هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۲ پنجشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۷
#52

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 13 خانه گانت ها بلاتريكس لسترنج

بلاتريكس عزيز

شروعتون خوب بود.البته با توجه به اينكه پست قبلي رو خودتون زده بودين كارتون كمي راحتتر بود.

كمي نوشته تونو پيچيده ميكنين.درحاليكه هيچ نيازي به اين كار نيست.بهتره كمي ساده تر منظورتونو بيان كنين.درسته كه پست جديه ولي لازم نيست همه جمله هاتون سنگين و پيچيده باشن.اگه منظورتونو ساده بيان كنين سوژه تون زود و راحت ادامه داده ميشه.

سعي كنين زياد از اسمهاي نا آشنا و جديد استفاده نكنين.اين خواننده رو گيج ميكنه.ممكنه فكر كنه كه اين اسامي قبلا در داستان بودن و اون متوجه نشده.

نقل قول:
جک روی زمین افتاد،صورتش سرخ شده بود و نفس نفس می زد...سرفه امانش را بریده بود .احساس می کرد روده و معده اش در هم می پیچد و سرش گیج می رفت با دستان لرزان به ایگور اشاره کرد و گفت :ت...تو...قول داده بودی

اين قسمت خوب نوشته شده.حالت جك رو در كل پست خوب تشريح كردين.

نقل قول:
ایگور فریاد زد :من نمی تونم.!!تو مارو نجات داد
برقی در چشمان ایگور می درخشید.نمی دانست چه کار کند .وحشت تمام وجودش را گرفته بود.او یک مرگخوار بود اما نمی توانست کسی را که نجاتش داده نابود کند.اما او قول داده بود

نقل قول:
قطرات اشک از چشمان بلیز می چکید

اين قسمتها خيلي غير واقعي به نظر ميرسيد.بهتر بود مرگخوارا رو اينقدر خوب و درستكار نشون نميدادين.چون اصلا اين وصله ها بهشون نميچسبه.اينطور كه به نظر ميرسه هنوز مشكل شناخت و پياده كردن شخصيتها رو دارين.

كمي بيخودي شلوغش كردين.اونقدر ازطلسم اول و دوم و سوم اسم بردين و توضيحشون دادين كه اوضاع كاملا درهم برهم شده.

اينكه فونت حرفهاي ساحره رو عوض كردين خوب بود ولي كاش يه فاصله اي هم درجاهايي كه لازم بود ميذاشتين تا خوندن پستتون خواننده رو خسته نكنه.

بعضي از جمله هاتون براي يك پست جدي مناسب نيست.مثلا:

نقل قول:
در همین لحظه در اتاق قرچی کرد و کسی وارد اتاق شد
.اگر در باره ی این حرف ها با کسی صحبت کنید ....ان روی شما اجرا خواهد شد


نقل قول:
هزاران سال پیش تام ریدل کبیر ..این ساختمان را ساخت

تام ريدل كبير لرد ولدمورته ديگه؟چون با توجه به اسم گذاري لرد سياه شخص ديگه اي نميتونه باشه و منم در پستهاي قبلي به توضيحي برنخوردم..لرد هزاران سال پيش زنده بوده؟

اشتباهات تايپي و املايي دارين.مهمترينش:آواداكداوراست.اسم طلسمها رو سعي كنين درست بنويسين.مخصوصا طلسم مورد علاقه ارباب بزرگ لرد ولدموت كبير رو.

قسمت آخر پستتون قشنگ و هيجان انگيز بود.در آخر پست سوژه رو براي نفر بعدي مشخص كردين:
نقل قول:
ایگور در حالی که سرش گیج می رفت گفت :بهتره بریم دنبال اسکیت ها ...لرد سیاه عصبانیه.


ولي بعد خودتون خرابش كردين:
نقل قول:
در همین لحظه در اتاق قرچی کرد و کسی وارد اتاق شد


اينجوري دست نفر بعدي بسته شد و مجبوره يه ماجراي جديد براي شخصيتي كه وارد شده دست و پا كنه.اگه بعد از جمله ايگور پست تموم ميشد خيلي بهتر بود.

پستتون طولانيه.سعي كنين كوتاهتر بنويسين.

موفق باشيد.
------------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 14 خانه گانت ها سوروس اسنيپ

اي خائن.چطور جرات ميكني از ارباب نقد بخواي؟

سوروس عزيز

اشتباه بلاتريكس تصحيح شد شما اشتباه كردي.من نديدم يه نفر اسم اين بليز بيچاره رو درست بنويسه.بيلز نيست.بليزه.

نقل قول:
سایه مرد بلند قامت و لاغر اندامی بر روی زمین افتاد. بیلز و ایگور با وحشت به همدیگر نگاهی انداختند. سایه مرد به تدریج بزرگتر میشد و ترس و دلهره بیشتری بر دل بیلز و ایگور می انداخت.
صدایی لرزان از پشت سر مرد خطاب به او گفت: کجا داری میری؟
مرد بند قامت که حالا به طور کامل وارد اتاق شده بود به دوستش گفت : بیا تو...خبری نیست

پايان بد پست قبلي با شروع خوب شما نسبتا جبران شده.كار خوبي كردين كه اون دو تا مشنگ رو وارد ماجرا كردين.داستان اونقدر كش داده شده بود كه خودمم داشت يادم ميرفت بليز و ايگور دارن دنبال چي ميگردن و چه ماموريتي دارن.

بيش از حد از علامت تعجب استفاده كردين.

نقل قول:
در آن هنگام نگاه مرد بلند قد به بیلز و ایگور افتاد و از ترس فریاد بلندی کشید.و سعی کرد تا فرار کند اما پایش به پای دوستش گیر کرد و هر دو با هم به زمین افتادند.
ایگور و بیلز با خیالی آسوده به دو مشنگی که در مقابل در افتاده بودند نگاه کردند و نفسی آسوده کشیدند. بیلز به سمت دو مشنگ حرکت کرد و با پوزخند به آنها گفت:به به...چشم ما روشن...قدم روی چشم ما گذاشتین...اینجا چی کار میکنین؟ هان !؟

فضاسازي و توضيح حالتهاتون خيلي خوبه.ديالوگهاتون به حالت گفتاري و توضيحاتتون نوشتاري نوشته شده.اين نكته مثبتيه كه معمولا رعايت نميشه.

رفتار و حرفهاي مرگخواران با شخصيتشون متناسبه.مخصوصا قسمتهايي كه دو مشنگ رو دست انداختن.
ديالوگهاتون خيلي خوب نوشته شده.البته درقسمتي كه مرگخوارها با مشنگها درگير ميشن كمي صحنه مصنوعي از آب در اومده.چيزي نمونده بود كه جادوگرا با چوب جادوشون در مقابل مشنگهاي دست خالي شكست بخورن.
بعضي از صحنه ها نياز به توضيح بيشتري داشت.مثلا قسمتي كه ايگور ناگهان عصباني ميشه.بهتر بود كمي بيشتر درباره افكارش توضيح ميدادين.

