هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ دوشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۷

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
بزودی از هالی ویزارد ... فیلمی متفاوت ... کاهنان اعظم ایفای نقش !


کاهنان معبد آمون سعی در تثبیت قدرت خود در مصرند و درصددند تا برتری خود را نسبت به آمن هوتب و اطرافیان وی از جمله یوزاسیف نشان دهند .

کاهنان قصد دارند تا برتری قدرت نویسندگی خود را بر همگان ثابت کنند و نشان دهند که همواره قدرت در دست ِ معبد و پیروان وی بوده است ، آنها قصد دارند با بی ارزش نشان دادن قدرت ِ نویسندگی یوزارسیف ، جمعیت طرفداران خود و معبد آمون را بیش از پیش افزایش دهند .

اما به راستی که قدرت از آن کیست ؟!

کاهنان کیستند و معبد آمون چیست ؟!

آیا آنان میتوانند قدرت ِ خود را به همه نشان دهند ؟!

و آیا به راستی شما از طرفداران معبد آمون هستید یا آمن هوتب و یوزارسیف ؟!


کاهنان اعظم ایفای نقش !


چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۱۱ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷

لوسیوس مالفوی old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۴۲ شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۵۴ دوشنبه ۱۲ دی ۱۴۰۱
از قصر خانواده مالفوی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 807
آفلاین
اخبار شبانگاهی:

مهمترین خبر ها:

انفجار یکصد مگاتن اسید آواداکورا در پی آزمایشات مرگخواران در نیروگاه هسته ای!

سونامی بزرگ مرگخواران بر فراز شبهه قاره جادوگران!

با عرض سلام خدمت شما ببیندگان با اخبار شبانگاهی در خدمت شما هستیم امروز جامعه سیاه جهان را شگفت زده کرد: دانشمندان هسته ای مرگخواران موفق به تولید و آزمایش نخستین بمب خود شدن به گفته کارشناسان محفل این بمب که از غنی سازی اسید آواداکوارا در سانتیفیوژ های نیروگاه اتمی سیاهان شده کله معادلات را بر هم زده قدرت این بمب برابر با 500 مگاتن بوده است شورای امنیت جادوگری قصد برگذاری جلسه فوق العاده را دارد...

دانشمند اتمی ویلیام ادوارد به خبرگذاری سیاه چنین گفت:
ویلیام ادوارد: ما امروز پس از سالها رنج و تحریم... و چندین دوره تعلیق امروز موفق به اولین آزمایش خود شدیم ما هم اکنون کار بر روی ساخت دوازده هزار کلاهک اتم اسید آواداکوارا را آغاز کردیم !! و به زودی لردسیاه بر جهان حکم فرمایی میکند...

ببیندگان عزیز این آزمایش سحر گاه امروز در شمال شرق کشور اتفاق افتاد... در زیر تصویری از این انفجار مهیب را میبینیم که چگونه گاز اسید آواداکوارا را همه جا را گرفته است.
این تصویر

و اما ادامه خبر ها گزارش وضع هوا:

با سلام از امشب در پی نفوذ دامنه بسیار پر فشار از غرب کشور شاهد بارش های و بسیار شدید مرگخواران هستیم و احتمال طوفان و طوغیان رودخانه میرود... بله درست شنید بارش مرگخواران در پی حمله چند بیلیونی مرگخواران برای حمایت از وزیر کشور هوکی در مقابل نیروهای خاکستری و نوشابه ای شاهد این پدیده جوی هستیم احتمال میرود این بارش ها تا فردا ادامه داشته باشد... و سپس از تراکم ابر های مرگخواران کاسته میشود... این پدیده جوی تمام شبهه قاره جادوگران را در بر گرفته... در زیر تصاویر ماهواره ای گویا این پدیده است:
این تصویر


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۱۲/۲۸ ۱۴:۵۴:۳۸

جادوگران


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۷

تره ور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۸ سه شنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۳:۲۲ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
از حموم مختلط وزارت !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 178
آفلاین
گفتا آه آه...
گفتم چرا آه آه ؟
گفتا چون آه آه ...

تاریکی ، صدای ناله های ضعیفی شنیده میشه ...
تبری بالا میره ، صدای فریاد دردآلودی شنیده میشه و خون به دیوار میپاشه .

ــ باید انتقام بگیرم !

دوربین مقادیر زیادی دست و پای قطع شده که روی زمین افتاده رو نشون میده .

