هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۱۱ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۸۶
#38

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 115 كافه تفريحات سياه بارتي كراوچ

بارتي عزيز

برخلاف گفته خودتون شما سوژه رو شهيد نكردين.برعكس به نظر من سوژه رو به خوبي ادامه دادين و جاي كار براي نفر بعدي باقي گذاشتين.
ولي مرتكب يك اشتباه بزرگتر شدين و اونم اينه كه به طور ناگهاني مرگخوارا رو وارد ماجرا كردين و باز هم بدون درگيري محفلي ها رو دستگير كردين.
بهتر بود فقط مرگخوارا رو وارد ميكردين و ادامه ماجرا رو به نفر بعدي ميسپردين.
باز جاي خوشحالي داره كه هفت مرگخوار رو دربرابر چهار محفلي قرار دادين و تسليم شدن محفلي ها زيادعجيب به نظر نميرسه.

نقل قول:
سارا چوبدستیش را بالا آورد ولی با محاصره ی مرگخواران مواجه شد و آن را پایین آورد ... رو به ایگور کرد و پس از چند لحظه گفت :
- ما تسلیمیم !

تا حالا بايد با شخصيت سارا آشنا شده باشين.سارا كمي بيش از حد خوشبينه و معمولا يك نوع شجاعت افراطي داره كه به خوبي ميشه ازش بر عليه خودش استفاده كرد.احتمالا اگه سارا با خود ولدمورت هم روبرو بشه لرد رو دعوت به دوئل ميكنه!!اين نوع رفتار عاقلانه نيست ولي جزو خصوصيات اخلاقي ساراو اكثر محفليهاست.بهتر بود به اين سادگيها تسليم نميشدن و كمي مقاومت يا ابراز وجود ميكردن.

نقل قول:
در راه کلی با آنها حرف زدند و آنها را برای مرگخوار شدن آماده کنند ولی آنها قبول نمی کردند و بالاخره به خانه ی ریدل رسیدند .

اين قسمت به نظر من غير عادي ترين قسمت پستتون بود.مرگخوارها معمولا بعد از دستگيري محفلي ها سعي نميكنن اونا رو براي مرگخوار شدن آماده كنن.تمسخر-شكنجه وآزار محفليها منطقي به نظر ميرسه ولي اين صحبتهاي دوستانه نه.اين رفتار اصلا باور پذير نيست.بهتر بود به جاي حرف زدن آزار و اذيت و تحقير شدن محفليها رو توضيح ميدادين.
--------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 70 خانه ريدل دابي

دابي عزيز
وقتي شروع پستتون رو خوندم كمي نا اميد شدم ولي با خوندن ادامه پست نااميدي كاملا از بين رفت.
يك پست كوتاه بدون هيچ نكته اضافي و قابل حذف كردن.پستتون خالي از توصيفات خسته كننده يا ديالوگهاي بي فايده و طولانيه.فقط با توجه به اصل سوژ‍ ه چيزي رو كه ميخواستين نوشتين.اين خيلي خوبه.

نقل قول:
پاي دامبلدور به تكه سنگي گير ميكند .. فرياد ميزند و ناگهان با مغز به زمين سقوط ميكند .. ريش و پشمش پريشان ميشود و پاي افراد ديگر را در بر ميگيرد در نتيجه انها نيز با مغز به زمين ميافتند و همگي در كنار هم بيهوش ميشوند

اين قسمت با وجود اينكه كمي اغراق آميز به نظر ميرسه با توجه به طنز بودن پست و اشاره به ريش دامبل به جذاب تر شدن پست كمك كرده.ولي بايد حتما به اين نكته دقت كنين كه لازم نيست در پستتون گروهي رو كه عضوش هستين موفق نشون بدين و گروه ديگه رو اسير يا شكست خورده.اين بي اهميت ترين قسمت ماجراست.اگه اين روش اجرا بشه جنگ جذابيت خودشو كاملا از دست ميده.خيلي از اعضا و مخصوصا اعضاي تازه وارد رو ديدم كه به اين نكته توجه نميكنن و دائم سعي در پيروز نشون دادن گروه خودشون دارن.

قسمتهاي مربوط به دامبلدور جالب بود:
نقل قول:
دامبل:اي تف به اين شانس يه ذره تا موفقيت بيشتر فاصله نداشتيما .. جديدا نيروي عشقم ديگه كار ساز نيست.


پستتونو خوب تموم كردين.به نفر بعدي سوژه مشخصي رو دادين.اين هم از نكته هاي مثبت پستتون بود.
--------------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 60 مرگخواران دريايي دابي

لحن محاوره اي پستتون كمي بيش از حد بود و پست رو شبيه تعريف كردن يك خاطره كرده بودبهتره توصيفات ما كمي با ديالوگهامون تفاوت داشته باشه.يقه درسته نه يخه...
قسمت بلعيده شدن جيمز توسط نهنگ و اشاره به پينوكيو واقعا جالب بود:
نقل قول:
جيمز به سختي بلند ميشه و با ديد تار خودشون ميتونه روشنايي نوري كه در دور سوسو ميزنه رو مشاهده كنه ، پس به سمت روشنايي حركت ميكنه و در كمال تعجب پدر ژپتو رو ميبنه.


اشتباهات تايپي كه كم و بيش در پستهاي شما به چشم ميخوره از زيبايي پستتون كم ميكنه.بهتره كمي بيشتر دقت كنين.

ديالوگهاي سارا و آلبوس جالب بود ولي كاش به جاي آلبوس از شخصيت ديگه اي استفاده ميكردين.البته شخصيت واقعي آلبوس هم گاهي حماقت ميكرد ولي بهتره در پستهامون تا جاييكه ممكنه شخصيتهاي آلبوس و ولدمورت رو حفظ كنيم.براي بقيه شخصيتها هم بهتره همين كار انجام بشه.اينكه يكي از گروهها دائم كارهاي احمقانه بكنه و يكي ديگه موفق بشه زياد منطقي نيست.بايد شكست و پيروزي بين دو گروه تقسيم بشه.

از شكلكها كم و به جا استفاده كردين كه اينم به همراه پاراگراف بندي مناسب به زيبايي پستتون كمك كرده.
-------------------------------------------------------------------------

بررسي پست شماره 62 مرگخواران دريايي دابي

به نظر من يكي از اشتباهات بزرگ در پست زدن اينه كه پست نفر قبلي رو ناديده بگيري يا وانمود كني همش خواب و خيال بوده.اين بي احترامي به نويسنده پست قبليه.به هر حال نفر قبلي براي نوشتن اون پست و پيش بردن ماجرا زحمت كشيده و بهتره اين زحمت ناديده گرفته نشه.در اين پست شما همين كارو كردين ولي چون با پست قبلي خودتون در اين تاپيك همين رفتار شده بود كارتون قابل گذشته.در جنگ معمولا اعضاي دو گروه منطق رو فراموش ميكنن و سعي ميكنن به هر ترتيبي كه شده گروه خودشونو جلو بندازن و اين باعث ميشه ماجرابدون سير منطقي جلو بره و كار ادامه دهنده رو مشكل ميكنه.اگه همه به اين موارد دقت كنن كار براي هر دو گروه ساده تر ميشه.