نقل قول:
ایگور و بیلز با تعجب به جایی که تا چند لحظه ی پیش مشنگ به عقب میرفت و ، حالا هیچ اثری از مشنگ در حال سقوط نبود، نگاه میکردند.
_کجا رفت؟

صحنه سقوط مشنگ به داخل قدح خوب توصيف شده.

سوژه جديدي شروع كردين.سوژه تون مشخص و واضحه.گرچه بهتر بود دوباره كسي رو وارد قدح نميكردين.اينجوري تقريبا سوژه قبلي تكرار شده و چون حرفي براي گفتن نمونده ممكنه پستهاي بعدي يه جورايي تكرار پستهاي قبل از شما از آب در بيان.بهتر بود مثلا يه بلاي ديگه سر مشنگ ميومد.با اينحال خوب بود.
پستتونو در جاي مناسب (نه با سوژه مناسب)تموم كردين.تكليف نفر بعدي مشخصه.

پست شما هم طولانيه.بهتره كمي كوتاهتر بنويسين.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ یکشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
#51

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 131 خاطرات مرگخواران بلاتريكس لسترنج:

بلاتريكس عزيز:

نقل قول:
شب هنگام بود .برج بلند سر به فلک کشیده در امتداد ساختمان سرخرنگی که به ان وزارت خانه می گفتند در تاریکی فرو رفته بود.ساختمانی که اسمش وحشت بر دل ساکنین دنیای جادوگری می انداخت.در دیواره های سرد زندان مخوف آزکابان ،جادوگران و ساحره هایی که زندگی خود را در تاریکی گزرانده بودند از درد شکنجه های پی در پی فریاد می کشیدند .و گاهی اوقات صدای شیون و گریه ی زندانی هایی که در یک سلول مشترک بودند دیواره های مرطوب ازکابان را به لرزه در می اورد.

شروع خوبي بود.فضاسازيتون قشنگ و به اندازه بود.گرچه پاراگراف دوم كمي مبهم بود ولي از زيبايي قسمت اول چيزي كم نكرده.

فضاي آزكابان رو به خوبي توصيف كردين.خواننده با خوندن پست ترس و سرما و نااميدي رو كاملا حس ميكنه.وضعيت و افكار و نا اميدي و سر در گمي بلاتريكس رو خيلي خوب نشون دادين.بدون اينكه از شخص خاصي نام ببرين كاملا واضحه كه منظورتون از اون دختر بلاتريكسه.

يك كشف جالب:شما در همه پستهاتون بدون استثنا كلمه وفادار رو بصورت فوادار نوشتين.

نقل قول:
با فکر کردن به این رویاها لبخند شیرینی لبان خوشفرمش را پوشاند و همین لبخند موجب شد تا دیوانه ساز ها با ولع به طرفش بیایند تا اندک شادی باقی مانده در وجودش را از بین ببرند.

قسمت اول خيلي خوب تموم شده.

حالتهاي بلاتريكس رو خوب توصيف كردين ولي يكبار توضيح كافيه.لازم نيست هر بار كه اسم بلاتريكس رو ميبرين اضافه كنين كه غرور در چشمانش موج ميزد.

قسمت دوم پستتون شبيه پستيه كه در تاپيك دفتر ديوانه سازها زده شده.(هشتاد درصد)نميدونم اين اتفاقي بوده يا عمدا شبيه اون نوشتين.

هماهنگي شخصيتهاتون با كتاب خيلي بيشتر شده.ديگه خبري از بلاتريكس بي ادب ومرگخواران گستاخ نيست.

قسمت آخر پستتون هم به زيبايي آغازش بود.مخصوصا قسمتي كه درباره چمنزار بود:
نقل قول:
رایحه ی تندی فضا را اشغال کرده بود.رایحه ای که از ان پنجره ی باریک هم به مشام می رسید.وجود یک چمنزار در پشت ساختمان مخوف ازکابان واقعا حیرت اور بود و شاید این تنها چیزی بود که در ان زندان به بلاتریکس ارامش می داد.البته تنها چیز بعد از امید بازگشت اربابش


نقل قول:
برگی از دفتر خاطرات لیندیت ...دختری که پنهانی برای بلاتریکس غذا می برد و سرانجام لو رفت و تا ابد در ازکابان زندانی شد .

اين توضيح كمي اضافي بود.اون دختر نميتونست همه حالتها و افكار بلاتريكس رو بدونه و اينطور دقيق درباره اميدها و آرزوهاي بلاتريكس حرف بزنه.اين نوشته فقط ميتونست از دفتر خاطرات بلاتريكس باشه.


روي هم رفته پست خوبي بود.پيشرفت زيادي داشتين.مشخصه كه استعداد جدي نويسي شما بيشتر از طنز نويسيتونه.

موفق باشيد.
--------------------------------------------------------------------------

بررسي پست شماره 7 اتاق تسترالها گابريل دلاكور

گابريل عزيز:

نقل قول:
در به آرامی توسط آلبوس سوروس پاتر باز شد. اتاق تسترال ها در سه کلمه خلاصه میشد ، کوچک ؛ تاریک ؛ پر از تسترال !

اتاق تسترالها از اين مختصو و مفيدتر نميتونست توصيف بشه!!
شايد اگه كمي بيشتر توضيح ميدادين جالبتر ميشد.بهر حال اتاق تسترالها موضوع اصلي اين تاپيكه و نبايد به همين سادگي از روش گذشت.

لحن توضيح دادنتون يه جورايي مبهمه.مشخصه نكته جالبي در ذهنتون هست ولي به همون زيبايي كه در مغز شماست روي كاغذ پياده نميشه.بهتره توضيحاتتونو كمي ساده تر و واضحتر بنويسين.جمله هاتونو زياد طولاني نكنين.از اصطلاحاتي كه ممكنه خيليا باهاش اشنايي نداشته باشن استفاده نكنين.البته كل پست و روند ماجرارو كاملا مشخص نوشتين.مطمئنا نفر بعدي سر در گم نميشه و منظور شما رو به خوبي درك ميكنه.

نقل قول:
اتاق لرد ، خانه ی ریدل -
-فهمیدی باید چی کار کنی پرسی؟ میتونم برای انجام این ماموریت روت حساب کنم ، یا تو هم باید بپری تو بغل تسترال ها!؟
پرسی: نه ارباب! من توجیه شدم.. اممم .. اگه ، اجازه بدید.. من برم ؟
-اوهوم!

اين قسمت جاي كار بيشتري داشت.اينجوري كمي مبهم مونده.انگار فقط ميخواستين پرسي رو يه جوري از سرتون باز كنين.

ديالوگهاي بيش از حدو فاصله هاي غير ضروري لطمه اي به پستتون نزده چون حال و هواي پست طوريه كه با اين طرز نوشتن ممكنه جالبتر بشه.
شكلكهاتون با اينكه كمه ولي ضروري نيست.ميتونستين يكي دو تاشو حذف كنين.ديالوگهاتون كوتاه و با فاصله اس.سه چهار تا شكلك ميتونه اين جور پستها رو خيلي شلوغ جلوه بده.