هری پاتر : اوف چه وزغ جیگر خوشرنگی ! نویل یه روز به من قرضش میدی ؟
نویل : به شرطی که تو هم یه روز دابی رو بدی به من !
هری : باش .
تره ور : آخ تره ور ایدز گرفت !!

هدویگ : سال ها پیش یه جادوگر پلید خبیث بی پدر مادری اومد منو طلسم کرد و تو حالا باید پسووردو پیدا کنی .

شخصی از بالای برجی شونصد متری میفته پایین و مغزش کف خیابون پخش میشه .

تره ور چند متر از زمین فاصله گرفته و احساس خیلی خوفی بهش دست داده .
تره ور : همانا من صاحب ا قدرت افسانه ای شدم ! یوهه هه هه !

فردی در حالی که سعی میکنه سیخی رو از توی چشمش بکشه بیرون از درد داد میزنه .

ــ هر چی فکر میکنم نمی فهمم معنی این تالبو چیه .
ــ اوه ما چقدر با هم تفاهم داریم .

در خانه ای قدیمی کوبیده میشه ، نوازدی جلوی در ، روی زمین گذاشته شده ...

ــ پسووردو فقط کسی میتونه پیدا کنه که به چارچوب و رمز و رموز اسم فامیل آشنا باشه .

ــ من باید هر طور شده جام مقدس رو پیدا کنم !!!

جیغ هایی در تاریکی ...

ــ " دنیا مال تهرانیا ، آخرت مال تهرانیا ، دانشگاه هم مال تهرانیا :D"


سه گانه سوپر وزغ به زودی در هالی ویزارد...


تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۱ چهارشنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۷

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
صدای زیبای خواهران عجیب همراه با زوزه های دلنواز تدی از بلنگوها شنیده میشه و حروف بزرگ و صورتی رنگ،کلمه "تالک شو" رو روی صفحه تلویزیون تشکیل میده.بعد از چند لحظه،آواز قطع میشه و صورت گرد و چاق مردی بر روی صفحه ظاهر میشه.مرد لبخندی زورکی بر لب داره و شاخه گل پژمرده ای رو در دستش نگه داشته.دوربین روی تیکه کاهویی که بین دندونهای مرد چسبیده زوم میکنه.مرد همینطور که لبخند بر لب داره شروع به صحبت میکنه:
عزیزان محترم به برنامه تالکشو خوش اومدید.امروز دو مهمان مخصوص...
- مهمان مخصوص وکاملا دارک.
مرد نگاهی به صندلی کناری میکنه و دوباره ادامه میده:
همون طور که ایشون اشاره کردن دو مهمان سیاه و مخصوص داریم. مهمانان کاملا دعوتی میباشن و بهیچ عنوان خودشون بزور نیومدن این جا.
یهویی یک چیز شبیه به چوب جادویی از جلوی دوربین درومد.صدای زیر و عصبانی به آراومی گفت:
اگر به چوب جادویی و ما مرگخوارا که شما رو گروگان گرفتیم اشاره کنی میکشیمت!
مرد همون طور که سعی میکرد لبخندشو نگه داره روی صندلیش نشستو با دستاش به مرد و جنی که در صندلی کنارش نشسته بودن اشاره کرد.
فرد اول ردایی سیاه و چیزی مثل زنگوله رو روی سرش بسته بود.مرد با صدایی بلند گفت:
سلام عزیزان سیاه.امروز مارو با صدخواهش به اینجا کشوندن که درمورد انتخابات صحبت کنیم.
بطور بسیار یهویی،چیز صورتی رنگی از پنجره کنار لرد به داخل پرید و فریاد کشون گفت:
باشد که وزارت نباشد باشد که وزارت....
فرد صورتی رنگ بطور وحشتناکی به درخت کریسمس برخورد کرد.لرد سرفه کوتاهی کرد و ادامه داد:
خلاصه از نظر ما،انتخابات رو ما بردیم و اگر هم مری اینا ببرن تقلب هستش و اینا.من باید از همین الان بگم که دامبلدور به اندازه موهای ریشش شناسه داره که میتونه باهاشون بیاد و رای بده.تمامی اونایی که باهاش کلاص خصوصی دارن و اینا.خلاصه اگر ما بردیم که هیچ.اگر نبردیم بدونید که این تقلب بوده.
جنی که کنار لرد نشسته بود لبخند کج و کوله ای به دوربین زد که صفحه سیاه شد....


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۴۲ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
آرم شبکه ی JTV روی صفحه ی تلویزیون ویراژ میده و و کم کم به کلمه ی "HotLine" تبدیل میشه.

