هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۶
#22

هوگو ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۴:۰۷ جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷
از کنار لیلی لونا پاتر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 270
آفلاین
هوگو ویزلی به هرمیون گرنجر (مادرعزیزم)

نقل قول:
سلام پسرم.
واقعا ؟ تو می خوای عضو اوباش شی؟؟ نه ! خطرناکه هوگو


سلام مامان جون دیر نامه اومد الآن سه روزه که عضو اوباش شدم ناراحت نباش سردسته اش آل خودمونه . هوامو داره ناراحت نباش .

آره این روزا زدم تو مسر پرواز تسترال خونی چنان درس می خونم که استاد مک گوناگل می گه فکر می کنم که دوباره دوشیزه گرنجر برگشته .
دارم همین طور برای گریفندور امتیاز کسب می کنم .
حواسم به جیمز هست با هم یه جورایی رفیقیم فیلیچ می گه کاراش عین عمو فرد خدابیامرزه .
خب امیدوارم همیشه در پناه ریش مرلین در کارهاتون موفق باشید .
راستی دارم سعی می کنم عضو الف دال بشم .

کاری ندارید خداحافظ .
راستی جواب رو با جغدم سفید بال بدید . ممنون

خداحافظ


چه کسی بود صدا زد هوگو ؟

تصویر کوچک شده


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۱ یکشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۶
#21

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
هرمیون گرنجر به هوگو ویزلی

سلام پسرم.
واقعا ؟ تو می خوای عضو اوباش شی؟؟ نه ! خطرناکه هوگو!

- چی چی ؟ بزار بچه بره عشق و حالشو بکنه!
- رون ! تو ساکت!


داشتم می گفتم عزیزم... مهم نیس ... رز بچه ی باهوشیه، داره سعیشو می کنه! تو هم سعیتو بکن! می تونی گریفندور رو قهرمان کنی!

- چی؟! مگه رز تو هافله!
- یعنی تو گروه دخترتو نمی دونی!؟
- فک می کردم گریفه! واسه هوگو بنویس هر طور شده حال رز رو بگیره!
- ا... داری بچه ها رو تو مملکت غریب به جون هم می اندازی ها!
- ببین یه چیز بهت می گما!
- مثلا چی کار می خوای بکنی کک مکی!
- خودت...


پسرم... دیگه کاری نداری که ها؟ خوب موفق باشی تو درسات ...
در ضمن مراقب اون پسره جیمز باش ... منو یاد فرد خدابیامرز می اندازه! پسره ی تخس!

- به برادر مرحوم من می گی تخس؟ .....
- غییییییییژژژ آره! بگیر بوقی! سکتوم سمپرا!
- که اینطور؟ آواداکدابرا!

....



Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۶
#20

هوگو ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۴:۰۷ جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷
از کنار لیلی لونا پاتر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 270
آفلاین
فرستنده: هوگو ویزلی

گیرنده : رون ویزلی،هرمیون گرنجر(بابا و مامان)

مامان بابا سلام
امیدوارم حالتون خوب باشه قصد از فرستادن این جغد نامه بر این بود که این نامه به دستتون سریعاً برسه .
اینجا همه چیز خیلی عالی وخیلی خوش می گذره قراره از این هفته دوباره بیایم هاگزمید شاید دوباره تونستم بهتون نامه بدم
آلبوس دوباره دسته ی اوباش رو راه انداخته من هم سعی می کنم عضو بشم .
مامان رز اصلاً تحویلم نمی گیره همش هم سرش توی کتابه نمی دونم چکار کنم تا میایم با هم حرف بزنیم یهو یادش می یاد پرفسور اسلاگهورون بهش تکلیف داده باید بره انجامش بده .
من هم اینجور موقع وقتمو با آلبوس می گذرونم خیلی کارهاش باحاله
از این طرف هم عمو جرج با جیمز قرار می ذاره و باهم اسباب رد و بدل می کنند . فیلیچ داره دیونه می شه از دست آبنبات های شوخی عمو جرج اکثر معلمها یا دانش آموزان بالا می یارن .
من هم دارم سعی می کنم روش دوئل کردن و یاد بگیرم ولی از دست این رز دارم دیوونه می شم . اگه این طوری پیش بره با این امتیازاتی که رز داره واسه ی هافلپاف می گیره فکر کنم اگه دو هزارتا امتیاز از هافلپاف کم بشه باز هم با 3هزار امتیاز بالاتر گروه هشون برنده شه
فعلاً باید برم جواب نامه ام رو بدهید با اجازه خداحافظ



