سلام


من یه بار قبلا با شما صحبت کردم در مورد شناسم.
من یه سوال دارم؟

یکی از کاربرای فعالتون اگه 1 ماه بره به علت مریضی بستری بشه شما به همین راحتی کل شناسشو جارو میکنین میریزین دور.


خواهش میکنم شناسمو به من برگردونید.
شما حق نداشتین اونو به یکی دیگه بدین؟؟؟؟؟
اگه ممکنه اونو برگردونید


درمورد سوالتون باید بگم بله اینکارو میکنیم حالا طرف میخواد کاربر عضو باشه و یا ناظر انجمن.
قبلن هم گفتم شخصیتها متعلق به هیچ کس نیست وما در صورتی شخصیت رو برای کسی نگه میداریم که د تاپیک لیست انتظار به ما اطلاع داده باشه.
شناسه باسیلیک در حال حاضر غیر فعاله.شما میتونید طبق قوانین ایفای نقش ابتدا در بازی با کلمات و سپس در کارگاه پست بزنید.بعد از تایید میتونید این شخصیت رو دوباره بگیرید.موفق باشی

سلام

خسته نباشید

میخواستم که شناسه :
http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=8313
باز بشه و شناسه :

http://www.jadoogaran.org/userinfo.php?uid=23712
بسته بشه !
بعدا مراحل ورود به ایفای نقش طی خواهد شد !

ممنون

شما یک هفتم نیست که با شناسه جدید در گروه هافلپاف تایید شدید.به این راحتی نمیشه که هرکس بعد از مدتی شناسه عوض کنه بعدم پشیمون بشه و بخواد برگرده به شناسه قبلیش.اگه دلیل شما برای تغییر شناستون قانع کننده نباشه نمیتونم شناستون رو باز کنم.منتظر توضیحات شما هستم.


توضیحات با پیام شخصی فرستاده شد !

سلام .
نام : نیمفادورا
نام خانوادگی : تانکس
سن : تازه فارغ التحصیل شده .
گروه : گریفندور
چوب جادو : سی و یک سانت ، پر ققنوس و تیره از چوب درخت گردو .
جارو : شهاب ٢٦٠
سپر مدافع : موجود چهارپای نقره ای
مشخصات ظاهری : به دلیل دگرگون نما بودن هر طور که میلش باشه .
شخصیت : ادم خیلی خوب و خوش خنده ای است و فقط یکم زیادی دست و پا چلفتی است .
اطلاعات از زندگی :
نیمفادورا تانکس دختر اندرومیدا بلک خواهر بلاتریکس و نارسیسا است . اندرومیدا با تد تانکس ازدواج کرده و نامش در فرشینه ی باستانی بین دو نام خواهر هایش بوده . نیمفادورا دوست داره که تانکس صداش کنند چون از اسمش متنفره .تانکس از لوپین خوشش میاد و باهوش است و محبوب هم هست .
علایق : دوست داره تانکس خطاب بشه ، جارو سواری و تغییر قیافه ی خود .
شغل : کارگاه