.پست خوب و سرگرم كننده و بامزه اي بود.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#50

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 130 خاطرات مرگخواران هوگو ويزلي

هوگوي عزيز

نقل قول:
صبح زود بود و من توی خواب خوشی فرو رفته بودم که احساس کردم دستم داره می سوزه

پستتونو بصورت خاطره نوشتين.به نظر من در اين تاپيك پستهايي كه كاملا بصورت خاطره نوشته ميشن جذابتر از بقيه هستن.با اينحال لحن نوشته شما در شروع پست بيش از حد محاوره ايه.

نقل قول:
خدا بگم چکارش کنه ، مردک کچل نمی فهمه که سر صبحی کسی رو اینجوری بیدار نمی کنند ،من نمی فهمم این کار و زندگی نداره شده آینه ی دق ما !

اين قسمت جالب بود.با اينكه مرگخوارا جرات به زبون آوردن اين حرفارو ندارن ولي نوشتن اينا در دفتر خاطرات ايده خوبي به نظر ميرسه.

توصيف خانه ريدلهاتون جالب بود.مخصوصا اينكه از مسير سرسبز و قشنگ لندن به درختان بي برگ و سياه خانه ريدل رسيده بودين.

قسمتهاي طنزخيلي جالبي در پستتون وجود داشت.مخصوصا قسمتهايي كه به لرد طعنه زده ميشد.مثلا:
نقل قول:
مردک کچل نمی گه یکمی فضا سازی بکنه تا دل ماها شاد بشه ،افسرده شدیم بابا این قدر تاریکی و سیاهی دیدیم .

نقل قول:
کچل بی خاصیت خودش اسلیتیرینی بوده فکر کرده به این دلیل همه جا باید سبز رنگ باشه ،من یا پیتر که گریفندوری اصل هستیم باید چکار کنیم ؟

نقل قول:
تو سالن سرد کنفرانس دنبالش گشتیم ولی هیچ خبری نبود ،داشتم تو سوراخ موش دنبالش می گشتم


اشتباهات تايپي و املايي و جمله بندي كم و بيش ديده ميشد كه همه ناشي از عجله در تايپ بود.اگه در اين مورد كمي بيشتر دقت كنين پستتون قشنگتر از آب در مياد.همچنين فاصله ها و پاراگراف بندي كه استثنائا در پست شما زياد تو ذوق نميزد.

تا وسط پست خيلي خوب پيش رفتين ولي آخرش كمي سر هم بندي شده.با عجله نوشته شده.كمي هم عجيبه.لرد امكان نداره اون حرفا رو درباره خودش به ديگران بزنه.شايدمثلا اگه دفتر خاطراتشو پيدا ميكردن و اين نوشته ها رو ميخوندن باورپذير تر ميشد.

نقل قول:
من که فهمیده بودم این کچل دیوونه کجاس به دیگران گفتم که رفته پشتبوم . من می خواستم همراه بقیه برم که اس ام اسی از طرف هوگو رسید که بیست دقیقه مونده به اکران . منم که دیگه این مسخره بازی های لرد واسه کچلیش برام تکراری شده بود بدون توجه به دیگران به مقصد سینما آپارت شدم و همراه برادر و خواهر زاده هام فیلم رو دیدم ، فیلم قشنگی بود ،هم خنده دار بود و هم جدی ،خداییش عجب بازیگر خوبی بودم که خودم نمی دونستم ، بعد از فیلم من و هوگو رفتیم به طرفدارامون امضا دادیم ،چه قدر آدم بودند واقعاً تا اون روز این همه جمعیت را یک جا ندیده بودم ، بعد از امضا به مصاحبه مطبوعاتی رفتیم .

اين قسمت خيلي به سرعت جلو رفته.شايد خواستين پستتون بيش از حد طولاني نشه ولي تا اين حد هم نبايد عجله به خرج ميدادين.

بزرگترين اشكال پستتون اين بود كه از اين شاخه به اون شاخه پريده بودين.دو تا سوژه داشتين كه متاسفانه زياد خوب در هم ادغام نشدن.تا اواخرپست از گم شدن لرد سياه گفتين بعد يهويي رفتين سراغ فيلم.طوري كه خواننده نميفهمه اصلا توضيحات درباره گم شدن لرد براي چي بود و چه لزومي داشت؟شايد ميتونستين اين دو تا موضوع رو يه جوري به هم ربط بدين.

نقل قول:
مجری برنامه شهریاری بود که همش بی خود می خندید و حرف می زد

نقل قول:
روی کشتی پرنده نشسته بودم که موبایلم زنگ زد ،رضا رشید پور بود از من و هوگو درخواست کرده بود که برنامه ی مثلث شیشه ای بریم ما هم قبول کردیم ريال قرار شد که سه روز دیگه بریم جام جم .

اسم مجريها و برنامه هاي مشنگي رو بهتره مستقيما به كار نبرين.جو جادويي پستونو از بين ميبره.ميتونين اين اسما رو كمي تغيير بدين.طوركه مشخص بشه منظورتون كيا هستن و بعد ازشون استفاده كنين.

عكس تبليغاتيتون هم جالب بود.

نيمه اول پست خيلي بهتر از نيمه دوم بود.

(يه بار ديگه به من بگي كچل هر چي ديدي از چشم خودت ديدي )

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ پنجشنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۷
#49

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 129 خاطرات مرگخواران بلاتريكس لسترنج

بلاتريكس عزيز

نقل قول:
غروب زیبایی بود..جای جای جنگل لبریز از نور یاقوتی رنگ غروب شده بود،رنگی درخشان که اینجا و انجا در فضای جاده پراکنده بود.اما سایه ی افرا ها قسمت عمده ی قرارگاه را پوشانده بود و زیر شاخ و برگ صنوبر ها ،ذرات معلق در هوای گرگ و میش غروب به رنگ ارغوانی در امده بود.باد بر فراز درختان می پیچید و با به حرکت در اوردن برگ های صنوبر ها ،زیباترین موسیقی زمین را می نواخت.

فضاسازي اول پستتون قشنگ بود ولي بهترمواظب باشين كه زياد طولاني نشه چون ممكنه خواننده با خوندن همون چند خط اول خسته بشه و كلا از خوندن پست شما منصرف بشه.

سعي كنيني بين ديالوگ و قسمتهاي ديگه فاصله بذارين.اين نوشته شما رو منظم تر ميكنه و چشم خواننده كمتر خسته ميشه.

نقل قول:
همتون گوش کنید ،ارباب ولدمورت به دنبال دومین وسیله می گرده تا جاودانش کنه

بلاتريكس هرگز اسم ولدمورت رو به زبون نمياره.درباره اين جزئيات بيشتر دقت كنين.

نقل قول:
البته من مطمئنم که اون شی رو به من میده اما ممکنه به دلایلی اون رو به شما احمق ها بسپره

نقل قول:
بلاتریکس با حالت عصبی گفت :انی ،میشه این سوالات احمقانه رو نپرسی؟ من وقت ندارم که برای شما احمق ها توضیح بدم که لردسیاه کی چه چیزی رو به من گفته .

هنوز مشكلات جدي درباره خصوصيات اخلاقي و شخصيت بلاتريكس دارين.بلاتريكس مغرور و سرد ولي در عين حال بشدت مؤدبه.بلا هيچوقت به اين صورت توهين نميكنه.روش بلاتريكس اينه كه گهگاهي نيش ميزنه.اونم بطور غير مستقيم.

نقل قول:
بلاتریکس با تاکید گفت :بلاتریکس

چند بار ديدم كه روي اين موضوع تاكيد كردين.بلاتريكس در كتاب هميشه بلا خطاب ميشد و هيچوقت نديديم كه از اين موضوع ناراحت باشه.

نقل قول:
درختان توسکا مانند نور خورشید طلایی رنگ شده بودند افراهای بالای کلبه به رنگ قرمز لاکی در امده بودند و درختان گیلاس جنگلی لباس زیبایی از رنگ های سرخ و برنزی به تن کردند .کمی پایین تر از جایی که کلبه ی مخفی در ان قرار داشت سراشیبی بود که در ان ابگیری می درخشید که به خاطر طولانی و مواج بودنش بیشتر به یک رودخانه شباهت داشت.پلی دو طرف ابگیر را به هم وصل کرده بود .سراسر ابگیر تا جایی که کمربند زرد رنگی از تپه های ماسه ای ان را از خلیج تیره رنگ جدا کرده بود ،در هاله ای از رنگ های متنوع زعفرانی ،سرخ ،سبز روشن و ترکیبی از سایر رنگ های چشم نواز فرو رفته بود .زیر پل اب ابگیر به طرف بیشه زاری از درختان کاج و افرا جریان میافت و زیر سایه های رقصان انها ارام می گرفت.درختان الوی جنگلی نیز کنار ابگیر مانند دخترکان سفید پوشی بودند که برای دیدن تصویر خود در اب روی پنجه پا بلند شده بودند.از ان سوی اب صدای اواز حزن انگیز و شیرین غورباقه ها به گوش می رسید و مرگخواران خشمگین را خشمگین تر از پیش می کرد.

هووووم...اين همون مورديه كه در اول پست بهتون تذكر دادم.فضاسازي بيش از حد لزوم.فضاسازيتون خيلي قشنگه ولي خيلي طولانيه و مطمئنا خواننده رو خسته ميكنه.ضمنا متوجه نشدم مرگخوارا براي چي خشمگين بودن؟
جو حاكم بر مرگخواران رو خوب توضيح دادين ولي دليلش واضح نيست.همه مرگخوارا بشدت ترسيدن و دلهره دارن ولي دليل واضحي براي اين ترس و اضطراب ارائه ندادين.فقط به خاطر مسئوليتي كه معلوم نيست لرد سياه به كدومشون ميسپره نگران بودن؟اين كمي غير عادي بود.

نقل قول:
ادامه دارد.

شما مطمئني نقداي منو ميخوني؟
در نقد قبلي گفته بودم كه اين تاپيك مخصوص پستهاي تكيه و اين ادامه دارد ممكنه نفر بعدي رو به اشتباه بندازه و پست شما رو ادامه بده.ضمنا پستتون بهتر بود تموم ميشد.پست تكي بهتره به يه نتيجه (هر چند مبهم و غير قطعي)برسه.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
#48

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 128 خاطرات مرگخواران بلاتريكس لسترنج

بلاتريكس عزيز

اون بيليز نيست.بليزه.

پستتون شروع خوبي نداشت.پستهايي كه دقيقا مثل كتاب نوشته شده باشن تكراري و خسته كننده به نظر ميرسن ومعمولا خواننده رو جذب نميكنن.ده خط اول پست شما دقيقا مثل كتاب نوشته شده.از قسمتي كه بلاتريكس وارد ميشه قضيه كاملا برعكس شده:
نقل قول:
بلاتریکس با لبخند موزیانه ای به خواهرش که روی زمین افتاده بود خیره شد و زمزمه کرد :بهتره که مجازات شه ،من عاشق مجازات بچه ها هستم.

اين بلاتريكسه؟بيشتر شبيه يك ديوانه سنت مانگويي از آب دراومده.بلاتريكس خاله دراكو بود و طبيعتا به دراكو علاقه داشت.چرا بايد از شكنجه شدن بچه ها لذت ببره؟بلاتريكس يك جادوگر سياه بود ولي احساسات خاص خودش رو داشت.

ولدمورت هم كمي غير عادي به نظر مياد.ولدمورت معمولا يه جور صبر و حوصله اعصاب خرد كن داره و با حوصله همه چيز رو براي همه توضيح ميده.نه اينكه به جاي گفتن ماجرا طرف رو شكنجه كنه.

نقل قول:
رودولف و بیلیز به طور مرموزی پچ پچ می کردند که با نگاه خشم گین بلاتریکس ساکت شدند.
_حالا چی اقا کوچولو؟ نظرت چیه؟
قه قه ی وحشتناک ولدمورت ساختمان مخوف شیون آوارگان را بشدت لرزاند.
_فکر می کنم،خدمت به لرد سیاه ،افتخار من به حساب بیاد درسته؟

گوينده شما در اين دو نقل قول اصلا مشخص نيست.درسته كه از كل ماجرا ميشه برداشت كرد كه جمله اول رو ولدمورت و دومي رو دراكو گفته ولي اين كافي نيست.اگه قرار گوينده تون
نامشخص باشه بايد نقل قول اونو بعد از حالت و يا توضيحي كه براي گوينده اش ميدين بيارين.مثلا در مورد بالا:

قهقه ی وحشتناک ولدمورت ساختمان مخوف شیون آوارگان را بشدت لرزاند.
_حالا چی اقا کوچولو؟ نظرت چیه؟
الان مشخصه كه گوينده جمله ولدمورته.

نقل قول:
نارسیسا فریاد کشید :نـــــــــــــــــــه، من نمی زارم ......کاری که تو خودت نتونستی بکنی،می خوای به گردن پسر من بندازی؟ دامبلدور خیلی قویه،حتی قوی تر از تو.
بلاتریکس به سمت نارسیسا حمله ور شد :چطور جرات می کنی؟

رفتار و اخلاق شخصيتهاتون غيرعاديه.به نظر من خصوصيات اخلاقي شخصيتها مهمترين عنصر پست زدنه كه حتما بايد حفظ بشه.نارسيسا هرگز جرات نميكنه با لرد اينطوري صحبت كنه حتي اگه جون پسرش در ميون باشه.خوشبختانه بعدا پشيمون شد و عذرخواهي كرد.حمله بلاتريكس به نارسيسا هم دور از باور بود.
من نميدونم چرا تو پست شما همه شجاع شدن و سر لرد فرياد ميزنن در حاليكه در طول كتاب هيچكدوم از مرگخوارهاجرات نكرده بود حتي با صداي بلند با لرد حرف بزنه.

