تکلیف اول :
دهکده در سکوت عجیبی فرو رفته بود. سکوتی سنگین و عذاب اور که مو بر اندام تک تک اهالی دهکده سیخ می کرد.
نفرین قدیمی دهکده در حال اجرا بود.فلاکت و بدبختی در سرتاسر دهکده به وضوح دیده میشد.بیماری وحشتناک ناشناخته ای که کودکان و والدین ان هارا تا مرز مرگ و زندگی می برد.بیماری وحشتناکی که کودکان زیر هفت سال را در دروازه ی سرزمین ارواح معلق نگاه می داشت
چه کسی باور می کرد که روزگار خوش مردمان دهکده و بوی عطر گل های شقایق به روزگاری تیره و بوی گنداب های رودخانه تبدیل شود؟
بیماری ناشناخته این گونه می نمایاند که کودکان صبح زود بیدار و سرشار از انرژی می بودند اما با لب زدن به اب رودخانه انرژی کم کم تحلیل می رفت و لکه های آّبی چهره ی بیمار انهارا م پوشاند و تا قبل از شب اخرین ذرات انرژی خارج شده و جسم منفجر م شد..
فلاکت بعدی در راه بود.
فلــش بک :
حالش خوب نبود ..سرش گیج می رفت ..در میان نقطه ی تاریک نیستی بی توجه به دنیای اطرافش حرکت می کرد..بی توجه به غروب غمناک افتاب می رفـت تا انتقامش را بگیرد..انتقامی که مزه ی شیرینش هان خشکش را خوش طعم می کرد
آری طعم انتقام ان قدر شیرن به نظر میرسد که غافل از دنیای تارک که به دو رخود ساخته بود جستجو می کرد
دخترش بیست سال قبل توسط او کشته شده بود.چهره ی سرخ و خونین و دستان بی رمق دخترک به وضوح ر مقابل چشمانش بود..وقتی که شنل سیاه چهره و دستان خونین قاتل را پوشانده بود او فقـط علامت مار رو دستان قاتل را دید.نشانی که معنای قتل و غرور جاودانه داشت ..
نشان اسلیتیرین نشان اسلیتیرین غیر ممکن بنظر می رسید که دختری با موهای بلند طلایی و چشمان درشت ابیی که اولن روز مدرسه را جشن می گرفت و خوشحال بود که به هافل پیوسته بود اکنون در میان قطرات خون غوطه ور باشد اما این اتفاق افتاده بود
پایش لرزید و روی گنداب زیر پایش افتاد .سرش گج رفت ول بلند ش و به راهش ادامه داد..افتاب تفریبا غروب کرده بود و به جز تک انوار های طلایی رنگ هیچ دیده نمی شد بی وقفه حرکت می کرد شاخه های بلند درختان و خارها بوته ها دست ها و پاهایش را زخمی کرده بود اما....
بعد از سه شب راه رفتن بی وقفه قلعه بلند سیاه با پرچم های با نشان اسلیترین در مقابل چشمانش هویدا شد .احساس بدی داشت دیدن قاب اویز بلندی که از بلند ترین دیواره اویزان شده بود لرزه ای را در دلش انداخت .اگر از در پشت وارد می شد مستقیما در میان اتاق قاتل در میامد و انگاه اورا غرقه در خون می کرد و انتقام دخترش را می گرفت .
درست فکر کرده بود در پشتی بی نگهبان رها شده بود زیرا قدرت قاتل ان قدر بود که کسی جرات حمله به اورا نداشت .ارام ارام وارد شد
موش های درشت خاکستری چوب ها قدیمی میز ها تالار را می جویدیند و صدای موریانه های ریز به وضوح شنیده می شد..
گریندال والد بزرگ جد گلرت گریندال والد قاتل دخترک جوانش در ارامش خوابیده بود.چوب دستی اش را بالا گرفت..لبخند روی لبانش بود
«اوادوا..»
-لوموس ..کنگرلاتون
به عقب پرتاب شد ..گریندال والد در کمال تعجب بیدار شده بود و با چشمانی خون الود به چهره ی سرد مرد خره شده بود.
_تــو!
_می کشمت ..اوادو..