مجری برنامه که کت شلوار مشکی با کراوات زرد پوشیده و اصالت و تحصیلات از سر و روش میباره، شروع به صحبت میکنه:

- سلام بر بینندگان محترم، جادوگران عزیز و ساحره های زیبای در منزل. پروفسور حسینی هستم، مجری جدید برنامه ی هات لاین. امشب دو مهمانی داریم که برای بیشتر جامعه ی جادوگری شناخته شده هستند و در راستای فعالیت های مختلفی که داشتند، کاندید انتخابات هم شدند ولی در کمال تعجب رد صلاحیت شدن.

دوربین زوم آوت میکنه و مهمانان برنامه که جیمز سیریوس پاتر و تدی لوپین هستند دیده میشن.

- اول از شما شروع می کنیم آقای پاتر، فکر می کنید چرا رد صلاحیت شدین؟
- هیچ کس یه پسر بچه ی کوچولو رو جدی نمی گیره، حتی اگه بچه ی عله باشه.
- ولی انتخابات که شرط سنی نداشت!
- دقیقا"، ولی اونقدر موثر بوده که مسئول تائید، بدون خوندن پست های ثبت نام بخواد کسی رو رد صلاحیت کنه!
- پس این همه فیلد سوابق و اهداف که گذاشتن...
- برای مهم جلوه دادن انتخاباتشونه!

پروفسور حسینی در حالی که به رنک جیمز زل زده، سری تکون میده و میره سراغ نفر بعدی:

- خیلی ها فکر می کردن بهتر بود بین تدی و جیمز، تنها یکی کاندید میشد چون انتخاب واسشون سخت بود اما کمتر کسی فکر میکرد هیچ کدوم تائید صلاحیت نشین!
- خب ما پیش بینی این اتفاق رو کرده بودیم.
- میشه بیشتر توضیح بدین؟
- توضیحش ساده است. درخواستی که ما برای ثبت نام دادیم بر خلاف درخواست های کلیشه ای و جدی معمول بود اما ظاهرا" همه وزارت رو زیادی جدی گرفتن
- بهتر نبود درخواستتون رو طوری مینوشتید که ازتون انتظار می رفت؟
- بهتر نیست که سیستم درخواست و تائید صلاحیت کاندیداها کلا" تغییر کنه؟
- یعنی کسی که قراره وزیر بشه نباید مطابق قوانین رفتار کنه؟ جدی گرفتن وزارت به نظر شما نقطه ضعفه؟
- جواب هر دو سوال یک چیزه: وزارت هم بخشی از یک بازی است و هدف از بازی تنها تفریحه!
- ولی خیلی ها با شما هم عقیده نیستند!

مجری روی صندلیش کمی می چرخه و رو به دوربین میکنه و ادامه میده:

- امشب قرار بود میزبان اینیگو ایماگو که ایشون هم رد صلاحیت شده بود باشیم ولی متاسفانه نتونستیم به موقع جغد بفرستیم. مطمئنا نظرات ایماگو هم در این زمینه شنیدنی است. به عنوان حرف آخر... بیشترین شانسو کی داره؟

جیمز: باید دید... هنوز برای نظر دادن زوده!
تدی : کسی که بهتر و بیشتر از امدادهای غیبی برخوردار باشه!!

پروفسور که یه کمی به نظر دستپاچه میرسه، لبخندی زورکی میزنه و میگه:

- خب وقت برنامه تموم شده، ممنون از شما که اومدین. تا برنامه ی بعدی همه در پناه ریش مرلین خوش و خرم باشید!


استودیو تاریک میشه و یکبار دیگه عنوان "HotLine" روی صفحه نقش میبنده.


تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۷

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
- خانمهای محترم دقت کنید که زمان قاطی کردن این غذا میبایست مقداری از روغن گرفته شده از مغز قورباغه آبی رو با چند عدد نطفه ی ضعیف شده هیپوگریف و بضاغ دهان سگ و خوک مخلوط کنید تا اون مزه واقعی خودش رو به دست بیاره ؛ خانمهای عزیز توجه داشته باشند که هر چه این غذا چندش آور تر به نظر بیاد خاصیت بیشتری روی تولید ویتامین های مورد نیاز بدنتون داره و به راحتی ....

فیــــــــــــش .... خیــــــــــــــــــش ..... قییییییژژژژژژژژژ ...

