هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۰:۱۵ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۷
#16

جوزف ورانسكي


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۹ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۵۹ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰
از دارقوز آباد !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 916
آفلاین
عذر ميخوام از اينكه ميان بحث هاگزميد و ... مزاحم شدم ولي مي خواستم يه چند مورد رو بگم .
نقل قول:
ما با توجه به علاقه و تقلیدهای فراوان رولینگ از دو کتاب گروشام گرینچ و ارباب حلقه ها میتونم به اذعان بگم که هر دو نویسنده توضیحهای گسترده و فصیحی در مورد مسائلی داده اند که هیچ ربطی به سیر کلی داستان نداره و مخصوصاً استاد تالکین حتی روابط دهکده های مختلف رو به وضوح و با جزاییات بیان میکنه ، و به توضیح کوتاه و موجز بسنده نمیکنه !

راستش من هم تالكين و كتاب هاش رو بسيار دوست دارم وي بحث ما اينه كه كتاب هفتم نسبت به بقيه كتابها بيروح بود . ممكنه تالكين حتي راجع به يه گوسفند پنجاه و پنج صفحه توضيح بده ولي به نظر من هرگز نميشه صميميتي رو كه در هري پاتر بود با ارباب حلقه ها مقايسه كرد .
چون در سري تالكين به جز هابيت ( كه اون هم نوعي خشكي رو داشت ) تمام سري ارباب حلقه ها بسيار خشك بود و آدم فكر ميكرد كه داره كتاب ادبيات سوم دبيرستان رو ميخونه !
ولي بر عكس ( من اينطوري فكر ميكنم ) وقتي كسي هري پاتر رو ميخونه حتما اون جو دوستانه و جالب داستان توجهشو جلب ميكنه و اين جو مخصوص فقط از وجوذ داستان هاي فرعي به وجود نمياد ،‌ اين جو بستگي به نوع داستانهاي فرعي داره .
رولينگ در كتاب هاي قبل به قدري قشنگ اين داستانها رو به وجود آورده بود كه يك هري پاتري واقعي تا پايان داستان دلش نميومد كتاب رو ببنده !
وجود داستانهاي فرعي مهمه ولي نوع داستانهاي فرعي مهم تره . اگر رولينگ داستانهاي فرعي رو در كتاب به كار نميگرفت كه هري پاتر خوندني نبود .
ممكنه بعضيا بگن وجود داستانهاي فرعي تاثير بخصوصي نداشت ولي اگر اين داستانها نبود مي شد هري پاتر رو در سه خط نوشت . در بعضي كتاب ها مثل سرزمين اشباح در هر قسمت يه هدف وجود داره و يكيش كشتن ارباب شبح واره هاست و يكيش انتقامه و يكيش تنهايي دارنه و ...
ولي هري پاتر فقط يك هدف داره : كشتن ولدموزت
در بعضي كتابها حتي بدون وجود داستانهاي فرعي هم ميشه از كتاب لذت برد ولي در كتابي كه هدفش دو كلمه است نميشه .
اگر اين داستانها نبود هري پاتر ميشد اين :
هري به دنيا آمد . ولدمورت آمد . ننه باباي هري رو كشت . خواست هري رو بكشه ولي نتونست و نابود شد . اون برميگرده . برگشت . مي خواد هري رو بكشه . هري بايد اونو بكشه و گرنه دنيا نابود ميشه !
حالا اين سوژه هاي فرعي مي تونه هر چي باشه . مثلا رفتن به هاگزميد ، گرفتن مستراح ، وجود اشباح ، حرف زدن تابلو ها ، مسابقات كوييديچ و ...
مثلا سر كادوگان و اسب كوتوله اش در كشتن ولدمورت نقشي داشتن ؟
ولي وجودشون باعث جالبتر شدن داستان شد . به نظر من كتاب هفتم به علت كمبود اين داستانها و بيشتر پرداختن به موضوع اصلي كمي دلسرد كننده بود .


