هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟

1-آب
2-زهر باسیلیسک
3-پوست باسیلیسک

عضور خودتی استاد

2-معجون مرگ به چه صورت انسان یا هرچیز دیگری را از بین میبره؟لطفا شرح دهید.
به خاطر داشتن زهر باسیلیسک خیلی سمی و در عرض مدت زمان کوتاهی فرد رو میکشه


3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟

1- معجون فلیکس فلیسس
2-معجون فلیکس فلیسیس
3- مهجون فلکس فلیسیس

4-دانشمندان نظرات مختلفی درمود معجون خوش شانسی و چگونه شانش دادن آن دارند.کدام سه مورد در جلسه تدریس ذکر شد؟شرح دهید
بعضیا معجون رو میخورن و شانس میارن .
بعضیا نمیخورن امانمیدونن و به خودشون تلقین میکنن و شانس میارن . مثل رون تو کتاب .
بعضیا هم خوش شانس میشن اما اتفاقی که باید میفته .


5- پرفسور!!آگدن به چه دلیل(یا دلایلی)در جلسه اول دستپاچه وارد کلاس شد؟
چون کوییرل رو دیده . البته برخی گمانه میزنن که چون لرد پس کله اش بوده فرار کرده تو کلاسم به روی خودش نیاورده

6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟

1-بدلیل ایم که خون باسیلیسک توشه و وزیر آسپ خیلی به لرد و باسیلیسک علاقه داره
2- بدلیل این که خون باسیلیسک مرگباره .
3- نامعلوم

7-استاد در جلسه اول،بچدلیلی 60 امتیاز از 50درصد کلاس کم کرد؟شرح دهید
چون کلاس شلوغ پلوغ بود و ملت داشتن بیناموسی انجام میدادن .


8- ایا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟

1- بله در پیش دارد.
2-خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد.

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟1
-استرجس پادمور-کویریل
2-استرجس پادمور-کوییرل
3- هری پاتر-آمبریج
4-استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود.

10-آیا دانشمندان بعد از سالها جست وجو و تحقیق،توانستند بفهمند معجون خوش شانسی چطور عمل میکند؟
نه هنوزم هیچی نفهمیدن برای همینم هست که استاد خودشم چیزی رو قبول نداره .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ سه شنبه ۲ مهر ۱۳۸۷

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟

ب

2-معجون مرگ به چه صورت انسان یا هرچیز دیگری را از بین میبره؟لطفا شرح دهید.

به علت داشتن زهر باسیلیسک...همه می دونیم که زهر باسیلیسک کشنده ست و جز اشک ققنوس شفای دیگه ای نداره...

3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟

ب

4-دانشمندان نظرات مختلفی درمود معجون خوش شانسی و چگونه شانش دادن آن دارند.کدام سه مورد در جلسه تدریس ذکر شد؟شرح دهید

خیلیا فکر می کنن که اون معجون رو خوردن و به خودشون تلقین می کنن و خوش شانس میشن(موفق به انجام کاری میشن که به خاطرش معجون خورده بودن)

یا هم میگن که واقعا معجون عمل میکنه و فرد رو خوش شانس می کنه...

سه، فرد خوش شانس میشه، اما چون باید اون اتفاق پیش بیاد اینم پیش میاد !

5- پرفسور!!آگدن به چه دلیل(یا دلایلی)در جلسه اول دستپاچه وارد کلاس شد؟

چون کوییرل رو دیده بودش!


6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟

ب

7-استاد در جلسه اول،بچدلیلی 60 امتیاز از 50درصد کلاس کم کرد؟شرح دهید

به خاطر شلوغ بودن کلاس و انجام اعمال بیناموسی!!


8- ایا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟

ب

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟

الف

10-آیا دانشمندان بعد از سالها جست وجو و تحقیق،توانستند بفهمند معجون خوش شانسی چطور عمل میکند؟

نه


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ دوشنبه ۱ مهر ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟

1-آب
2-زهر باسیلیسک **
3-پوست باسیلیسک

2-معجون مرگ به چه صورت انسان یا هرچیز دیگری را از بین میبره؟لطفا شرح دهید.

معجون مرگ به علت داشتن ِ زهر باسیلیسک در چند دقیقه انسان رو میکشه!

