سلام
من تو یه تاپیک شبیه این هم گفته بودم که دامبلدور نمرده یعنی اون صحنه ی مرگ کاملا از قبل طراحی شده برای فریب مرگ خوار ها و ولدمورت این طوری ولدمورت اعتماد بیشتری نسبت به اسنیپ پیدا میکنه وشاید خیلی از اسرار خودش رو به دوست وفادارش(از نظر خودش)که قبلا کسی از اونا خبر نداشته رو باز گو کنه
فکرش رو بکنید اگه این مرگ یه نقشه بوده که به نظر من است چه منافعی برای ارتش سفید داره وچه چیز هایی که برای مبارزه با ولد مورت به دست نمیارند
چیزی که تو این ماجراها خیلی دوست دارم بدونم اینه که اگه اسنیپ خائن نباشه بالاخره این دشمنیشون با هری تموم میشه یا نه؟؟؟
من در اخر کتاب صحنه ی بغل کردن هری واسنیپ رو میبینم (اشتی میکنن)
شما رو نمیدونم

صحنه مرگ دامبلدور یک نقشه کاملا حساب شده از قبل بوده.چرا دامبلدور به کار های اسنیپ و دراکو بی اعتنایی میکرد؟چرا اون شب هری رو به غار برد .چرا سالهای پیش نرفت؟اون امسال میخواست هری رو با ولدی آشنا کنه.ولی چرا حالا؟اسنیپ هم آدم منافق و دورویی هست.دست ولدی دامبی و سوری تو یه کاسس.آلبوس راز مرگ ولدی رو کشف کرد.اون عشق رو نداره.درسته دامبی مرد.ولی مطمئن باشید که تو کتاب 7 نقش مهمی داره.و اسنیپ هم .اسنیپ تو این دوران داشته نقش لازی میکرده.همین.

خوب من يه دليل ديگه اي هم دارم اونجا كه دراكو به دامبلدور ميگه:
دراكو:اون از دستورات پيروي نميكرد. اون به مادرم قول داده بود...(منظور اسنيپ هست)
دامبلدور:البته اين چيزيه كه به تو گفته. دراكو اما...
خوب اينجا ما دو گزينه داريم
1. دامبلدور به هيچ وجه نميدونسته كه اسنيپ به مادر دراكو قول داده
2. دامبلدور اين رو ميدونسته و به خاطر اين كه اگر به دراكو ميگفت: ""من همه چيز رو ميدونستم ""مرگ خوار ها و به ويژه ولدمورت به اسنيپ شك ميكردن و به احتمال زياد اسنيپ كشته ميشد و چون اسنيپ يه جاسوس بوده دامبلدور هيچ وقت نمي گذاشته كه اين اتفاق بيافته

اصلآ به این که اسنیپ به دامبلدور وفادار بوده شک نکنید حتی کشتن دامبلدور توسط اسنیپ نقشه ای بوده که بین دامبلدور و اسنیپ بوده برای اعتماد هرچه بیشتر ولدومورت به اسنیپ یا شاید هم دلیل دیگه ای داشته باشه که بعد معلوم می شه یکی از دلایل من اینه که دامبلدور نه از مرگ می ترسیده نه به کسی برای زنده موندن التماس میکنه و اونجایی که به اسنیپ میگه خواهش می کنم منظورش این بود که اسنیپ خواهش می کنم نقشه رو انجام بده
من حاظرم سر این شرط بندی کنم

عزیزان لطف کنند و دیگر در مورد هدف دراکو صحبتی نکنند.تاپیک فقط برای اسنیپ و وفادار بودن اون به یکی از جبهه ها است.

من فقط همینجا این موضوع را تمام میکنم و با دلیلی میگم که هدف دراکو کشتن دامبلدور بوده است:

صفحه 356 جلد دوم شاهزاده دورگه با ترجمه ویدا اسلامیه!!

او یکی از ناخن های زردش را بالا آورد و لای دندانهایش بند کرد و با هیزی او را نگاه کرد.
-میتونم تو رو بگذارم برای دسرم،دامبلدور
چهارمین مرگخوار که چهره ی جدی و درنده خویی داشت با لحن تندی گفت:
-نه باید طبق دستور عمل کنیم.دراکو باید این کار را بکنه.همین حالا دراکو زود باش!!

اگر به تیکه قرمز دقت کنید میفهمید هدف دراکو مرگ دامبلدور بوده است و جای هیچ شکی نیست!!