نقل قول:
شب زیبا ی ان شب به شبی تیره و بارانی تبدیل گشته بود.:

در پستهاي جدي بهتره در توصيفاتتون بيشتر دقت كنين:آن شب زيبا به شبي تيره و باراني تبديل شده بود.

نقل قول:
ادامه دارد .......

؟؟ادامه دارد؟؟؟نخير.ادامه ندارد.اين تاپيك مخصوص پستهاي تكيه.
-----------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 12 خانه گونت ها بلاتريكس

پستتون كمي طولانيه.البته در پسهاي جدي معمولا با اين مشكل مواجه هستيم.

سوژه رو خوب گرفتين و بدون اينكه خرابش كنين يا هيجانش رو ازبين ببرين ادامه دادين.
قسمت توضيحات جك درباره طلسمها و مخصوصا قطع شدن پاي راستش خوب نوشته شده.

نقل قول:
قطرات اشک ارام ارام برروی گونه های زبر جک جاری شد و بیلیز این را بخوبی دید :شما مرگخوارید مگه نه؟گوش کنید.من همه چیز رو بهتون می گم،

اين قسمت بهتر بود بيشتر توضيح داده ميشد.مثلا وقتي ايگور داشت حرف ميزد چشم جك به علامت بيفته.اينطوري خيلي بهتر ميشد تا اينكه جك خودش تو حرفاش به اين موضوع اشاره كنه.

غم و ناراحتي جك نسبتا خوب نشون داده شده.ولي درباره ترس و اضطراب ايگور و بليز اين نظر رو ندارم.با توجه به جدي بودن پست بهتر بود كمي از ديالوگها كمتر ميشد و بيشتر به بيان و توضيح ترس بليز و ايگور و كمي هم تنهايي جك ميپرداختين .

سوژه خوبي براي نفر بعدي ايجاد كردين.معمولا من ترجيح ميدم پست ينجوري نيمه تمام نمونه و نويسنده دست نفر بعدي رو باز بذاره.ولي سوژه شما روشن و واضحه و كار نفر بعدي رو سخت نكرده.

يك پيشنهاد كوچيك هم دارم.وقتي ميخوايين پستي رو ادامه بدين كه مدت زيادي از زده شدنش گذشته بهتره براي راحتي كار بقيه در اول پستتون يه خلاصه كوتاه از پستهاي قبلي بذارين و بعد ادامه بدين.شما كه به هر حال زحمت خوندن پستهاي قبلي رو كشيدين.اين كار براي اين نيست كه پستهاي قبلي رو كسي نخونه.وقتي موضوع مشخص باشه خوندن پستها و فهميدن ماجرا راحتتر ميشه.گذاشتن خلاصه بقيه رو براي ادامه دادن پستتون ترغيب ميكنه.

.روي هم رفته پست خوبي بود

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ چهارشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#47

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 543 دژ مرگ نيكلاس فلامل:

نيكلاس عزيز

قبل از هر چيز پستتون خيلي طولانيه.با توجه به جدي بودن پستتون طولاني بونش ميتونه باعث بشه كلا خواننده از خوندن پست منصرف بشه.

سو‍ژه نسبتا سختي در پست قبلي داده شده.شما سوژه رو به خوبي گرفتين و ادامه دادين.شروع پستتون واضح و مشخصه.تا وسط پست اتفاق خاصي نيفتاده و حرفهاي پرسي كه در پست قبلي زده شده بود تكرار شده ولي ظاهرا اين تكرار لازم بوده چون پست قبلي تا حدي نامفهوم بود.پست شما باعث ميشه كسي كه ميخواد پست رو ادامه بده به خوبي متوجه ماجرا بشه.

فضاسازي اول پستتون با وجود اشكالات جزيي خوب از آب در اومده:
نقل قول:
فضای تالار بزرگ آنچنان گرفته و ترسناک بنظر میرسید که هر فرد تازه واردی که قدم در آن میگذاشت برای چند لحظه در جایش خشک می شد . قسمتی که لرد برای تجمع مرگخوارانش در نظر گرفته بود ،با حضور آنها و سیاهی که هر یک از آنها درپیکره خود داشت ،جوی مملو از ترس و وحشت را حاکم کرده بود. در آن لحظه بعد از اعلامی که پرسی به تمامی مرگخواران کرده بود ،افراد بیشماری در تالار بزرگ جمع شده بودند که این خود به حس خفقان آن دامن میزد.سر و صدای زیادی که در تالار بزرگ بر پا بود حاکی از آن بود که لرد در آن موقع در تالار حضور ندارد و مرگخواران با آسایش خاطر از یکدیگر استقبال میکردند،


نقل قول:
در یک لحظه پرسی با حرکت دست خود وزدن چند ضربه بر میز سکوتی وصف انگیز را ایجاد کرد.

سكوت وصف انگيز نميشه.وهم انگيز ميشه.اونم براي سكوتي كه بعد از سرو صدا ايجاد بشه زياد مناسب نيست..به اين موارد در پست جدي بيشتر دقت كنيد.

اين قسمت قشنگ بود:
نقل قول:
فضای سالن با سکوت طوری بنظر میرسید که انگار سالیان متمادی کسی در آن قسمت قدم نگذاشته است و مرگخواران بمانند مجسمه های تزیین شده به سیاهی در دور میز بزرگ وسط سالن بودند.


پاراگراف بندي و استفاده ازعلائم خوب و درسته.

طنز نامحسوسي در بين نوشته هاي جدي شما به چشم ميخوره كه كارتونو جذابتر كرده:
نقل قول:
- پرسی ببینم مگه میخوایم آنجا رو حرم سرا کنیم؟ آنجا نیروگاه اتمیه... باید هم انطور مخوف و گرفته بنظر بیاد.


نقل قول:
پرسی بخاطر اینکه صحبتهای او نیمه تمام قطع شده بود کمی عصبانی بنظر میرسید ولی از اینکه نیکلاس صحبتهای او را قطع کرده بود که نکته اصلی ماموریت را نمیدانست خونش کاملا به جوش آمده بود،

اينجور جمله هاي طولاني معمولا از نظر زمان يا فعل يا هر چيز ديگه دچار اشكال ميشن و نميتونن منظور نويسنده رو برسونن.جمله هاي طولاني ميتونه به نوشته حالت مرموز وترسناك بده ولي بهتره زياد از اين جمله ها استفاده نشه كه دچار اشتباه نشين.

برخورد لجبازانه پرسي با نيكلاس از قسمتهاي جالب پستتونه.