این شخصیت گرفته شده

نام: مگي
نام خانوادگي: پرينر
جنس: زن
سن: در حدود 37
قد:165
رنگ مو: مشكي
رنگ چشم : مشكي
جنس چوب دستي : از چوب درخت زيتون با موي دم تك شاخ در وسط آن
مهارت ها : ورد هاي جادويي و تغيير شكل و سرعت عمل بالا
ضعيف در: دفاع در برابر جادوي سياه و گياه شناسي
گروه: گريفندور
پدرش (Jack priner)به دليل ازدواج با مادر مگي (كه يك مشنگ زاده بود) از خانواده ي پرينر ها طرد شد . مگي در 5 سالگي مادرش را از دست داد (مادرش به دست يك گرگينه كشته مي شود ) .به همين دليل پدر مگي كه در علم معجون سازي ماهر بوده بيشتر وقتش را صرف پيدا كردن معجوني براي خنثي كردن بيماري گرگينه ها كرد. وقتي به سن 11 سالگي ميرسد وارد هاگوارتز ميشود و با دختري به نام ليلي ايوانز دوست ميشود . او در رشته ي " آثار باستاني و رموز آن در دنياي جادويي " به تحصيل خود در مدرسه ي علوم و فنون جادوگري هاگوارتز ادامه ميدهد . وقتي مگي به سن بيست سالگي ميرسد وارد گروه محفل ققنوس ميشود و بعد از مدتي خانواده ي پرينر ها به طرز مشكوكي پشت سر يك ديگر به قتل مي رسند . كه اولين فرد پدرش بوده كه تكه تكه ي پوستش را در خانه پيدا مي كنند ( به نظر مي رسيده كه او معجون ضد گرگينه را كشف كرده بوده چون بر روي تكه كاغذي كه مگي آن را پيدا كرد نوشته شده بود هيچ كس نمي تواند آن را پيدا كند مگر " تو") كم كم تمامي افراد خانواده ي پرينر ها به قتل ميرسند تا اين كه فقط مگي باقي مي ماند . دقيقا دو هفته بعد كسي كه به تمامي خانواده حمله كرده بود به مگي هم حمله ميكند اما به طرز مشكوكي او را نميكشد ولي تمام حافظه ي او را پاك ميكند . به همين دليل براي درمان بهتر از كشور خارج ميشود و بعد از 17 سال كه حافظه ي او اصلاح ميشود به لندن بر ميگردد.........

این شخصیت جزو کتاب بود؟شخصیتهای ساختگی تایید نمیشن مگر در شرایط خاص.لطفا یه شخصیت دیگه انتخاب کنید

خوب شخصيت رو عوض كردم
:D

نام : آبرفورث والفريك پرسيوال برايان دامبلدور
سن : دوسالي از برادرم آلبوس بزرگترم
چوب جادو ي 6 سانتي متري دارم كه وسطش موي دم بز !
تحصيلات : مامان و پاپا آلبوس رو بيشتر دوست داشتن براي همين هزينه تحصيل منو دادن اونو فرستادن غير انتفاعي در حال حاضر بي سواد تشريف دارم
سو سابقه : يه سري روي بز ها آزمايشاتي در حد فرانك اشتاين انجام دادم سه ماه افتادم آزكابان ولي الان پاك پاكم

ظاهر كلي : آخرين باري كه حموم رفتم رو بخاطر نميارم ولي كلهم خوش تيپم
علاقه مندي ها : انجام آزمايشات هسته اي بدون اجازه سازمان وب مستران و آژانس مدريت فروم ( انرژي هسته اي حق مسلم جادوگران است )

افتخارات : موفقيت در انجام آزمايش تغيير شكل بز ها به انسان!


ارادت مند شما آبر فورث دامبل دور

پي نوشت : ميتونين ابر صدام كنيد!

این شخصیت گرفته شده.

با سلام

با توجه به تایید شدن بنده در بازی با کلمات و کارگاه نمایشنامه نویسی ضمن تبریک سال نو برای دومین بار شخصیت خودم رو معرفی میکنم !




نام : رونین
جادوگر طرد شده ی کرین تور کسی که آزدهای قرمز رنگ را نجات داد و مقام خود را باز یافت

مشخصات ظاهری :

لباسی مندرس قد بلند , لاغر و کشیده چشمانی خاکستری رنگ و نگاهی بی احساس

گروه اسلایترین
سن نامعلوم

قدیمی ترین استاد جادوی کثیف و هنر های تاریکی
هدف از عوضیت در سایت : شرکت در رول پلی اینگ های سایت و تقویت خلاقیت ذهنی !