[


Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۰:۱۱ سه شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۷
#15

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
مورد دومتون غلطه ... اولا اینکه همونجور که گفتم باید حجم پرداختن به این موضوع رو هم در نظر بگیرید که شما در نظر نگرفتید. در ثانی من نمیدونم چرا متوجه بحث من نمیشید من میگم نویسنده میتونست بدون اینکه یک موضوع رو به صورت کلی از همه ور بسطش بده رو تنها با یک اشاره هم مطرح کنه و بعد به همون نتیجه ای هم که بخواد برسه ... وقتی شما از این دید نگاه کنید میبینید که خیلی چیزا قابل حذفه. اما مشکل شما اینه که یک گزاره غلط رو انتخاب میکنید و از صحبتتون نتیجه غلط میگیرید ... اونم در حالی که این همه در مورد این موضوع در پست قبلیم توضیح دادم.

در مورد بازی هری هم ... نه شکستن دست هری مهم بود نه اینکه لاکهارت نتونست دستشو ترمیم کنه و دوتاشون یک مسئله فرعی بودن ... من نمیدونم در این مسئله چه چیزی دیدید که انقدر چشمتونو گرفته.

در مورد بحث سومتونم همونطور که گفتم این یک بحث بدیهیه ... در همین فانتزی نویسی خیلی از کتاب های فانتزی مثل ارباب حلقه ها، آرتمیس فاول، دلتورا، دارن شان ، نیرو های اهریمنی، سه گانه ابهورسن، اروگان و ... هیچ کدوم از این سبک استفاده نکردن و داستانشونم برای همه کاملا گیرا هست.

رولینگ اومده در کنار اون چیزی که بین همه نویسندگان مرسوم بوده بهش یک چیز دیگم اضافه کرده و همین ویژگی کتابشو از دیگر کتاب ها متمایز کرده و این یک ویژگی منحصر به فرده .... نهایتا من میگم کتاب رولینگ بدون ابتکار رولینگم نمیتونه برای شما چیز غیر قابل درکی باشه چون در اون صورت شما قاعدتا غیر از هری پاتر کتاب دیگه ای رو هم نمیتونستین درست متوجه بشین.

نقل قول:
اما توصیفات و گشتن شخصیتها رو برای این بیان کردم که شما فرمودید چرا در مورد هاگزمید توصیفات کلی وجود ناشت و همه چیز از زاویه دید یک نفر و آن هم هری بود


من چنین چیزی نگفتم. اشتباه پستمو خوندید.




Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۲۳:۴۸ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#14

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
فکر میکنم برای اینکه از بحث تاپیک خارج نشیم و به مباحثه دو نفر نکشونیم ، فقط باید بگم !

1. برا اساس تعریف خودتونم که نظر دادم ، به یک واقعیت عینی رسیدیم که سوژه فرعی قابل حذف است !
2. مثالهای متعدد در رابطه با موضوعات در قالبهای متعدد بیان میشه ، پس بازم تکرار میکنم ، اگر موضوعی در داخل یک موضوع دیگر در حال وقوع است به وجود آن نیازه و چون نیاز است قابل حذف بدون جایگزین نیست ، پس فرعی نیست !
مثل صدمه دیدن هری در بازی کوییدیچ ! برای بی صلاحیتی لاکهارت !
3. در مورد صحبت کردن درباره یک موضوع به فرد نگاه نمیکنیم ، من خودم رو نمیبینم که وقتی خودم چیزی رو درک کردم انتظار درک دیگران رو هم داشته باشم ... اگر نیچه رو درک میکنم ! و یا موارد دیگه رو هم همینطور ! قرار نیست دیگران هم مثل من و یا شما عمل کنند . دید کلی مد نظره !


اما توصیفات و گشتن شخصیتها رو برای این بیان کردم که شما فرمودید چرا در مورد هاگزمید توصیفات کلی وجود ناشت و همه چیز از زاویه دید یک نفر و آن هم هری بود !

با مورد آخر پستتون هم موافقم ! منتهی بالعکس !


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#13

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
بلیز زابینی !

فکر میکنم حتی این پست من هم ارزش زیادی نداشته باشه ، چون سعی کردم در پست قبلی اکثر چیزایی رو که میدونستم و مربوط به جواب بود رو بگم !

در مورد سوژه فرعی و تعریفش فکر میکنم رجوع کنید به پاراف اول پست خودتون و میزارم به مقایسه دوستان ! کاری که به من نسبت دادین اما انجامش از خودتون بوده ...

اما از همین تعریفتون یه استفاده کوچک ...

از نظر شما با حذف دهکده هاگزمید هیچ گونه لطمه ای به داستان و روند داستانهای هری پاتر وارد نمی آمد ؟

نظر من : با حذف دهکده هاگزمید حداقل یک جایگزین می‎‌بایستی برای آن تعریف می‌شد که جای خالی آن را پر کند . پس حذف در برابر جایگزین و این سوژه فرعی قلمداد نمیشه .

ام یه نظر هم در مورد بحث بگمن بدم !

تا جایی که توی ذهن دارم تا فصول پایانی داستان قسمت چهارم ، صحبتی از شرط بندی به میون نبود ... و روابط مشکوک وی ، کمک های بلاعوض و مسائلی از این دست بسیار شک بر انگیز برای این شخصیت به حساب می‌آمد که همان فردی باشد که ولدمورت در این بازی وارد کرده است .
در این باره دوباره متذکر بشم ، اگر شما دچار چنین شکی نشدید قرار بر این نیست که نویسنده و دیگر خوانندگان دچار چنین شکی نشوند و از آن به عنوان ابزار استفاده نکنند .

اما موضوعی کلی شما در مورد داستان تالکین :
اولاً تالکین استاد بنده نیست ، خیلی خوشحال میشدم چنین اتفاقی رخ می‌داد . از جنبه اطلاعاتی من عرض کردم !
دوماً سیر داستانی هری پاتر بدین گونه بوده است ... به جز فکر میکنم 4 یا 5 فصل در کل 7قسمت کتاب ، داستان به صورت سوم شخص حول یک نفر و شخصیت اول داستان تعریف میشد و از دید آن . راوی پنهان تا جایی که یادمه !
اما در مورد داستان ارباب حلقه ها بدین شکل نیست ، داستان چندین بار دست به دست می چرخه ! و واقعاً سوم شخص بان میشه .

برای همین است که توصیفات جنگل الف ها به چشم می‌آید اما توصیفات هاگزمید در چشمان هری پنهان است .

در مورد توصیف نیچه نیز من فکر میکنم خیلی راحت تر باشه ، چون با چند خط میشه به بیان عقایدش پرداخت و قضیه رو فیصله داد :دی
اما در مورد همین خلاصه نویسی که مثال زدید من عرض کردم ، اگر شما بتوانید کتابهای هری پاتر را در 7 صفحه خلاصه کنید _ من باب مثال خودتون در پست قبلی _ میتوان گفت بسط و شرح دادن رولینگ چیزی جز گزافه گویی نبوده .


اما یک بار دیگه خواهش میکنم ، پست قبلی من رو با کمی وقت بیشتر و بدور از جانبداری مطالعه کنید . فکر میکنم همین صحبتهایی که ایراد فرمودید در آنجا ، اگر بلد بودم ، پاسخ داده شده بود .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۱۶:۵۷ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#12

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
بلیز زابینی !

خُب من اسمی از کسی در پستم نبردم که بخوام ، چیزی رو در رابطه با صحبتهای تک نفره فردی مطرح کنم ، بحث من در مورد سوال کلی تاپیک بود !

نقل قول:
همینجوری دور همی یه بحثی رو کشوندی وسط دیگه؟


خیلی می‌بخشید جمع دور همی شما رو بهم زدم ! بعد ازاین پست به جمعتون ادامه بدین !

اول بگم سوژه فرعی در داستان فانتزی به موضوعی گفته میشه که حذف کلی آن هیچ گونه تاثیری بر داستان و روند آن نداشته باشه !

داستان دهکده هاگزمید در داستان کتاب سوم !

ولو اینکه حتی در جملات تک خطی و فقط یکبار در رابطه با شیون آوارگان (اسمش یادم نبود ممنون از مطرح کردن ) صحبت کرده باشه هیچ گونه سوژه اصلی رو از بین نمیبره !

فرارهای هری در رابطه با رفتن بدون اجازه او به هاگزمید و نقشه ای که فرد و جرج در اختیار او قرار دادند بود و بر حسب همین نقشه غارتگر بود که راه بید کتک زن مطرح شد .

شما به این میگین سوژه فرعی ؟

نقل قول:
اما نویسندگان فانتزی دیگه در چنین مواردی تنها یک توضیح کوتاه میدن و بعد سوژه رو مطرح میکنن ...و این یک تفاوت است.


منبه شخصه هیچ وقت حتی با اینکه در این زمینه کار کردم نمیتونم چنین چیزی رو مطرح کنم و به عموم نسبت بدم !