دو تاشكلك خميازه كه بعد از ديالوگ لرد ومرگخوارا زده شده خيلي به جا و جالبه.منظور من از اينكه ميگم شكلكها رو فقط در جايي كه لازمه و نميشه احساسات رو طور ديگه اي نشون داد استفاده كنيددقيقا همينه.

قسمت اعتراف گرفتن از سارا خيلي جالب بود:
نقل قول:
لرد:يه كم شكنجشون كنيد بفهميد كه اومدن اينجا چه غلطي بكنن.

سارا دوباره شروع كرد به كري خوندن:من هرگز حرف نميزنم. اتاق شكنجه
بليز:ببين دابي اين از اوناشه ها .. يعني كارت خيلي سخته .. ببينم چي كار ميكني.
دابي:خاطرت جمع.
دابي وارد اتاق ميشه سارا به طرز مشكوكي اون رو زير نظر گرفته.
دابي:بب....
سارا:باشه باشه من همه چي رو ميگم ، اون دامبلدور بيناموس منو اغفال كرد ، خود نامردشه بريد بگيريدش ، من هر چي بدونم بهتون ميگم فقط اذيتم نكنيد ، بوق كردم


كوتاهي پست مثل هميشه از نكات مثبت پست شماست.
طنز پستهاي شما تكراري يا خسته كننده نيست.در پستهاي ديگه شما هم اين مورد رو به وضوح ديدم.مثلادر پست شماره 222 شكنجه گاه هم قسمتهاي طنز درباره مغز دامبلدورخيلي جالب بود.سعي كنين اين خصوصيت خوب پستهاتونو حفظ كنين.
--------------------------------------------------------------------------

بررسي پست شماره 30 بحبوحه اي در سياهي باب آگدن


باب عزيز
متاسفانه اصل سوژه توسط نفر قبلي منحرف شده و بهتر بود همون سوژه اي كه داده شده بود(حمله به هاگوارتز)ادامه پيدا ميكرد.به هرحال اين مشكل از شما نبود.


نقل قول:
در وزارت آفتابه از همه چیز مهم تره.همانا که این آفتابه بود که مرلین را در سختی ها نجات داد.حالا من به مرلین گاه میروم تا با مرلین درد و دل کنم.
_ باشه کالین.برو برو.من خودم مواظب این جا هستم.
اتفاقا دادم مرلینگاه رو از نو بسازن.
__ خیلی کار خوبی کردی استر.خیلی خوب.

يه موقعي خود مرلين استفاده از كلمات آفتابه و مرلين رو در كنار هم ممنوع اعلام كرده بود.و ما كه تازه وارد بوديم از اين كلمات با هم استفاده كرديم و كلي توي دردسر افتاديم.الان احتمالا روحش در عذابه.قبل از هرچيز ممنونم كه انتقام ارباب رو گرفتي .

بحث بين بارتي و لرد جالب بود.سر به هوا بودن بارتي رو به خوبي نشون دادين.مخصوصا در جاييكه در حال حرف زدن با مامور وزارته.

قسمت مربوط به آيفون تصويري هم از قسمتهاي جالب پست شما بود.

ظاهر پست كمي شلوغ شده.علتش ديالوگهاي كوتاه و شكلكهاست.ولي اين موردبه اصل پستتون لطمه اي نزده.

آخر پست كمي موضوع رو منحرف كردين.بهتره به يك قسمت ماجرا بپردازين.مثلا وقتي با مرگخوارها شروع كردين با مرگخوارها ادامه بدين.الان ممكنه نفر بعدي كمي گيج بشه كه موضوع كالين و آفتابه رو ادامه بده يا مرگخوارها و كليد رو.البته ميشه دو موضوع رو به هم ربط داد ولي تجربه ثابت كرده كه معمولا اين اتفاق نميفته و داستان بعد از اين دو تكه ميشه.يك تكه مربوط به كالين و تكه بعدي مربوط به مرگخوارها.ضمنا بهتره

سعي كنين از سوژه هاي روز استفاده كنين.سوژه هاي قديمي بعد از يه مدت جذابيت سابق خودشونو از دست ميدن.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۱۷ یکشنبه ۵ اسفند ۱۳۸۶
#37

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 36 كاخ امپراطور باب آگدن

باب عزيز
پست زيبايي بود.بدون جملات و توصيفات اضافه.اي كاش پست قبلي رو ادامه نميدادين و سوژه جديدي رو شروع ميكردين.چون با توجه به اينكه مدت زيادي از زده شدن پست قبلي گذشته رشته ماجرا از دست همه خارج شده.با اينحال پستتون نامفهمو نبود.اشكالات جزئي در جمله بندي داشت.مخصوصا در پاراگراف اول كه ميتونست خيلي جذابتر و تاثيرگذارتر نوشته بشه.

نقل قول:
با سرعت شنا کرد.بداخل سوراخ رفت.اثر لوموس کم کم داشت از بین میرفت.با وجود اینکه ورد به اطراف روشنایی میداد،هیچ چیزی را نمیتوانست ببیند.هر لحظه ممکن بود به سنگی برخورد کند.دیگر بیاد نداشت که چه میشود اگر روح به جسمی برخورد کند.در تصورش این بود که اتفاق عجیبی رخ دهد.نور یا موجوداتی که وی را به سرزمین خاکستری ببرند.با وجود این تاریکی دریچه ای دیده نمیشد.


يكي از نكاتي كه پست شما رو جذابتر كرده استفاده از جمله هاي كوتاهه.

توضيحات زيبايي در پستتون به چشم ميخوره كه اين يكي از اونهاست:
نقل قول:
شنا کنان،کور مال کورمال جلو میرفت.و ناگهان چیزی رخ داد.وجودش که حال جز روح قدرتمندش چیزی نبود مکیده شد.مکش دردناکی بود.ولی ارزشش را داشت.ارزش جاودانگی.


تنها اشكال پست سوژه نامفهوم وحال و هواي غير هري پاتري اون بودكه بيشتر از شما به تاپيك مربوط ميشد.
به هر حال پست خوبي بود.با توضيحات به جا و به اندازه.