3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟

1- معجون فلیکس فلیسس
2-معجون فلیکس فلیسیس **
3- مهجون فلکس فلیسیس

4-دانشمندان نظرات مختلفی درمود معجون خوش شانسی و چگونه شانش دادن آن دارند.کدام سه مورد در جلسه تدریس ذکر شد؟شرح دهید

یک : بسیاری عقیده دارند فقط بعضی ها فکر میکنند که معجون رو خورده اند بنابراین به خودشون تلقین میکنند و خوش شانسی می آورند. مثل رون در کتاب شیش .
دو :دیگر عمل کردن معجون است و خوششانس شدن فرد.

سه: فرد خوش شانس میشه، اما چون باید اون اتفاق پیش بیاد اینم پیش میاد !

5- پرفسور!!آگدن به چه دلیل(یا دلایلی)در جلسه اول دستپاچه وارد کلاس شد؟

چون پروفسور کوییرل رو دیده بود.

6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟

1-بدلیل ایم که خون باسیلیسک توشه و وزیر آسپ خیلی به لرد و باسیلیسک علاقه داره.
2- بدلیل این که خون باسیلیسک مرگباره .**
3- نامعلوم.

7-استاد در جلسه اول،بچدلیلی 60 امتیاز از 50درصد کلاس کم کرد؟شرح دهید

چون اعمال بیناموسی توی کلاس انجام می دادن و شلوغ بازی می کردن .


8- ایا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟

1- بله در پیش دارد.
2-خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد.**

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟

1-استرجس پادمور-کویریل **
2-استرجس پادمور-کوییرل
3- هری پاتر-آمبریج
4-استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود.

10-آیا دانشمندان بعد از سالها جست وجو و تحقیق،توانستند بفهمند معجون خوش شانسی چطور عمل میکند؟

خیر ، دانشمند ها کلا نفهمن .



Re: امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟

1-آب
2-زهر باسیلیسک **
3-پوست باسیلیسک

2-معجون مرگ به چه صورت انسان یا هرچیز دیگری را از بین میبره؟لطفا شرح دهید.

معجون مرگ به علت داشتن ِ زهر باسیلیسک در چند دقیقه انسان رو میکشه! هاهاها !

3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟

1- معجون فلیکس فلیسس
2-معجون فلیکس فلیسیس **
3- مهجون فلکس فلیسیس

4-دانشمندان نظرات مختلفی درمود معجون خوش شانسی و چگونه شانش دادن آن دارند.کدام سه مورد در جلسه تدریس ذکر شد؟شرح دهید

بعله! بسیاری عقیده دارند فقط بعضی ها فکر میکنند که معجون رو خورده اند -- بنابراین به خودشون تلقین میکنند و خوش شانسی می آورند.

مورد دیگر عمل کردن معجون است و خوششانس شدن فرد.

سه، فرد خوش شانس میشه، اما چون باید اون اتفاق پیش بیاد اینم پیش میاد !

5- پرفسور!!آگدن به چه دلیل(یا دلایلی)در جلسه اول دستپاچه وارد کلاس شد؟

به علت اینکه کوییرل رو دیده بود ! ؟


6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟

1-بدلیل ایم که خون باسیلیسک توشه و وزیر آسپ خیلی به لرد و باسیلیسک علاقه داره.
2- بدلیل این که خون باسیلیسک مرگباره .**
3- نامعلوم.

7-استاد در جلسه اول،بچدلیلی 60 امتیاز از 50درصد کلاس کم کرد؟شرح دهید

به خاطر شلوغ بودن کلاس و انجام اعمال بیناموسی!!


8- ایا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟

1- بله در پیش دارد.
2-خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد.**

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟

1-استرجس پادمور-کویریل **
2-استرجس پادمور-کوییرل
3- هری پاتر-آمبریج
4-استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود.

10-آیا دانشمندان بعد از سالها جست وجو و تحقیق،توانستند بفهمند معجون خوش شانسی چطور عمل میکند؟

خیر ، هنوز هم نفهمیده اند !


[b]دیگه ب


Re: امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۷

تایبریوس مک لاگنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۴ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۱:۱۶ سه شنبه ۱ تیر ۱۳۹۵
از پیاده روی با لردسیاه برمیگردم
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 314
آفلاین
به نام مرلين


امتحان معجون سازي

1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟
الف)آب
ب)زهر باسیلیسک
ج)پوست باسیلیسک

زهر باسیلیسک

3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟
الف)معجون فلیکس فلیسس
ب)معجون فلیکس فلیسیس
ج) معجون فلکس فلیسیس

معجون فلیکس فلیسس

6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟
الف)بدلیل ایم که خون باسیلیسک توشه و وزیر آسپ خیلی به لرد و باسیلیسک علاقه داره
ب)بدلیل این که خون باسیلیسک مرگباره
ج)نامعلوم

نامعلوم

8-آیا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟
الف)بله در پیش دارد.
ب)خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد

خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟
الف)استرجس پادمور-کویریل
ب)استرجس پادمور-کوییرل
ج)هری پاتر-آمبریج
د)استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود

استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود


در كنار درياچه ي نقره ايي قدم ميزنم
و با بغضي که مدتهاست گلويم را ميفشارد، رو به امواج خروشانش مي ايستم
و در افق،
طرح غم انگيز نگاهش را ميبينم،
كه هنوز هم اثر جادويي اش را به قلب رنجورم نشانه ميرود..
كه هنوز نتوانستم مرگ نا به هنگام و تلخش را باور كنم..
كه هنوز بند بند اين تن نا استوار به نيروي خاطره ي لبخند اوست كه پابرجاست..
با يأس يقه ي ردايم را چنگ ميزنم و در برابر وزش تند نسيم،
وجودِ ويرانم را از هر چه برودت و نيستي حفظ ميكنم..
از سمت جنگل ممنوعه، طوفاني به راهست
و حجم نامشخصي از برگ و شاخه ي درختان مختلف را به اين سو ميآورد..
اخم ميكنم تا مژگانم دربرابر اين طوفان،
از چشمان اشكبارم محافظت كند..
شايد يك طوفان همه ي آن خاطره ي تلخ را از وجودم بزدايد..


امتحان معجون سازی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1-مهم ترین عضور معجون مرگ چیست؟

1-آب
2-زهر باسیلیسک
3-پوست باسیلیسک

2-معجون مرگ به چه صورت انسان یا هرچیز دیگری را از بین میبره؟لطفا شرح دهید.

3-نام دیگر معجون خوش شانسی کدام یک از موارد زیر میباشد؟

1- معجون فلیکس فلیسس
2-معجون فلیکس فلیسیس
3- مهجون فلکس فلیسیس

4-دانشمندان نظرات مختلفی درمود معجون خوش شانسی و چگونه شانش دادن آن دارند.کدام سه مورد در جلسه تدریس ذکر شد؟شرح دهید

5- پرفسور!!آگدن به چه دلیل(یا دلایلی)در جلسه اول دستپاچه وارد کلاس شد؟

6-وزارت خانه به چه دلیل معجون مرگ را برسمیت! شناخت؟

1-بدلیل ایم که خون باسیلیسک توشه و وزیر آسپ خیلی به لرد و باسیلیسک علاقه داره
2- بدلیل این که خون باسیلیسک مرگباره .
3- نامعلوم

7-استاد در جلسه اول،بچدلیلی 60 امتیاز از 50درصد کلاس کم کرد؟شرح دهید


8- ایا از نظر استاد،این معجون خوش شانسی شانس حقیقی را در پیش دارد یا خیر؟

1- بله در پیش دارد.
2-خیر.از نظر استاد این معجون حقیقی نمیباشد.

9-در کلاس اول،استاد بر روح کدام مدیر درود فرستاد و بر کدام مدیر بوسه ای روانه ساخت؟
1-استرجس پادمور-کویریل
2-استرجس پادمور-کوییرل
3- هری پاتر-آمبریج
4-استرجس پادمور-هیچ کدام.استاد هیچ بوسه ای روانه هیچ مدیری نکرد و استاد بسیار ناموسانه عمل نمود.

10-آیا دانشمندان بعد از سالها جست وجو و تحقیق،توانستند بفهمند معجون خوش شانسی چطور عمل میکند؟


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۳۳ جمعه ۲۲ شهریور ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
اصلیت هری پاتری ( 7 ) : هری پاتر و یادگاران عشق !

راوی : آنطور که از شنیده ها و تحلیل ها گرفته میشود آنچه باعث شده است تا داستان هری پاتر از جوان کتلین رولینگ این چنین معروف و همه گیر شود به دلیل آن است که رولینگ زندگی واقعی را با اندکی تخیلات طوری برای خواننده بیان می‌کند که او را مسحور می‌کند . کاری که در نگارش اصلیت هری پاتری سعی در انجام آن داشتیم . آنچه میخوانید حقیقت ماجرست …


تکلیف کلاس :

دو جادوگر در دو طرف میز نشسته بودند و به یکدیگر نگاه میکردند . در یک طرف استرجس و در طرف دیگر اسنیپ ، که برای رساندن نامه‌ای که اکنون در دستان استرجس قرار داشت و از طرف دامبلدور فرستاده شده بود آنجا حضور داشت . استرجس در حال خواندن نامه بود و اسنیپ در حالی که دستهای خود را به شدت فشار می‌داد ، منتظر پایان آن بود .