برنامه آشپزی قطع میشه و بعد از چند ثانیه برفک ، چهره مردی ژولیده با لباسهای پاره و خون آلود ظاهر میشه که سراسیمه شروع به صحبت میکنه :
- آقا قطعش کن !!!!! خانمهای محترم بابت قطع برنامه آشپزی از همه شما پوزش میخوام ... ننگ آوره ... ننگ آوره ... امروز ... امروز در کاخ سفید وزارت تونستم اطلاعاتی رو در مورد وزیر این مملکت به دست بیارم که باعث تاسف ...
از پشت صحنه مردی فریاد میزنه : شاسموند بدووو ... الان میرسن مامورای وزارت آنتنو میگیرنا ....
شاسموند : برو تصاویرووووو ... سریعتر ....

فیــــــــــــش ... قییییییـــــــــــــــــییییژ ...
نمایی از حیات وزارت پخش میشه که مملو از جمعیت شده و جای سوزن انداختن نیست . ملت از در و دیوار بالا رفتن تا بتونن سخنرانی وزیر محبوبشون رو بشنون ... عده ای با لباس هایی سفید با آرم Just Albooosirossiiiisoooosssss در حال جرواجر کردن خودشون در حمایت از آلبوس دراکو لرد سیریوس هری مالفوی تانکس پاتر هستند !!!
تعدادی ویدئو پروژکتور هم برای ملت دیوانه ای که تا هفت تا کوچه این ور، هفت تا کوچه اون تر تو خیابونا ریختن تهیه کردن که چهره وزیر رو به صورت زنده و مستقیم و لایو و جانلی مشاهده کنند
آلبوس سیریوس پشت تریبون قرار میگیره و هم زمان صدای جیغ داد هواااار و هووورای ملت بلند میشه و بعد از اشاره آلبوس ملت خفه میشن و تنها صدایی که باقی میمونه صدای آمبولانسیه که جسد شونصد هفتصد نفر رو داره به بیمارستان منتقل میکنه .
- WelcoMe ... WelCome To Your VezaratetoN
ملت : جـــــــــیغ .... هووووورا
تصاویر دوربین دستی برای لحظاتی قطع میشه و مجددا پخش میشه در حالی که گوشه تصویر حک شده :
"اختصاصی جادوگر تی وی"
وزیر در حال سخنرانیه و دوربین از دور روی جسمی که درون جیب وزیر تکون میخوره زوم میکنه که بعد از لحظاتی آلبوس اونو روی میز میذاره
صدای پشت صحنه : شاسموند زوووم کن روش پسر ... اون همونی نیست که روز دزدیده شدن اون دختره توی محل حادثه فیلم برداری کردیم ؟؟
شاسموند : چرا ولی اونو ... اونو که به وزیر تحویلش دادیم ... یعنی کار خود ...
تصویر روی جسم مربع شکلی که همراه چند قرص روان گردان از جیب وزیر خارج میشه زوم میکنه که نوری ازش بیرون میاد ...
وزیر در حالی که چهرش از عصبانیت قرمز شده و مدام از عصبانیت با کتش ور میره به سخنرانیش ادامه میده و برای لحظاتی که ملت جیغ و سوت و هوووورا رو میرن تو کارش ، رو به سمت اون میکنه
وزیر به آهستگی : مگه نمیگم تابلو نکنید !! احمقا توی انتهای راهروی سمت چپ ... شماره رمز اتاقش 783164 ... یالا زود باشید ... سخنرانیم تموم بشه همه وارد وزارتخونه میشن .... چه غلطی میکنید ؟؟!!
لحظاتی بعد مردی خیکی و هیکلی به سمت وزیر میره و در گوشش جملاتی رو زمزمه میکنه ....
دوربین چندین بار این تصویر رو جلو عقب میکنه و با دور آهسته جملات رد و بدل شده رو به صورت زیرنویس با لب خونی روی تصویر حک میکنه
بادیگارد : جناب وزیر ... اون روزی که دستور دادید محفلیها به وزارت حمله کنند تا تو اون شلوغی بتونن رمز اتاق رو به دست بیارید متاسفانه ... متاسفانه ...
وزیر : بنال ببینم چی شده !!
ملت کماکان در حال جرواجر کردن خودشون هستند : وزیر دوست داریم ... وزیر دوست داریم ...
بر اثر موج شدید فریاد ملت ، مرد 99 ساله ای که مثل چرخنگ از درختی اویزون شده تالاپی روی زمین میوفته و به علت کثرت تلفات جانی و نبود امکانات آمبولانسی ، ملت همون جا خاکش میکنن و مجددا شروع به سوووت و جیغ و هووورا کشیدن میشن
بادیگارد نگاهی به جمعیت میندازه و با ترس و لرز جواب میده
-رمز عبوری اتاق ده رقمی بوده قربان ولی ما فکر میکردیم که کد شش رقمی ...
وزیر : چــــــی ؟؟؟!!! یعنی ... یعنی میخواید بگید که نتونستید اون شب رمز اتاق رو ...
بادیگارد : باور کنید من بی تقصیرم قربان ... محفلیها خنگ بازی در اوردن من فقط وظیفه داشتم اجازه بدم که وارد بشن وزارتخونه ...
وزیر : خفه شوووو احمق ... من برای اون کودتا علیه خودم آبرومو دادم که حالا بفهمم چهار تا مفت خور حتی نتونستن ...

