سوژه ی جدید » رول ادامه دار » برای تمامی بازیکنان کوییدیچ ( نه فقط هدنور ):لیلی با تاسف وارد خبرگذاری شد و گفت: پرسی ویزلی قبول نکرد مصاحبه کنه. میگه من دیگه از سایت رفتم ، بنابراین دلیلی برای مصاحبه نمی بینم. هیچ راهی هم برای موافقتش نداریم پس دیگه حرفی نشونم!
لونا دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید ، اما با حرکت دست لیلی فهمید که باید حرف نزنه.
چند هفته بعد:لیلی به سمت کامپیوتر هجوم برد. دو هفته ای میشد وارد سایت نشده بود ، چون مسافرت رفته بود. با خوش حالی وارد نت و سپس مسنجر شد. تعدادی آف داشت ، نگاهی به آن ها انداخت و شروع به خواندنشان کرد:
لونا لاوگود: گاو ... بوقی ... دلم تنگید ... کوشی پس تو؟
لونا لاوگود: بوقی یه هفته گذشت و هنوز به من نزنگیدی ... گاو خب یه زنگ بزن دیه.
تری بوت: آیدی من تغییر کرد » ( .......... )
لونا لاوگود: گاو ... خل ... بز ... نمی خوای بیای تو؟
لونا لاوگود: خره مگه نگفتم اونجا که رفتی بم بزنگ پس چی شد؟
سدریک دیگوری: متاسفم نوشین. سرعت نتم خیلی پایینه نمی تونم توی تیم بمونم. پس این لیگ رو من حساب نکن. در ضمن نمی تونم خروجم از تیم رو اعلام کنم ، بی زحمت خودت برو بگو که من دارم میرم. ممنون بای!لون لاوگودا: گاو ... بوقی هستی یا نه؟ هر وقت اومدی اولین کاری که می کنی اینه که به من بزنگی! فهمیدی؟
لیلی با نارحتی چندین بار آف سدریک رو خوند و در لیست مسنجرش به دنبال سدریک گشت ، اما او آفلاین بود. اما به جای اون یکی دیگه آن بود. ایول آلفرد هستش ، حمله به سمتش!
خلاصه گفت و گویی سر میگیره و آلفرد هم اعلام می کنه که می خواد از تیم بره.
لیلی با ناراحتی بیشتر از نت خارج میشه و به سمت تلفن هجوم میبره.
- بوق ... بوق ... بوق
- الو؟
- الو سلام. لونا من رفتم کارت نت خریدم و پاسورد و یوزر نیم رو وارد کردم ، بعد تازه فهمیدم این دو تا رو چپکی وارد کردم ، بعد دوباره درست کردم ، بعد با هزار زور و زحمت وارد اینترنت شدم. بعد وارد مسنجر شدم دیدم تو نیستی هزار تا خر و گاو بارت کردم ، بعد آف های چرت تو رو خوندم و بعد کلی اتفاق دیگه افتاد که بزار اول آبمو بخورم بعد بت میگم. قلپ ... قلپ ... قلپ
چند لحظه سکوت برقرار شد و صدایی به گوش نرسید.
- بوقی چرا حرف نمی زنی؟
بعد از اون طرف تلفن صدایی کمی متفاوت با صدای لونا گفت:
- ببخشید لونا خوابه. وقتی بیدار شد بهش میگم بهتون زنگ بزنه.
بدون خداحافظی تلفن قطع میشه و آب همون طور که قلپ قلپ وارد دهن شده ، قلپ قلپ از تو دهن میاد بیرون.
بعد از فرستادن کلی لعن و نفرین به لونا (
) ساعت ها می گذره و صدای زنگ تلفن به گوش میرسه.
- دیری ریرینگ! ( افکت صدای زنگ تلفن )
- الو؟
- الو سلام نوشین خوبی؟ چه خبرا؟ بالاخره برگشتی؟
- سلام خوبی صبا؟ خب چه خبرا؟ از سایت چه خبر؟
- هیچی فقط اینکه ممکنه من کمتر بیام تو سایت. تو مدرسه ها شاید فقط بیام یه چند تا پست بزنم برم. تازه باید بگم تو تیم هم نمی تونم بمونم. هلیا هم نمی تونه بمونه ، هر دو با هم از سایت میریم. بی رحمت برو خودت بنویس داری میری...
بحث ادامه پیدا می کنه و سرانجام تلفن قطع میشه. ( متاسفانه شارژ تلفن تموم میشه و بدون خداحافظی بحث به پایان میرسه و هیچکی حال نداره به اون یکی زنگ بزنه بگه چی شد قطع شد )
چند هفته بعد » در مسنجر:آلفرد: لیلی من باید برم بگم می خوام برم یا تو؟
لیلی: نمی دونم. تو باید بری بگی بعدش من باید برم بگم آره تایید می کنم خروجتو.
آلفرد: حالا نمیشه به جای من خودت بری بگی؟ آخه می دونی خیلی سرعت نتم پایینه!
لیلی: اوکی میرم. ولی الان نه فردا.
آلفرد: اگه تونستی یه نظرم واسه وبلاگم بذار ...
دوباره بحث تموم میشه و ...
چند روز بعد:در حال تایپ خروج سدریک و آلفرد و آریانا و هدویگ ، هم چنین شروع لیگ کیه و کی داوره.
پیام ارسال میشه. لیلی در مسنجر به جیمز اطلاع داد که بره جواب منو تو دفتر مشکلات بگه.
یکی دو روز می گذره و جیمز بالاخره جواب میده: ( حفظ نیستم دقیق چی نوشت ولی این بود مفهومش ) هنوز هیچ چیزی معلوم نیست و ... ( حافظم نمی کشه بقیش چی بود )
آخر خروج این چهار نفر تایید نشد ولی بازم باید دنبال بازیکن می گشتیم. وقتی داور جدید میومد ، این چهار نفر خارج و چهار نفر دیگه باید میومدن.
چند روز بعد از پست لیلی ، جیمز پستی در عضویت در ... می فرسته. بعد از دادن پاسخ توسط جیمز سیریوس ، یه نگاهی به این تاپیک انداخته شد.
جواب جیمز: ( بازم یادم نیست ولی خب مفهومش اینه ) ... ، تا اسفند . ( همینش یادم موند
یعنی این طور که من گرفتم لیگ بعدی اسفنده )
لیلی: o-: چی؟ تا اسفند؟ یعنی لیگ بعدی اسفنده؟ جیغ!
طبق معمول حمله به تلفن برای زنگیدن به لونا!
.............
*********************************************
هر جور می خواین ادامه بدین. می خواین خودتون همین طوری یه چیزی بسازین بگین. صحبت هایی که در تلفن میشه و خودتون یه چیزی از ذهنتون بسازین بلغور کنین بره فقط این پستی که من زدم بگم تمام واقعیت بوده و پست بعدی رو هم که لونا میزنه واقعیته. از اونجا به بعدش دیگه ساختگیه ، چیزی جز ساخته ی ذهن نیست.
بعدشم که ...
پست بعدی توسط لونا لاوگود زده میشه ، لطفا تا ارسال پست اون هیشکی اینجا بوق نزنه!