با سلام؛
پرسی جان! تو که خودت حرف تد لوپین رو نقض کردی...!
هیچ موقع کج منقار توسط ماموران وزارتخانه کشته نشد و هری فقط خیال کرد که کشته شده. علتش هم معلومه چون همزمان هری دیگه ای پشت بوته ها بوده که داشته کج منقار رو فراری میداده.
در واقع برای اینکه منظورم رو بهتر بیان کنم باید بگم که زمان هیچ وقت تغییر نمی کنه. همیشه یک زمان وجود داشته و داره. این جوری نبوده که مثلا یک زمان بگذره و بعد باز فرد با زمان برگردان زمان دیگه ای رو ایجاد کنه که خودش هم در اون حضور داشته باشه. بلکه در آن واحد ( یا در یک زمان واحد) فرد در دو مکان حضور پیدا می کنه. به همین خاطر اون چیزی که الان می بینه همون چیزی خواهد بود که اگر دوباره به اون زمان برگرده خواهد دید و اوضاع هیچ فرقی نمی کنه.
اگه به کتاب سوم دقت کنیم همین نکته رو می بینیم. اون چیزی که تغییر می کنه در واقع اصلاح برداشت اشتباه هری از صحنه هاست. همه چیز همون طور پیش میره که هری قبلا دیده. حتی هری در جایی می خواد شنل نامرئی اش رو برداره که موفق نمیشه چون برداشتن شنل نامرئی از پای درخت و ممانعت از حرکت اسنیپ تغییر عظیمی در حوادثی ایجاد خواهد کرد که در عمل اتفاق خواهد افتاد (و هری قبلا اونها رو دیده که اتفاق میفتن) و لذا این امر عملا غیر ممکنه. به همین علت هم غیر ممکنه که کسی مرگ مثلا لوپین و فرد و ... رو دیده باشه و بعد بخواد عوضش کنه. ( اصلا ممکن نیست چون اگه قرار بود نمیرن باید کسی که از زمان برگردان استفاده می کنه تا به حال اقدام کرده بود و از مرگ اونها جلوگیری می کرد)
امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم...