من این خانوم لونوباتیکس رو جوون فرض کردم !
----
- من و تو خیلی به هم میایم گابریل !
- این طور فکر میکنی ، بارتی ؟
بارتی به دور و ور نگاهی میندازه. دو زوج جوان در کنار یک دیگر پشت میز کوچکی در کافه ی مادام پادیفوت نشسته بودند. سر تاسر دیوار های کافه صورتی رنگ بود و جن های کوچک قلب های کاغذی روی سر مهمان ها می ریختند ( کپی رایت بای رولینگ
! ) . بارتی و گابریل یک کافه گلاسه ی جادویی در راستای هری پاتری شدن سفارش داده بودند و هر دو از همان میخوردند ( اَه! مثلا ها ! ) بارتی دست در جیب کاپشن ِ چرم خود فرو برد و سپس ، یک جعبه ی کوچک سیاه از آن بیرون کشید. روی زمین زانو زد و آنرا به سوی گابریل نگه داشت ..
بارتی : گابریل دلاکور ، آیا حاضری برای ابد در غم ها و شادی های من ، باهام شریک بشی؟
گابر : متوجه منظورت نمیشم ! (
)
بارتی : یعنی .. با من ازدواج میکنی ؟
گابر : وای ! با منی ؟
بارتی : آه ! آره عزیز م..
و با گفتن آره ی گابریل ، تمام جن ها بادکنک هایی را ترکاندند و بر سر آن دو ؛ بارتی و گابریل ؛ خورده کاغذ های سبز و صورتی ریخته شد.
فردا ، کافه ی مادام پادیفوت - من و تو خیلی به هم میایم لونوباتیکس !
- این طور فکر میکنی ، بارتی ؟
بارتی به دور و ور نگاهی میندازه. دو زوج جوان در کنار یک دیگر پشت میز کوچکی در کافه ی مادام پادیفوت نشسته بودند. سر تاسر دیوار های کافه صورتی رنگ بود و جن های کوچک قلب های کاغذی روی سر مهمان ها می ریختند . بارتی و لونوباتیکس یک کافه گلاسه ی جادویی در راستای هری پاتری شدن سفارش داده بودند و هر دو از همان میخوردند ( اَه! مثلا ها ! ) بارتی دست در جیب کاپشن ِ چرم خود فرو برد و سپس ، یک جعبه ی کوچک سیاه از آن بیرون کشید. روی زمین زانو زد و آنرا به سوی لونوباتیکس نگه داشت ..
بارتی : لونوباتیکس، آیا حاضری برای ابد در غم ها و شادی های من ، باهام شریک بشی؟
لونوباتیکس :هییی! معلومه که حاضرم!
و از خدا خواسته در بغل بارتی شیرجه میزند. اینن ، مردا همیننا ! (
)
فردا تر !، دیریییینگ .. دیررریینگ ..
- کیه؟
گابر : منم بارتی. بیا بریم عروسی کنیم!
بارتی: مگه بقالیه .. مقدمات میخواد!
لونوباتیکس : کیه بارتی؟
گابر : بارتی صدای یه زن شنیدم ! کجاییی ؟
بارتی : نه عزیزم.. من خونم !
گابر : اوکی! منم پشت در خونتونم !
بارتی :
بارتی تلفنش رو قطع میکنه و با قدرت سوپر منی ، لونوباتیکس رو زیر مبل جاش میده . ( نکته : زیر کوسن های نشیمن مبل! نه زیر مبل ! ) سپس به سمت در میره و اون رو باز میکنه.
- بارتی
!
مثل صحنه ی ورود هری به اتاقشون تو فیلم پنج ، گابریل خودشو در بغل بارتی میندازه و سپس وارد اتاق میشه. بدون معطلی به سمت مبلی میره که لونوباتیکس در آن قایم شده بوده و خودش رو محکم میندازه رو مبل .
- آخ !
گابر : هی! اوا ! بارتی این مبله حرف میزنه!
بارتی: آره، قشنگه؟ واسه تو خریدمش!
گابر خودش را روی مبل پرتاب میکنه . روی مبل می ایستد و میپره! مبل هم مدام آخ و اوخ میکنه! گابریل کیفشو محکم میکوبونه رو نشیمن ِ مبل و بعد روی مبل حرکات آکرباتیک میره!
- چه جنس خوبی داره ! بذار اون تفنگرو بیارم بهش شلیک کنم!!
بارتی: میدونی چیه گابر ، میگم چطوره که بری دستشویی؟
- اتفاقا آره! من میرم دستشویی.. ( ستاد حمایت از مبل !! )
بعد از اینکه گابریل دست از سر مبل بر میداره و در دستشویی رو به روی خودش میبنده ، بارتی با عجله به سمت مبل میره. به لونوباتیکس کمک میکنه تا از داخل مبل خارج بشه. بارتی با شرمندگی خاک رو از شونه ی اون میتکونه و میگه:
- ببخشید. خُله دیگه! خواهرمه!