مردی به شونه شاسموند که در حال فیلمبرداری این تصاویره میزنه
- هی آقا ... مگه نمیدونید فقط ماموران وزارت حق فیلمبرداری از سخنرانی جناب وزير رو دارن ... شما چه غلطی میکنید ؟؟ بده به من اون دوربینو ....
- نــــــــــــــــه ....
قـــــــــــــیـــــــــــــــــــــژ ...... بوووووووووووق ... خیــــشششش

<داخل استودیو >
چهره خون آلود شاسموند مجددا روی تصویر ظاهر میشه
- بــــــله ... ملت بدانید و آگاه باشید و به پدر و مادر خود نیکی کنید ، نه نه ببخشید ... بدونید و آگاه باشید که در وزارت چه میگذره !! آی ایهاالناس بدونید این وزیری که این قدر سنگش رو به سینه میزدید چه آدمیه ...
صدای فریاد فردی از پشت صحنه به گوش میرسه
- ولم کنید ... به چه جرمی منو کتک میزنید ؟؟؟ نـــــــــه ... بذارید مردم بدونن که چه ادمای کثیفی هستید ....
قییییییییییژ .....

مجددا چهره مرد زن ذلیلی که در حال آشپزی هستش روی تصویر ظاهر میشه .
- بله کدبانوهای عسل خودم دقت داشته باشید که غذاهای چندش آور در کوتاهی زمان عادت ...



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۴ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷

مونتگومریold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ یکشنبه ۳۰ تیر ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۴۵ دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 588
آفلاین
سازمان مخوف تاریکی:

دوربین از میان برگ و شاخه های درختان سرسبز،دونفر را بطور مخفیانه نشان میدهد.نفر اول بطور مشکوکی دستش را در جیب کرد و چیز مشکوک را از آن خارج نمود.شخص دوم همچون الاغ کله خود را چرخاند و به دور بر خود نگاهی انداخت.سپس،بعد از مطمئن شدن از آفتابی بودن هوا،ماده سفید را از فرد اولی گرفت و در جیب نهاد.

ناگهان،دوربین بطور مرموزی زمین را نشان داد و صداهای عجیبی در فیلم پخش شد.
- مردک بیناموس!همین جوری از ما فیلم میگرفت.
-مواظب باش از کسی اسم نبری.شاید دوربین هنوز روشن باشه.
-نگران نباش آنتونیون.راز تو و اون بارتی کچل و بلیز تو بینی و مونتگومری مارمولک و لردی و همه بروبچز مرگخوار پیش من که مورفین باشم میمونه.
- دستت درد نکنه که هیچ اسمی رو لو ندادی!
-خواهش میکنم.رفیق پس به چه دردی میخوره؟
-به درد سیگار و مورفین کشیدن!

صدای قدم زدن فردی بگوش رسید وسپس،قیافه وحشتناکی که بینندگان را بیاد اجدادشان میانداخت در جلوی دوربین دیده شد.مورفین چشم خود را به لنز دوربین چشباند و با خنده گفت:
عجیبیوس!این ماگل ها هم چه چیزهایی دارنا.پس این دوربینه.

مورفین دندانهای زرد و خرابش را به دوربین نشان داد و سپس دوریبین را به آنتونیون داد.
- بینندگان و شنودگان محترم،زین پس..اهم.ببخشید.اولین فیلممه اسم من آنتونیونه.38 سالمه و قصد ازدوج ندارم.از امروز ،این پارک و تمامی داروندارش مال لرد ولدمورت کبیر معروف به لردی انگشت طلا یا همون جور که دشمنا داداش رو صدا میکنن،ولدی کچل میباشه.از این به بعد،این جا نیز جزو یکی از سازمانهای مخوف تاریکی میباشه.
با احترام،مرگخواری که بازیگری را دوست داشت.