اما با توجه به علاقه و تقلیدهای فراوان رولینگ از دو کتاب گروشام گرینچ و ارباب حلقه ها میتونم به اذعان بگم که هر دو نویسنده توضیحهای گسترده و فصیحی در مورد مسائلی داده اند که هیچ ربطی به سیر کلی داستان نداره و مخصوصاً استاد تالکین حتی روابط دهکده های مختلف رو به وضوح و با جزاییات بیان میکنه ، و به توضیح کوتاه و موجز بسنده نمیکنه !

اما مخفی شدنهای سیریوس در داستان قسمت چهارم ، و من اینطور مطرح میکنم حضور کلی سیریوس در داستان قسمت چهارمبه صرف آشناییت تام با افراد مرگخوار وارد و مطرح شده ، برای همین است که در پایان قسمت چهارم و گردهمایی مرگخواران هری با آرامش بیشتری به شناخت میپردازه ...

گرچه این مورد رو من به عنوان سوژه اصلی نام نمیبرم ، اما مورد بعدی شزط بندیهای بگمن با جن ها یکی از موارد ظنین شدن هری به او نسبت به روزهای کوییدیچ بود .

فکر میکنم رولینگ اصلی ترین رقیبی رو که برای بارتی کراوچ نامعلوم و سوق دادن ذهن به چیزی غیر از او انتخاب کرده بود همین فرد بود و شما میگی سوژه ای فرعی که قابل ذکر نیست؟

از اصول اولیه داستانهای فانتزی معمایی وارد کردن تعدد شخصیتهاست ، برای گرداندن ذهن خواننده که بر روی یک مورد تمرکز ایجاد نشه و داستان به یک سمت کشیده نشه ، من باب این عمل است که در داستان هری پاتر هم در هر داستان با تعدد شخصیتها همراه هستیم .
شخصیتهای فرعی که نقش کمی در داستان دارند !
شخصیتهای اصلی که نقش اول را بازی میکنند .
شخصیتهای (اسم اصلیش یادم نیست ، منبع داشتی بگو ) بین آ بین که به منظور ایجاد انحراف در داستان وارد موضوعیت میشوند !

نقل قول:
ما از همون اولشم میدونستیم گیلدروی هیچی بلد نیست و اون فقط یک تکرار بود


جای تفکر و تعمق و تبریک داره که شما کتاب رو باز نکرده از همون ابتدا متوجه بی خاصیت بودن گیلدروی شدین . گرچه این موضعیت در نیمه اول داستان هری پاتر و تالار اسرار است اما شاید برای ما بیان شده تا دو رو بودن ایشون رو مدنظر قرار بدیم !
ولو اینکه رولینگ نمیدونسته افرادی حس قوی در شناختن شخصیتهای داستانش داشتند !

نقل قول:
در ثانی بازم بهتره شما به حجم توصیفات توجه کنید!


این موضوع رو قبول دارم منتهی اگر کمی دقت کنید میبینید که رده سنی کتابهای رولینگ برای نوجوانان لحاظ شده و سطح فکری هر نوجوان متفاوت ... بیان یک پاراف چند خطی در میانه های داستان تاثیر آنچنانی برای مادگاری در زهن خواننده رو ایجاد نمیکنه . آن هم افرادی با این رنج سنی !

مطرح شدن دابی در داستان یکی از سوژه های اصلی بود ، و البته این نکته فراموش نشه داستان یکی از روندهای شخصیتی در طول زمان بود . برای ایجاد شخصیت شناسایی و پیوند آن با داستان بایستی توضیحاتی انجام بشه .
گرچه قبل دارم توضیحات کوییدیچ داستان آنچنان که باید گیرا و اصل نبود اما این مورد به سوژه اصلی رولینگ برای نوشته هاش تبدیل شده بود ، طوری که از این سوژه در چندین کتاب خود و به موارد مختلف استفاده کرد .

