مجری(اما جیگر) : بینندگان عزیز این شما و این هم پشت صحنه کمدی ِ جذاب
"مرگخواران"تیتراژ : آهنگ یه توپ دارم قلقلیه با صدای سرژ تانکیان در بک گراند پخش می شه .
ایگور کارکاروف چوب دستیشو به سمت یه ماگل می گیره و زیر لب وردی رو زمزه می کنه ... نور سبزی از چوب دستی بیرون می زنه و لحظه ای بعد یک دلقک از نوک چوب دستی بیرون میاد و به ایگور می خنده .(صدای خنده جمعیت پخش می شه!)
بلاتریکس لسترنج بلند فریاد می زنه : کروشیو ... طلسم به یه ماگل می خوره و ماگل از خنده روی زمین غلط می زنه !!!(صدای کر کر جمعیت پخش می شه)
تصاویر بیمزه دیگری هم پخش می شن و تیتراژ به پایان می رسه .
گزارشگر : سلام بینندگان عزیز ... همونطور که می بینید امروز به همراه دوربین برنامه اینجا اومدیم تا از پشت صحنه کمدی ِ جذاب مرگخواران براتون برنامه ای تهیه کنیم ... برای شروع ... اوه اوه ممد اونجا رو بگیر صحنه جالبیه !
دوربین به سمت دو نفر که شنل سیاه دارن می چرخه .
دالاهوف : پس الان میری رو صحنه و با خشانت تمام بازگشتتو اعلام می کنی .
ولدمورت : نارسیسا گفته خشانت کار بدیه !!!
دالاهوف : بابا تو الان لرد ولدمورتی دیگه لوسیوس نیستی چرا این تو مغزت فرو نمی ر ه؟:
ولدمورت : آهان یادم رفت !
دالاهوف : خب پس تو الان چی کار می کنی ؟ یه بار بگو !
ولدمورت : الان میرم جلوی دوربین و به نارسیسای عزیزم می گم که چقدر دوسش دارم .
دالاهوف :
....
گزارشگر : بله بینندگان عزیز همونطور که دیدید دوستان برای به موقع حاضر کردن برنامه خیلی تلاش می کنن و واقعا از اعصابشون مایه می ذارن !(گ :
) ... به گوشه ای دیگر میریم تا ببینیم اونور چه خبره .
دوربین روی صورت فردی زوم می کنه که مشغول اسموکینگه !(Smoking)
فرد مشکوک : هیسسس ... صداشو در نیارید من دارم سیگار می کشم .
گزارشگر : اسمتون چیه ؟
فرد مشکوک : هیسسس !!!
ناگهان صدای جیغ مانندی با مضمون "کروشیو" شنیده می شه وطلسمی به فرد مشکوک می خوره و فرد مشکوک روی زمین ولو می شه و از درد به خودش می پیچه .
بلاتریکس بالا سر فرد مشکوک میاد .
- حقته رودولف بی لیاقت ... صد دفعه بهت گفتم دور از چشم سیگار نکش من وگرنه چشماتو از حدقه در میارم ... گوش نکردی !
رودولف : آییی ... واییی !
بلا :
ببینم راستی راستی طلسمم عمل کرد ؟ ... الان داری درد می کشی ؟!
رودولف بلند می شه و لباساشو می تکونه و می گه :
- نه بابا درد چیه کلی هم قلقلکم داد .... مثل اینکه بازم باید برات معلم خصوصی بگیرم تا این طلسما رو یاد بگیری !!
گزارشگر با خنده ای ملیح(قهقهه) به دنبال خودش دوربین رو از اونجا دور می کنه و به سمت دیگه ای میرن ... فردی روی یک قطعه کاغذ خم شده و در حالی که لباش رو روی زبونش که بین اوناست فشار می ده سعی داره با دقت چیزی رو روی کاغذ بنویسه .
گزارشگر : سلام آقای کارکاروف ... مشغول چه کاری هستید ؟
ایگور : سلام ... دارم لیست سیاهی رو که ارباب دستور دادن می نویسم تا افراد تحت تعقیب توسط مرگخوارا معلوم بشن .
صدایی از نزدیکی شنیده می شه :
- ایگور
-بله ارباب
- سر مشقایی که دادم رو نوشتی ؟ ... زود باش باید بهت املا بگم !
ایگور قرمز می شه و با عصبانیت قلمی که دستشه رو روی کاغذ می کوبه و از کادر بیرون می ره .
گزارشگر : ضایع شد دیگه ... منم بودم عصبانی می شدم می رفتم .
... خب بینندگان این گزارش همینجا به پایان خودش می رسه ... از شما که تا پاسی از شب با ما همراه بودید سپاسگذاریم ... مرلین نگاهدارتون .
تصویر فید تو بلک می شه ....