تا زمانی که عشق دوستان هست، مونتی هرگز فراموش نخواهد شد!!


[i][b][color=669933]"از این به بعد قبل از


جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۰:۰۰ جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷

کاساندرا تریلانی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۱۵ یکشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۶:۵۶ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
گروه:
کاربران عضو
پیام: 229
آفلاین
آخر هر هفته با فیلم های سینمایی



چراغ ها خاموش می باشد. تنها منبع نوری که در اتاق است، جعبه ای مکعب شکل است. بالای جعبه دو شاخک فلزی به شکل هفت در کله جعبه مذکور فرو رفته است. از این طرف و آن طرفش هم، صداهای عجیب و غریب بیرون می دهد. رو به روی جعبه، با فاصله مناسب، درست در وسط مبلی سه نفره، یک خردسال کوچک نشسته است. طبق استاندارد های جهانی، کمربندی ایمنی به مبل بسته شده تا از افتادن خردسال جلوگیری کند. خردسال بیچاره هم نیاز جدی به پایین رفتن دارد و گرنه ...

بیچاره چند دقیقه ای را در همان وضعیت سپری می کند. اما امان از بیکاری! دستان تپلی مپلی اش را به سمت گوشه مبل دراز می کند. آرزو داشت که دستانش کمی بزرگتر بود و می توانست کنترل جعبه را از گوشه مبل بردارد. در حین تلاش بی وقفه اش، به طور اتفاقی دستش بر روی یکی از دکمه ها رفت و کنال عوض شد. تصاویر متحرک توجه اش را جلب کرد. حالا دیگر محال بود که آن کانال جالب با تصاویر زیبا به همراه حركات بي ادبي و گاها بي تربيتي*را با آن کنترل بی ارزش عوض کند. محو تماشا شد!

ناگهان تبلیغات به اتمام رسید و شیشه جعبه سیاه شد. با سیاه شدن شیشه جعبه، اتاق پذیرایی از سیاهی نیز تاریک تر شد. لحظه ای سکوت حاکم شد. زوزه گرگ در ناله باد می پیچید. رعد و برقی زد و پنجره ها محکم به هم خورد. نور صاعقه، صورت پسرک را روشن کرد. خردسالی بود با چهره ای همچون ماه اما نه در آن وضعیت هیولا مانند! موهای بلوند و بلندش روی صورت سفیدش را پوشانده اما حتما باید دارکو مالفوی باشد. دوباره همان زوزه را شنید. اما این بار از درون جعبه بود. صدایی گفت: « این فیلم برای افراد زیر هفده سال ممنوع می باشد. » کلمه ای با خط سفید بر شیشه سیاه نقش بست...

آزکابان


برجی عظیم در وسط دریایی خروشان، غرق در تاریکی است. موجوداتی وحشتناک بر فرازش پرواز می کنند. با چرخشی سریع، دوربین نزدیک به سطح دریای خروشان، پیش به سوی خشکی حرکت می کند. در ساحل جایی در کنار کلبه ای چوبی و مخروبه، حرکت دوربین متوقف می شود. موج بر دیوار چوبین می کوبید و پنجره ها را در هم می شکست. صدای پاق بلندی شنیده شد و جرقه ای درون کلبه به چشم آمد. دو مرد سیاه پوست در ردایی بلند رو به روی هم ایستاده بودند. بی هیچ حرفی قدم به جلو برداشتند و به یکدیگر خیره شدند.

مـرد اول: هی حالا باید چی کار کنیم؟
مرد دوم: بیا دوتا استکان چایی بخوریم.
مـرد اول: نه فکر نکنم این جز برنامه باشه
مرد دوم: برنامه؟
مـرد اول: فکر کنم باید بریم دو تا زندانی رو آزاد کنیم.
مرد دوم: پس چرا اومدیم اینجا؟ باید می رفتیم دادگاه جادوگری که...
مـرد اول: من چه دونم.
مرد سوم(!): نه جانم باید برین با اون چوب جارو ها به سمت آزکابان
مرد دوم: آها یادم اومد. خوب بزن بریم مرد اول.


مردان سیاه پوش بر دو جارو نیمبوس 2000 نشسته بودند و پرسرعت، در جهت آزکابان می تاختند. دقایقی بعد ساختمان تاریکی در مقابلشان بود. مثل همیشه در محصاره دیوانه سازان...