-=-=-=-=-=-=-=-
در نهایت از شما خواهش میکنم شناسه منو مبنا بر شخصیتی که معری میکنم تایید کنید زیرا هیچ از شخصیت های کتاب هری پاتر با مشخصات شخصیتی من همخوانی ندارند لذا نمیتوانم ارتباط لازم جهت زدن پستی خوب در رول پلی اینگ رو با شخصیتم برقرار کنم

ارادتمند شما رونین
The NamLess One


سال نوي شما و وريسا مبارك! متاسفانه اين سايت هري پاتريه و شما طبق قوانين جديد مجبورين شخصيتي از كتاب بردارين! خيلي از شخصيت‌ها هم هست كه فقط در كتاب فقط يه نام ذكر شده، مي‌تونين از اونا استفاده كنين!
تاييد نشد!

نام : دین توماس
گروه : گريفيندور
سن : 16
تاريخ تولد : همون سالی که هری به دنیا اومده بود!!
شغل :‌ فعلا در حال تحصیل در هاگوارتز
جنس :پسرم
علايق : خواندن روزنامه پیام امروز!
چوبدستي : دسته اش از قسمتی از استخوان اژدها است و آن را با پر طاووس تزئین کردند
جارو : نيمبوس 2000
توانايي ها : آپارات، غیب شدن(کامل یاد نگرفتم)، برخی از طلسم های سیاه و نابخشودنی و ... در ضمن اکلامانسی هم بلد هستم

معرفي كلي : يكي از اعضاي محفل ققنوس ، اعضای ارتش دامبلدور و همچنین یکی از دوستان و هم خوابگاهی های هری و رون هستم. به تازگی رابطه ی صمیمانه ای با هری ایجاد کردم به طوری که حالا در جمع هری، رون و هرماینی هستم. پس از مرگ دامبلدور هری وقتی به قابلیت ها و توانایی های من پی برد ا من درخواست کرد تا همراه او به دنبال هوراکسس ها برم... کمی بچه نه نه تشریف دارم و به حرف دیگران و به خصوص خوانواده ام بسیار اهمیت میدم که این یکی از نقاط ضعف من است... در ضمن از جن های خونگی هم خوشم نمیاد و تا می تونم اذیتشون میکنم. در معجون سازی جزو افراد برترم و در کلاس های تغییر شکل هم با هرماینی در رقابتم به طوری که کسی به پای ما دو نفر نمی رسه... خب دیگه بهتره بیشتر توضیح ندم!!

معرفي شخصيتت بايد برحسب اون چيزي باشه كه تو كتاب هست! اگه هم چيزي بهش اضافه كني مورد نداره، ولي بايد اون توضيحات در كتاب هم باشه! تاييد نشد