استرجس پادمور عزیز

هنگامی که این نامه را میخوانی احتمالاً من دیگر در دنیای جادوگری نیستم و این نامه توسط اسنیپ به دست تو خواهد رسید .
میدانم که در این مدت رابطه‌ی تو و همسرت بسیار عمیق گشته و هر دوی شما در کنار هم با آرامش خاصی زندگی را بسر میبرید . اما اکنون زمان آن رسیده است تا رازی را که در تمام این سالها از تو مخفی نگه داشته‌ام را برای تو باز گو کنم …


4 سال قبل ، قبل از دوئل استرجس و دامبلدور


دامبلدور و اسنیپ در یکی از کلاسهای هاگوارتز به بحث در مورد مسئله ای که قرار بود تا لحظاتی دیگر رخ بدهد می‌پرداختند . اسنیپ که مانند اکثر مواقع نگران بنظر میرسید در حال قدم زدن بود و آلبوس نکاتی را به او یاد آوری میکرد . اما اسنیپ گویی از آنچه که در حال برنامه ریزی بود نگران بود .

سوروس : من به کارهای تو شک ندارم ، اما میدونی که اینکار عملی نیست !
آلبوس : باید عملی بشه ، من با استر درگیر میشم و بیرونش میکنم ، مطمئناً میره همون جای همیشگی ، کار تو اینه که جوان ( رولینگ ) رو بیاری …باید آشناشون کنیم !
سوروس : ولی … ولی این …
آلبوس : تو قدرت عشق رو دست کم گرفتی !

آلبوس این را گفت و از اتاق بیرون رفت ، اسنیپ نیز به طرف خانه‌ای در لندن که از قبل آلبوس آنجا را به وی نشان داده بود حرکت کرد . کار او این بود که جوان را با طلسم فرمان جادو کرده و او را به سمت محل قراری بیاورد که در آنجا با استرجس پادمور آشنا می‌شد . آشنایی که به گفته‌ی آلبوس قرار بود عمیق و عمیق تر گردد .

*****

… این نقشه‌ی من بود که شما رو آشنا کنم . میدونستم که تو در لحظاتی که غمگین و افسرده میشی احتیاج به یک هم صحبت داری و میدونستم بهترین هم صحبت برای تو کسی هست که خودش هم مثل تو ناراحت باشه ، برای همین همون روز کاری کردم که ناشر کتاب جوان بهش جواب رد بده ! ناشری که تو وادارش کردی تا کتاب جوان رو چاپ کنه و این همون چیزی بود که من میخواستم . یعنی آشنایی بیشتر !

اما باید جوان رو به تو مدیون میکردم . چون اگر به تو مدیون نمی‌شد ممکن بود نتونه جونش رو برای خواسته‌هات فدا کنه . برای همین بود که پای اسمیت ویندرتن رو کشیدم وسط … و تو اصلاً فکر نکردی کسی که چند سال پیش صاحب نشان جادوگری شده هیچ وقت نیازی به پول تو نداره .

3سال قبل ، خانه‌ی ویندرتن

سوروس اسنیپ درحالی که چوب دستی خود را به طرف اسمیت گرفته بود ، تلفن را جلوی او روی میز قرار داد و با اشاره‌ی دست به اوفهماند که گوشی را بردارد . اسمیت بسیار ترسیده بود و دستانش می‌لرزید اما چاره‌ای جز اطاعت نداشت ، زیرا می‌دانست با حرکت چوب دستی دیگر زنده نخواهد ماند .
اسمیت : ولی من دیگه نیازی به پول آنها ندارم !
سوروس : باید نیاز داشته باشی ، زنگ میزنی و تهدید میکنی که اگر پول هنگفتی بهت ندن ، راز جوان رو برملا میکنی …
اسمیت : ولی اونا من رو میکشن .
سوروس : فکر نمیکنم . چون اگر جادو بکنن ظرف چند ثانیه گیر میفتن .

اسنیپ که دیگر طاقتش از حرافی های اسمیت تمام شده بود ، طلسمی را زمزمه کرد ، طلسمی که باعث شد اسمیت بدون آنکه حرفی بزند و مخالفتی بکند اوامر او را انجام دهد .