در دستشویی باز میشه و گابریل با دیدن بارتی و زنی در بغلش به شدت یکه میخوره.
-
جیـــــــــــــغ ! ( یعنی تا این حد بنفشه ! )
کاری از دست کسی بر نمی اومد. بارتی به کناری میپره و گابریل خودش رو به سمت لونوباتیکس پرتاب میکنه. او جا خالی میده و سپس چوبدستی اشو در میاره.
- استیوپفای!
-پروتگو !
گابریل سرعت عمل خوبی در اجرای طلسم ها داشت و مطمئن بود که شکست نخواهد خورد. با عجله دور زد و طلسمی غیر لفظی روانه ی لونوباتیکس کرد. او نیز همزمان ضد طلسم را خوانده بود و نتیجه این شد که دو طلسم در مسیر به یک دیگر بر خورد کرده و کمانه کردند. طلسم کمانه شده به بارتی بر خورد کرد که با وحشت شاهد جنگ میان دو ساحره بود. گابریل چوبدستی اش را تکان طولانی داد:
- اکسپلیارموس !
لونوباتیکس به راحتی طلسم رو خنثی میکنه . او دو، در حالی که دور یک دایره حرکت میکردند به یکدیگر چشم غره می رفتند.
- میخواستی هری پاتری بازی در بیاری؟
- به تو ربطی نداره! با شوهر من چی کار داشتی؟
- شوهر تو..؟فهمیدم..! تو خواب ببینی ! سکتوم سمپرا !
طلسم در نزدیکی گابریل خنثی شد. گابریل با وحشت شاهد حضور سپر مدافعش بود..
- اما من که سپر نساختم !
و بعد متوجه شد که سپر مدافع بارتی بوده است که در مقابل او ، ایستاده بود. سپر مدافع شکل عقاب بود .. عقاب نشانه ی ریونکلاو.. گابریل که حواسش به کلی به سپر مدافع معطوف شده بود توسط لونوباتیکس خلع سلاح شد .قهقه ی او تمام خانه را برداشته بود. گابریل در حالی که عقب عقب راه میرفت ، گفت:
- تو منو نمیکشی! نگاه کن .. سپر مدافع بارتی نشانه ی من بود!
لونوباتیکس : ولی اون یه کفتار بیشتر نبود! تو زیادی خوش بینی..
- نه خیر ، عقاب بود !
لونوباتیکس : کفتار بود ! کفتار بود ، کفتار بود !
- نه ! نه ! نه ! عقاب بود !
لونوباتیکس : بهت میگم کفتار بود ، آوداکداورا !
پرتو سبز رنگ مثل تیر تیزی هوا را شکافت و درست به شانه ی گابریل برخورد کرد..
- گابریل ..
بارتی که مثل چوب خشک شده بود ، به زور دهانش را باز کردو فریاد زد ..
- تو کشتیش ! نه .. گابریل ..
افکت تپیدن قلب ، ضمیمه ی صحنه شد ! در راستای دادن هیجان بیشتر ! تاپ تاپ .. تاپپ تاپ ..
ایستگاه کینگزکراسدامبل : اِ تو هم مُردی گابریل؟ نه تو نمردی! تو جان پیچ ِ لونوباتیکس بودی!
( ته ارزشی بازی ! )
گابر : یعنی من نمرده ام؟
دامبل : نچ! تو میتونی بر گردی، فقط یه چیزی رو یادت باشه .. زیاده روی نکن تو دوئل !
زمان حالگابریل تکانی خورد و از زمین بلند شد. بارتی فریاد خوشحالی سر داد و گابریل ، پیش از آن که کاری از دستش بر بیاد با طلسم دوم کشنده ای مواجه شد ، طلسم خلع سلاحی را به سوی لونوباتیکس فرستاد و سپس ، طلسمش مثل دیوار عمل کرد. طلسم آوداکداورا با برخورد به طلسم گابریل کمانه کرد و به سوی خود لونوباتیکس بازگشت .. و او ، بی جان روی زمین افتاد ! ( نکته: الان رولینگ رفته تو جلدم !
)
بارتی خودش را کشان کشان به سوی گابریل رساند..
- تو حالت خوبه .. من معذرت میخوام ! نمیدونستم اون پلیده .. فکر میکردم اون دوئلور معروف و خوبیه .. ولی گابریل ، تو از اون هم بهتری ..
----
آقا یعنی ته ِ خز کردن کتاب هفتم !
نکته : روز زن هم جدا" مبارک !
[spoiler=هدف پست! خصوصی!]* این پست نشان دهنده ی واقعیت های بسیاری از جمله ترشیدگی بسیار میباشد ! *[/spoiler]
هدف از زدن اسپویل: دلم واسش تنگ شده بود! :دی!