مرد دوم: چه کنیم؟
مـرد اول: نمی دانم راه حل کجاست. شاید سپرمدافع جواب داد.
مرد دوم: نه با سپر که به بوق می رویم. آه چه کنیم؟


پیکری درخشان از زیر آب به بیرون آمد و گفت: من، مرد سوم از جانب آن یگانه آمده ام. همانا که حرف من حرف مرلین است. بروید و از هیچ نترسید مگر مرگ!!! مرلین شما را به خودتان می سپارد. برو و به هیچ تکیه نکن

مـرد اول: حال چه کنیم؟
مرد دوم: شاید دو استکان چای بتواند ما را به حقیقت برساند.
مـرد اول: شاید
مرد دوم: این چیست که دارد می آید؟
مـرد اول: شاید
مرد دوم: می گویم این چیست بوقی؟
مـرد اول: شاید این آب روان می رود پای سپیداری
مرد دوم: تا فرو شووووو ... نـــــــــــه این ... مااااووو ... رو..روحممممم... بععععع... پق!
مـرد اول: شاید

مرد شوم: دوستت را رها کن و به سوی هدفت ادامه ده
مرد اول: می گویم مگر تو مرد سوم نبودی؟
مرد شوم: موهاهاها این نکته انحرافی بود. من همانا که از درگاهش رانده شده ام. به شرفم قسم خوردم که گمراهتان کنم. حال دیگر راه بازگشتی نیست. موهاهاهاهاها


شاید...


شرشرشرشر[صدای شرشر چشمه] خردسال در جلوی تلویزیون خشک شده بود به دل و روده مرد اول در دهان مرد شوم نگاه می کرد. شیشه سیاه شد و کلمه ای به سرخی خون بر رویش نقش بست.

The End


دوباره تبلیغات آغاز شد و فضای احساسی به کناری رفت. مادر و پدر کودک در دوطرفش ایستاده بودند و با چهره ای خواب آلود و البته صد بار خشن تر به تبلیغات، مبل خیس و خردسال نگاه می کردند.

ــــــــــــــــــــــــ

* کپی رایت؟ سرژ فکر کنم.


ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۶ ۰:۰۵:۴۰
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۶ ۰:۰۸:۱۱
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۶ ۰:۱۵:۵۹
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۶ ۸:۰۸:۳۵
ویرایش شده توسط كاساندرا تريلاني در تاریخ ۱۳۸۷/۷/۲۶ ۸:۱۲:۱۴

در دست ساخت ...


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۸ جمعه ۱ شهریور ۱۳۸۷

كلاه گروه بندی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۶ چهارشنبه ۹ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۰:۲۵ سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۸۹
از گنجه ي خاك گرفته دامبلدور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 42
آفلاین
گفتگوي شبانگاهي

_با سلام خدمت شما بينده عزيز ، بنده بياباني هستم و افتخار اين رو دارم كه با يكي ديگه از برنامه هاي گفتگوي شبانگاهي در خدمت شما باشم .. بحث امشب ما پيرامون مسئله امار گرفتن و امار دادن هست ، به همين منظور دولورس جين امبروج رو به برنامه دعوت كرديم كه باهاش يه بحثي داشت باشيم .. خانم امبروج يه سلام و عليكي با بينندگان داشته باشيد و خودتونو بيشتر معرفي كنيد...
_اهم اهم .. من بايد با كدوم دوربين صحبت كنم ؟! .. آهان مرسي ... اهم اهم .. من فكر نميكنم نيازي به معرفي داشته باشم مردم خودشون بهتر با چهره ي محبوب و گولاخ من اشنا هستن ، پس من فقط بهشون سلام ميكنم.

_خانم امبروج ، ما براي اين بخش مصاحبه هايي رو با چند چهره ي سر شناس پيرامون همين موضوع اماده كرديم كه با هم ديگه نگاه ميكنيم .. با ما باشيد.

گزارش هاي مردمي

_با سلام و عرض ادب خدمت بينندگان عزيز همونطور كه مشاهده ميكنيد ما جلوي درب سازمان آمار گيري در كنار پرسي ويزلي عزيز ايستاديم و ميخوايم نظرش رو در مورد اين طرح جويا بشيم .. پرسي عزيز بفرماييد.
_منم به نوبه ي خودم به بينندگان عزيز سلام ميكنم .. و از اين فرصت استفاده ميكنم و همينجا جلوي همين دوربين اعلام ميكنم با گرفتن و دادن امار به كلي مخالف هستم و اين رو توطئه اي بيش نميدونم و كلا اين طرح رو تحريم ميكنم.

