هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲:۵۴ شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۸۶
#80

کرنلیوس فاجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۶ جمعه ۲۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۱ جمعه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲
از خونمون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 81
آفلاین
سلام بر عشق سلام بر عاشق
عشق همچو معجونیست که عاشق و معشوق بحر هم می سازند زمانی که از معجون یکدیگر مینوشند تا عمق جان عاشق یکدیگر می شوند همدیگر را یکی میبینند و دوری یکدیگر را همچون مرگ می پندارند آری اینست عشق واقعی
به قول ویکتور هوگو عاشق کسی باش که لایق عشق باشد نه تشنه عشق چون سرانجام تشنه سیراب می شود
آره رفقا عاشق کسی باشین که لایقش باشه معجون عشقتون رو به کسی بدین و از کسی بگیرین که لایقش باشه نه اینکه حوس معجون عشق کرده باشه .
[spoiler]هری معجون عشقش رو به کسی داد که (چو) لایقش نبود و فقط چو به اون معجون نیاز داشت که آخر سر هم معجون رو پس زد ولی وقتی به کسی که لایقش بود (جینی) داد دیگه هیچ وقت از وجودش خارج نشد و عضوی از وجودش شد که به این میگن عشق واقعی[/spoiler]

دوست عزیز افشاسازی در کل سایت ممنوعه!!!!


ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۰:۳۸:۲۶
ویرایش شده توسط جرج ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۵/۲۷ ۱۰:۴۲:۰۲

You can do evry work u wana to do


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۶:۴۶ سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۸۶
#79

لاوندر براونold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۰۴ چهارشنبه ۱۷ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۶:۴۳ شنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۶
از تو دفتر ِ مدیر ِ مدرسه!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 544
آفلاین
وقتی که از حفره ی تابلو بالا امد , سعی کردم توجهش را جوری جلب کنم . او هری پاتر بود , هری پاتر معروف و از همه مهم تر دوست رونالد بود ! صداهای مختلفی در گوشم میپیچید .... چرا هوا انقدر گرم شده بود ؟! هری لحظه به لحظه نزدیکتر میشد و گویی به همه جا نگاه میکرد به غیر از من !
_ سلام .
دهانم را باز کردم که جواب سلام او را بدهم ولی از دهنم در رفت و گفتم :
_ نمیدونی چقدر خوشحالم که حالت خوبه ! فکر کردم گریفندور بدون کاپیتان مونده !
هری سرش را تکان داد . ظاهرا خوشش امده بود که من تحویلش گرفته ام . نمی خواستم کسی بفهمد که چقدر او را دوست دارم مبادا او را از من بگیرند .... هری گفت :
_ خب , ممنون که حالم رو پرسیدی. فعلا .
و بعد دور شد صدای رون را شنیدم که به هری گفت :
_ مثل اینکه زیادی معجون عشقو خورده بوده ! اسلاگهورن گفته بود زیاد به بچه ها نده هری !
قلبم ریخت .
_ چی ؟
_ در رو هری صاحبش اومد !
من :
هری و رون :



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۲۳ دی ۱۳۸۵
#78

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
دیروز ۱۴:۲۶:۵۸
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
انگار همین دیروز بود که اومدی در خونه رو در زدی منم از همه جا بیخبر در رو باز کردم که ای کاش باز نمی کردم با دیدن تو فریب چهره ات رو خوردم نمیدونم چی شد که همیشه به بهانه ای دم خونت می اومد ولی افسوس که ما مان بیدارم کرد همه خواب بودند تو ای عشق من توی رویا بودی


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


برای تو...که عزیز دلمی!
پیام زده شده در: ۰:۱۷ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۵
#77

هوریس  اسلاگهورنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۹ دوشنبه ۱۱ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۰:۱۵ دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۶
از خونه های خالی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 7
آفلاین
نمیدانم چه وقت بود
چه وقت پیش تر از طلوع
یا چه وقت دیرتر از غروب
تنها می دانستم که طلالو نور وجودت لحظه به لحظه جان خسته ام را بیشتر و بیشتر در می نوردد...
و هر دم، بیم آن داشتم که منِ خسته جان را آیا یارای دویدن در بهشت وجودت هست؟ و طنینی زیباتر از کلام رویایی ات آیا هست؟ آیا ریسمانی قویتر از نگاه نافذ و گیرای تو هست که بتوان آن را از عمق تسخیر ناپذیرِ جانِ نورانی ات (ایول چه چرت و پرتایی ردیف کردم!) فراتر برد...؟