پسر کوچکترتون
هوگو ویزلی


ویرایش شده توسط هوگو ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۲۰ ۱۹:۲۵:۱۹

چه کسی بود صدا زد هوگو ؟

تصویر کوچک شده


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۷:۴۳ سه شنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۶
#19

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
اقا من نمیدونم اینجا چه خبره!!1 برا چی پست قبلیمو اینجا پاک کردین؟ از ناظر محترم انتظراتی دارم جواب بده!!!
***************************
از لی جردن به جرج ویزلی:
سلام جرج. چطوری؟ نمیدونی این روزا چقدر داغونم. از یه طرف باید برم این رادیو صدای جغد اینا رو در آرم. از طرفی دلم برای فرد تنگیده!! دیگه بخافم نمیاد. تو چی؟ هنوز داری با جیمز کوچولو میپلکی؟ شنیدم یه بار کارش بهمحاکمه رسیده بود!!1 راسته میگن آمبریجو مسموم کرده بوده؟ بابا دمش گرم عجب عجوبه یی راستی به هری بگو یه کپی از نقشه غارتگر میخوام. هدیش میکنم به جیمز عزیزم. فعلا بای


همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۶
#18

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
از: تدی لوپین
به: دورا تانکس

مامان گلم که توی بهشتی
میدونم که نباید منتظر جواب این نامه بمونم، نمی دونم مقصدش رو هم باید کجا بنویسم تا این جغد بیچاره پستخونه سرگردون نشه اما حسی به من می گفت که باید این نامه رو بنویسم.
مامانی دلم خیلی برات تنگ شده. آخه این انصاف نبود منی که هنوز یک سالم هم نشده رو پیش مامانت بذاری خودت بری هاگوارت تا کنار بابا بجنگی. اگه یکیتون پیش من مونده بود من انقدر تنها نبودم. می دونم اگه نمی رفتی و بعد می فهمیدی بابایی رو کشتن چقدر دلتنگ و غصه دار میشدی اما عوضش همدیگرو داشتیم. راستی اونجا هم پیش بابا هستی؟ از اون بچه های بهشتی که کسی رو به فرزندی قبول نکردین من رو فراموش کرده باشین؟ آخه چند وقته دیر به دیر به خوابم میاین. وقتی هم خوابتون رو می بینم خیلی از من دور هستین و انگار نه انگار بچه ای دارین!
راستی نمی دونم از اون بالا زمین رو می بینی یا نه! اگه میبینی برو به کلبه صدفی ببین خانم و آقای ویزلی چه دختری دارن. اسمش ویکتوآره و از من کوچیکتره اما مامانی نمی دونی چقدر خوشگله! من شنیدم آقای ویزلی هم یه زمانی خوشگل بوده اگه اینطوره باید ویکتوآر به مامان و باباش به یه اندازه رفته باشه. راستش ما هر از گاهی همدیگرو میبینیم، من خیلی دوسش دارم، منتظرم درسش تموم بشه تا واسه آینده مون برنامه بریزم!
چقدر حرف زدم مامانی! خواستم بگم خیلی دوستون دارم و همیشه به یادتون هستم. امیدوارم بیشتر به خوابم بیاین.

پسر شما،

تدی


تصویر کوچک شده


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۱:۳۷ دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۶
#17

جرج  ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۳۵ سه شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۶ یکشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۷
از مغازه ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
به جمیز پاتر - نامه شماره 14

سلام جیمز.

خوبی؟

نمی دونم میتونم بیام یا نه ولی سعیم رو میکنم که بیام.

ما یه نوع دیگه از ابنباتهای جیم شو اماده کردیم که یهش میگیم تاول زا.
بهتره این رو امتحان کنی چون تاحالا مورد خوبی گیر نیاوردیم که بشه روش امتحان کرد.

جیمز مواظب باش! اگه همین طور پیش بری تا اخر سال دیگه هیچ معلمی زنده نمی مونه.

یا این حرکتت نشون دادی که هم یه پاتر و هم یه ویزلی واقعی هستی.

فلیچ!! اون خفاش پیر هنوز زندس ... از طرف من خانم نوریس رو از سقف اویزون کن. اگه تونستی ورد لویکورپوس رو روی خود فلیچ امتحان کن ... اثر جالبی داره .

راستی اگه یه جهبه از ابنباتها بخوای میشه 9 گالیون. این روزها که میدونی بی بنزینی هستو اره اینا.

اگه خواستی با پست پیشرفته اس ام اس بفرست.

تو کافه سه دسته جارو میبینمت.