ضمنا در عين حال درسته نه اين حال.بارها گفتم كه به اين موارددر پست جدي بايد دقت بيشتري بشه.
موفق باشيد.
--------------------------------------------------------------

بررسي پست شماره 18زندگي به سبك سياه مورفين گانت

مورفين عزيز
نقل قول:
هیچ کس حرفی نمی زد.تنها صدای چرخش قاشق در فنجان لرد بود که سکوت رو می شکست. لرد قاشق خیسش رو بیرون آورد، دو بار به لبه ی فنجانش زد وداخل نعلبکی اش گذاشت. با آرامش فنجانش رو برداشت و در حالی که یه قلپ از شیرقهوه اش رو هورت می کشید نگاه مرموز وسردش رو به بارتی دوخت.

پستتون شروع بسيار خوبي داشت.توضيحات دقيق درباره نحوره قهوه خوردن لرد دلهره و اضطراب حاكم بر فضاي اتاق رو به خوبي نشون ميداد.

نقل قول:
كوچه ی دیاگون- ردا فروشی مادام مالکین- ساعت 8:57 دقیقه
تابلو ی "بسته است" پشت شیشه ی مغازه خودنمایی می کرد اما داخل مغازه، مادام مالکین، فاکتور به دست در حال بررسی جنس هایی بود که دیشب رسیده بود و با عصبانیت پیش خود زمزمه می کرد:
اوه، خدای من این بسته هم که ردای شبه! من که بهشون گفته بودم فقط ردای مردانه لازم دارم.نگاه کن تو رو خدا ! یا ردای شب فرستادن یا ردای زنانه! ریش مرلین! من حتی یه ردای مردانه هم تو مغازه ام ندارم!باید همشون رو پس بفرستم.

كار جالبي انجام داده بودين.يك محدوده زماني رو در دو جاي مختلف توضيح دادين.خيلي خوب بود.

نقل قول:
لرد با کلاه بوقی و لباس خواب گل منگولی (با عکس های دامبل) همچنان با این حالت به بلیز خیره مانده بود.


فكر ميكنم در تمام نقدهام اينو گفته باشم.براي بار هزارم:شخصيت لرد رو خراب نكنين.لرد ممكنه در اتاق خودش و يا جاييكه كسي حضور نداره اينطوري لباس بپوشه.هيچ اشكالي نداره كه به اسرار خصوصي لرد كه خنده دار هم هست اشاره بشه.ولي ابهت وشخصيت ترسناك لرد نبايد با اين توضيحات خراب بشه.ميدونم شما منظورتون اين بود كه لرد غافلگير شده و ناخواسته آپارات كرده ولي لرد درمقابل مرگخوارانش هم اصولا نبايد با اين وضع خنده دار حاضر بشه.مگر در موقعيتهاي خاص.مثلا آتش سوزي بشه و لرد مجبور بشه با اين سرو وضع از اتاقش بيرون بياد.

از تكه هاي طنز جالبي استفاده ميكنين.مثلا در همين تاپيك پست شماره 16 قسمت مربوط به ديالوگ ارباب خيلي جالب بود.يا در همين پست هم قسمتهاي جالبي وجود داشت.مثلا:

نقل قول:
واقعا خودت تنهایی به این نتیجه رسیدی که میز نهارخوری رو رمزتاز کنی؟
بلیز با شور و شوق پاسخ داد: بله ارباب! خودم تنهایی! ساعت 9 هم فعال می شه و آپارات می کنیم.
نان از دست لرد روی میز افتاد: الان ساعت چنده؟
ایگور نگاهی به ساعت شنی- مچی فوق پیشرفته اش انداخت و گفت: ساعت دقیقا هشت و پنجاه و نه دقیقه و پنجاه و هشت ثانیه است ... نه ... شد پنجاه و نه ثانیه.


سوژه رو خوب پيش ميبرين و پست رو خوب تموم ميكنين.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۲۸ پنجشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۶
#36

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 17 زندگي به سبك سياه بارتي كراوچ

بارتي عزيز
قبل از هر چيز اينو بگم كه من پستهاي هر عضو رو با پستهاي قبلي خودش مقايسه ميكنم نه با پست بقيه اعضا.بنابراين اگه مثلا بگم اين پست خوب نبودمعنيش اينه كه نسبت به پستهاي قبلي شما ضعيفتر بود نه اينكه كلا بد باشه.

اين پستتون خيلي بهتر از قبلي بود.ولي هنوز هم اشكالاتي داشت.اشكالات جمله بندي زيادي در پست شما به چشم ميخوره كه اگه بتونين اصلاحشون كنين پستتون به مراتب زيباتر ميشه.مثلا:
نقل قول:
... صبح زود بود و اين صبح تفاوت زيادي با صبح هاي ديگه داشت . ملت مرگخوار همگي حاضر و آماده صبح الطلوع بيدار شده بودند و با سر و صداهاي خود بارتي خواب آلود را نيز بيدار كرده بودند و او با لباس خواب سبز رنگ خود از پله ها پايين مي رفت و سرش در حال چرخش بود كه بالاخره به طبقه ي اول كه آشپزخونه اونجا باشه رسيد


اين قسمت با كمي اصلاح ميتونست خيلي زيباتر بشه.

.از نوشتن جمله هاي طولاني و توضيحات اضافي خودداري كنيد
اينجور جمله ها خواننده رو گيج ميكنه.

.يكي از مشكلات پستهاي شما اينه كه ماجرا رو اصلا پيش نميبرين.مثلا در اين پست چه اتفاقي افتاده؟فقط مرگخوارها بيدار شدن.كندپيش بردن سو‍ ژه كار خوب و مناسبيه ولي نه تا اين حد.بهتره از كمي هيجان و خلاقيت در پستتون استفاده كنين.

بعضي جاها بيش از حد محاوره اي نوشتين و اين پست شما رو بيشتر شبيه تعريف كردن يه خاطره كرده:

نقل قول:
او با لباس خواب سبز رنگ خود از پله ها پايين مي رفت و سرش در حال چرخش بود كه بالاخره به طبقه ي اول كه آشپزخونه اونجا باشه رسيد


پستهاي شما هميشه خلاصه و كوتاهه. اميدوارم اين ويژگي رو هميشه حفظ كنين.خوندن پستهاي طولاني(از جمله پستهاي خودم) گاهي واقعا خسته كننده ميشه.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۲۶ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶
#35

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 43 قصر خانواده مالفوي بارتي كراوچ

بارتي عزيز

پست شما كمي ناگهاني شروع شده.
نقل قول:
لرد از جايش بلند شد و در حاليكه به بليز كه پشت ريموس لوپين ايستاده بود اشاره مي كرد تا بنشيند لب به سخن گشود تا موضوع را براي مرگخواران و وفادارن خود شفاف كند :

درسته كه اين پست ادامه پست قبليه ولي بهتره براي خودش شروع مستقل و جذابي داشته باشه.ميتونستين با توضيحات كمي كه درباره محيط يا افردا حاضر در جلسه ميدين حس لازم رو به خواننده منتقل كنين.