همچنان که به نور ماه خیره شده بودم...و عظمت آن نورانی خدایی را لمس می کردم، به یاد شبی افتادم که با هم، دست در دست یکدگر، سایه های شب را پشت سر گذاردیم و تو چه سخاوتمندانه مرا با روشنایی بیکران روزت آشنا ساختی...

آن لحظه که فریاد بلندت، به پهنای ابدیت و بلندای قامت سرو گونه ات، گوشم را نشانه گرفت و آن را جر داد! و احساس کردم وول وولکی در جانم میلرزد و می گوید: امشب شب عشقه! و همان دم یا ریش بز گونه ات، چونه ام را نوازش دادی و گفتی: بیا با هم بازی کنیم! (آقا تاثیرش داره میره! یکی اینو ببره بیرون!!) آگاه شدم که تو همونی که یه روزی...واسه چشمات خونه ساختم...واسه لرزیدن دستات...همه زندگیمو باختم!

سرژ! سرژ من! ای رویاگونه ی بلند پرواز! بیا و دوباره به سان قدیما پدر گوشمو در بیار! ای آب هویج من...ای که با کله ی فرفری دل از من ربودی! بیا...که امشب شب عشقه...جیگر!! :bigkiss:


[b][color=0066FF]و آنگاÙ


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ چهارشنبه ۱۳ دی ۱۳۸۵
#76



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ شنبه ۹ دی ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۶:۰۷ دوشنبه ۲۵ دی ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
چلپ چلپ چلپ چلپ... (صدای پای در برف گذاشتن)...

ای عزیزم! در این هوا سرد است عشق نمی ماند، آتش عشق روشن نمی ماند، آری با هیزم جان روشنش کردیم!

ای عشق ِ بندن، ای تو روح جهنده،
نیش نوشنده،
ما را نمی بینی

بی تو آواز مرغ ماند وز وز مگس،
صورتت خورشید و مه دارد ز تو شرم

برف می آید تا جای پایت را بپوشاند،
تا نفهمم کی روی
تا نفهمم چه شوی

می گذرد ایام،
می ماند بر بام کبوتری
که بنگرد و بیند ما را، آری ما دو تا را
آنگه تو می روی

آن شاخه ی معرفت که سهراب گفت چه شد!؟!

ای پشه ی پرنده،
ای تو عاشق پیشه ی مار،
می روی

ای دوست نرو
بمان
بمان پیش ما

ای خون ِ خونخواران
ای تو مرتیکه ی سیاه پلید، ای شکنجه گر

ای لرد سیاه



ویکی جان این نبشته عاشقانه است، چاپلوسی نیست
عشق بر جوانان عیب نیست

سوال : چی کار کنم که فاصله ها حذف نشن؟ یعنی خب من آخر خط هم بنویسم خودش می آره اول خط که من نمی خوام!



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۱ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
#75

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
دیروز ۱۴:۲۶:۵۸
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
کاش زندگی دنده عقب داشت
ولی افسوس چنین نیست. دیگر فقط به گذشته فکر می کنم که بوسه لبانت به روی گونه هایم گرمایی فراوان می انگیزد ایکاش که آن روزها برمیگشتند حال فقط با یاد تو طلوع را میبینم و با یاد تو چشمانم را از روی قرص ماه بر میدارم به امید آنکه دوباره بیایی ..


دوست عزیز زدن پست پشت سره هم در این جور تاپیک ها خوب نیست باشه؟ دیگه نزنی که دل گیر میشم.

ناظر انجمن.


