نام معجون : امراستولاشن
نام سازندگان معجون : بارنی ویزلی (هری پاتر) و رون ویزلی
رنگ معجون : سبز لجنی
حالت معجون : مایعی لجز و چسبنده
بوی معجون : بویی بسیار نامطبوع تقریبا شبیه به جسدی که حدود 10 روز از مرگش گذشته باشد.
طعم معجون : طعمی ناخوشایند و تلخ و تند که مزه اش تا 2 روز در دهان میماند.
توانایی اثر معجون : این معجون بر روی هرچیزی به گونه ای خاص عمل میکند که در اثرات معجون به آن اشاره خواهم کرد. ولی در اینجا باید بگویم که این معجون بر روی انسان و حایوانات و گیاهان و اشیا تاثیر میگذارد .
ویژگی های معجون : این معجون بسیار چسبنده و لجز و تهوع آور است.از این معجون بخارهای سیاه رنگی متصاعد میشود که به دلیل قوی بودن معجون حتی با اشتمام این بخار ها معجون اثر خود را میگذارد ! البته با شدت کمتری.
اثرات معجون : این معجون در انسانها باعث زیاد شدن تعداد اندام ها و اعضای بدن آنها میشود!(به جز اعضا و اندان های داخلی بدن)
در حیوانات باعث وحشی شدن و تقویت غریزه خونخواری انها میشود.حتی در حیوانات اهلی و علفخوار!!
در گیاهان باعث سمی شدنشان میشود.سم ایجاد شده در این گیاهان چیزی شبیه سیانور است!
این معجون همچنین در برخورد(تنها با برخورد)با اشیا باعث ذوب شدن آنها میشود.
نکته: البته تاثیر
این معجون بر روی انسانها تا 9 ساعت و بر روی حیوانات تا 12 ساعت . و تاثیرش بر روی گیاهان و اشیا غیر قابل برگشت است.
وسایل مورد نیاز برای ساخت این معجون : کرم دریایی خشک شده . موی غول غارنشین جنگلی . کلم گندیده . جگر وزغ . عنکبوت و همان قسمتی از بدن حشره ای که علاقه مندید آن عضو در بدن شما رشد کند و بروید .مثلا برای روییدن یک دست اضافه باید دست یک حشره رادر پایان کار در معجون بیندازید .
شرح ساخت معجون : ابتدا کرم دریایی خشک شده را کاملا میکوبیم تا همانند پودری در آید.سپس آنرا با آب درون پاتیل میریزیم.و بعد فورا موی غول غارنشین جنگلی را در پاتیل انداخته و هر 4 دقیقه معجون را 7 بار در جهت خلاف عقربه های ساعت هم میزنیم بعد از 20 دقیقه معجون میبایست به رنگ خاکستری تیره در بیاید(در صورتیکه معجون به این رنگ در نیامد تا 12 دقیقه ی دیگر به کار هم زدن ادامه دهید.)
بعد از ان جگر وزغ و عنکبوت و کلم گندیده را با هم مخلوط میکنیم.بعد معجون را تا 40 دقیقه به حالت خود میگذاریم تا خوب بجوشد . سپس انرا 13 بار در جهت عقربه های ساعت هم میزنیم.در این حالت معجون باید به رنگ سبز کدر درآید.در انتها تا حد امکان از معجون فاصله گرفته و عضو مورد نظر را به معجون اضافه میکنیم . معجون پس از یک انفجار به رنگ سبز لجنی در خواهد آمد.
نکته : 30 ثانیه پس از خوردن معجون معجون اثر خواهد کرد...
تاریخچه ی معجون : ساخت این معجون به 20 سال پیش بازمیگردد زمانیکه هنوز مبارزات مرگخواران با اعضای محفل ادامه داشت من (هری)این موضوع را با رون و هرمیون در میان گذاشتم در اون موقع فکر من این بود که شاید با داشتن 2 دست و 2 چشم اضافه تر بهتر تونست تا با مرگخواران مبارزه کنیم چون با وجود جسه و سن کمتر ما نسبت به مرگخوارها این گونه تازه باهم مساوی میشدیم!
رون کاملا با من موافق بود ولی هرمیون نمیتونست این ریسک رو قبول کنه چون امکان داشت که عضوهای اضافه شده به بدن ما تا ابد در سر جای خود باقی بمانند.بنابر این هرمیون از همون اول خودشو از این ماجرا بیرون کشید و سعی کرد تا ماروهم پشیمون کنه که البته منو رون کله شق تر از این حرفا بودیم.
من و رون دست به کار شدیم... از اونجایی که ما دوتا چیزی از معجون سازی حالیمون نبود و تنها امیدمون به هرمیون بود و اونم به هیچ وجه کوتاه نمی اومد پس خودمون کارو ادامه دادیم.
منو رون هر وسیله رو که فکر میکردیم به درد این کار بخوره جمع میکردیم و اونها رو با هم قاطی میکردیم ولی به هیچ نتیجه ای نمیرسیدیم...معجون ها رو روی موش ها و عنکبوت ها امتحان میکردیم ولی هیچ کدوم اون اثری رو که ما میخواستیم نداشت!البته در این راه معجون های زیادی رو کشف کردیم ولی به اونیکه میخواستیم نمیرسیدیم.
این کار هارو تا 1 ماه ادامه دادیم تا اینکه یه شب رون برگشت و بهم گفت :
هری به نظرت کارمون فایده داره؟بیا تمومش کنیم رفیق تا الانشم بیخود خودمونو الاف کردیم تابستونمونو خراب کردیم با اینکار....
من : امشب دیگه شب آخره این یکی دیگه آخریشه بزار ببینیم چی میشه...
رون : من که میرم بخوابم ...اااااااااااااااه عجب مگسیه سمجیه هااا....بگیر ببینم...
ساچیوسمنتراگا*!!!!
در همون لحظه سر مگس قطع شد و به طور اتفاقی درون پاتیل افتاد...صدای انفجار بلندی تو اتاق پیچیدو هردومونو از جا پروند...بعد از انفجار دود سیاه رنگی از توی پاتیل بیرون اومد و اتاق رو پر کرد...بوی تهوع اوری به مشاممون رسید چند ثانیه بعد احساس درد شدیدی در گردنم حس کردم ...چشمام دیگه جایی رو نیمیدید...صدای داد و فریاد رون رو میشنیدم اونم مثل من درد شدیدی داشت . همه ی این اتفاق ها بیشتر از چند ثانیه طول نکشید ! آروم آروم دردم کمتر شد . ولی احساس سنگینی زیادی رو روی گردنم حس میکردم !!!
چشمامو باز کزدم و با چیزی روبرو شدم که اصلا باور نمیکردم................!
رون با 2 سر در جلوی من ایستاده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
توضیح در مورد * : "ورد ساچیو سمنتراگا" وردی است که خودم در قسمت کارگاه ورد سازی ساختم و کارشم قطع کردن اعضای بدن فرد هدفگیری شده است.
مرسی