پاراگراف آخر پست كه حرفهاي نيكلاسه تكليف نفر بعدي رو مشخص كرده.پايان پستتون هم به خوبي شروعشه.
-----------------------------------------------------------------------
بررسي پست شماره 99 مرگخواران دريايي هپزيبا اسميت:

هپزيباي عزيز

شروع پستتون قشنگ بود.غرور و سردي بلاتريكس رو به خوبي نشون دادين.
ديالوگهاتون خيلي زياد و طولانيه.اين پستتونو كمي خسته كنند كرده.بهتره ديالوگهاي غير ضروري رو حذف كنين.

نقل قول:
ولدمورت فریاد کشید :پس تو به حرف های من گوش می کردی؟ ..کریشیــــــــ..
بیلیز مانع این کار شد

نقل قول:
.بیلیز با خوشحالی به چشمان لرد کبیر خیره شد و سپس به بینی مار مانندش چشم دوخت :یا لرد ،بینیتون رو کجا عمل کردید؟
ولدمورت با عصبانیت داد زد : توی بیمارستان مار ها .چه خبر از اسلاگهورن؟

به نظر شما بليز جرات اين كارها رو داره؟يا جرات داره همچين چيزي به لرد بگه؟تو تاپيك طنز ممكنه هر اتفاقي بيفته و اشكالي نداره مرگخوارا گاهي گستاخي كنن ولي نه اينجوري.اينجا ديگه زياده روي شده و باور پذيريشو از دست داده.

ديالوگها رو از بقيه متن جدا كنين.خوندن پستتون اينجوري خيلي سخته.

شخصيتهاتون غير منطقي به نظر ميرسن.خونسردي عجيب بلاتريكس در مقابل لرد سياه-رفتار عجيب مرگخواران-لرد عصباني كه دائم فرياد ميزنه.اينا در حاليه كه بلا هميشه در برابر لرد دست و پاشو گم ميكنه و لرد به سادگي خونسرديشو از دست نميده.خصوصيات اخلاقي شخصيتها رو حفظ كنين.

سعي نكنين طنز رو به زور وارد جمله كنين.اين مورد از بزرگترين ايرادهاي بعضي از پستهاست و باعث ميشه پست خيلي بي مزه از آب دربياد.
----------------------------------------------------------------------

بررسي پست شماره 30 بحبوحه اي درسياهي هپزيبا اسميت:

پست قبلي كمي نامفهوم تموم شده و اين كار شما رو سخت كرده.ولي شما هم با شروعتون كمي موضوع رو گنگ تر كردين.ورود و جرو بحث بي دليل و غير منطقي بلاتريكس و نارسيسا اضافي بود.مخصوصا طرز حرف زدنشون.انگار دو تا بچه پنج شش ساله دارن با هم دعوا ميكنن.ولي بحث ايگور و ماندانگاس جالب و بامزه بود.با اينحال ربطي به موضوع نداشت و بهتر بود در ابتداي پست نوشته نميشد.اينجوري خواننده گيج ميشه كه اينا چه ربطي به پست قبلي دارن.

ديالوگهاي بي ربط از زيبايي پستتون كم ميكنه.مثلا:

نقل قول:
قربان قهوه کافئین داره ،برای شما ضرر داره،قلبتون وای میاسته ،بی لرد می شیم قربان
_از اون دامبل که کمتر نیستم .،600 سالشه هنوز از کرم تقویت کننده ریش استفاده می کنه


اتفاق خاصي در پست شما نيفتاده. در واقع داستانو اصلا جلو نبردين.ميتونستين پست رو دو تكه نكنين.بهتر بود فقط يك قسمت رو توضيح ميدادين.مثلا يا داخل وزارتخونه يا پشت در.اينجوري بهتر ميتونستين موضوع رو پيش ببرين و روي يك قسمت خاص متمركز ميشدين و ممكن بود راحتتر سوژه ايجاد كنين.كار نفر بعدي هم ساده تر ميشد.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ سه شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۸۷
#46

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 43 زندگي به سبك سياه هپزيبا اسميت

هپزيباي عزيز

اين پست بهتر از پستهاي قبليتون بود.اين خودش جاي اميدواري داره.

نوشته هاتون در نگاه اول خيلي درهم برهم به نظر مياد.سعي كنين فاصله هاي لازم رو بذارين.پاراگراف بنديتون اشكال داره.

جمله بنديهاتون مرتب نيست.خيلي با عجله نوشته شده.اينجوري نوشته شما خواننده رو گيج ميكنه.مثلا:
نقل قول:
_قربان،باید متوجه باشید که یک سری سوالات هم در ازمون اعتیاد جادوگری هست،علاوه بر ازمایش خون

ويرايش:قربان بايد متوجه باشيد كه علاوه بر آزمايش خون يك سري سوالات هم در آزمون اعتياد جادوگري هست كه بايد جواب بدين.

قسمت سوال و جواب لرد نسبتا جالب بود.ولي اگه كمي با حوصله ترنوشته ميشدخيلي بهتر از آب درميومد..

از شكلكها تقريبا خوب و بجا استفاده كردين.

نقل قول:
ولدمورت با ابوهت فریاد زد :چی گفتـــــــِی؟

اولا ابهت درسته.دوما كسي نميتونه با ابهت فرياد بزنه.با عصبانيت ميشه فرياد زد.با ترس ميشه فرياد زد ولي با ابهت نميشه.

غلط املايي دارين.كمي دقت كنين.سوء ظن درسته.

ديالوگهاتون كمي بيشتر از حد ضروريه.اين پست رو بيخودي طولاني ميكنه و باعث ميشه خواننده زود خسته بشه.


نقل قول:
_اصیلیتت چیه ؟
_من اصیل زاده هستم قربان ...من رو نکشید ..من یک بدبخت بیچاره ی فلک زده هستم که توی یک بیمارستان کار می کنم...اصلا براتون گواهی سلامت رد می کنم
_اسمت چیه؟
_نارسیسا مالفوی سرورم
_خیلی خوب ،پس گواهی سلامت رد می کنی؟ چون خیلی ازت خوشم اومد تورو می کنم جز مرگخوارا به شرطی که کمک کنی گواهی سلامت هم بگیرم.
یک ساعت بعد ولدمورت در حالی که گواهی سلامت عاری از هرگونه اعتیاد که کاملا قرینه ی واقعیت بود به سمت دکتر حرکت کرد.


اين قسمت آخر كمي بي سرو ته شده.شخصيت لرد و پرستار يهويي عوض ميشه.در طول پست خواننده متوجه نميشه كه بالاخره لرد با ابهت و ترسناكه يا ترسو وضعيف.بهتر بود در كل پستتون وضعيت روحي شخصيتهاتونو حفظ ميكردين.پرستار هم همينطوره.يه لحظه شجاع ميشه و سرنگ رو تا ته در دست لرد فرو ميكنه و يه لحظه ديگه التماس ميكنه كه منو نكش.اين كمي سر در گم كننده شده.شخصيت نارسيسا عجولانه و بدون دليل وارد ماجرا شده.