*****

میدونستم که تو کاری میکنی و جوان رو از مهلکه نجات میدی و همین باعث میشه که جوان به تو مدیون بشه . اما تنها اشکال کار این بود که روزی که برای قرار در نظر گرفته بودی یعنی دقیقاً همون روز جام جهانی ، همزمان با حمله‌ی مرگخوارا شد و برای من ، جان هری بسیار اهمیت بیشتری داشت . برای همین از اسمیت غافل شدم . از طرفی هم اسنیپ بدش نمیومد کسی که با چاپلوسی به جایگاهی در بین جادوگرا رسیده از بین بره . برای همین جلوی تو رو نگرفت . و تو اسمیت رو کشتی ! البته این باعث تحکیم روابط تو و جوان شد و این جنبه‌ی خوب قضیه بود .

اما اولین استفاده ای که از حضور تو در خانه‌ی جوان کردیم ، زمانی بود که فهمیدیم مضمون کتاب هفتش طوری هست که کمک بزرگی به مرگخوارا میکنه و لرد از چیزی که نباید اطلاع پیدا کنه یعنی پیشگویی ، مطلع میشه . برای همین در پس پرده‌ی نژاد پرستی ، هکتور رو فرستادم تا کاری کنه که تو کتاب جوان رو از بین ببری .

2سال قبل ، خانه‌ی هکتور ، پیشگوی افسانه‌ای

هکتور در پشت وسایلی که از آنها در پیشگویی های خود استفاده میکرد نشسته بود و به صورت دامبلدور که ملتمسانه در چشمهای او خیره شده بود نگاه میکرد . می‌دانست که در برابر آنچه که آلبوس از او خواسته بود نمیتواند مقاومت کند و به او جواب منفی بدهد ، اما کاری که آلبوس از او خواسته بود ممکن بود به قیمت تمام زندگیش و آبرویش تمام شود . برای همین در انجام آن تردید داشت .

هکتور : ببینم تو مطمئنی که این کار لازمه ؟
آلبوس : یعنی تو میخوای مرگخوارا همه‌ی قضایا رو بفهمن ؟
هکتور : اما اینکه من به استر بگم که اگر جوان کتاب جدیدش رو برای ناشرش ببره ، توی مسیر مورد حمله قرار میگیره و میمیره ، برای من مسئولیت داره . یعنی سابقه‌ی …
آلبوس : تو نگران نباش … تو فقط استر رو بترسون .

صحبتهای دو پیرمرد ساعتهای طولانی ادامه داشت و در آخر آلبوس توانست پیشگوی پیر را راضی کند که اگر مرگ جوان را پیشگویی کند ، استرجس حتماً کتاب او را از بین میبرد و این باعث میشود که اطلاعات بدست مرگخواران نیفتد . بعد از آنکه بنظر میرسید هکتور راضی شده است ، آلبوس بلند شده و از در پشتی خانه بیرون رفت ، زیرا استرجس که از قبل برای این ملاقات دعوت شده بود پشت در اصلی قرار داشت .

*****

پیشگویی هکتور باعث شد که تو کتاب رو از بین ببری ، اما این برای هکتور قابل قبول نبود ، برای همین همان شب به خانه‌ی " الدر " ناشر جوان رفت و او رو به قتل رسوند . قتلی که بعداً عنوان شد که توسط نژاد پرستان صورت گرفته و این چیزی جز خقیقت نبود . الدر به دست نژاد پرستان جادو و پیشگویی از بین رفته بود .

اما دومین کمکی که حضور تو در کنار جوان برای ما به ارمغان آورد ، زمانی بود که برای پیدا کردن یکی از جان پیچهای تام ریدل به خانه‌ی گونت رفتم . جایی که میدونستم با جادو طلسم شده و اگر جادویی در آنجا صورت بگیره باعث انهدام خانه میشه . برای همین به کسی احتیاج داشتم که خیلی کوچک باشه و بتونه از هر مهلکه‌ای خودش رو نجات بده و اگر زمین لرزید بتونه بپره و پرواز کنه …

از مدتها قبل فهمیده بودم که هدویگ – جغد هری – نمیتونه یک جغد عادی باشه و در بسیاری از سفرها دنبالش کردم و بالاخره رازش رو کشف کردم . برای همین روزی که به خانه‌ی گونت رفتم شما رو هم خبر کردم . میدونستم که جوان تو رو تنها نمیزاره و باهات میاد . اما موقعی که داشت انگشتر رو برمیداشت ، انفجاری صورت گرفت ، که در حقیقت دلیل نامه‌ی من به تو همین انفجار محسوب میشه .

