دفتر ناظرین شهر لندنیه اتاق شلوغ و به هم ریخته ، دو تا میز که دوطرف اتاق و روبروی هم قرار گرفته اند . ناظرین شهر ، به صندلی هایشان تکیه داده پاهایشان را روی میزهایشان دراز کرده اند و در کمال آرامش مشغول امر خطیر موشک پراکنی به سمت یکدیگر هستند :
سیریوس :
- آنتونین ! بوقی ! ( بازم اون واژه کریه ... ایشششش ) این چه طرز موشک اندازیه ؟ همه موشکات ریخته دور میزمو شلوغ پلوغ کرده !
آنتونین :
- استاد موشکی رو ببین ، نه که موشکای خودت نقص فنی ندارن ؟
ناگهان در با صدای خشنی باز شد :
گرووووووووووومپ !و نارسیسا مالفوی با غرور تمام وارد دفتر ناظرین گردید . یکراست به سمت میز سیریوس بلک رفت و کیفش را روی میز او کوبید :
- ببین سیریوس ! اصلا اعصاب مصاب ندارم ها ! این هم گروهیای فرانسویت مرتب از خریدشون تو پاریس به من پز میدن و مارک فیوره رو به رخم می کشن ! نخواستیم بریم پاریس ، همین امروز یه خونه تو لندن بهم میدی که خانواده بلک سرگردون نشن تو این شهر درندشت . زودی با مجوز « ویلای بلک » موافقت کن که خریدم دیر شده ! دراکوی عزیزم یه ردای جدید لازم داره و نمی خوام پسر دسته گلم غمگین باشه فهمیدی ؟؟؟؟
سیریوس :
- بشین بینیم دختر خاله گرامی ! چرا همه داد و فریادات سر منه ؟ پس اون آنتونین چکاره ست ؟ برو به اون بگو که من متهم به پارتی بازی واسه فامیل نشم .
نارسیسا نیم نگاهی به آنتونین انداخت که با سیاست تمام ، خود را مشغول شمردن دقیق تعداد انگشتانش نشان میداد و دوباره رو به سیریوس کرد :
- آنتونین یه مرگخواره و از خوده . هیچ مخالفتی با این موضوع نداره وگرنه با لرد سیاه و لوسیوس عزیز من طرفه ! فقط تویی که به خونواده خیانت کردی و باید جبران کنی ! مجوز میدی یا نه ؟
--------------
همونطور که ملاحظه می فرمایید ، میخوام مجوز تاپیکی به اسم « ویلای بلک » رو بگیرم که مخصوص رول نویسی و نقد رول هایی در مورد اعضای خانواده بلک و وابستگانشون ( همسر و فرزندان ) باشه .
امیدوارم با این مجوز موافقت بشه