نقل قول:
چوبدستي لوسيوس را كه چند روز پيش از او گرفته بود را بيرون كشيد و در حاليكه نوك آن را به سمت ريموس گرفته بود و آن را مي چرخاند گفت

نيازي به استفاده از اين همه را نبود.حذف كلمات اضافي و بكار بردن كلمات جانشين ميتونه نوشته شما رو جذابتر كنه:
چوبدستي لوسيوس را كه چند روز پيش از او گرفته بود بيرون كشيدو در حاليكه نوكش را بطرف ريموس گرفته و ميچرخاند گفت:

نقل قول:
جمعيت مرگخواران از پشت ميز به سر و صدا افتادند و بعضي ها با كنار دستي ها صحبت مي كردند و بعضي ها هم گوشي هاي مشنگي خود را بيرون آورده و در حال اس ام اس بازي بودند كه لرد با خشانت فراوان فرياد زد :
- جلوي يه محفلي خودتونو به مسخره گرفتين ؟ اينكارا چيه ؟ خجالت نمي كشين ؟ ملت مرگخوارا كه از خشانت لرد به ترس آمده بودند , دست از صحبت كشيدند و گوشي ها را در جيب رداهاي جادوگري خود گذاشتند .

اين قسمت كمي عجيب و غريب شده.كاملا از حال و هواي مرگخواران و لرد خارج شدين.محيط بيشتر شبيه يه كودكستانه كه لرد هم مبصرشه و خوبها و بد ها مينويسه.با وجود اينكه اين تاپيك طنزه ولي باز هم بايد شخصيت همه در نظر گرفته بشه.مرگخوارا ظاهرا كاري جز شيطنت و حاضر جوابي در برابر لرد ندارن لرد هم تبديل به يك موجود خشمگين شده كه كارش فقط جيغ و داد و شكنجه مرگخواراست.ارد سياه با وجود اينكه به راحتي خشمگين ميشه ولي معمولا خونسرديشو از دست نميده و اينطوري دادو فرياد راه نميندازه.بهتره اين نكته و هم در نظر داشته باشين.

نقل قول:
- در مورد اينكه ... اينكه با اين ... نمي تونم بگم . با اين چيكار كنيم ؟ - شما خودتون صاحب مال هستيد ارباب ! ملت مرگخوار با اين حرف بليز رفتند رو هوا و با تك فرياد لرد دوباره ساكت شدند . لرد كه ديگر تحمل اينهمه توهين را نداشت وردهاي «كروشيو» را نثار آنها كرد


پايان پست اهميت زيادي داره و چون نقش اصلي رو در دادن انگيزه به نفر بعدي براي ادامه دادن پستتون ايفاميكنه.پست شما پايان خيلي ضعيفي داشت.

كلا اتفاق خاصي در پست شما نيفتاده بود.و مواردي رو كه باب در پست قبلي بهشون اشاره كرده بود تكرار كردين.لازم نبود حتما ماجرا رو جلو ببرين ولي اگه قصد اين كارو دارين بهتره بجاش به توصيف محيط وجزئيات محل تجمع مرگخواران و حتي خود مرگخواران بپردازين.

موفق باشيد.
-------------------------------------------------------------------------
بررسي
پست شماره 114 خاطرات مرگخواران باب آگدن:

باب عزيز

پستهاي شما هميشه طوري شروع ميشه كه خواننده رو به خوندن ادامه پست ترغيب ميكنه.اين نكته مثبت و مهميه كه بهتره بقيه مرگخوار هم به اون توجه كنن.
مشخص نبودن هويت افراد تا اخر پست هم مورد ديگه ايه كه شما هميشه به خوبي ازش استفاده ميكنين.


نقل قول:
ميدونی.ما بعضی وقتها میتونیم از طلسمهای نابخشودنی استفاده کنیم .
چشمانش را به زندانی دوخت.منتظر ماند و سرانجام حالت زندانی تغییر کرد ولی این چیزی که وی انتظار را داشت نبود. زندانی لبخند درازی زد و در جواب وی گفت: ما همیشه از این وردها استفاده میکنیم.نه بعضی وقتها

خونسردي و بي تفاوتي اعصاب خرد كن مرگخوار خيلي خوب نشان داده شده بود.

نقل قول:
کاراگاه عصبانی شد. چوبش را به سمت وی نشانه گرفت و فریاد کشان گفت: دیگه از دست شما قاتلها خسته شدم.برو به جهنم.آواداکدابرا.
این آخرین چیزی بود که وی قبل از مرگ بخاطر داشت. باب با شنیدن این حرف خوشحال شد.وی معموریت لرد را انجام داده بود.کشتن و نابود کردن کاراگاه. و بعد با خیال راحت دنیا را بدرود گفت.
توضیح در مورد جمله آخر: اگر کاراگاهی از آواداکدابرا استفاده کنه.با توجه به قوانین به آزکابان یابزبان دیگری نابود میشه

باز هم يك پايان زيبا ولي گنگ.با اين تفاوت كه اينبار براي خواننده توضيح دادين)كه به نظر من بهتر بود اين كارو نميكردين)هر چقدر هم پايان داستان گنگ باشه بهتره دركش رو به عهده خواننده بذارين.و در صورتي كه توضيح واقعا لازمه اونو در قالب يكي از نقشهاي پستتون بدين.مثلا پس از مرگ كارآگاه باب ميتونست با همون خونسردي كه از اول پست حفظ كرده بود بگه مثل اينكه فراموش كرده بود مجازات استفاده از اين نفرين براي كاركنان وزارتخونه مرگه.كار آگاه چطوري كشته شد؟يعني طلسم به خودش برگشت؟ظاهر پستتون اينو نشون ميده ولي اين قانون خيلي غير منطقيه.مخصوصا براي كار آگاهها.اگه قرار باشه كسي مجاز به استفاده از اين وردها باشه مسلما كار آگاهها هستن.بهتر بود كمي بيشتر درباره اين قانون توضيح ميدادين.با توجه به كوتاهي پستتون فكر ميكنم فضاي كافي براي اين توضيح رو در اختيار داشتين.بهتر بود بعد از مرگ كار آگاه و باب توضيح داده ميشد(بدون خروج از قالب داستان) كه مثلا براي جلوگيري از كشت و كشتار بي مورد جادوگران بيگناه توسط كارآگاهها به تازگي قانوني وضع شده كه طبق اون اگه كار آگاهي جادوگري رو بكشه بلافاصله طلسم روي خودش هم اجرا ميشه.(البته يه توضيح و قانون منطقي تر جالبتر ميشد.)شما معمولا سوژه هاي جالب و جديدي در ذهن دارين ولي اگه كمي بيشتر بازش كنين بهتر ميشه.

