صبح روز بعد از
جشن هالوين هري و رون كنار
شومينه نشسته بودند ودرمورد
جاروي پرنده ي جديد مالفوي حرف مي زدند.كه ناگهان
ويكتور كرام همراه هرميون وارد
سرسرا شد.هري با ديدن آن دو به رون گفت
هيس .وبا اشاره هرميون را نشان داد. همه ي اعضاي گروه
حيرت كرده بودند ،حتي
پروفسور مك گونگال .در حالي كه رون
چپ چپ به هرميون مي نگريست، آن دو بدون هيچ اعتنايي به گفتگوي خود در مورد خانواده ي
ماگلي هرميون حرف مي زدند و هرميون او را براي جشن كريسمس به خانه ي خود دعوت مي كرد .
تایید نشد !!!
لطفا با کلمات داده شده جمله سازی کنید (پادمور)