روي هم رفته پست بدي نبود.پيشرفت كردين.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱:۴۳ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
#45

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پست شماره 40 زندگي به سبك سياه پيتر پتي گرو

پيتر عزيز

طرز نوشتن شما كاملا عوض شده.پيشرفت خيلي خوبي داشتين.واقعا انتظارشو نداشتم.

نقل قول:
ولي جريمه هاي سازمان راهنمايي رانندگي از سبقت غير مجاز وي با جارو سر به فلك كشيده بود و خزانه ي خانه ريدل ديگر جواب گوي اين جرائم نبود مجبور شده بود سر تسليم به سوي اين انسان ها فرود آورد.

وقتي پستي رو ادامه ميدين پستهاي قبليشو با دقت بيشتري بخونين.لرد اصلا جارو سواري بلد نبود كه سبقت غير مجاز داشته باشه.ميدونم خوندن پستهاي قبلي كمي وقتگيره ولي اينكار باعث ميشه كمتر اشتباه كنين.براي جلوگيري از گرفته شدن وقت شما خلاصه پستها(مخصوصا ماموريتها)در تاپيك ماموريتها گذاشته ميشه.

كمي بيش از حد به جزئيات پرداختين.لازم نيست همه حالات رو مو به مو توضيح بدين.اين ميتونه كمي پست شما رو خسته كننده بكنه.

فضا سازي و ديالوگهاتوكاملا به اندازه و در حد متعادل هستن.توضيحاتتون خيلي خوب و كامله.مثلا ترس لرد از آمپول رو كاملا به خواننده منتقل كردين.

گفته بودم از شكلك كم استفاده كنين ولي نگفتم كه كلا بذارينش كنار.استفاده از يكي دو تا شكلك ميتونه به انتقال منظور شما كمك بيشتري بكنه.(البته منظورم چكش نيست)

شروع و پايان پستتون خوبه گرچه بهتر بود در آخر پست از اون عبارت وسرانجام استفاده نميكردين.

موقع تايپ كمي بيشتر دقت كنين.چند مورد اشتباه تايپي داشتين.در يكي دو مورد هم يك جمله هم به حالت گفتاري و هم به حالت نوشتاري نوشته شده بود.مثلا:

نقل قول:
اين بار همان پرستار در جلو تخت ظاهر شده بود و در دستانش يه آمپول بسيار بزرگ قرار داشت.

دقت كنين كه كل جمله بايد يكنواخت باشه.

پست رو در حد لزوم پيش بردين.نه سوژه از بين رفته و نه اونقدر كند پيش رفته كه خواننده رو خسته كنه.
قسمتهاي طنز پستتون جالب بود.مثلا ترس لرد از واكسن-صداي جيغي كه درست موقع تزريق به گوش لرد رسيد-افكار لردكه از اومدنش پشيمون شده بود-

روي هم رفته با توجه به پستهاي قبلي شما و با كمي ارفاق پست خوبي بود.

موفق باشيد.




Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۵ چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۸۷
#44

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۲۱:۱۳:۲۵
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
بررسي پستهاي هوگو ويزلي:

هوگوي عزيز
اولين نكته اي كه با خوندن پستهاي شما متوجه شدم پيشرفت واضح شما بود.هر پست شما به وضوح بهتر از پست قبلي بود.به نظر من اين مهمترين و بهترين نكته پستهاي شما بود.

بررسي پست شماره 125 خاطرات مرگخواران


سوژه خيلي خوبي انتخاب كردين.بامزه بود.با وجود اينكه سوژه كچلي لرد خيلي كهنه و قديميه شما از زاويه جديدي بهش پرداختين.اين پستتونو جذاب كرده.

يكي از نكته هاي خوب پستتون اينه كه كاملا بصورت يك خاطره نوشتين.با لحني كاملا ساده و صميمي.براي همين ميشه از روي اشتباهات كوچك نگارشي و جمله بنديهاي عجولانه شما به راحتي گذشت.

پست شما قسمتهاي طنز جالبي داره:

نقل قول:
. با خود گفتم چرا این مردک این قدر مو دارد اون هم توی این سن و سال ولی من ... دریغ از یک تار مو .



قسمت مربوط به تاپيك دژ مرگ جالب بود.ولي توجه كنين كه يه شوخي اگه گذرا بهش اشاره بشه خيلي ميتونه تاثير گذارتر باشه.بهتره روي يك نكته زياد تاكيد نكنين.خوشبختانه در اينجابا وجود تاكيد و تكرار دوباره شما زياده روي نشده.درست لب مرز متوقف شدين.اگه كلمه تاپيك رو يكي دو بار ديگه تكرار ميكردين ظرافت و زيبايي اين قسمت از بين ميرفت.


نقل قول:
بالاخره بعد از کلی بد بختی به دامبلدور رسیدیم ولی من اون رو ندیدم یعنی بود ها ولی من نشناختمش خداییش شما جای من اگه کسی ریش هاشو از ته بزنه بعدش هم موهاش رو کوتاه و مرتب کنه بعد از همه مهم تر موهاش رو رنگ کنه می تونید بشناسیدش ؟
بهش گفتم چرا موهات رو کوتاه کردی ؟ برگشت بهم میگه آخه توی این دوره زمونه کسی به پیرمردها توجه نمیکنه . من هم دست از پا دراز تر برگشتم به خانه ریدل و روی تختم دراز کشیدم و به کچلیم فکر کردم .
البته جدا نماند از این که یک کروشیو مختصری به پرسی برای تلف کردن وقتمان دادیم و دامبل رو هم ولش کردیم .


قسمت آخر پست به زيبايي اولش نبود.يعني بعد از رسيدن به دامبلدور.كمي غير عادي و عجولانه پيش رفته.كاش خلاقيتي رو كه در قسمت اول بكار بردين در اينجا هم نشون ميدادين و يك پايان جالبتر و شايد غير منتظره تر براي ماجرا ميساختين.

با وجود همه اشكالات جزئي پست خوبي بود.
------------------------------------------


پست شماره 37 زندگي به سبك سياه

پست شما با ديالوگ شروع شده و گوينده هم مشخص نيست.اينكه پست با اين همه ديالوگ شروع بشه معمولا زياد جالب نيست و خواننده رو خسته ميكنه.مخصوصا اينكه تا خط دهم كسي متوجه نميشه كه كي داره با لرد حرف ميزنه.

سوژه نفر قبلي رو خواب جلوه دادن يك نكته منفيه.بهتر سوژه داده شده رو اگه واقعا قابل ادامه دادنه ناديده نگيرين.

ديالوگها بدون فاصله و در هم نوشته شده.اين روش باعث ميشه چشم فورا خسته بشه و احتمالا خواننده بيخيال خوندن پست شما ميشه.مخصوصا فاصله بين ديالوگ و توضيحات رو حتما بذارين.

در بعضي قسمتها در تايپ عجله كردين.اين اشتباهات تايپي گهگاهي در پستهاي مختلف شما ديده ميشه.كمي دقت بيشتر اين مشكل رو حل ميكنه.

نقل قول:
ناگهان درون مغز بلیز ورد لوموسی خوانده می شود .

