بازی با کلمات----------------------------------------------------------
صدای زن:تو مطمئنی می خوای در مورد این قضیه بنویسی...آخه ...
صدای مرد :خب میدونی فکر میکنم این اتفاق جالبی بوده که خانوم رولینگ از کنارش راحت گذشته.
ببینش...اینا دست نوشته هامه ...بخون:((نور صحنه روشن می شود و اولین صحنه ی قرار گرفته در مقابل چشم تماشاگران سایه روشن چند نفر که در حال صحبت باهم هستند و البته در انتهای صحنه بر روی یک دست کاناپه نشستن و کل صحنه هم تصویری از یک دفتر ...شاید دفتری شبیه به دفتر مینروا مگ گونگال))
- ببینم لی لی هری کجاست؟
- بردمش پیش مادلی(شاید شفابخش استخدام در هاگوارتز که در حال حاضر خانوم پامفری عهده داره مسئولیتشه) و مینروا توی درمونگاه.
- خب اینجوری خیلی بهتره ... راحت تر می شه صحبت کرد.
((پیرمرد از زن رو برمی گرداند و نگاهش در بین او و مرد دیگری که در سمت چپ زن نشسته حرکت می کند )) خب جیمز...فکراتو کردی؟ راجبه اون پیشنهادی که بهت دادم.
- خب پرفسور من و لی لی خیلی به این موضوع فکر کردیم و یه...یه تصمیم نو تر گرفتیم ((در حالی که روی شونه ی مرد دیگری که در کنار او نشسته می زنه با لبخند نگاهی رضایت آمیز به او و لبخندی به زن که حالا اسمش لی لی هست می زنه و رو به پرفسور )) فکر کردیم شاید بهتر باشه که سیریوس این کارو بکنه.
- خب...البته فکر قشنگیه...اما فکر نمی کنی ممکنه براش خطرناک باشه..؟؟ سیریوس...میدونی که اگه ولدمورت بفهمه میاد سراغت.
- اوه دامبلدور...یعنی می خوای بگی من نمی تونم...میدونی که من پدرخونده ی هری هم هستم.
- نه سیریوس.منظور من این نبود. من میگم اینجوری ممکنه یه موقعی برات...
- من کاملا آماده ام دامبلدور.
- خب باشه. پس ... حالا که هم تو و هم جیمز و هم ...لی لی!!!؟؟؟ تو چی؟
- راستش پرفسور من هم همین عقیده رو دارم. راستش ما فکر کردیم این جوری کاملا ولدمورت و گمراه می کنیم. چون اون مطمئنا فکر می کنه شما رازدار هستی. این جوری خیلی از وقتش گرفته می شه.
- خب پس حالا که موافقید همتون...پس بهتره هرچه زودتر انجامش بدین. ...((دامبلدور با اشاره به دو مرد دیگر که تا حالا ساکت بودند )) ریموس...پیتر...بهتره شما هم بیاید. نباید موقع اجرای افسون کسی اینجا باشه.
- بله پرفسور....سیریوس جیمز لی لی امیدوارم موفق باشین.
- خب سیریوس امیدوارم درست اجراش کنی.
-ممنونم پرفسور.
- اااممم...پیتر میشه تو یه چند لحظه صبر کنی...
-اوه من...بل..بله...حتما جیمز.
((درحالی که دامبلدور و ریموس از در بیرون میرن لی لی به سمت پیتر میاد و اونو دعوت به نشستن در جایی بین خودش و جیمز و روبروی سیریوس که حالا دیگه ایستاده دعوت می کنه))
- ببین پیتر ما یه فکری کردیم. ...راستش می خواستیم...البته می تونی روش فکر کنی و حتی قبول هم نکنی ها...اما
- اما ما گفتیم بهت بگیم خیلی بهتره تا از قبل پیش بینی کنیم که قبول نمی کنی...
- اوه..مم..ممنون...خب...اون..اون کار...
- ببین ما ازت می...
-جیمز بزار من بهش بگم. ببین پیتر ما می خوایم به جای من تو رو رازدار کنیم.
((پیتر در حالی که نگرانی و یه شعف خیلی نامحسوس توی چهره اش و صداش بود سکسکه ای کرد))
- یعنی...یع...من...این...این ...
-ببین اصلا لازم نیست نگران باشی. هیچ کس جز من و سیریوس و لی لی از این قضیه خبر نداره و این جوری می شه به راحتی ولدمورت و کاملا گمراه کرد...
- در ضمن پیتر سیریوس هم خودشو به خاطر احتیاط و حفظ جون تو مخفی می کنه که ولدمورت و مرگ خوارا دنبال اون باشن تا تو.
- هم چنین من خودم یه جای امن برات سراغ دارم که می تونی اون جا مخفی شی.
-خ...خخخخ...خب .من.من اصلا نگررر..نگران نیستم....و...ووووقتی شما...ببگین همه چی حلله.
صدای زن: ببین به نظرت بهتر نیست برای خواننده ها جلوی هر کسی که می خواد حرف بزنه اسمشو هم بیاری...این جوری نمی شه به راحتی تشخیص داد که کی چی می گه
صدای مرد: خب راستش قصدم هم همینه...می خوام خواننده تلاش کنه و دقیق بشه تا خودش از لحن گفته ها بفهمه کی چی می گه.-پس حالا که تو هم موافقی...((رو به جیمز و لی لی )) بهتره که شروع کنیم.
- خب پس بی زحمت برو و هری رو هم بیار و ...
- و تموم شد ارباب.
((جمله ی آخر پیتر در قهقهه ی مستانه ی دهشناکی فروخورده شد.))
- اوه تو کارتو خوب انجام دادی دم باریک. خیلی هم خوب.
- مم...ممنون ارباب...وظ...وظیففه ببود.
صدای زن: اوه نگاه کن ببین ساعت چنده....همین جوری نشستیم به خوندن یادمون رفت. مگه قرار نبود بریم تئاتر.
صدای مرد : اوه ... اوه راست می گی ...بریم.
باید نوشته مربوط به عکس باشه!!
ولی داستانت خودش خوب بود، ولی این چیزایی که پررنگ نوشتی یه خورده قاطی کرد، لازم نیست نشون بدی که یه ماگل داره درمورد اینا فکر میکنه، اینجا دنیای جادوگریه و ما میخوایم جادوگر باشیم! واسه همین از نظر یه ماگلی که کتاب میخونه یا فیلم میبینه بررسی نکن!!
دوباره بزن...تایید میشی حتما!
تایید نشد