باب با رضايت كامل كشته شد.اشاره به اينكه باب در لحظه قبل از مرگش هم فقط به رضايت لرد فكر ميكرد تاثر برانگيز و زيبا بود.
------------------------------------------------------------
بررسي

پست شماره 115 خاطرات مرگخواران بارتي كراوچ

بارتي عزيز

پست شما خيلي خلاصه و كوتاه بود و اتفاق خاصي در اون نيفتاده بود.حتي به نظر من نكته قابل نقدي وجود نداشت.چهار مرگخوار به دلايل نامعلومي به دنبال يك جادوگر ميگردن و به راحتي اونو به دام انداخته و ميكشن.هيچ هيجان و كشمكش و اتفاق غير منتظره اي وجود نداشت.
اشتباهات تايپي مختصري ديده ميشد.
در انتهاي پست سوالي براي من پيش اومد.چرا مرگخواران با چهار آواداكداورا جادوگر ناشناس رو كشتن؟يكي كافي نبود؟

بهتر بود درباره اينكه اون ناشناس كي بود و چرا مرگخواران اونو كشتن كمي توضيح ميدادين.مخصوصا اگه اين توضيح در آخر پستتون و بعد از كشته شدن جادوگر داده ميشد خيلي جالبتر و جذابتر به نظر ميرسيد.

موفق باشيد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۹ ۴:۲۶:۰۷
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۹ ۴:۳۵:۴۲



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۴:۱۸ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶
#34

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 43 قصر خانواده مالفوي بارتي كراوچ

بارتي عزيز

پست شما كمي ناگهاني شروع شده.
نقل قول:
لرد از جايش بلند شد و در حاليكه به بليز كه پشت ريموس لوپين ايستاده بود اشاره مي كرد تا بنشيند لب به سخن گشود تا موضوع را براي مرگخواران و وفادارن خود شفاف كند :

درسته كه اين پست ادامه پست قبليه ولي بهتره براي خودش شروع مستقل و جذابي داشته باشه.ميتونستين با توضيحات كمي كه درباره محيط يا افردا حاضر در جلسه ميدين حس لازم رو به خواننده منتقل كنين.


نقل قول:
چوبدستي لوسيوس را كه چند روز پيش از او گرفته بود را بيرون كشيد و در حاليكه نوك آن را به سمت ريموس گرفته بود و آن را مي چرخاند گفت

نيازي به استفاده از اين همه را نبود.حذف كلمات اضافي و بكار بردن كلمات جانشين ميتونه نوشته شما رو جذابتر كنه:
چوبدستي لوسيوس را كه چند روز پيش از او گرفته بود بيرون كشيدو در حاليكه نوكش را بطرف ريموس گرفته و ميچرخاند گفت:

نقل قول:
جمعيت مرگخواران از پشت ميز به سر و صدا افتادند و بعضي ها با كنار دستي ها صحبت مي كردند و بعضي ها هم گوشي هاي مشنگي خود را بيرون آورده و در حال اس ام اس بازي بودند كه لرد با خشانت فراوان فرياد زد :
- جلوي يه محفلي خودتونو به مسخره گرفتين ؟ اينكارا چيه ؟ خجالت نمي كشين ؟ ملت مرگخوارا كه از خشانت لرد به ترس آمده بودند , دست از صحبت كشيدند و گوشي ها را در جيب رداهاي جادوگري خود گذاشتند .

اين قسمت كمي عجيب و غريب شده.كاملا از حال و هواي مرگخواران و لرد خارج شدين.محيط بيشتر شبيه يه كودكستانه كه لرد هم مبصرشه و خوبها و بد ها مينويسه.با وجود اينكه اين تاپيك طنزه ولي باز هم بايد شخصيت همه در نظر گرفته بشه.مرگخوارا ظاهرا كاري جز شيطنت و حاضر جوابي در برابر لرد ندارن لرد هم تبديل به يك موجود خشمگين شده كه كارش فقط جيغ و داد و شكنجه مرگخواراست.ارد سياه با وجود اينكه به راحتي خشمگين ميشه ولي معمولا خونسرديشو از دست نميده و اينطوري دادو فرياد راه نميندازه.بهتره اين نكته و هم در نظر داشته باشين.

نقل قول:
- در مورد اينكه ... اينكه با اين ... نمي تونم بگم . با اين چيكار كنيم ؟ - شما خودتون صاحب مال هستيد ارباب ! ملت مرگخوار با اين حرف بليز رفتند رو هوا و با تك فرياد لرد دوباره ساكت شدند . لرد كه ديگر تحمل اينهمه توهين را نداشت وردهاي «كروشيو» را نثار آنها كرد


پايان پست اهميت زيادي داره و چون نقش اصلي رو در دادن انگيزه به نفر بعدي براي ادامه دادن پستتون ايفاميكنه.پست شما پايان خيلي ضعيفي داشت.

كلا اتفاق خاصي در پست شما نيفتاده بود.و مواردي رو كه باب در پست قبلي بهشون اشاره كرده بود تكرار كردين.لازم نبود حتما ماجرا رو جلو ببرين ولي اگه قصد اين كارو دارين بهتره بجاش به توصيف محيط وجزئيات محل تجمع مرگخواران و حتي خود مرگخواران بپردازين.

موفق باشيد.
-------------------------------------------------------------------------
بررسي
پست شماره 114 خاطرات مرگخواران باب آگدن:

باب عزيز

پستهاي شما هميشه طوري شروع ميشه كه خواننده رو به خوندن ادامه پست ترغيب ميكنه.اين نكته مثبت و مهميه كه بهتره بقيه مرگخوار هم به اون توجه كنن.
مشخص نبودن هويت افراد تا اخر پست هم مورد ديگه ايه كه شما هميشه به خوبي ازش استفاده ميكنين.


نقل قول:
ميدونی.ما بعضی وقتها میتونیم از طلسمهای نابخشودنی استفاده کنیم .
چشمانش را به زندانی دوخت.منتظر ماند و سرانجام حالت زندانی تغییر کرد ولی این چیزی که وی انتظار را داشت نبود. زندانی لبخند درازی زد و در جواب وی گفت: ما همیشه از این وردها استفاده میکنیم.نه بعضی وقتها

خونسردي و بي تفاوتي اعصاب خرد كن مرگخوار خيلي خوب نشان داده شده بود.