ویرایش شده توسط لوسیوس مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۱۰/۱۷ ۲۱:۲۱:۴۳

کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ شنبه ۲ دی ۱۳۸۵
#74

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
دیروز ۱۴:۲۶:۵۸
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
آه انگار همین دیروز بود که گرمای دستانت رو حس میکردم
همون گرمایی که باعث آرامش دلم می شد عزیزم تو کجایی که من بیادت باید تنها بمونم همیشه در قلب منی و من منتظر آمدنت هستم


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۵
#73

هرمیون گرنجرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۶ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۳:۳۶ دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۶
از هرجا که حال کنیم. که فعلا هیچ جا حال نمیکنیم.
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
چشمامو رو هم میذارم.
تصویرت یه لحظه از جلوشون دور نمیشه. باید سعی کرد. اما نه هر کاری می کنم نمیشه. خدایا کمکم کن.
تو مثل بادی که هر لحظه از کنارم میگذری اما عین خیالت نیست که ما آدمیم.
تو مثل موجی که همیهش منو با خودت مثل یه قایق این ور و اون ور می بری اما منو احساس نمی کنی.
توضیح:
به یک نفر جهت بر عهده گرفتن شخصیت ( تو ) نیازمندیم.
در ضمن ادامه دارد.
ایلیا


ما بدون امضا هم معتبریم


Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۵
#72

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
دوستان لازمه یه بار دیگه پست اول این تاپیک رو بخونید
نقل قول:
دوستاني كه دنبال فرند شيپي بودن به آرزوشون رسيدن!!!
همه دوستاني كه آرزوشون بود اينجا تبديل بشه به يه چيزي مثل اركات بفرماييد!!!
اشتباه نكنيد!!!من همون كرامم
چي؟يه چيز خورده تو مخم؟نه بابا سالمم
اا..نگو....افسردگي حاد نگرفتم!!!
قصيه چيه؟الان ميگم
----------------------
دوستان مطمئنا تاپيك من كيستم من چيستم يادشونه!!!
اينم يه چيزي تو اون مايست ولي فرق ميكنه!!!

اينجا افراد يه جور مينويسن كه گويا معجون عشق نوش جان كردند..تا آخرين لحظه هم چيزي بروز نميدن!!!
آخرين لحظه معلوم ميشه كي معجون عشقو به ما داده

كلي مخ ريختم..لطفا اين تاپيكو خراب نكنيد
پست مزخرف نزنيد!!!
بي پي جي هم حرف نزنيد!!
شروع ميكنيم!!!
---------------------------
گريه كن عزيزم!!!ميدونم دلت تنگه

به قول سياوش قميشي گريه كن گريه قشنگه!!!گريه سهم دل تنگه!!

فداي اون چشماي اشكالودت برم

فكر نكن كسي دوست نداره..من ديوونتم!!!

هر بار كه از كنارم رد ميشي بدنم يخ ميكنه!!!

اون عينكت ...اون بدن تنومندت!!!كيپ خودمه!!!

عطر و بوي تو آدمو مست ميكنه!!!مخصوصا وقتي از ناراحتي خودتو ميندازي تو چاه فاصلاب!!!

ميرتل!!!من چرا نسبت به تو بي توجه بودم؟بيخود نبود كه دراكو دلباختت شده بود!!!


متن بالا رو با دقت بخونید هر پستی که مطابق این متن نوشته نشده باشه پاک میشه
حدود 20 تا پست رو پاک کردم که البته در حال عادی باید بیشتر پاک میشد

این اخطار رو جدی بگیرید



Re: معجون عشق!!!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۶ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۸۵
#71

تام ریدل پسر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۷ چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۸:۴۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲
از نا کجا آباد
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 233
آفلاین
ناظر خوشتیپ انجمن مطالب اشتراکی!!

این تاپیکی که من زده بودم تاپیک حساسیه!!
و زود ارزشی میشه!!
خواهشا مراقب باش و همه پستای ارزشی رو پاک کن!!

ببین پستای اول تاپیک چجوریه و الان چجوریه!
با تشکر ارباب لرد ولدمورت کبیر!


[b]دلبستگی من به ریون و اعضاش بیشتر از اون چیزی بود که فکر میکردم!!.....بچه های اسلایت







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.