با انفجاری که در لحظه ی طلسم صورت گرفت مقداری از روحی که در انگشتر قرار داده شده بود به داخل بدن جوان انتقال یافت و اکنون بدن او یکی از جان پیچهایی است که ولدومورت برای خودش پنهان کرده ، گرچه لرد از این جان پیچ خبر نداره اما وقتی هری بقیه‌ی آنها رو نابود کنه در موقع لزوم این جان پیچ رو حس میکنه .

میدونم کاری که ازت میخوام خیلی سخته اما محفلی که ما تشکیل دادیم هدفی داشت که تو بهتر از بقیه با این هدف آشنایی و حتی همسرت هم یکی از کسانی هست که در رسیدن به این هدف ما رو کمک کرده . برای همین با اسنیپ چیزی رو میفرستم که بتونیم سیاهی رو برای همیشه از بین ببریم . مطمئنم که هری میتونه از طرف دیگه آن رو نابود کنه .

به اسنیپ سپردم که یک معجون از زهر باسیلیسک …

*****

استرجس کاغذ را در دستانش مچاله کرد ، ابتدا در چشمان اسنیپ خیره شده و سپس معجونی را که او بر روی میز قرار داده بود را نگاه میکرد ، همانطور که آلبوس نوشته بود تنها راه از بین بردن یک جان پیچ مقداری از زهر باسیلیسک بود ، زهری که او با زحمت فراوان تهیه کرده بود .

اکنون زمان آن رسیده بود تا استرجس قبول کند که بقای جامعه جادوگری به کاری که چند ساعت بعد بایستی انجام می‌داد بستگی دارد ، اما باور این مسئله برای او بسیار مشکل بود ، اینکه زندگی خود را برای بقای افرادی که سالها برای منافع خود او را گول زده بودند فدا کند . آن هم در صورتی که شاید هیچ گاه لرد سیاه از وجود این جان پیچ مطلع نمی‌شد . اما این ممکن بود اشتباهی بزرگ قلمداد شود که لرد سیاه را دست کم گرفت .

لحظاتی گذشت و دو جادوگر هیچ حرکتی انجام نمی‌دادند . استرجس در حال فکر کردن و اسنیپ به فردی می‌نگریست که بایستی عشق خود را فدا میکرد . کاری که او می‌دانست بسیار سخت و ناراحت کننده است . بعد از گذشت دقایقی استرجس از جای خود بلند شد . گویی تصمیم خود را گرفته بود . برای بقای جادوگران بایستی کاری میکرد .

به طرف معجون رفت و آنرا برداشت ، رنگ قرمز آن خبر از مرگی مهلک را می‌داد . اسنیپ که دیگر نمیتوانست آنجا بماند نیز از جای خود بلند شد . درک این مسئله برای او نیز دشوار بود ، و چون ماندن او جایز نبود ، به استرجس نگاه کرد تا از او اجازه‌ی مرخصی بگیرد که ناگهان …

استرجس احساس خفگی میکرد ، راه گلویش بند آمده بود ، اسنیپ در چشمان او نگریست ، چشمانش سراسر عشق بود ، چیزی که او هیچگاه در زندگیش نتوانسته بود تجربه کند . میدانست که تا لحظاتی دیگر جوان به خانه می‌آید و با دیدن این صحنه اتفاقات ناگواری رخ خواهد داد ، پس به سرعت برگشت و از خانه خارج شد . و استرجس را در حالی که معجون مرگ را یکضرب نوشیده بود تنها گذاشت …

راوی : همانطور که میدانیم اسنیپ در لحظاتی که ولدمورت قصد جان او را کرد ، هیچ واکنشی از خود مبنی بر مقاومت نشان نداد . گویی میخواست به خود و حتی استرجس ثابت کند که او نیز میتواند جان خود را فدای عشقش کند و در لحظات مرگ با نگاه در چشمان هری عشقش را از چشمانش به چشمان لیلی منتقل کرد …

بیست سال بعد … خانه‌ی رولینگ

جوان در تخت خود خوابیده بود . بعد از آنکه استرجس از دنیا رفته بود کمی منزوی شده بود اما توانسته بود داستان خود را به پایان برساند و یادی از شوهرش را زنده نگاه دارد . و اکنون در محلی که زمانی با او می‌آرامید آرام گرفته بود . بعد از گذشت سالها هنوز غم استرجس در خانه احساس می‌شد ، طوری که سکوتی سنگین در خانه حکم فرما بود ، ناگها ن…

- نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه !


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۶ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
یک نفر را بوسیله معجون زهر باسیلیسک بکشید!

----------------------

تالار اسرار - کتاب دوم هری پاتر و حفره اسرار آمیز - فصل یکی مونده به آخر!

_ هری پاتر ! تو یک عوضی هستی!

صدای سرد و بی روح خاطره جوان لرد ولدمورت ، این جمله را خطاب به هری پاتر که کنار جسد جینی زانو زده بود گفت.

هری سرش را بالا گرفت ... اشک در چشمانش حلقه زده بود.
_ تو آشغالی! اگر به دختر مردم تعرض نمی کردی الان نمی مرد

ولدی جوون : وا! چی میگی! رولینگ که یک جور دیگه نوشته بود!

هری : رولینگ هم بره گمشه! تو جینی رو کشتی! تو زن آینده منو کشتی!

ولدی سرش رو خم میکنه : ببخشید هری ! هنوز فکر میکردم همون ولدی کچلم و هیچی ندارم! واسه همین زور زیاد زدم

هری یک تف میندازه جلوی پای تام مارولو ریدل.
_ لعنت به تو و اون کتاب خاطراتت که خاطره عمت و ننتو سیرک رفتنتو توش نوشته بودی !

ولدی یک چرخشی میکنه و چوبش رو تکون میده و در همین موقع ، تالار اسرار میلرزه و یک حیوون مار مانند و بسیار غول پیکر ظاهر میشه!

حیوونه : یوهاهاها! من باسیلیسکم! من میخوام بکشم هری پاترو !

هری در حالیکه میترسیده عقب عقب میره و چون توسط تام مارولو ریدل خلع سلاح شده نمیتونه هیچ طلسمی بفرسته!

در همین لحظه باسیلیسک میخواد به طرف هری حمله کنه که تام میاد و یکی میزنه پس گردن باسیلیسک!
_ ارزشی! تو نباید اونو بکشی ! باید زهرتو بگیرم بریزم تو معجون ! اینجوری با درد بیشتری میمیره !

لبخندی شیطانی بر لبان تام و باسیلیسک نشست. باسیلیسک به طرف پاتیلی که درسط در مرکز تالار قرار داشت رفت و دهانش را بر روی پاتیل گذاشت و زهرش را به داخل پاتیل ریخت.

تام گردن باسیلیسک رو ناز میکنه و میگه : خیلی خب باسی جون! برو من خودم میتونم دست تنها از پس پاتی بوگندو بربیام! خوش باش!

در همین موقع باسیلیسک ، عین یک حیوون دست آموز سرشو میندازه و از همون راهی که اومده از تالار خارج میشه! ( آخر تابلو بازی داستان های رولینگ! )

تام یک شیشه از توی معجون آماده شده بر میداره و به طرف هری میگره و میگه : وقتشه پاتر! دوست دارم با عذاب بمیری! هاهاها!

هری :

در همین موقع تام میاد و زرتی معجون رو میریزه تو حلق هری!

هری که داره جون میده!
_ ققنوس ! ای حیوون من ! ای حیوون نجات بخش! کجایی؟

در همین موقع یک صدایی شنیده میشه!
قارقار!

یک کلاغ سیاه ، با دم هایی طلای میاد و روی سر هری میشینه و یک پی پی میکنه و دوباره پا میشه و از همون راهی که اومده بر میگرده !

تام : قبلاً ترتیب دامبل رو هم داده بودم!

و درست همین موقع بود که جنازه هری نیز ، کنار جنازه عشقش ، جینی افتاد آنهم درست زیر پای لرد ولدمورت ، سیاهترین جادوگر اعصار!


ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۶ ۱۸:۵۰:۴۹

[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۷:۰۴ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
- چی گفتی ؟ یانگوم بانوی دستیار بانوی اول شده ؟ دختره ی احمق !

بانو چویی دست مشت شده اش را محکم روی کوسن که کنار او بود ، زد . گیوم یونگ رنگ پرید و نگران نگاهی با بانویش انداخت و پرسید .

- بانوی من ... حالا چی کار می کنیم ؟ می ذاریم هر کاری که می خوان بکنن ؟

چویی لبخندی شیطانی زد .

- یه نقشه ای براش دارم . معجـــــون مرگ ! فقط خاندان چویی توانایی ساخت او رو دارن . تو باید این کار رو بکنی !

گیوم یونگ : معجون مرگ ؟ من ؟ تازه ذهر باسیلیسک که توی آشپزخونه ی دربار نداریم ؟
- آره ، تو !فکر اون جاش هم کردم ، از برادرم پانسول چویی می گیرم .
گیوم یونگ :

آشپزخانه ی دربار

داراهه هو هیها هــــــــو هه یاهـــــــــــ...