این فصولی که نوشتی برای کتاب دو بود دیگه ؟ (من چون مدت زمان خیلی بیشتری هست این کتابها رو تمم کردم به نسبت شما قادر به تحلیل جزئیات نیستم ) اما میتونم اینطوری بگم که وقتی سوژه ای باز میشه و جذابیت داره و همونطور که در پاراف قبلی گفتم مورد استفاده زیاد ولو در آینده قرار میگیره ، نبایستی به چند صفحه کفایت بشه .
فکر مینم کارهای روتین رو دیده باشی ، و جناب مدیری که سر آمد چنین کارهایی هستند . در ابتدای سیر سریال هیچگونه تکیه بر یک لغت ،کلمه و یا حرکت نمیشه اما با سیر صعودی داستان و جذابین بیننده و البته صتفاده نوسنده از موقعیتهای مختلف در داستان از این لغت و یا حرکت به مرور استفاده میشه . که در بین عموم به تکیه کلام معروفه !
در بین کارشناسهای مختلف تلویزیونی استفاده از چنین ابزاری ولو به منظور جذبه داستان و جذب بیننده قابل قبول نیست . اما نویسندگان به مرور و فراوان از چیزهایی که خوششان میآید در داستانهای خود استفاده میکنند .

از گذر دیگه :
من یه اشاره میکنم به داستان فیلم فکر میکنم شرور ، و یا فیلم انجمن شاعران مرده و ... که در یک دبیرستان ویا مدارس شبانه روزی از دسته های هاگوارتز جادوگری در آنها شاهد هستیم .
در سیر کلی داستان افراد شخصیتها و .. هستند ، اما یک مسابقه و یک ورزش در این مدارس همیشه سوژه کناری داستان است . گرچه به عنوان سوژه فرعی قلمداد نمیشه اما سوژه اصلی نیز به حساب نمیاد . بلکه برای شناخت روحیات افراد ، ایجاد حسهای مختلف در داستان کاربرد داره و برای نویسنده حائز اهمیت فراوان هست . چون در صورت سیر ندادن به شخصیت داستان آن ناکامل و ناقص میمونه و خواننده باهاش ارتباط برقرار نمیکنه .

فکر میکنم شما ارتباط برقرار کردن رو بدون این موضوعیتها و سوژه ها میتونید ، قرار نیست بقیه افراد تین ایجر نیز مانند شما باشند !

اما یک مورد نیز در رابطه با خلاصه نویسی مطرح کردی ، کار من نیست و اطلاع آنچنانی راجع به این موضوع ندارم اما فکر میکنم این نکته رو بتونم متذکر بشم اناع خلاص نویسی داریم و به منظور کارهای مختلف !

من خودم برای نوشتن یک اسلوب از کتاب اول هری پاتر برای یک نوشتار معمایی یادمه فقط سه صفحه موضوعیت بندی کردم ، البته موضوعیت بندی جدای از خلاصه نویسی ست اما میخواستم بگم خلاصه نویسی آنچه که در دروس انشا و زنگهای نگارش در دوران دبیرستان بیان میشه با خلاصه نویسی اساسی داستان فرق داره .

اما من باز اشاره میکنم به ارباب حلقه ها ... اگر نظر من رو بخوای استاد رو میتونیم سردمدار این قشر به حساب بیاریم . و اما کتابهای حلقه های ایشون رو من میتونم در سه صفحه بر حسب آنگونه خلاصه نویسی که شما در ذهن داریم بیان کنم . شما ببینید میتونید کتابهای هری پاتر رو از 7 صفحه خلاصه نویسی کنید ... اگر جوابتون مثبته پس من رولینگ رو به اطناب گویی قبول میکنم .

پست آنتونین رو الان دیدم اما فکر میکنم در رابطه با این موضوعیت ها نیز در طول پست صحبت کردم .
گرچه ایشون بیشتر زوم کرده بود روی موارد ، اما میتونم ارجاع بدم به موضوعیت سیر داستانی و فهم مخاطب نوجوان در این رده سنی و البته تعریف فرعیات ...

اما سوالی که پرسیده بودید .
نقل قول:
نقل قول :در کتاب اول برای نشان دادن مهارت هری در پرواز

این چه ربطی به روند اصلی داستان داره؟!


مهارت هری در پرواز مسئله ای بود که رولینگ در کتابهای مختلفش از آن استفاده کرد .
اما در رابطه با داستان اول ... یه مثال توی ذهنم هست فکر میکنم کفایت کنه .
مهارت ایشون رو نسبت میدم به دیدن پروفسور مک گونگال ... عضویت در وییدیچ ... تمرینات مختلف برای کوییدیچ ... و تمرینی که در پایان آن هری گفتگوی اسنیپ و کوییرل رو شنید .
که یکی از دلایلی بود که ذهن خواننده به جای تمرکز بر روی سوژه ای به نام کوییرل بر روی اسنیپ فوکوس کرد و این موثر در روند داستان و غیر قابل حذف از لحاظ تعریفی است که باعث افت داستان میشه .