_پرسي عزيز اما در گزارشات ما اومده كه شما از اولين نفرايي هستيد كه فرم امار گيري رو پر كرديد؟!
_ببين دوست عزيز شما رسانه اي ها كارتون همينه كه شخصيت ادم رو زير سوال ببريد و من نميذارم اين كار بكنيد ، يه شعار چريكي هست كه ميگه مرد جنگ مرد فرار هم بايد باشد .. من اين فرمو پر كردم اينا بهانه اي از من نداشته باشن ، شما در اين شك نداشته باش كه اين طرح از نظر من تحريم شدست .
_مرسي پرسي عزيز ديگه وقتتو نميگيريم.

تصوير سياه ميشه.

_در كنار البوس دامبلدور هستيم و ميخوايم نظرش رو در مورد اين طرح جويا بشيم .. البوس عزيز ..
_اين توطئه ي كثيف فقط به منظور كردن چوب لاي چرخ كلاس خصوصي هاي من شكل گرفته .. اينها فكر كردند من نميدونم كه ميخوان امار پسراي سفيت رو درارن و براشون كلاس خصوصي مجزا تشكيل بدن ، اينا فكردن من نميدونم ميخوان امار نواميس من رو درارن ، اما من خيلي زرنگم و ميدونم .
_مرسي البوس عزيز .. موفق باشي.

پايان گزارش هاي مردمي

بياباني:نظر دوستان عزيزمون رو در مورد اين طرح شنيديم ، حالا من از خود خانم امبروج تقاضا ميكنم كه دليل تشكيل همچين طرحي رو براي ما توضيح بدن و بگن كه تا الان استقبال چجوري بوده و چه نتايجي از اين امار گيريا گرفتن ؟!
_اهم اهم .. اولا من هر نوع نسبت دادن فعاليت هاي بيناموسي نظير asl گرفتن و .. رو به كلي تكذيب ميكنم هدف ما فقط اينه كه آمر ملت رو دراريم و ببينيم بايد روي كيا حساب كنيم ، استقبال خيلي خوبي هم شده و به نتايج خيلي خوبي هم رسيديم .

_ميشه ما و بيندگان رو در جريان اين نتايج بزاريد؟
_مثلا لياقت وزير سحر جادو ، البوس سورس پاتر و ارتش ميليوني اش براي ما روشن شد ، چون بر طبق امار ما فقط 3 تا مرگخوار در جامعه جادوگري باقي موندند و ما اين رو مديون وزير مردميمون هستيم كه با ارتش ميليوني اش ملت رو ارشاد كرده و نذاشته به فساد كشيده بشن و جمعيت مرگخواران رو به حداقل رسونده و اكثريت اونها رو نابود كرده.

_من واقعا خيلي خوشحالم كه اين رو ميشنوم و ميدونم كه بينندگان هم همين احساس رو دارن الان كاش يه دوربين پشت صحنه بود كه ملت ميديدن بعد از شنيدن اين خبر همكاران ما دارن اشك شوق ميريزن .. به افتخار اعضاي شوراي وايزنگامتون كه دل ملت رو شاد كردن يه كف مرتب .

كف دست جيغ سوت

امبروج: اينا فقط يه گوشه كوچيك از ..

بومب !!
قيژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژ!!


ساختمون شروع به لرزيدن ميكنه !!

بياباني: چه خبر شده !؟ چه اتفاقي داره ميفته !!
صدايي از پشت صحنه:اقا فرار كنيد يه لشكر هزار ميليوني از مرگخواران حمله كردن اينجا .. جونتون ور داريدو دَر ريد ...

ملت پاي تلويزون:


. A word is enough to the wise

|||


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۰ پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۸۷

پیوز قدیمی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۲۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۳:۳۸ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹
از توی دیوارای تالار هافلپاف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1511
آفلاین
پیام بازرگانی

- « اولی ها ، دومی ها ، سومی ها ، مرگخواران ، محفلی ها ، ارتشی ها ، ارزشی ها ! به سین ، جیم بیایید ! »

ما شما را به پرسیدن سوال های فنی بیشتر دعوت می کنیم !


هلگا معتقد بود ...
« هوش و علم ، شجاعت و غلبه بر ترس و حتی نجابت و وقار به وسیله سختکوشی قابل دسترسیه ! »


تصویر کوچک شده






A Never Ending Story ...







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.