من واقعاً لذت می برم وقتی می بینم ملت این همه به سوژه های خاله بازی علاقه دارن! واقعاً لذت می برم!
در این پست شما ترکیب جواد وضایعی از خاله بازی ِ پست مدرنیسم با چاشنی بی ناموسی را مشاهده خواهید کرد!با ما همراه باشید!
----------------------------------------------------------
همه مشغول تفکر بودن که ببینن جریان چیه که یهو استر شیرجه زد روی زمین و یه رژ لب صورتی جیغ رو از کنار آینه برداشت و با ذوق گفت:
_لیلی تو صبحا که از خواب پا می شی خودتو با این رنگ می کنی؟
ملت مذکر:
لیلی با عصبانیت جواب داد: نه خیر!
من هیچوقت رژلب ِ صورتی نمی زنم...حتماً مال مگورینه
مگورین: وا چرا تهمت می زنی؟اصلاً من تا حالا تو عمرم آرایش کردم؟
....سینی بیا رژتو از استر بگیر
سيني يه نگاهي به رژ لب انداختو با افاده گفت:«
كي گفته اين مال منه؟...من عمراً از اين ماركاي آشغاليه به درد نخور بزنم!لبم پوس پوسي مي شه!»
استر:«حالا چرا انقدر جوش آورديد؟...خجالت نداره كه...اتفاقاً رنگش خيلي هم قشنگه!...هوي هدي!بيا رو نوك تو امتحان كنم ببينم چه شكلي مي شي»
هدويگ:
جااااان؟؟!!
استر كه حسابي از رنگ رژ خوشش اومده بود به هدي نزديك شد تا رژ لبو روي نوكش امتحان كنه.
استر:«وايسا!چرا فرار مي كن؟!...باور كن خيلي خوشگل مي شي...اتفاقاً به رنگ بال و پرت هم مي ياد!...فكرشو بكن !صورتي و سيفيد!واي چقدر هارموني دارن!...وايسا!!»
هدي:
«اي بابا!ولم كن!...استر تو كه اينجوري نبودي!...چقدر بهت گفتم با اين هري نگرد...چقدر گفتم مهموني بي ناموسي نرو...چقدر گفتم...آااااي....بابا ليلي بيا منو از دست اين نجات بده!!»ليلي بي توجه به دادو فرياد و التماس هاي هدي دستش رو زير چونه ش گذاشته بود و فكر مي كرد
.
سيني:«چيه ليلي؟به چي فكر مي كني؟»
ليلي:«
ويكتور راست مي گه...فقط يه دختر مي تونه وارد خوابگاه ما بشه و همه جا رو به هم بريزه....
هيچ كدوم از ما هم كه رژ صورتي نمي زنيم...حتماً كاسه اي زير نيم كاسه ست!»
مگورين:«خب اينا كه گفتي يعني چي؟
»
سيني:«IQ يعني يه دختري كه رژ صورتي مي زنه وارد خوابگاه ما شده و همه چيزو به هم ريخته...موقع فرار هم حواسش پرت شده و رژ لبشو جا گذاشته!»
هدي:
«آااي ايها الناس به فريادم برسيد...من به چه زبوني بگم نمي خوام رژ صورتي بزنم...»ليلي:«
بين بچه هاي گريف كه هيچ كس از اين رنگاي جواد نمي زنه...مطمئناً قضيه زير سر بچه هاي گروههاي ديگه ست»
سيني:«حالا بايد چيكار كنيم؟»
ليلي:«بايد دور و ور ِ مدرسه رو بگرديم و يه ليست از دخترايي كه رژ صورتي مي زنن آماده كنيم...خب كي داوطلبه؟»
هدي:
...
من! ليلي:«
تو داشتي فرار مي كردي يا به حرفاي ما گوش مي دادي؟!
....البته...
...فكر بدي هم نيست...
...خيلي خب هدي جون!اين مأموريت مهم رو به تو مي دم.مرسي كه انقدر به فكر خوابگاهي!»
هدي:
ليلي:«استر اون رژ لبو وردار بيار ببينم!...سيني،مگورين!شما هم محكم دوتا بال هدي رو بگيريد تا جم نخوره...»
هدي:«
هااا؟!...ببين ليلي جون انگار نگرفتي!....من گفتم مي خوام كمك كنم!...يعني مي رم همه ي دخترا رو ديد مي زنم ببينم كي رژ صورتي مي زنه و...»
ليلي:«بسه!!!بگيريدش!...استر تو هم بيا هر چقدر دلت مي خواد نوك هدي رو صورتي كن...بعد هم كالينو خبر كن بياد چند تا عكس فتوژنيك ازش بندازه
»
هدي:«هااااا؟!
براي چي آخه؟!»
ليلي:«مي خوام عكساتو بين بچه هاي گريف پخش كنم
.....بچه ها عكسارو مي گيريد دستتون و همه ي مدرسه رو مي گرديد...هر كيو ديديد كه رنگ لبش با رنگ نوك هدي مطابقت داره اسمش رو مي نويسيد و مياريد براي من.يكساعت ديگه همه همين جا جمع مي شيم و گزارش كار مي ديم...مفهوم بود؟»
ملت:
استر:«هدي جون عزيزم انقدر وول نخور؛مي زني زير دستم خراب مي شه ها!...ترس نداره كه عزيزم...انقدر بهت مياد...ببين،ببين چقدر خوشگل شدي...»
---------------------------------------------------------------------------
توجه:صاحب رژ لب از بين بچه هاي گريف نيست.پس هواستون باشه الكي به خودي ها گير نديد!
خوشم مياد براي يه پست ارزشيه بي معنيه به درد نخور صبح تا حالا ملتو علاف خودم كردم
استر بيا منو بكش!