خوب دقيقا توي همون قسمت كه اسنيپ سوگند مي خوره حرفي مبني بر اينكه بگه اگه دراكو نتوانست دامبلدور را بكشه من به جاي اون اين كار را انجام مي دم . در زمن دراكو گفت اون هميشه به من مي گفت كه مي تونه كمكم كنه اون همه افتخار را براي خودش مي خواد به نظر شما اسنيپ توي چي مي خواست به دراكو كمك كنه اونم قبل از اينكه دراكو بخواد دامبلدورو بكشه و همچنين توي كتاب 6 قسمتي هست كه دامبلدور مي گه : ولدمورت هميشه مي خواست توي مدرسه باشه حتي مي خواست اينجا معلم بشه اون تمام شئ هاي گروها رو مي خواست و البته مدرسه رو چون اينجا براش خونه بود .

تمام این حرفها رو زدم که بگم درکو باید دامبلدور رو میکشت پس من اشتباهی نکردم فقط یادم رفت قسمت آخر رو هم بیارم تا مهر تاییدی بر تمام گفته هام بشه.

بلید این قسمت نظری که دادی اشتباهه:
عدشم مگه درکو مرض داره وقتي فقط راه باز کردن براي ورود مرگخوارها بهش محول شده خودش رو با دامبلدور در بندازه و بخواد بکشتش.
******
چون وقتی هنوز اسنیپ سر نرسیده و دامبلدور در محاصره مرگخواراس هر کدومشون سعی میکنن بقیه را مجاب کنن که دامبلدورو بکشن تا افتخارش نصیبشون بشه ولی سردستشون گوشزد میکنه که به دستور ولدمورت اینکارو باید خود دراکو انجام بده/وقتی هم که اسنیپ وارد میشه چون از نظر رتبه جایگاه بینظیری پیش لرد داره هیچ کس بهش اعتراضی نمیکنه و خودش دامبلدورو میکشه...ولی در اصل وظیفه کشتن دامبلدور به عهده دراکو بوده!
حتی وقتی هنوز مرگخوارا به دراکو ملحق نشده بودند اون داشت خودشو توجیه و راضی میکرد تا بتونه دامبلدورو بکشه ولی در اثر صحبتای دامبلدور و اینکه بهش گفت تو ادمکش نیستی داشت راضی میشد که بزاره دامبلدور بره...حتی خودش گفت که لرد اونو مجبور کرده به انجام اینکار و اگه اینکارو نکنه جون مادرش و خودش در خطره دامبلدورم گفت که از اونا به خوبی محافظت میکنه و تا جائی که در کتاب یادم میاد گفته شده بود که دراکو داشت دستش سست میشد و میخواست چوبدستیشو که به طرف دامبلدور نشونه گرفته بود کنار ببره که یه دفعه مرگخوارا سر رسیدن!

princeعزيز مثل اين که شما با دقت ابتداي کتاب رو نخوندين به اينجا دقت کن
(هري پاتر و پرنس نيمه اصيل.جلد اول.فصل دوم صفحه ي 31 ترجمه ي سميه گنجي)
ناسيسا پا فشاري کرد:براي همين دريکو رو انتخاب کرد نيست؟براي مجازات لوسيوس؟
اسنيپ به او نگاه نميکرد: اگر دريکو موفق بشه بيش از همه تقدير ميشه
نارسيسا حق حق کرد :ولي موفق نميشه.چه طور ميتونه موفق بشه وقتي خود لرد سياه...؟
به جمله ي آخر دقت کردي؟ من اون نقطه چين رو پر ميکنم
وقتي خود لرد سياه موفق نشده و نتونسته اين کار رو بکنه
به نظرت لرد نتونسته راه باز کنه؟
نه اون نتونسته دامبلدور رو بکشه
بعدشم مگه درکو مرض داره وقتي فقط راه باز کردن براي ورود مرگخوارها بهش محول شده خودش رو با دامبلدور در بندازه و بخواد بکشتش يه چيز ديگه فقط براي اين که درکو براي ورود مرگخواران راهي باز ميکنه از همه بيشتر تقدير ميشه؟ يا کشتن دامبلدور که کار هر کسي نيست حتي خود لرد هم نتونسته
به اين قسمت هم دقت کن جلد دوم صفحه ي 230
مالفوي پوزخند زد :خوب پس داري فهمت رو از دست ميدي.اون بارها به من پيشنهاد کمک کرد ...تمام افتخار رو براي خودش ميخواد
منظور از اون اسنيپ بوده .اسنيپ افتخار چي رو براي خودش ميخواد؟ورود مرگخوارها يا مرگ دامبلدور؟