نقل قول:
کاراگاه عصبانی شد. چوبش را به سمت وی نشانه گرفت و فریاد کشان گفت: دیگه از دست شما قاتلها خسته شدم.برو به جهنم.آواداکدابرا.
این آخرین چیزی بود که وی قبل از مرگ بخاطر داشت. باب با شنیدن این حرف خوشحال شد.وی معموریت لرد را انجام داده بود.کشتن و نابود کردن کاراگاه. و بعد با خیال راحت دنیا را بدرود گفت.
توضیح در مورد جمله آخر: اگر کاراگاهی از آواداکدابرا استفاده کنه.با توجه به قوانین به آزکابان یابزبان دیگری نابود میشه

باز هم يك پايان زيبا ولي گنگ.با اين تفاوت كه اينبار براي خواننده توضيح دادين)كه به نظر من بهتر بود اين كارو نميكردين)هر چقدر هم پايان داستان گنگ باشه بهتره دركش رو به عهده خواننده بذارين.و در صورتي كه توضيح واقعا لازمه اونو در قالب يكي از نقشهاي پستتون بدين.مثلا پس از مرگ كارآگاه باب ميتونست با همون خونسردي كه از اول پست حفظ كرده بود بگه مثل اينكه فراموش كرده بود مجازات استفاده از اين نفرين براي كاركنان وزارتخونه مرگه.كار آگاه چطوري كشته شد؟يعني طلسم به خودش برگشت؟ظاهر پستتون اينو نشون ميده ولي اين قانون خيلي غير منطقيه.مخصوصا براي كار آگاهها.اگه قرار باشه كسي مجاز به استفاده از اين وردها باشه مسلما كار آگاهها هستن.بهتر بود كمي بيشتر درباره اين قانون توضيح ميدادين.با توجه به كوتاهي پستتون فكر ميكنم فضاي كافي براي اين توضيح رو در اختيار داشتين.بهتر بود بعد از مرگ كار آگاه و باب توضيح داده ميشد(بدون خروج از قالب داستان) كه مثلا براي جلوگيري از كشت و كشتار بي مورد جادوگران بيگناه توسط كارآگاهها به تازگي قانوني وضع شده كه طبق اون اگه كار آگاهي جادوگري رو بكشه بلافاصله طلسم روي خودش هم اجرا ميشه.(البته يه توضيح و قانون منطقي تر جالبتر ميشد.)شما معمولا سوژه هاي جالب و جديدي در ذهن دارين ولي اگه كمي بيشتر بازش كنين بهتر ميشه.

باب با رضايت كامل كشته شد.اشاره به اينكه باب در لحظه قبل از مرگش هم فقط به رضايت لرد فكر ميكرد تاثر برانگيز و زيبا بود.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶
#33

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسي پست شماره 16 بحبوحه اي در سياهي

باب آگدن عزيز

در درجه اول بايد اينو بگم كه كاملا مشخصه كه به نقد ها توجه ميكنين.خيلي از مشكلاتي كه در پستهاي قبلي شما وجود داشت در اين پست به چشم نميخوره.مشكل پاراگراف بنديتون از بين رفته و پست خوانا تر شده .


موضوع بسيار زيبايي انتخاب كردين.اتفاقات مطابق كتاب پيش نرفته و اين ميتونه جالب باشه كه خواننده جنبه ديگه قضايا رو ببينه.

نا اميدي و دلشكستگي نارسيسا رو خيلي خوب توضيح دادين.خواننده به خوبي قادر به درك احساسات نارسيساست:
نقل قول:
غم از دست دادن پسرش،نفرت از شوهرش که وی را تنها گذاشته و وی را مقصر مرگ دراکو میدانست و دلسوزی برای خودش. خودش که لوسیوس را قهرمان قصه هایش میدانست


معمولا پستهاي كوتاه مورد تشويق قرار ميگيرن ولي به نظر من پست شما كمي جاي كار بيشتري داشت.كاش بيشتر توضيح ميدادين كه چرا خودخواهي لوسيوس باعث مرگ پسرش شده.آيا همون جريان قتل دامبلدوره؟دراكو موفق نشده؟چطور به قتل رسيده؟لوسيوس چه نقش مستقيمي در اين كشته شدن داشته؟چون اشتباهي كه لوسيوس در كتاب مرتكب شد نميتونس دليل مستقيمي براي مرگ دراكو باشه و نارسيسا رو تا اين حد خشمگين كنه.


نقل قول:
در تمام اون روزهایی که تو بخاطر اون اشتباه و خودخواهی کثیفت تو اون آزکابان نشسته بودی و آب خنک میخوردی این من بودم که داشتم زیر شکنجه و ناسزاهای لرد له میشدم

استفاده از كلمه خود خواهي براي لوسيوس درست نبود.سهل انگاري و اشتباه كلمات درستتري بودند.مسلما لوسيوس هم راضي به كشته شدن پسرش نبود.

پايان پست بسيار زيبا بود و باعث ميشد پست روي خواننده كاملا اثر بذاره و خواننده به حال نارسيسا افسوس بخوره.جمله هاي ژاياني كاملا مناسب يودند ولي باز هم اشتباه در انتخاب يكي دو كلمه كمي از تاثير اين پايان زيبا كم كرده:

نقل قول:
تمامی این روزهای خائن با یاد آوردن اسمی که حال برایش معنی نداشت آرامی داده بود.خودش که هنوز بعد از عمری شوهرش را نشناخته بود.افسوس که نشناخته بود. افسوس که نشناخته بود

اولا انتخاب صفت خائن براي روز اصلا مناسب نبود.روز چطور ميتونست خائن باشه؟احتمالا منظورتون اين بوده كه در طول تمامي اين روزايي كه نارسيسا خود را به اميد بازگشت پسرش يا چيز ديگري فريب داده.به خود آرامي داده بود بهتره به به خود آرامش داده بود يا خود را آرام كرده بود تغيير كنه.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۳:۳۱ چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۶
#32

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 60 خانه ریدل آمیکوس کرو:

نقل قول:
کم کم آمیکوس کرو هم وارد صحنه می شه ، اون که یکی از موزی ترین مرگخوارای لرده با موزیگری و زیرکیی که داره از این قضایای مشکوک سر در میاره و میره پیش آنی مونی و بارتی .


دو اشتباه در شروع پستتون مرتکب شدین.اولیش اینه که وسط ماجرا به صورت بی ربطی خودتونو واردکردین.اشتباه دوم اینه که به جای اینکه اجازه بدین خواننده با حرفها و کارهای آمیکوس به شخصیتش پی ببره خودتون شخصیتتونو توضیح دادین.(اونم با غلط املایی.موذی درسته).اینکه چطوری از قضایا سر در میاره هم یه مشکل دیگه اس.بهتر بود حالا که خودتونو وارد کردین به این قضیه میپرداختین که چطوری آمیکوس از قضایا سر در میاره و اینطوری آمیکوس رو به داستان ربط میدادین.