اين قسمت جالب بود.شما خلاقيت خوبي در پرداختن به نكته هاي طنز دارين.در هر پست شما دو سه نمونه جمله و نكته طنز خوب به چشم ميخوره ولي به همون نسبت ديالوگهاي اضافي و بي فايده وجود داره كه اگه حذف بشن به زيبايي پستتون كمك زيادي ميكنن.فراموش نكنين براي زدن يك پست طنز اصلا لازم نيست تك تك جمله هاي شما بصورت طنز آميز نوشته بشه.همون دو سه مورد كافيه.

تعداد شكلكهايي كه استفاده كردين بيشتر از حد لازم بود.
------------------------------------------------

پست شماره 25 زندگي به سبك سياه

نقل قول:
پیرمرد دنبال شخص کننده این کار گشت تا این که چشمش به لردی افتاد و گفت :
- ای کچل تو بیدی ؟ موام از این کارها بلد بیدم مخوای نشونت بدم ؟
پیرمرد که فکر کرده بود حرکات موزونی که بارتی از روی درد انجام می داد رقص یا زیمناستیک است خواست تا پشتکی بزند ولی
- آی کمرم دیسک و روگرفت، آی
ولدی : واقعاً که شما مشنگ ها مشنگید !
- بر من گویی مشنگ کچل؟ الآن من بهت وگویم .
پیرمرد با یک حرکت زیبای عصایش را بر فرق سر کچل ولدی نشاند

منظورمن از قسمتهاي اضافي همين بود.مثلا اين قسمت از پست شما حذف بشه به نظر من پست خيلي جالبتر ميشه.هيچ اشكالي نداره كه پستتون كمي كوتاهتر بشه.

به نظر ميرسه كه كمي بي دليل موضوع رو كش دادين.قسمت دادن پول به پير مرد بيش از حد توضيح داده شده و اين پست رو كمي خسته كننده كرده..بهتر بود كمي خلاصه تر نوشته ميشد.

ديالوگهاي پير مرد جالب بود.مخصوصا در قسمت دوم پست.ديالوگهاي با لهجه معمولا زياد جالب از آب در نمياد و گاها توي ذوق ميزنه.ولي ديالوگهاي شما نسبتا خوب نوشته شده.شخصيت پيرمرد رو به خوبي نشون دادين.

در پست شمافضاسازي زيادي وجود نداره.البته به نظر من پست طنز احتياج كمي به فضاسازي داره ولي استفاده بيش از حد از ديالوگهاي كوتاه و غير ضروري پست شما رو شلوغ ميكنه.

نقل قول:
مرگ خوارها دوباره خوشحال شدند و همگی به سمت در ورود به مغازه رفتند و بارتی نیز خواست پیرمرد را بفراموشونه که ...

بهتره پست اينطور ناتمام نمونه.اين كار شما نفر بعدي رو محدود ميكنه.كسي كه ميخواد پست شما رو ادامه بده مجبوره جمله شما رو كامل كنه .بهتر بود جمله تونو تموم ميكردين و دست نفر بعدي رو براي ادامه ماجرا باز ميذاشتين.
------------------------------------------------------

پست شماره 124 خاطرات مرگخواران بارتي كراوچ
بارتي عزيز

متاسفانه پستتون اينبار پر از اشكال بود.

نقل قول:
تصویر نا واضح لرد ولدمورت را هنوز در دیدگانش حس می کرد .

تصوير حس نميشه...ديده ميشه.اينجور اشتباهات به كل جمله شما لطمه ميزنه.

نقل قول:
بدون کوچکترین صدایی در حالیکه در آن اتاق بهم ریخته و شلوغ و پلوغ که لحظاتی پیش بیهوش شده بود از جایش بلند شد و به اطرافش نگاه کرد .

جمله بندي پستتون خيلي اشكال داره.
لازم نبود اين همه جمله رو به هم ربط بدين.گاهي با ساختن جمله هاي كوتاهتر بهتر ميشه منظورو بيان كرد.
مثلا:
بدون كوچكترين صدايي از جايش بلند شد و به اطرافش نگاه كرد.لحظاتي پيش در اين اتاق شلوغ بيهوش شده بود.

نقل قول:
.لرد ولدمورت از او ناراحت بود و او را بیهوش کرده بود

اين جمله خيلي ناگهاني و بدون مقدمه گفته شده.بهتر بود كلا حذف ميشدو يكراست سراغ اصل مطلب ميرفتين.به اين صورت:
بدون کوچکترین صدایی در حالیکه در آن اتاق بهم ریخته و شلوغ و پلوغ که لحظاتی پیش بیهوش شده بود از جایش بلند شد و به اطرافش نگاه کرد .
نمی دانست چرا لرد او را نکشته بود , و فقط بیهوش کرده بود . به سمت در رفت و سپس از آن خانه ی دو طبقه خارج شد .

نقل قول:
به سمت در رفت و سپس از آن خانه ی دو طبقه خارج شد .
در آن میان چوبدستیش را که در طبقه ی پایین از دست داده بود برداشت و از خانه خارج شد !


اين جمله ها بايد جابجا ميشدن.بعد از خارج كردن شخصيت از خانه نميتونين دوباره برگردين و توضيح بدين كه در داخل خانه چيكار كرده.اين خواننده رو گيج ميكنه.
بهتر بود سير زماني منطقي رو رعايت ميكردين:
چوب دستيش را كه در طبقه پايين افتاده بود برداشت وبه سمت در رفت و از خانه خارج شد.
اشاره به دوطبقه بودن خانه به زيبايي جمله تون لطمه زده.هيچ نيازي به اين اشاره نبود.خواننده با جمله بعدي متوجه ميشده كه خانه دو طبقه است.

اشكالات اساسي در جمله هاي شما به چشم ميخوره.بهتره كمي بيشتر دقت كنين.مثلا کلامی که لرد را شگرف کرد اشتباهه.

وفاداري بارتي رو به زيبايي نشون دادين.

توصيف حالتها در پست شما به خوبي انجام شده.
اين نكته مبهم موند كه چرا لرد اول بارتي رو بيهوش كرد ولي بعد كه بارتي ميخواست براش توضيح بده كشتش.

نكته آخر اينكه
چرا زدي بارتي رو كشتي؟عجبا....


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۲۸ ۱۸:۲۱:۵۵



Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ یکشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۸۷
#43

هوگو ویزلیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۳ جمعه ۱۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۴:۰۷ جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۸۷
از کنار لیلی لونا پاتر
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 270
آفلاین
جناب لرد خان کچل عزیز
با عرض سلام
لطفاً پست های زده شده توسط من را هم بررسی کنید و مقدار سفیدی یافت شده در آن را بنویسید .
زیرا از وقتی که خاله سارا جونم و آلبوس سو عزیزم از ارتش رفتند دیگر پست ها نقد نمی شوند .

با کمال تشکر
امضا


چه کسی بود صدا زد هوگو ؟

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.