخصي را دريافت كردند براي كسب اطلاعات بيشتر به اين پست و پستهاي بعد از آن مراجعه نمايند!در راستاي افزايش بيش از اندازه ي خواب آلودگي،مردگي و خاك خوردگي: تكان مي دهيييييم!!خجالت بكشيد اين حركات فيزيكي ِ نامعقول ِ نا مربوط چيه از خودتون بروز مي ديد؟! منظورم اين بود كه تاپيك رو تكان مي دهيم! ---------------------------------------------------------------------------
همه ي ملت توي تالار اصلي جمع شده بودند و نقشه مي كشيدند كه چه جوري اين اوضاع نابسامانو درست كنند، هرميون و ويكتور رو نجات بدن و از همين صحبتا!
ملت در حال نقشه كشيدن:
:pint:
آبرفورث:بابا يكي بره اين هري رو صدا كنه!يه هفته ست خوابيده به اين اميد كه مامانش دوباره بياد به خوابش و به ما راهكار بده!
سالي ير:حالا خوبه باز اون داره يه كاري مي كنه!ما چي؟!
ملت:
در همين موقع در خوابگاه با صداي قيييژژژ بلندي باز مي شه و قبل از اينكه ملت بفهمن قضيه چيه و كي اومده نور خيره كننده اي فضاي تالارو روشن مي كنه و يه رشته نور هم به سمت پنجره شليك مي شه:
_ماستماليوس سوژه خَزيوسا!!(بر وزن وينگارديوم لِويوسا
)
ملت:
مگورين:اين ديگه چي بود؟
آبرفورث:اِ ليلي تويي؟اين چه طرز وارد شدنه؟
ليلي با افاده نگاهي به سر و وضع بچه ها انداخت،رداي سفريش را در آورد و روي يكي از صندلي ها نشست.(خوبه اين يه تيكه رو بلدم!)
آبرفورث فرياد زد:هوي هري!پاشو ببينم!نمي خواد انقدر براي خواب ديدن زور بزني مامانت خودش اومد!
هري مثل اينكه منتظر همين حرف باشد در عرض 1/0 ثانيه با اين حالت وارد شد:
:mama: (تيريپ مادر پسرانه)
سينيسترا:ليلي جون اين چه وردي بود موقع اومدن خوندي؟
ليلي با ژستي خاص موهاشو كنار زد و گفت:اين يه ورد كاملاً كاربرديه كه وقتي سوژه ي يه تاپيك بيش از حد خز مي شه براي ماستمالي و به هم آوردن سر و ته داستان به كار مي ره.
سيني:wooow!
عجب ورد باحالي! خب حالا اون نوري كه از پنجره بيرون فرستادي چي بود؟
ليلي:اونم يه نسخه از همين ورده بود.فرستادمش همونجايي كه آدم بدا هستن تا اونجا رو هم پاك سازي يعني ببخشيد ماستمالي كنه!
در همين موقع در تالار دوباره صداي قيييژژژ ضايعي از خودش بروز داد و گشوده شد!
مگورين: اِ! هرميون،ويكي!شما اينجا چيكار مي كنيد؟(با لحن همون تبليغ ضد حاله بخونيد!)
ويكي:ما مدتها دنبال اين طلاها...(اهم اهم! منظورم اينه كه ويكي گفت:) والا خودمونم نمي دونيم.ما تو مقر آدم بدا زندوني بوديم كه ييهو يه نوري فضا رو روشن كرد!چند دقيقه بعد آدم بدا درحاليكه صورتشون ماستي شده بود اومدن دست و پاي ما رو باز كردن و گفتن از اعمال زشتشون پشيمون شدن!بعدشم ما رو آزاد كردن.
ليلي:(با لحن راوي قصه هاي شب راديو)...و اينگونه بود كه اين داستان هم به خوبي و خوشي به پايان رسيد!
ملت:
سيني:خداييش از اين ضايع تر و ضد حال تر نمي شد سوژه رو ماستمالي كرد!
ليلي:
خب به من چه!تقصير خودتونه!چند هفته ست تاپيك داره خاك مي خوره دريغ از يه ذره تحرك...
مگورين تا اسم تحرك رو شنيد با ذوق بلند شد تا بياد و سط و ملت هم:
ليلي:منحرفا اين تحركو كه نگفتم!!
ملت:
سيني:خب.حالا كه سوژه رو انقدر هنرمندانه! تموم كردي مي شه بگي ما از اين به بعد بايد چيكار كنيم خانم عقل كل؟!
ليلي سرفه اي كرد و گفت:قبل از هر چيز بلند شيد اين در و ديوارا رو يه خورده تميز كنيم.گردو خاك همه ي تاپيك رو برداشته!بعدش بهتون مي گم نقشه م چيه!
---------------------------------------------------------
يك ساعت بعدملت بعد از يك ساعت گردگيري و تلاش طاقت فرسا دور هم تجمع كردن و سيني هم براي همه چايي آورد!
ليلي:اهم اهم...خب بچه ها من اينجا جمعتون كردم تا در مورد خطر بزرگي كه خوابگاه و گروهو تهديد مي كنه بهتون هشدار بدم.
مگورين:خطر؟!
_بله خطر!خطر بزرگ خواب زدگي و خاك گرفتگي
ملت:
ليلي:اگه بخوايم همينجوري دست رو دست بذاريم و كاري انجام نديم بدجوري توي دردسر مي افتيم...
آبرفورث:تو نقشه اي داري ليلي؟
ليلي سرش را تكان داد و يك تكه كاغذ پوستي از كيفش بيرون آورد.
: بچه ها من يه ليست از تاپيك هاي در حال خاك خوردنو آماده كردم و با خودم آوردم.تنها كاري كه شما بايد انجام بديد اينه كه با يه كم اراده اين تاپيك ها رو تكون بديد و گروه رو از اين خواب آلودگي بيرون بياريد...فعلاً خوابگاه مقر اصلي همكاري هاي ماست.به محض اينكه اوضاع بقيه ي قسمت ها روبه راه شد يه سوژه هم براي بحث توي خوابگاه پيدا مي كنيم...خب موافقيد؟
ملت:
ليلي لبخندي زد، كاغذ پوستي را گشود و با صدايي رسا شروع به خواندن كرد:
1-كتابخانه ي مكانيزم2-مجموعه ورزشي گودريك3-بالاتر از توهم4-سفر به گذشته5-امين آبادو...
---------------------------------------------------------------------------
خب بچه ها دوست داشتم اين موضوع به جاي درد دل در قالب يه پست داستاني مطرح بشه.دليل انتخاب اين تاپيك هم اين بود كه اينجا محل اصلي زندگي و تجمع ماست...من تقريباً براي همه ي شما گريفيندوري هاي عزيز (قديمي و تازه وارد)پيام شخصي ارسال كردم...اميدوارم يه بار ديگه وحدت،اراده و اقتدارتونو ثابت كنيد.
استر جون مي بخشي كه بدون هماهنگي بود.اگه اين پست رو مناسب نمي دوني لطفاً ويرايشش كن.
(راستي هر كس در راستاي حمايت از اين طرح ،توي تاپيك ها پستي زد؛خط اول اين نوشته كه با رنگ صورتي نوشته شده رو اول پستش كپي پيست كنه!)