- دو تیکه عشقه ی که از وسط با چاقوی نقره ای بریده شدن ، گوشت پای گاو که از دو طرف قطعه شده باشه ، چند قاشق ادویه ی مخصوص که تصویه شدن ، گوشت لاک پشت های بالای صدسال سئول و در آخر عسل زنبور های قرمز آفریقایی .

بانو هن که شگفت زده به یانگوم نگاه می کرد .

- یانگوم تو واقعا نابغه ای . از کجا به فکرت رسید که به جای عسل زنبور های قرمز آسیایی از نوع آفریقایش استفاده کنیم ؟ این طوری هر چقدر هم که بمونه فاشد نمی شه . آفرین !
یانگوم : ما اینیم دیگه !

گیوم یونگ دوان دوان با وجدانی ناراحت به همراه لیوانی پر از مایعی که احتمالا معجون مرگ بود به طرف یانگوم آمد .

- یانگوم یه کم به خودت استراحت بده ! از پا می افتی ها .
یانگوم با خوشحالی که سعی می کرد آن را از کار کردن ، در اصل خوشحالی مربوط به رابطه ی دیشبش با افسر مین بوده ،نشان دهد گفت :

- نه ، خودم باید عشقه های آپ پز رو با احتیاط آب کش کنم !
- خب ، حالا بیا این شربت رو بخور خودم درسش کردم برات !
- بذارش اونجا بعدا می خورم .

گیوم یونگ معجونی را که درست کرده بود را در جایی که یانگوم اشاره کرده بود گذاشت و آشپزخانه را ترک کرد . بانو هن نگاهی به ظرف معجون انداخت ، معجون طلایی رنگ و و سوسه انگیزی بود .

قورت قورت ( افکت معجون خوردن )

بانو هن معجون رو یک نفس سر کشید .

- بانوی من ! شما معجونی رو که برای من اورده بودن خوردین ؟
- ا... ماله تو بود ؟ نمی دونستم ! برات درس می کنم .
راوی که دی وی دی ها یانگوم را از قبل دیده بود و می دانست به دلیل خوردن این معجون بعد ها که به دلیل اردک های گوگردی زندانی و تبیعید می شوند ، هن در راه تبعید می میرد ؛ شروع به گریه کرد .

- یانگــــــــوم ... چرا تو نخوردیش ؟ چرا ؟ بیچاره شدی افسر مین خیلی آدم بی رحمیه (؟!)

-------------
پ . ن : فکر نکنم مشکلی باشه از سوژه های کره ای استفاده کنم . نم
پ .ن 2 : دلیل دیر کرد اثر معجون کره ای بودن باسیلیسک هست .
پ . ن 3 : یادم افتاده که می شه از سوژه ی خز یا



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۲ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

املاین ونس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۲۹ جمعه ۱۵ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۱ چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۸۹
از عمارت اربابي مالفوي
گروه:
کاربران عضو
پیام: 28
آفلاین
فردای ان روز مسابقه کوئیدیچ داشتم. داشتم فکر می کردم که چجوری به الیور گل بزنم که دستم به کنترل خورد و تلویزیون روشن شد. داشت اخبار مسابقه ی فردا رو اعلام می کرد. زدم کانال بعدی دیدم داره دستوره یه غذایی رو میده. اومدم بزنم یه کانال دیگه که ییهو فکری به سرم زد. قلم و کاغذ را برداشتم و هرچی گفت نوشتم:اب.پلاستیک.شیشه.زهر باسیلیسک... به فکر رفتم. زهر باسیلیسک از کجا بیارم؟ اونم فهمیدم. پیش لرد رفتم و دفترچه ی خاطراتشو قرض گرفتم.به جای زهر چند برگ از دفترچه رو مخلوط کردم.نصف شب به اتاق الیور رفتم و معجون رو در شیشه ابش ریختم...

تو زمین مسابقه:

نیمه اول هر کاری کردم گل نشد! نیمه دوم احساس کردم الیور تلو تلو میخوره!! اولین توپی که به طرفش رفت رو گرفت.همون موقع با سر به طرف زمین رفت! وقتی داور به طرف او رفت و نتیجه رو گفت فهمیدم معجون کار خودشو کرده اما بدتر خیلی بدتر! او مرده بود


آخرین دشمنی که نابود می شود مرگ است :bat:







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.