پ .ن : اگر غلط املایی بود پوزش میخوام . چون نگاه نکردم !


********************

اما در مورد کتاب 7 موارد دیگه ای که توی پست قبلی خودم مطرح کردم رو بیشتر حائزاهمیت و بارزتر در رابطه با فرقهای این کتاب با کتابهای دیگه میبینم .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#11

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
مری باود قسمتائی از کوئیدیچ یا هاگزمید رو آوردی که در اونها هری با اتفاقاتی روبرو میشد که بموضوع اصلی ربط داشت ولی اکثر فضای کوئیدیچ یا هاگزمید در مورد موضوعاتی بود که ربطی داستان اصلی نداشت صرفا موضوعاتی تفننی بودن.در مورد هاگوارتز هم این قضیه صادق بود بخاطر همین در پست قبل گفتم:"بعضی از ماجراهای جالب توجه و البته بی ارتباط به موضوع اصلی در هاگوارتز" چون این قضیه رو در نظر داشتم و کسی که آشنائی ابتدائی با کتابا داشته باشه هم میدونه که بعضی اتفاقات هاگزمید یا کوئیدیچ یا...جزو اتفاقات اصلی داستان و احیانا سرنخ بودن ولی اغلبشون مثل مسابقه های کوئیدیچ و توصیف لحظه به لحظه شون توسط رولینگ یا گردشهای هری و دوستاش در هاگزمید یا توصیف دقیق کلاسهای درسی هاگوارتز و طرز انجام جادوهای مختلف که هری در هاگوارتز یاد میگرفت و بعضی از ماجراهای طنز و جدی ای که براش پیش میومد ربطی به روند اصلی کتاب ها نداشتن.

مثالهائی که در مورد هاگزمید زدی اتفات مهمی نبودن میشد در خود هاگواتز هم اتفاق میفتن.

اما در مورد کوئیدیچ:
نقل قول:
یا کوییدیچ : در کتاب 3 برای اینکه هری راه مقابله ا دیوانه سازها رو یاد بگیره . ( چون از روی جاروش افتاد )


در کتاب 3 هری قبل از اتفاقی که در کوئیدیچ بیفته در راه رفتن به هاگوارتز و سوار بر قطار در حضور ریموس لوپین دیوانه سازهارو دیده بود و از همون موقع بفکر مقابله با اونها افتاده بود شاید رولینگ در کوئیدیچ هم دوباره همون بلا رو سر هری آورد تا بفهمه بجای فرار از مبارزه با دیوانه سازها باید راه دفع کردنشونو یاد بگیره و چاره ای نداره اما این قضیه چیزی نیست که بشه گفت مهمه و به روند اصلی داستان ربط داره.

نقل قول:
در کتاب 2 برای بی صلاحیت نشان دادن گیلدروی لاکهارت چون نتونست دستش رو درمان کنه !


لاکهارت قبلا عدم صلاحیتش رو در تدریس جلسه اول کلاسش نشون داده بود و البته اتفاقات دیگر هم مزید بر علت شد و این مثالت هم مثل قبلی چیزی نیست که رولینگ در جهت سوژه اصلی داستان آورده باشه.

نقل قول:
در کتاب اول برای نشان دادن مهارت هری در پرواز


این چه ربطی به روند اصلی داستان داره؟!



Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۹:۳۱ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#10

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
خب بایستی دید این سوژه های فرعی که می‌گید یعنی چی ؟

فرعی این مورد بنظر میرسه که اصلاً ربط اساسی در داستان نداشته باشه اما :

دهکده هاگزمید در کتاب سه به دلیل اصلی فرارهای هری و دنبال شدن آن توسط زندانی آزکابان بود و جایی که لوپین آه و ناله و ضجه میزد .
در کتاب 4 فکر میکنم من باب پنهای شدنهای سیریوس و مثلا فهمیدن اینکه رییس ورزشهای جادوگران رابطه پنهانی با جنهای شرور داره که من باب شک کردن و منحرف شدن ذهن از فرد اصلی بیان می‌شد .
و ...

