من نِیدونم چطور باید عضو بشم، با پنجول و چنگ و دندون و کلا هرچی! میخوام عضو شم! واسه اینکه حُسن فعالیتمم ثابت کنم یه پست اینجا میزنم که اگه بده ، خب اولین بارمه!
* این پست در راستای نشان دادن قدرت ما برای بیان حقایقه! *
=====
پاهایش روی میز بود. چشمان سبز رنگش، به ققنوس پرطلایی که در قفسش بود خیره مانده بود. هری پاتر، از روی صندلی خودبلند شد. به سوی قفس ققنوس رفت، دست دراز کرد و به نشانه ی اذیت با انگشت اشاره، دست در بینی ققنوس، تا معده فرو برد!ققنوس، که انگشتان خیانت کار پاتر در معده اش به کند و کاو مشغول بود، اشک ریخت..
هری: پس این لعنتی کجاست؟
ققی همچنان اشک در چشمانش حلقه میزد، فرو میریخت. هری که بسیار وجدان نداشت (!)، همچنان به کندوکاو مشغول بود. دستش تا بازو در دماغ ققنوس و از داخل، تا آخر روده ی او رسیده بود. ( نکته: اندام های داخلی ققنوس در این پست مانند انسان مورد محاسبه قرار گرفته است! ) هری باز با خشونت فریاد کشید:
- پس این منوی مدیریت من کو؟
ققنوس: به جان خودم تو منوی کاربریته!اوناها، زیر پیام شخصیه!
هری:هوممم!
و دستش را با حرکت سریع از ققنوس خارج میکند. به آهستگی، پشت کامپیوتر جادویی مینشیند. هری با چشمان نیمه بازی به صفحه ی کامپیوتر خیره ماند. چارچوب سایت!را دید و لبخند پست و پلیدی زد. سرش به آرامی به سوی ققنوس برگشت!روی منوی مدیریت کلیک کرد..عمل ها، ویژگی ها، ماژول ها، بلاک هاو یه چندتای دیگه را مشاهده کرد و با حرکت دادن موش ِ جادویی (!) خود، روی گزینه ی بلاک کلیک کرد.
ققنوس آه کشید. هری توجه نکرد. ققنوس دوباره آه کشید. هری اصلا توجه نکرد! در اتاق باز شد و مردی وارد اتاق شد. او دستار بو گندوی بو گندویی به سر بسته بود. قیافه اش داد میزد " من کوییرل هستم! " ققنوس در آن فضا، در آن همه آستکبار در حال خفه شدن بود. او به سرعت از روی چوبش که روی آن نشسته بود بلند شد و پر زد. دور سر مدیران گل چرخید و فضله ی حیف خود را روی میز انداخت و برای آخرین بار، بال زد. چرا که تیری از سوی چوبدستی شخصی به جز هری پاتر و کوییرل پرتاب شده بود.. تیری مرموز، که روی آن نوشته بود" این حزبی است! " ققنوس در هوا چرخ خورد.. چرخ خورد و افتاد و مُرد.
ملت:
نویسنده: خب باو من اصلا هیچی نمیدونم! امیدوارم مورد قبول بوده باشه!
ملت: نبود!
------
خارج از بحث ها، خارج از مرگ!
هری: میخوام این رو تایید کنی. به من لطف داشته!
کوییرل: کیو؟
هری: شناسه ی زیبای آلبوس پرسیوال دامبلدور!
کوییرل: اوهوم! صفحه ی کامپیوتر خیره ماند. چارچوب سایت!را دید و لبخند پست و پلیدی زد. سرش به آرامی به سوی ققنوس برگشت!