_کریشـیو
بدن مرد بی وقفه تکان می خورد شکنجه تا ساعاتی اامه یافت تا بدنش ارام ارام روی زمین فرود امد ..صدای قه قه ی وحشتناک قاتل قلعه را لرزاند
_چطور فکر کردی که می توانی من را نابود کنی ؟..مرا نابود کنی؟..شوالیه های بسیار و جاوگران قدرتمند برای نابودی من به قلعه امده اند و حالا یک پیرمرد با موهای خاکستری برای کشتن کسی امده است که به نظر می رسد که وقتی نامش به زبان می اید هراس در دل همگان می افتد...من دهکده و مردمانت را نفرین م کنم همه شما به فلاکتی می رسید که ...
دستان لرزان مرد به طرف چوبدستی اش رفت که رو زمین افتاده بود..شاید می توانست ان را بردارد
گریندال والد مشغول تمسخر بود که انگشتان لرزان مرد به چوب دستی اش رسید و طلسم مرگ را فریاد کشید
چشمان قاتل گشاد و سپس محو شد ..دقایقی بعد پدر دخترک هم مرده بود.
پایان فلـش بک
صدای فریاد و اه و ناله ی مردمان دهکده که در بیمار هولناک می سوختند تمام دهکده را پوشانده بود ..
اسمان رعدی زد ..پیران دهکده و قوی ترین جادوگران دهکده در قلعه ای با دیوار های کوتاه جمع شده تا راه حلی برای مقابله با این بیماری هولناک پیدا کنند .
صدا قدرتمند و جوانی شروع به صحبت کرد :گیاهی به اسم لاندا پرسیکا در کوهستان ماریس در قسمت غربی سرزمین ما وجود دارد برادران باید به جستجوی ان بروید..این گیاه قدرت عجیبی دارد به بیمار و غیر بیمار قدرتی می بخشد که در افسانه ها از ان شنیده اید قدرت زندگی جاودانه
صدای اعتراض جیسون در هوا طنین انداخت :ممکن نیست به دنبال اون بریم ..همچین چیزی وجود ندارد
ریش سفی پا در میان کرد و گفت :جیسون خواهش می کنم..گلرت از جادوگران قدرتمنده که برای بهبودی دهکده ی ما تلاش می کنه..خواهش می کنم ارام باش
بعد از را گیر تصمیم به ان شد که فردا نزدیک به طلوع افتاب در جستجوی لاندا پرسیکا باشند.
آفتاب در حال طلوع بود که مردان جادوگر برای یافتن جاودانگی و مقابله با مرگ حرکت کردند.
افتاب طلوع بسیار با شکوه و زیبایی داشت افتاب از فراز دریاچه ی درخشان راه میانی بلند شده بود..انچنان که بنظر می رسید دریاچه ایینه ای از پاکی های وجودیست
نزدیکی دریاچه توقف کردند.جک برای پیدا کردن هیزم به طرف شرق جنگل حرکت کرد و بعد از دقایقی صدای جیغی در فضای سر غربی جنگل طنین انداخت.
جیسون به دنبال صدا جک را پیدا کرد.مار بلند سبز پایش را گزیده بو و جای گزیدکی ورم کرده و سرخ شده بود...بعد از باند پیچی گلرت فرمان حرکت داد و جستجوگران در میان درختان انبوه محو شدند.
بعد از ده روز پیاده روی گلرت فرمان ایست داد و چند دقیقه ناپدید شد ..بعد از دقایقی با گیاهانی از راه رسید و در حالی که لبخند به لب داشت :و اینست گیاهان جاودانگی......
نیکلاس با طمع به گیاهان خیره شده بود دستش را دراز کرد ولی گلرت با عصبانیت گفت :این گیاه باید عمومی مصرف شود..همه با هم باید مصرف کنیدوو وقتی که ماه کامله ..
شب بعد بدن بی جان نیکلاس در میان چادرش پیدا شد ..گلرت شانه بالا انداخت و گفت :بهش گفته بودم..
در دهکده :
ماه بالا امده بود و نور نقره ای رنگ خود را در دریاچه ی درخشان زیر دهکده انداخته بود ...دیگ بزرگی در وسط هکده قرار داشت ..گلرت لبخندی زد و گیاهان را در ان انداخت :درست وقت که ماه در میان اسمان قرار بگیرد همه ی شما جاودانه می شویـد ..همه ی شما ..