لرد عقرب

1- نام : نام اصلی نا مشخص است و همه من را با نام لرد عقرب می شناسند
2- سن: در سال 1972 میلادی متولد شدم و در سال 2007 میلادی 35 سال دارم.
3- تاریخ تولد: 28 دسامبر 1972 میلادی
4- جنس: مرد
5- تحصیلات : بعد از دو سال تحصیل در هاگوارتس به صورت عجیبی خودم به یک جادوگر سیاه قدرتمند خودساخته تبدیل شدم.
6- رنگ چشم: چشمانم کاملا سیاه است
7- گروه : در زمان تحصیلم در هاگوارتس کلاه گروهبندی اول می خواست مرا به خاطر هوش بسیار بالایم در راونکلاو بگذارد ولی من را در گروه اسلایترین قرار داد.
8- مو : مو های کوتاه سیاه رنگ
9- ظاهر کلی : بعد از اینکه به یک جادوگر سیاه تبدیل شدم و خود را لرد عقرب نامیدم با چند طلسم تغییر شکل برای خود یک دم عقرب گذاشتم و چشمانم را هم به صورت کشیده و کاملا سیاه در آوردم.
10- نام کامل: لرد عقرب
11- کویدیچ : در هاگوارتس یک سال محاجم بودم
12- چوب جادو : ساخت خودم - از چوب درخت سپیدار و هسته ی پوست زردمبو - 25 میلیمتر قطر و 25 سانتی متر طول
13- دسته جارو : دسته جارو ندارم ولی در حال ساخت یک دسته جارو خصوصی هستم
14- علاقه ها: پرواز با سرعت نور و تکه تکه کردن انسان ها
15 - توانمندیها : نیش زدن هر موجودی حتی خطرناکترین موجود جادویی
16 - افتخارات : مقام سومین جادوگر سیاه قدرتمند دنیا بعد از ولدمورت و گریندل والد !
مختصری از شخصیت :[size=small]
یک انسان خود ساخته و عاشق جادوی سیاه و بزرگترین آرزوی من پرواز با سرعت نوره ! از جادوگران سفید متنفرم . با اینکه با توجه به سومین بودنم در جهان می تونستم خودم یک گروه مستقل تشکیل بدم ، بعد از بازگشت دوباره ولدمورت به او و مرگخوارانش پیوستم. در سدد تشکیل گروهی به نام عقرب سبز هستم که کارش نفوذ و جاسوسی در بین محفلی هاست.
از قانون متنفرم و دوست دارم بعد از ولدمورت خودم کنترل مرگخواران را بدست بگیرم.
بیوگرافی :
لرد عقرب در سال 1972 به دنیا آمد . وی در روز 28 دسامبر در روستایی در جنگل های کارائیب به دنیا آمد. پدرش یک جادوگر انگلیسی بود که از مدرسه هاگوارتس تحصیلات کامل جادوگری داشت و مادرش یک جادوگر نیمه اصیل بود که بعد از پنج سال تحصیل در مدرسه جادوگری برزیلی گوانا ترک تحصیل کرده و سه سال تحصیلات جادوی سیاه داشت.
از نام واقعی و چهره اصلی لرد عقرب هیچ سندی در دست نیست و ما او را با نام لرد عقرب و چهره ی تغییر یافته عقرب مانندش می شناسیم . فقط می دانیم که او دو سال به مدرسه هاگوارتس رفت و بعد از آن با استفاده از روش هایی که ما از ان اطلاع نداریم به یک جادوگر سیاه قدرتمند خود ساخته تبدیل شد.
وی در سال 1988 در روز 28 دسامبر ( روز تولدش ) اولین ورد سیاهش را اختراع کرد و طی دو سال تا سال 1990 چهار ورد دیگر ساخت . در 2 سپتامبر 1990 ششمین وردش را به نام " ایکتو ایواکوتیا" اختراع کرد که این ورد آخرین و خطرناکترین وردش بود و بعد از این سال ( سن 18 سالگی) دیگر وردی اختراع نکرد.
در همان سال او عاشق دختری به نام ایکتو یاگینی شد که ژاپنی بود و انتخاب کلمه ایکتو برای وردش هم از اسم این دختر بود. او در آن سال چند رابطه نامشروع به ایکتو یاگینی بر قرار کرد و بعد از آن او را ترک گفت.
وی در سال 1994 (درست بعد از بازگشت دوباره ولدمورت ) به ولدمورت پیوست . این درحالی بود که او به عنوان سومین جادوگر سیاه قدرمتند دنیا می توانست خود یک گروه مستقل تشکیل دهد.
لرد عقرب طی سال های 1994 تا 1998 در اکثر جنگ های [/size]مرگخواران حضور داشت.
در سال 1998 میلادی او عاشق دختری فرانسوی به نام نانسی دوپیر شد که با او ازدواج کرد و زندگی آن دو هنوز هم ادامه دارد.


تاييد نشد! شخصيت شما بايد هري پاتري باشه كه اين نيست! منظورم هم از لحاظ اسم و هم از لحاظ شخصيت!! لرد عقرب در هيچ جاي كتاب نيست! يا من نديدم!