در مورد غلطهای املایی کمی بیشتر دقت کنین...خیط- موذی.

شکلکهایی که زده شده بیشتر جاها ربطی به حالت فرد نداره و بهتر بود زده نمیشد.یا شکلک مناسبتری زده میشد.

پاراگراف بندی اشکال داره.بهتره دیالوگها رو از توضیحات دیگه جدا کنین که خواننده سر در گم نشه.

نقل قول:
به این که رو همشون یه طلسم بی هوشی و بعدش هم یه دونه فراموشی اجرا کنیم و د رحالی که بیهوش هستن یه جوری انگشر لرد و از شکمشون بیاریم بیرون. فکر میکنم این بهترین و عاقلانه ترین راه تو این موقعیت باشه. آنی مونی و آمیکوس: پس بزنیم بریم. و آمیکوس گفت : که پیشنهاد من در مورد مرلینگاه رو هم با هاش قاطی کنیم،خیلی بهتر می شه. پس اینگونه شد که رفتن برن بزنن همه رو بی هوش کنن.

آخر پستتونو بیش از حد توضیح دادین.با اینحال هنوز مبهمه.این توضیحات پراکنده کار نفر بعدی رو که میخواد پست شما رو ادامه بده سخت میکنه.بهتر بود واضحتر و کوتاهتر منظورتونو بیان میکردین.
-------------------------------------------
بررسی پست شماره 72 خانه ریدل آمیکوس کرو:

مشکل پاراگراف بندی همچنان وجود داره و باعث شده نوشته ها توهم بره و چشمو خسته کنه و پست نامرتب به نظر برسه.

نقل قول:
دامبلدور وارد می شه و با این حالت میپرسه: _چیکار میکنی؟

اینجا لازم نیست از کلمه با این حالت استفاده کنین.زدن شکلک به تنهایی حالت فرد رو میرسونه.استفاده از عبارت با این حالت غیر ضروری و اضافی بود.

نقل قول:
جرقه ای در ذهن پرسی زده شد البته بعد مس سابیدن ابزار اون اتاق.

اینجا نفهمیدم اشتباه تایپی وجود داره یا من منظورتونو متوجه نشدم.این جمله برای من نامفهوم بود.

در بعضی از قسمتها عجله شما در تایپ کاملا واضحه.مثلا:
نقل قول:
از پرسی صحرا به بلیز جنگل ، پرسی صرا به گوشم _ بلیز صحرا صحبت میکنه چیه

بالاخره بلیز جنگل یا بلیز صحرا؟
نقل قول:
پرسی شروع کردن به باز کردن جعبه اما اون قفل شده بود.

نقل قول:
بابای همطونو میارم جلو چشاتون.

موقع تایپ کمی بیشتر دقت کنین و بعد از ارسال یک بار دیگه بخونین.
در قسمت آخر پست پیشنهاد پرسی زیادی غیر منطقی بود.مرگخوارا و لردنمیتونن بریزن تو محفل.اگه میتونستن که میریختن همه رو میکشتن خیال هممون راحت میشد.البته اینو میشه گذاشت به حساب آیکیو بودن پرسی.امیدوارم نفر بعدی منطقی ادامه بده.
قسمتهای طنز این پستتون جالبتر و پخته تر از پست قبلیه.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۷ سه شنبه ۲۵ دی ۱۳۸۶
#31

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
نقد پست شماره 108 کافه تفریحات سیاه لودو بگمن.

اولین موردی که در پست شما جلب توجه میکنه توصیف زیبا و دقیق صحنه هاست.طوری که صحنه کاملا در ذهن شکل میگیره و میشه دقیقا تصورش کرد:
نقل قول:
در بك گراند روشن ِدر كه نور هاي زرد و سفيد ازش متراوش ميشه، مشتي ريش و پشم ظهور پيدا ميكنه كه به نظر ميرسه آدمي نيز به آنها آويزان است!

نقل قول:
تمامي محفلي ها در حالي كه طناب پيچ گشته اند؛ كنار ديوار ِآجري ِانتهاي حياط به صف شده اند.
آفتاب مستقيمآ از روبرو بر چهره ي آنان ميتابد و آنها براي ديدن بهتر ِمرگخواران كه مقابلشان ايستاده اند چشمان خود را تنگيده اند.


ظاهرا به شکلک چکش و علامت تعجب اعتیاد دارین که بهتره ترکش کنین.(تشریف بیارین خودم ترکتون میدم ).تکرار شکلکها و علامتها کمی پستتونو شلوغ کرده.

ارباب از صحنه های شکنجه بسیار لذت برد.کلا یکی از مواردیکه پست یک مرگخوارو از اعضای عادی و معمولی وبوق متمایزمیکنه وجود شکنجه و تحقیر و آزار و اذیته.

پستتونو خیلی خوب تموم کردین.نفر بعدی دقیقا میدونه باید چی بنویسه(شکنجه دامبل).یکی از رایج ترین راههای شهید کردن سوژه بد تموم کردن پسته.طوری که نفر بعدی نتونه ادامه بده و در نتیجه سوژه شهید بشه.

نقل قول:
بعد ولدي دستي به ريش ِنقره فام دامبل - كه اكنون در آغوش ِولدي جاي داره و معصومانه، همچون طفلي شيرخوار تو چشمهاي ولدي نگاه ميكنه - ميكشه


طفلک ولدی به اون لاغری دامبل هگرید مانند رو چطوری در آغوش گرفته؟ضمنا این حرکات خطرناکه.شما اجازه نداریدحیثیت و معصومیت اربابتونو به خطر بندازین.

یه جا توضیحاتتون محاوره ایه و یه جا نیست. اشکالی نداره پست طنزمحاوره ای نوشته بشه ولی در کل پست باید یکدست باشه:

نقل قول:
درب سالن ِمحل تجمع ملت مرگخوار و محفلي ِدربند به شكلي سهمگين به ديوار كوفته ميشه!

نقل قول:
به علت ضربه ي محكم در، لوستر كنده شده و بر فرق سر وي "گرومپي" نواخته ميشود!


قسمت مربوط به خنده ایگور خیلی بامزه بود.

مشکل دیگه ای وجود نداره.پستتون خیلی بامزه سرگرم کننده و جالبه.ارباب از شما رضایت داره.