و قه قه ی وحشتناکی سر داد ...
مردان و زنان و کودکان دهکده بی توجه به چهره ی وحشتناک گلرت مشغول خوردن جوشانده شدن و سپس فریاد و جیغ حاکی از زجر ابدی در دهکده طنین انداخت
گلرت فریاد زد :انتقام جدم را گرفتم ....
______________________________________________-
گیاه «دارک پرسیکا» به چه نامی معروف است و اولین بار در کجا دیده شد؟(2 نمره)این گیاه معروف به گیاه دارک پرسیکا قاتل هست.اولین محل کشف!!این گیاه در جنوب انگلستان،جنگل سانیا می باشد..
.چه مدت زمانی کافیست تا گیاه «ژیگانتوس نومونیا» انسان را مبتلا به ذات الریه کند و این گیاه در چه مناطقی رشد میکند؟ توضیح دهید. (2 نمره)به مدت سه دقیقه انسان را مبتلا کرده و اکثرا در مناطق گرمسیر رشد م کند
.نتیجه ی تحقیقات دانشمندان وزارت بر روی «دارک پرسیکا» چه بود و آن ها چند نمونه از این گیاه را در اختیار داشتند؟ (2 نمره)حدودا هفت مدل از این گیاهان در سازمان اسرار نگهداری می شد که دانش مندان موفق به کشف یک سری خواص متضاد ماهیت وحشی این گیاهان شدندن
4.در جلسه اول دلیل وحشت ناگهانی دانش آموزان و پناه بردن آنها به زیر میز و خروج از کلاس چه بود؟ (2 نمره)علت این بود که دارک پرسیکا یک گیاه مرده بود و ان ها خبر نداشتند
5.در جلسه ی دوم هنگامیکه آلبوس سوروس وارد گلخانه شد چه چیزهایی در دست داشت و کدام یک از دانش آموزان را به بوته خیارچنبری تبدیل کرده بود؟ (2 نمره)چند تا پوستر سبز رنگ بود و باب اگدن را تبدیل کرد .
6.مشکلات گلخانه شماره سه چه بود و آلبوس سوروس چه راه حلی برای برطرف شدن آن داد؟ (2 نمره)کنترل اف پنج و هویج شدن پرسی
7.قدرت کشتن گیاه «ژیگانتوس نومونیا» را با تعریف یک حادثه نشان دهید! (وقایع سال 1963) (2 نمره)قدرت گیاه به حدی بود که مردمان دهکده را زجر کش کرد
8.در اولین جلسه ی کلاس فضای حیاط سرشار از چه ویتامینی شد و دانش آموزی که تبدیل به کاکتوس شد که بود؟ (2 نمره) ویتامین دی و بارتی کراوچ
9.سوالی را بیان کنید که جوابش هیچ ربطی به شما ندارد و توضیح دهید که چرا «ژیگانتوس نومونیا» از «دارک پرسیکا» خطرناک تر است؟ (2 نمره)چرا راونا با هلگا اینا همکاری کرد؟
چون بی کار بود
10.کورنلیوس مشنگ و خواهرش در کجا و چه سالی ناپدید شدند؟ (2 نمره)
وی در جنگل سانیا در جنوب انگلستان در سال 1973ناپدید شد.
11.دلیل اعتماد مردم دهکده پوسکو به گلرت گریندوالد چه بود؟ (2 نمره)زیرا اورا یک جادوگر قدرتمند و خوب می شناختند و او چهره ی واقعی اش را نمایان نکرده بود
12.دلیل سفر مردم دهکده پوسکو به کوهستان ماریس چه بود؟ کامل توضیح بدید! (4 نمره)زیرا عشق جاودانه شدن کورشان کرده بود
13.ویژگی منحصر به فرد هر یک از گیاهان زیر چیست؟ تاکید می کنم: ویژگی منحصر به فرد! (3 نمره)دارک پرسیکا: قتل عام کردن مردم با اشعه های بنفش
ژیگانتوس نومونیا: دارای زیبایی خیره کننده ای است که افراد را طرف خودکشیده و می کشد
لاندا پرسیکا: زجر کش کردن از مهمترین ویژگی های این گیاه هست .
من از کافی نت ان شدم و کیبوردش خرابه شرمنده که غلط املایی دارم یکمی .!