اگر به یک انسان فرصت پیشرفت ندهید لیاقت چندان تاثیری در پیشرفت او نخواهد داشت. ناپلئون


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲:۳۳ دوشنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۶
#16

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
سلام بابا و مامان گلم.
این چند روز گذشته انگلیس خیلی سرده. مخصوصا طرف هاگزمید که خر تب میکنه سگ سینه پهلوونی :دی
خوب آمبریج بازم حکم از خودش در و کرده. هری نمیتونه دیگه به هاگزمید بیاد. فرد و جرج میخوان یه آتیش بازی جالب ترتیب بدن. منم کمکشون کردم ولی اونا میگن اگه لو برن اسم منو نمیارن. آه به خاطر نامه ی قبلیتون که گفته بودین نباید تو اد شرکت کنم خیلی مواظب منن که سوتی ندم تا شما ناراحت نشین.
راستی تریسی چطوره؟ بگو تا چشم به هم بزنه داداشی برگشته خونه. راستی آمبریج یه بار منو حبس کرد. بی پدر یه کاریم کرد که دیگه یادم نره. قضیشو برید تو کتاب 5 بخونین. دیگه باید برم وگرنه آمبریج یه حکم دیگه میده که تا 5 دقیقه بیشتر نباید تو جغددونی موند. باه بای


همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ یکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۶
#15

آمیکوس کرو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۲۶ شنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۰:۴۱ پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۶
از اليا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 367
آفلاین
ازجیمزهری پاتر به هری پاتر(جدی)


سلام بابا

اولین هفته ی هاگوارت خیلی خوش گذشت.
راستی من یه دوست جدید پیدا کردم، از آلمان اومده اینجا اسمش استفن اشنایدره. انگلیسیش خیلی افتضاحه ،بزار برات تعریف کنم چجوری باهاش آشنا شدم.
وقتی تو کوپه قطار هاگوارت با هوگو و آلبوس و بقیه نشسته بودیم، درباز شد و یه پسر لاغرو مو بور اومد تو
و سوال کرد میتونه با ما بشینه چون بقیه کوپه ها پرن، خلاصه اومد تو و نشست کناره آلبوس بعد شروع کرد به معرفی خودش. و سوال از ماها ،البوس خودش رو معرفی کرد وقتی گفت آلبوس سوروس پاتر ،استفن گفت پاتر؟
استفن پرسید شما با هری پاترمعروف نسبت دارین؟
آلبوس گفت آره پدرمه.
ز آشناییتون واقعا خوشبختم.
استفن شروع به سوال در باره ی هاگوارت و چیزای دیگه از من کرد.منم در باره ی گروهبندی و چیزای دیگه براش توضیحدادم.
اونم آرزو کرد تو گریفیندور بیفته تا با ما باشه.
تا اینکه به مدرسه رسیدم و هاگرید ما رو برد تو مدرسه بعد گروه بندی اونم تو گریفیندور افتاد.
بنظر میاد پسر خوبی باشه لطفا نظرتونو در بارش تو نامه ی بعدیتون بگین.
دیگه خودتون طولانی شدنشو ببخشین.به مامان و بقیه هم سلام منو برسونید
پسرتون جیمز هری پاتر.


ویرایش شده توسط آمیکوس کرو در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۱۱ ۲۱:۲۴:۱۳

تصویر کوچک شده

خاطرات جادوگران...روز هاي اشتياق،ترس،فداكاري ها و ...


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶
#14

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
جیمز هری پاتر به جرج ویزلی( طنز)
سلام دایی!
چطوری؟؟؟ من که خوبم.... این جا تو هاگوارتز همه چی روبه راهه !
هفته ی دیگه می ریم هاگزمید . می تونم اونجا ببینمت؟؟؟
آخه یه کم دیگه از اون آبنبات های تهوع آورت رو می خوام. اسکورپیوس اونروز جلومو گرفته بود ، فکر کنم باید ادب شه!
کلاس ها خوبه...
دیروز فلیت فیک رو له کردم... تو درس جا به جایی اشیا ( وین گاردیوم لویوسا) من به جای پر روبروم
جان دین توماس رو برداشتم و انداختمش رو فلیت فیک....
پروفسور مک گوناگال رو تبدیل به فیل کردم!!!!
تو درس نویل نمره ای خوبی می گرفتم .. البته قبل از اینکه اون مهرگیاه جیغ جیغو رو بچپونم تو روگوشیش!!!!
من کاری به اسنیپ نداشتم !!! باور کن ! چرک خیارک غده دار فقط از دستم افتاد رو مانتوش(!) بعد شروع کرد به غیییییییییییییییییییییژ کشیدن و رفت بیرون!
نمی دونم چرا فیلچ همش میگه تو منو یاد دوتا دایی دوقلوت می اندازی.... همیشه آرزو داشتم زنجیرشون کنم به دیوار! ( تازه منو هم تهدید کرد!) ( ببخش نامم اینقدر طولانیه)
قرارمون: هاگزمید- کافه ی سه دسته جارو- ساعت 6 – میز دوم –
پ . ن : به مادربزرگ و پدربزرگ ویزلی سلام برسون دایی.


