هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۱۹ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶

نیوت اسکمندرold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۱۶ سه شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۵۹ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
از دور دست ....
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 198
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات


به راحتی می توانست وارد ذهن مقامات وزارتخانه شود .
چهره ی درخشانش مانع از پدیدار شدن ذهن زشت و پلیدش بود .

به سرعت در وزارتخانه مقامــش ارتقا میافت و این را مدیون انگشتری بود که از پدرش به ارث برده بود و باعث قدرتش می شد .

هیچکس نمی توانست جلویش را بگیرد و این باعث به خطر افتادن دنیای جادویی بود و باعث سیاهی صورت زیبای این جامعه می شد .

تاييد شد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۲۲:۲۱:۴۲


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۲۰ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶

پوریا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۲۷ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
از تهران / پونک
گروه:
کاربران عضو
پیام: 5
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات

مرگخوار زشت رویی به یک سو خیره شده بود . . . گویی به دنبال چیزی می گشت . . . لرد سیاه به او ماموریت داده بود تا انگشتر درخشانی را که سالها پیش در دست پیرمردی دیده بود برای او پیدا کند وگرنه طعمه ی نجینی می شد زیرا لرد برای تسخیر مقامات وزارت خانه به آن انگشتر نیاز داشت . . . ذهن مرگ خوار به شدت مشغول بود . . . نزدیک خانه ی پیرمرد رفته بود و کمین کرده بود . . . پیر مرد از خانه اش بیرون آمد . . . انگار حضور مرگ خوار را متوجه شد . . . ناگهان جرقه ای درخشان از انگشتر پیرمرد پدیدار شد و پرتوی آن به صورت مرگ خوار اصابت کرد و او را روی زمین انداخت . . . پیرمرد نفس راحتی کشید و راه خود را در پیش گرفت

خوب بود.تاييد شد.


ویرایش شده توسط poorya_as در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۲۰:۲۵:۰۰
ویرایش شده توسط poorya_as در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۲۰:۵۴:۵۱
ویرایش شده توسط poorya_as در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۲۱:۰۱:۲۰
ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۲۱:۱۵:۰۸


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۱۲ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶

parinaz


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۹ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۱۱ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۶
از اون دنیا
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات
جرقه ایدرخشان پدیدار گشت پیرمرد انگشتر را در دستش محکم گرفته بود اون انگشتر نباید دست وزارتخونه می افتاد .چوبدستی اش را بالاتر گرفت صورت زشتش در روشنایی کاملا پیدا بود ذهنش مغشوش بود راهی نداشت جز اینکه خود را به مقامات تحویل دهد

تاييد شد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۹:۳۹:۲۳

مردمان روشن بین عشقی کامل در دردرون خویش دارند درست مثل همه ی انسان های دیگر تنها تفاوت این است که انها هیچ چیز دیگری در درون خود ندارند


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶

نارسیسا    مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۰۰ پنجشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۳۰ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از کوچه ی ناکترن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 11
آفلاین
نوری درخشان از تاریکی دیده میشود.ورد ها از چوبدستی ها جرقه میزند.پیرمردی از تاریکی پدیدار میشود.صورت او زشت و کثیف بود .مقامات وزارتخانه منتظرش بودند تا انگشتر باارزش را از او بگیرند.

خوب بود.تاييد شد.


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۰:۵۸:۳۳
ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۱:۰۶:۳۱

شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۵۱ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۴۰ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات

هری پیرمردی را دید که به سرعت در حال فرار کردن است و چند مرگخوار به دنبال او هستند،انگشتری در دست پیرمرد بود که جلب توجه می کرد به نظر می آمد که آنها دنبال انگشتر می باشند .
یکی از مرگخواران که صورت بسیار زشتی هم داشت فریاد زد:پیرمرد وزارت خانه در تسخیر ماست تلاش بیهود نکن.

بايد از 7 كلمه استفاده بكني..كمتر قابل قبول نيست.تاييد نشد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۳:۰۲:۲۳


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۱:۲۴ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۴ دوشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۴:۱۰ شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 9
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات

سر هری دوباره شروع به درد گرفتن کرد ولدمورت به ذهن او نفوذ کرده بود هری خود را در وزارت خانه می دید،پیرمردی آن جا افتاده بود انگار تازه مرده بود صورتش به کلی از بین رفته بود در دستش انگشتری بود که نشان می داد او رئیس وزارت خانه است.

حداقل بايد از هفت كلمه استفاده كني.5 كلمه كافي نيست.تاييد نشد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۳:۰۱:۲۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۴۶ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶

 آیلین پرنسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۵۶ پنجشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۸:۵۸ پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
از بغل همزاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات

صورت زشت آن پيرمرد هيچ گاه از ذهنش بيرون نميرود. تا عمر دارد... تا نفس مي كشد. آخر چرا بايد وزارت خانه چنين فردي را براي محافظت انتخاب كند؟ محافظت از چيزي كه او هنوز نفهميده بود. از پشت آن در مرموز، جرقه هاي درخشاني به چشم ميزد. ميخواست داخل را ببيند. بايد ميديد. اما نشد! پيرمرد با همه ي زشتي و نفرتي كه در چهره اش پديدار شده بود، حتما از مقامات وزارت بود و اين او را ميترساند. يعني ميشد؟ اگر انگشتر معروف لرد ولدمورت در آن اتاق بود چه؟ او خودش را نميبخشيد. مرد به آن بزرگي از يك پيرمرد ميترسيد. جالبه!

خوب بود.تاييد شد.


ویرایش شده توسط negin bala در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۲:۲۲:۳۹
ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۲۳:۰۰:۱۲



من همزاد دنيسم!


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۲۱ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۲ دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 19
آفلاین
از نوک چوب جادو جرقه ای درخشان پدیدار گشت.و به سیاهی شب روشنی بخشید.
به همراه روشن شدن اطرف پیرمردی هم پدیدار شد در حالی که در دستش انگشتری بود و صورت زشتش ذهن هر کسی را یاد یکی از مقامات قدیمی وزارت خانه میانداخت

خوب بود..تاييد شد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۱۷:۲۱:۲۱


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶

هرمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۲۳ چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۷
از کهکشان راه شیری،منظومه شمسی،سیاره سوم(زمین)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 57
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات
(ولد مورت وزارت خانه را به دست گرفته و در صدد دستگیری مشنگ زاده هاست.)
پیرمرد مشنگ زاده انگشتر زشتی را که از روی رمین پیدا کرده بود بر انداز کرد.چندان قیمتی به نظر نمی رسید.صورتش را در هم کشید.انگشتر نگین درخشانی داشت که روی آن نشان اسلایترین را حک کرده بودند.جرقه ای در ذهنش پدیدار شد(فکری به ذهنش رسید).می توانست آن را به عنوان مدرک اصیل زادگی خود به مقامات وزارت خانه نشان دهد.

خوب بود تاييد شد.در مورد پست قبليت،در ديزي بازه حياي گربه كجا رفته!؟ !


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۱۲:۴۱:۵۷


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۵۷ جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۸۶

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
جرقه - درخشان - پديدار - پيرمرد - انگشتر - وزارت خانه - ذهن - صورت - زشت - مقامات
--------------------------

- ولی من در ذهنم تصور کردم نگاه مقامات وزارت خانه بین صورت زشت پیرمرد و جرقه های درخشان تازه پدیدار شده انگشتر در نوسان بود!

عجب!


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۴ ۱۲:۰۲:۵۰








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.