یا کوییدیچ : در کتاب 3 برای اینکه هری راه مقابله ا دیوانه سازها رو یاد بگیره . ( چون از روی جاروش افتاد )
در کتاب 2 برای بی صلاحیت نشان دادن گیلدروی لاکهارت چون نتونست دستش رو درمان کنه !
در کتاب اول برای نشان دادن مهارت هری در پرواز

و ...

چیزهایی از این دست جزو سوژه های فرعی که قابل حذف باشه حساب نمیشه و اگر منظور این مورد بوده فکر میکنم در کتاب هفت از این دست فراوان بود .

اما حال و هوای کتاب هفت و البته پنج و شش از آنجایی که به رولین اتهامات مختلف مذهبی زده شد علاوه بر اینکه بر پایه نابود کردن خیرهای داستان بنا نهاده شده بود ( مثلاً دامبلدور زندگی پر اشکال ، هرمیون فردی حسود وزود رنج ، رون فردی که قابل کترل براحساس خود نبود و خود هری کسی که تصمیاتی براساس قاعده نمیگرفت و .... ) ، علاوه بر آن از داستانهای معمایی و تقریبا جنایی به ماجرایی حادثه ای تبدیل شد .

بر این روال که در آخر داستان آنطور که باید غافلگیر نمیشدیم ،گرچه روال داستانهای رولینگ به گونه ای بود که یک ضربه پایانی زیبا داشت اما تغییرات محسوس بود .

مخصوصاً کتاب هفت که کاملاً سینمایی و برحسب گیشه نوشته شده بود و اکثراً صحنه هایی اکشن برای نمایش فیلم داشت و تغییر رولینگ را به وضوح نشان میداد .

گرچه جمع بندی ضعیف داستان در کتاب هفت نیز از تغییرات محسوس داستان بود .


خداحافظی در اوج یا خروج فوج فوج... مسئله این است!


Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۸:۲۳ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۷
#9

آنتونین دالاهوف


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۳۴ دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۲:۱۱ شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۹
از کره آبی
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 2608
آفلاین
بلیز چیزی که شما میگی یعنی کمرنگ شدن یا از بین رفتن سوژه های فرعی در کتاب هفت ختم به همون چیزی میشه که گفتم یعنی جدی و خشن تر شدن فضای داستان.کوئیدیچ،رفتن به دهکده هاگزمید،بعضی از ماجراهای جالب توجه و البته بی ارتباط به موضوع اصلی در هاگوارتز و...در جهت تلطیف فضای داستان بود که این روند از کتاب یک بسمت کتاب هفت نمایان تر میشد یعنی یا موضوعات فرعی کمرنگتر میشد یا مسائل جدی و واقعی تر و خشن تر مطرح میشد.

به لی جردن:لینک بده.



Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۷
#8

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
به مالی:

اسم اونا سوژه فرعی نیست ... گذشته دامبلدور مربوط به یادگاران مرگ بود که کل داستان کتاب هفتمم فکر میکنم دور همین موضوع میچرخید ... ماجرای لیلی و اسنیپم فرعی نبود چون چراهای مهمی رو برامون آشکار کرد و هر دوی این مسائل در سرنوشت داستان کاملا تاثیر گذار بودن. اسم اینا سوژه فرعی نیست.

سوژه فرعی مثلا مثل مسابقه جام جهانی کوییدیچ که هر بلایی سر تیم ایرلند و بلغارستان هم میومد کوچکترین تاثیری در روند ماجرا نداشت ... یا مثل کلاس های هاگرید یا قانون شکنی های فرد و جرج و ....


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۱ ۲۰:۱۶:۱۲



Re: تفاوت فضاي كتاب هفتم با ديگر كتابها
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ یکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۷
#7

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۱ شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۱۷ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۶
از fozool sanj
گروه:
کاربران عضو
پیام: 280
آفلاین
سلام.. ببینین. من این بحث و قبلا راه انداخته بودم. اونم همون موقع که کتاب 7 اومد...
در مورد فضای کتاب هم گفتم که احتمالا جی کی زیر جو فیلمهای هالیوودی قرار گرفته... چون فضای کتاب بسیار اکشنه...
در واقع بقیه ی کتاب ها یک نوع دیگه بودن و 7 یکی دیگه...

بازم میگم که قبلا در این مورد تاپیک زده شده


همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای بد به سرت میزنه.
همه ی بدبختیا از اونجایی شروع میشه که فکرای خوب از سرت پر میزنه







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.