ویرایش شده توسط جیمز هری پاتر در تاریخ ۱۳۸۶/۹/۱۰ ۲۳:۰۴:۵۵


Re: پستخانه ی هاگزمید(نامه سرگشاده)
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ پنجشنبه ۱ آذر ۱۳۸۶
#13

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
سوژه جدید
از این پست به بعد شما می توانید از طرف هرشخصی به شخصی که بخواهید نامه‌ بفرستید. داستان باید در نامه تعریف شود و توصیف قوی‌ای داشته باشد (مثل کتاب بابالنگ‌دراز و دشمن عزیز)که همه آن نامه‌ی یک فرد به فرد دیگری‌ای است.
برای نوشتن نامه قواعد زیر را رعایت کنید:
1-پست‌ها باید دنبال هم باشد و هر کسی باید اول پستش بنویسد که از طرف چه کسی و به کی نامه می دهد.. این کار باعث میشود تا در آن واحد چند نفر بهم دیگه نامه بدن مثلا بچه‌های رون به رون ،بچه‌های هری به هری، پسر مالفوی به مالفوی ،وزیر سحر و جادو به هری و ...
2-هرکس که دوست داشت می‌تواند نامه‌ی جدید بنویسد یا نامه‌ی نفر قبل را ادامه دهد البته باید اول پستش ذکر کند که نامش جدید است یا جواب نامه‌ی یک دیگریست ( با ذکر شماره پست اون نامه)
3-نامه‌ها باید طبق خصوصیات شخص نویسنده نامه و گیرنده‌ی نامه باشد مثلا آلبوس سوروس که می خواد به هری نامه بنویسه نباید بگه من عاشق معجون سازیم یا به علت بازی بد کوییدیچ از تیم اخراج شدم.(به عنوان مثال)
4- پست‌ها فقط باید بصورت نامه باشد و هیچ کس حق نداره داستان را خارج از نامه بنویسد اما می‌تواند قبل یا بعد پستش چند خطی درباره‌ی پستش توضیح دهد.

توجه: نامه ها می تواند به صورت طنز و یا جدی باشد اما اگر نامه ای با طنز آغاز شده نباید آن را جدی ادامه داد.
------------------------------------------------------------------------------
آلبوس سوروس پاتر به هری پاتر (جدی)
پدر عزیزم سلام
امیدوارم حال تو و مامان و لیلی خوب باشد. یک خبر مهم.من در گروه هافلپاف افتادم.دیشب خیلی طول کشید تا کلاه گروهبندی منو انتخاب کنه. وقتی اسم منو صدا زدن همه ساکت شده بودن. کلاه گروهبندی خیلی چیزها به من گفت. اون گفت من خیلی سخت کوشم. برای گروه هافلپاف مناسبم. اون گفت که همه ی پاترها تو گریفیندور بودن ولی من برای هافلپاف ساخته شدم.
من میخواستم همان کاری رو که تو گفته بودی انجام بدم. میخواستم گریفیندور را انتخاب کنم ولی نتوانستم. شاید کلاه گروهبندی درست می گفت. شاید من برای هافلپاف مناسب هستم.
شما گفتید که براتون مهم نیست که من در چه گروهی بیفتم ولی بعد از گروه بندی همه یکجوری به من نگاه می کردن. هاگرید و تدی خیلی تعجب کرده بودن. پرفسور مک گونگال به نظر ناراحت می رسید. اما بدتر از همه جیمز بود. با دستاش صورتشو گرفته بود و اصلا به من نگاه نمی کرد. من فکر کردم خوشحال میشه که من تو هافلپاف افتادم. خودش تو قطار بهم گفت که اگر به یک گروه دیگه برم بهتره و برای اون راحت تره ولی بعد از گروهبندی خیلی ناراحت بود. اصلا با من حرف نمیزنه. خیلی از گریفیندوری ها هم ناراحت شده بودن. فقط هافلپافی ها خیلی ازم استقبال کردن.
امیدوارم بتونم با این وضعیت کنار بیام. ببخشید که نامم طولانی شد. سلام همه را برسان و به لیلی بگو ناراحت نباشد. برایش نامه میفرستم.
آل









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.