موفق باشید.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۳۱ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
#30

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
نقد پست شماره 111 کافه تفریحات سیاه ! دابی


1- رعایت پاراگراف بندی مناسب تر و فاصله مناسب بین خطوط میتونست پستت رو زیبا تر کنه ، نوشته هر چقدر خوب باشه ، چهره مناسب میتونه بد جلوش بده و همینطور بالعکس ، یعنی یه پست با محتوای نامناسب و در عین حال چهره و پاراگراف بندی نامناسب ، میتونه جای یه پست خوب رو بگیره ؛ البته این سبک طنزی که نوشته چهره نا مرتب میطلبه ، هر چند فاصله بین خطوط رعایتش بهتره !


2- نوشتی :
نقل قول:
بيب بيب!!
محفلي ها:هوراااا
_بيب بيب!!!
_هورااا



و مجددا از بولد کردن نوشته برای نشون دادن اماکن مختلف ( اما از اون طرف ، چند دقيقه بعد خانه ريدل ها ) استفاده کردی ؛ بولد کردن نوشته برای نشون دادن زمان و یا مکان بیشتر مورد استفاده قرار میگیره ، و برای سایر موارد بهتره که از کج نویسی یا نوشتن با فونت متفاوت استفاده کنی ، تا توی ذهن خواننده سر در گمی بوجود نیاد که اینجا منظورت چی بوده !
مثلا پایین تر نوشتی ، صحنه اسلوموشن میشه ، میتونستی با کج کردن فونت این رو نشون بدی تا بیشتر به چشم خواننده بیاد .


3- استفاده از شکلک یکی از ارکان روح و جلوه دادن به پسته ؛ ولی استفاده نامناسب میتونه باعث بشه که پست حالت خسته کننده و مسخره ای داشته باشه ... از شکلک خوب استفاده کردی ، ولی مثلا میتونی به جای استفاده از شکلک موذیانه ( آبی رنگ ) از شکلک های مناسب دیگه ای استفاده کنی که دقیقا حالتی که توی ذهنت بود رو به خواننده منتقل کنی ، در واقع با یک شکلک مناسب ، توصیف حالات کنی.



پست خوبی بود ، طنز به جا و مناسبی داشت ؛ بعضی جاها اغراق داشتی و بعضی جاها رو میتونستی بهتر بپرورونی و بیشتر روش کار کنی .

مثلا به جای : نقل قول:
ناگهان اسمون سياه ميشه اسنيپ بالا رو نگاه ميكنه و ميبينه كه جسم پشمالويي در ابعاد شهاب سنگ در حال سقوط روي اونه.


میتونستی بنویسی : ناگهان لکه سیاه رنگ نسبتا بزرگی که متعلق به جسم پشمالویی در ابعاد شهاب سنگ هست ، محوطه خانه ریدل رو در بر میگیره و لحظه به لحظه بزرگتر میشه ، گویا در حال سقوط روی اونه !


در کل پست خوبی بود و با دقت بیشتر میتونی خیلی بهترش کنی .


ویرایش شده توسط پرسی ویزلی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲۴ ۱۳:۳۳:۴۹

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۲۹ یکشنبه ۲۳ دی ۱۳۸۶
#29

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
نقد پست شماره 106 کافه تفریحات سیاه ! سارا اوانز

نقد کوتاهی میکنم پستت رو !


1- موردی که دقت نداری بهش این هست که ، درسته که جنگ و بحث و کل کل بین مرگخوارا و محفلی ها هست این پست ، ولی قرار نیست چون عضو محفل هستی ، خیلی راحت همه چیزو از بین ببری . در واقع الان هر پستی که توی خانه ریدل میزنی ، همه اتفاقاتی که توی 10 تا پست قبلش بوده رو راحت از بین میبری ! در واقع ، توی پستت واقعیت پردازی وجود نداره !

زیبایی پست در جنگ های محفل و مرگخواران در اینه که داستان رو کم کم جلو ببری و به موارد ریز و درشت بپردازی ، و گرنه چه نیازی به این همه پست زدن هست ، میتونی راحت بنویسی :

شترق !
دود سیاهی همه جا را فرا گرفت ، لحظات کوتاهی سپری شد و اکنون که گرد و غبار پراکنده در هوا با آرامش خاصی روی زمین زمخت خانه ریدل جا خوش میکرد ، اعضای محفل ققنوس با اتفاق عجیبی مواجه شدند . دیگر خبری از مرگخواران عصبانی و چوبدستی به دستی که لحظاتی پیش آنها را با خشونت تهدید به مرگ میکردند نبود ؛ در واقع حالا جنازه ای بیش نبودند !!

خیلی راحت توی چند خط میتونی همه چیز رو از بین ببری ، ولی زیبایی این جنگ ها و پست ها به اینه که هر دو گروه به اشتباهات و نکات خنده دار و بی مزه و ... خودشون بپردازن ، خودشون رو دست کم بگیرن ، یه جایی خیلی خشن و موذی به نظر برسن و جای دیگه یه گروه خنگ و ساده لوح باشن ، سر دسته خودشون رو مسخره کنن و خیلی کار های دیگه که میتونه باعث جذابیت نوشته ها بشه و دیگران رو ترغیب کنه که بنویسن و بیشتر اون سوژه رو پرورش بدن ؛ اگر قرار باشه که هر کس فقط به برتری و پیروزی خودش بپردازه که اصلا نیازی به جنگ نیست ، میشه راحت توی یه پست رول توی هر تاپیکی ، طی یه اقدام باورنکردنی و مسخره مرگخوارا بشن برترین گروه و یا بالعکس .




2- مورد دوم چهره پست هست ... چهره پست یکی از مهمترین ارکان هر پست بالاخص پست رول هست . به طوری که میتونه باعث بشه پستی با 100 خط و چهره مناسب رو همه بخونن ولی پستی با 5 خط و چهره در هم رو هیچ کس حوصله خوندنش رو نداشته باشه .

مثلا برای دیالوگ افراد ناشناس یا افرادی که نمیخوای خواننده متوجه بشه کی هستن میتونی از ( - ) قبل از دیالوگ استفاده کنی ؛ و برای افرادی که خواننده میشناستشون و یا میخوای که بشناسه میتونی اسم گوینده رو به علاوه ( : ) در مقابلش بنویسی .


مثلا میخوای خواننده نفهمه کی گفته این دیالوگ رو مینویسی :
- خیلی احمقی ... میدونستم که نمیتونم بهت اعتماد کنم !


جای دیگه که میخوای خواننده رو بیاری ، باید بنویسی :
پرسی فریاد زد : احمق ! نه مثله اینکه خودم احمق ترم که به توی احمق تر اعتماد کردم ! هوووم ؟ ... کی احمق تر شد اینجا ؟

و اینطوری که نوشتی جالب نیست :
نقل قول:
بليز ناگهان بلند گفت :
_ صبر كنيد... خودم مي خوام افتخار اين رو داشته باشم كه توي ماشين لباسشوئي پرتش كنم! بريد كنار!


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.